دوشنبه 4 دى 1402 15:24 ساعت
شناسه خبر : 373530
حسین حبیبزاده
کرامتزدایی از انسان
گویا حربهی ایجاد موج توحش توسط رباتها و توئیتزنهای سفارشی باز هم در لباسی جدید به دنبال فریفتن اذهان سادهاندیش است اما نمیدانند که ایرانیان هرگز بوی تعفن امثال آخوندزاده را از یاد نبردهاند و مغزهای کوچک زنگزده را به زبالهدان تاریخ انداختهاند.
حسین حبیبزاده دانشجوی ارشد علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در یادداشتی پیرامون «مطالبهی اخراج افغانستانیها از کشور» نوشت: «حیف به تو ای ایران! کو آن شوکت؟ کو آن قدرت؟ کو آن سعادت؟ عربهای برهنه و گرسنه یک هزار و دویست و هشتاد سال است که تو را بدبخت کردهاند». اینها سخنان میرزافتحعلی آخوندزاده معروف به «آخوندوف» در رسالهی «مکتوبات» است. نظایر این عبارت و بدتر از آن در نوشتههای او بسیار است و مشابه آن را هم میتوان در نوشتههای میرزاجلالالدین قاجار نیز یافت. البته این سنت به امثال صادق هدایت و محمدعلی فروغی هم رسید.
عبارت فوق بسیار سهمگین است. انسان مفلوک و متحیر در برابر تکنولوژی و تمدن غربی نمیخواهد باور کند که عقب ماندگی او معلول ساخت سیاسی و اقتصادی و هزاران علل دیگر است. غرور و منش طاغوتیاش اجازه نمیدهد که علت عقب ماندگی سرزمینش را در ساحتهای فکری و اجتماعی جستجو کند. او به دنبال مقصر است و مقصر نباید چندان دچار پیچیدگی و اعوجاج باشد؛ چراکه حجم حقارتی که تحمل میکند، بیتابش ساخته است. باید بتوان بیدرنگ به آن اشاره کرد و انگشت اتهام را به سمتش نشانه رفت. اینگونه است که ذهن ناسیونالیستیِ باستانگرای آریایی، دشمن خود را نژادی دیگر قرار میدهد؛ زیراکه ویژگیهای ظاهری و جسمانی در دسترسترین و برجستهترین پدیدههای روزمره هستند.
ذهن زنگزدهی طاغوتی به دنبال مأمنی برای خالی کردن خشم است. از تأمل انتقادی بیزار است و سادهسازی مسئله مهمترین شاخص روش فکری اوست. همین اندیشهها بود که بنیان ایدئولوژیک نظام پهلوی را ساخته بود و امت ایران اسلامی آن را برنتابید و به زبالهدان تاریخ افکند. این تفکر هنوز در زبالهدان است اما هرگاه که بادی از جانب ترولها و اکانتهای پروژه بگیر میوزد، بوی متعفناش دوباره فضا را پر میکند. بویی که ضدانسانی است اما به مدد فرآیند فکری سادهلوحانهاش، مسائل را سادهسازی میکند و میتوانیم همین مشی فکری را در قضیهی پویش «اخراج افغانی یک مطالبهی ملی» ببینیم.
این پویش و مطالبه کل پدیدهی عقب ماندگی اقتصادی و فشار معیشتی به گروهی از انسانها تقلیل داده میشود و راهکار توسعهی اقتصادی را در پاکسازی کشور از شر این «موجودات» میجویند. برای مثال نمیتواند تحلیل کند که بر اثر حکمرانی غیراصولی و شرایط جهانی موجود، تلفات گازی ایران معادل یک سوم مصرف کشور ترکیه است یا اینکه در خلال دور زدن تحریمها و جابهجایی چندباره کالاها و سهم دلالها و... تا نزدیک به یک چهارم درآمد نفتی از دست میرود یا اینکه کیفیت پراید و ساینا و تمامی موارد پیشین ربطی به مهاجرین ندارد.
