«سبک زندگی غربی در عرصه فرهنگ» در هماهنگی کامل با «سبک زندگی غربی در عرصه اقتصاد» عمل میکند/ تئوری تولید اطلاع»، ابزار فرهنگسازی برای آیین دنیاپرستی در تمدن غربی است
گروه معارف - رجانیوز: طرح مقوله «سبک زندگی اسلامی» به عنوان بُعد نرمافزاری تمدن اسلامی توسط مقام معظم رهبری، تفاوتی ماهوی با تعریف سبک زندگی بر اساس رفتارهای فردی و خانوادگی را نشان میدهد. توجه به رواج سبک زندگی مهاجم و مخربِ غربی در دنیا و غلبهی آن بر همه کشورها در مقیاس جهانی نشانگر آن است که مسأله سبک زندگی در رابطهای مستقیم با یک تمدن همهجانبه قرار گرفته و به بزرگترین مانع در برابر تحقق سبک زندگی اسلامی تبدیل شده است.
1. ضرورت بررسی «مدیریت توسعه» در قالب سه تئوری تولیدِ «قدرت، اطلاع، ثروت»
برای نقد سبک زندگی غربی، احکام برخاسته از سه سطح مدیریت «توسعه، توازن و نظم» بیان شد. در این میان، احکام توسعه ریشه در «ضرائب فنی» دارد که نسبت بین «تکامل» و «مدلها» را تمام میکند.[1] بهعبارت دیگر، احکام مربوط به مدیریت توسعه، همان احکام «تئوری تولید ثروت»، احکام «تئوری تولید اطلاع» و احکام «تئوری تولید قدرت» است. در این زمینه باید توجه داشت که نظریه توسعه در ابتدا منحصر به موضوع اقتصاد بود و بر رشد اقتصادی تمرکز داشت. اما با شکلگیری نظریههای جدید توسعه و طرح ادبیات «توسعهی پایدار و همهجانبه» تلاش شده تا روند توسعه از عرصه اقتصاد فراتر رود و مدیریت تحول در عرصه فرهنگ و سیاست را نیز به دست بگیرد تا ابعاد فرهنگی و سیاسیِ یک جامعه با استراتژی اقتصادی آن هماهنگ شود و تکامل و پیشرفت اجتماعی به یک حرکت همهجانبه تبدیل گردد. متناظر با این روند، «مدیریت توسعه» نیز ــ که در این مباحث بهعنوان امر حاکم بر مدیریت کلان (توازنها) و مدیریت خُرد (نظمها) معرفی شد ــ دارای سه بُعد «اقتصاد»، «فرهنگ» و «سیاست» است و براساس «تئوری تولید ثروت»، «تئوری تولید اطلاع» و «تئوری تولید قدرت»، احکامی را معین میکند که تمامی عرصههای حیات اجتماعی را شامل میشود و از ابعاد مختلف، جوامع انسانی را بهسوی رشد و تکامل و ارتقای ظرفیت سوق میدهد.
هنگامی که جریان اخلاق رذیله در این سه تئوری (بهمثابه ابعاد اصلی مدیریت توسعه در سبک زندگی غربی) روشن شود، میتوان به تدریج بهسوی فهم احکام توسعه از قرآن کریم حرکت کرد. یعنی در انتهای این بحث، زمینه تبیین این حقیقت فراهم خواهد شد که قرآن کریم دارای احکام توسعه، احکام تعادل و احکام اعتماد عمومی است. اساساً اعتقادات باید براساس همین احکام تعریف شود؛ زیرا همین احکام است که میتواند از اعتقادات یک ملت صیانت کند. اما در این مرحله از بحث، فعلاً به نقد سبک زندگی غربی براساس نگاه انسانی و آمارهای موجود پرداخته میشود تا در نتیجه آن، مشخص شود که تمامی ابعاد این سبک زندگی، ضد انسانی و برخلاف شعارهایی است که در تمدن غربی پیرامون انسانیت و حقوق بشر و... مطرح میگردد.
2. تئوری تولید اطلاع بهعنوان بُعد «تئوری تولید ثروت و قدرت» و ابزار فرهنگسازی برای آیین دنیاپرستی (مدرنیته)
در مباحث گذشته، با تبیین ابعاد مختلف «کارخانه» بهعنوان مرکزی برای تولید کالا، سبک زندگی غربی در بُعد «اقتصادی» و شکلگیری آن براساس نیاز و ارضای مادی تا حدودی تشریح گردید و با بیان تئوری تولید ثروت در سبک زندگی غربی ــ که موضوع علم اقتصاد و برنامهریزی است ــ روشن شد که جریان نیاز و ارضای مادی از سود سرمایه تبعیت میکند و تمامی نظمها در مدیریت خُرد و همه توازنها در مدیریت کلان و احکام توسعه به نفع دائمافزایی سرمایه طراحی میشود. حال باید به بررسی عرصه فرهنگ در سبک زندگی غربی پرداخت تا با بحث از چگونگی تولید تئوری اطلاع معلوم شود که چگونه برای ملتهای جهان، ارتکاز و وجدان ساخته میشود.