البته اگر از تعداد بالای خرید نان بربری توسط مهاجرین افغانستانی در صفوف نانواییها بگذریم، مهمترین استدلال این جماعت گرانی خانه است! این ادعا درحالیست که تعداد خانههای خالی تهران ۸ برابر کلانشهر لندن است و مهاجرینی که بعضاً ۲۰ نفری با هم در یک محیط پنجاه متری غیرقابل سکونت زندگی میکنند نمیتواند از علل اصلی گرانی مسکن باشد یا حداقل پژوهشهای قابل اتکایی در این باب صورت نپذیرفته است.
اصلاً به هیچ عنوان وارد مقولهی حساب و کتاب نمیشویم و دربست استدلال کسانی که به دلایل اقتصادی خواستار اخراج مهاجرین هستند را قبول میکنیم. اصلاً قبول میکنیم که باید مهاجرین باید کشور را ترک کنند، اما مسئله چیز دیگری است. مسئله انسانزدایی از ساحت انسانی است که هزاران سال با او زیست مشترک داشتهایم و همزبان، همدین و هممسلک هستیم. هیچکس با این جملات مخالف نیست که باید مهاجرین افغانی در ایران سازماندهی بشوند، حتماً باید ورود مهاجرین به کشور کنترل شود، حتماً باید با ورود غیرقانونی برخورد شود و در صورت صلاحدید به مبدأ بازگردانده شوند اما همانطور که گفتیم مسئله کرامت انسانی است و باید نسبت به آن حساس بود. این مسئله قطعی است که عموم ایرانیان از دیرباز از چنین افکار زنگزده به دور بودند. فلات ایران شاهد شکلگیری میراث سترگی است که اقوام مختلف با زبانهای گوناگون از ماوراءالنهر تا سواحل مدینترانه در ساخت آن سهیم بودند و این میراث عظیم و تاریخی چیزی است که از آن با نام فرهنگ ایرانی یاد میکنیم و نخ تسبیح آن اعتقاد به دین واحد و استفاده از زبان مشترک بوده است.
اما افرادی در خلال موج این پویش برنامهریزی شده قرار گرفتهاند و به این نتیجه رسیدهاند که یکی از بزرگترین راهحلهای مشکلات کشور همین اخراج مهاجرین است اما حتی به غیرطبیعی بودن این پویش نیز نگاه نمیکنند. گزارش هولناک حامد هادیان نشان میدهد که ما با یک پروژی خبیثانه در جهت ایجاد درگیری قومی فراگیر در کشور هستیم. برای نمونه هادیان اشاره میکند که «چیزی که در ماههای اخیر در فضای مجازی و برخی رسانهها شکل گرفت چیزی فراتر از نگاه افغانهراسی است.
شرکت پایش و تحلیل داده «لایفوب» گزارشی درباره شکلگیری و هدایت این موج در فضای مجازی را در اختیار روزنامه فرهیختگان قرار داده است؛ هرچند بدون این گزارش هم میتوان روند غیرطبیعی بودن آن را احساس کرد. براساس این گزارش تولید روزانه بیش از ده هزار پست با محتوای مرتبط با افغانستان در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر) نشان از این دارد که یکی از پردامنهترین موضوعات ماههای اخیر یا شاید بهتر است بگوییم ششماهه اخیر ایکس فارسی، حضور مهاجران افغانستانی در ایران است».
گویا حربهی ایجاد موج توحش توسط رباتها و توئیتزنهای سفارشی باز هم در لباسی جدید به دنبال فریفتن اذهان سادهاندیش است اما نمیدانند که ایرانیان هرگز بوی تعفن امثال آخوندزاده را از یاد نبردهاند و مغزهای کوچک زنگزده را به زبالهدان تاریخ انداختهاند.
انتهای پیام/
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/373530
لینک کوتاه کپی شد