1/2. تبیین تئوری تولید اطلاع با توجه به شکلگیری مراکز تولید «پسند اجتماعی» (سینما، رسانهها، استادیومها، بوستانها و...) در شهرهای مدرن
در واقع شئون بشر تنها محدود به نیاز و ارضا و تولید کالا و تصرف در طبیعت و تسخیر آن محدود نیست بلکه برای تحقق تدابیر عقل خود در جهت گذران زندگی، به معامله و دادن و ستاندن و بهطور خلاصه به «برقراری ارتباط» نیز محتاج است و باید از زبان و سخن و کلام استفاده کند تا مقاصد خود را به دیگران انتقال دهد و بهعنوان مثال، کالاهای تولیدی خود را بفروشد و کالاهای مورد نیاز خود را از دیگران بخرد.
پس در شهر و شهرنشینی، غیر از کارخانه و تولید کالا برای تأمین نیازهای اجتماعی، به تولید ارتباط و مراکز متناسب با آن نیز نیاز است و حاصل ارتباطهای مختلف برای اغراض متعدد، تأمین «پسند»های اجتماعی برای انسانها و جوامعی خواهد بود که به دنبال زندگی مرفه (هویپرستی) هستند. البته پسندها و ناپسندهای فطری (مانند تنفر از بوی بد یا میل به رائحه خوش) بهطور طبیعی و قهری در تمامی انسانها وجود دارد اما آنچه در شهر محقق میشود، تولید «پسندها و ناپسندهای اجتماعی» است. بر این اساس، باید به این نکته توجه کرد که همانگونه که تولید کالا به «تئوری تولید ثروت» باز میگشت، ارتباطات و پسندها نیز مبتنی بر «تئوری تولید اطلاع» است. لذا همانطور که کارخانهها محلی برای تولید کالاست، در مراکزی مانند سالنهای سینما و تئاتر، فرهنگسراها، کنسرتها، باشگاهها و استادیومهای ورزشی، پارکها، کابارهها، دانسینگها، شبکههای ماهوارهای و سایر رسانهها ــ که هزینههای سنگین آنها، توسط سرمایهداران و مترفین تأمین میشود ــ پسند اجتماعی تولید میگردد و توسعه مییابد و اخلاق و باورهای شهروندان تغییر پیدا میکند.[2]
2/2. بهینه عوامل انسانی با هدف ارتقای رابطه انسان با طبیعت (تغییر مقیاس در تولید ثروت و تکنولوژی) بهعنوان موضوع تئوری تولید اطلاع
البته در هنگام بحث از تئوری تولید ثروت در سبک زندگی غربی روشن شد که این امر کاملاً به تکنولوژی وابسته است و لذا توسعه و پیشرفت در مدرنیته، به توسعه تکنولوژی تعریف میشود. اما تنها کسانی میتوانند باعث ارتقای تکنولوژی شوند که با فکر و تحقیق و پژوهش مداوم، توانایی تغییر وضعیت موجود را دارند. یعنی کسی که میخواهد با فعالیت علمی خود، ظرفیت موجود کارخانه را به مرحله بالاتر ارتقا دهد و سطح بعدی تکنولوژی را پدید آورد، باید توانمندیهای انسانی جدیدی را نسبت به سطح قبلی و ظرفیت پیشین خود به دست آورده باشد. بهعبارت دیگر، تولید تکنولوژی جدید منوط به پرورش انسانهای جدید است و هنگامی که انسان از طریق پرورش در یک محیط خاص بهروز شد و در ظرفیت نوینی قرار گرفت، میتواند سطح جدید تکنولوژی را به ارمغان بیاورد و در نتیجه، سود سرمایه و تولید ثروت را افزایش دهد.
3/2. بهینه ابعادِ «حسی، عقلی، روحی» انسان از طریق دسترسی به تمنیات و شهوات در تئوری تولید اطلاع غربی
حال در نظام سرمایهداری و سبک زندگی غربی، چگونه انسانها را پرورش میدهند تا از سطح اول تولید ثروت، به سطح بالاتری از آن نائل شوند؟ روشن است که این کار بدون رسیدگی به تمامی ابعاد وجود انسان میسر نیست و لذا بشر باید در همه زمینههای «روحی، عقلی و جسمی» بهروز شود و نشاط داشته باشد. از اینرو همانگونه که برای دستیابی به قدرت و نشاط جسمی در دوران پیش از رنسانس، ورزش زورخانهای، شکار و... رواج داشت، امروز ورزشهای نوینی از قبیل فوتبال، گلف، تنیس، اسکی روی آب و... پدید آمده و فعالیتهایی مانند رقص، موسیقی و... شکل گرفته است. این امور نیازهایی است که در سبک زندگی غربی تولید شده تا انسان در زمینه قوای جسمی خود بهینه شود و با پرورشیافتن در این بخش، توانایی انجام رسالتهای بعدی را داشته باشد. همچنانکه کتاب، رمان، فیلم، سریال، رسانهها، مطبوعات، مجلات، طنز و مراکز مربوط به آن باعث میشود که بهینه مورد نظر، در بخش عقلی و فکری نیز محقق گردد. اما در بُعد روحی و برای ایجاد وضعیت روانی بهینه، ارتباطهای جنسی متعدد و متنوعی در برابر افراد قرار میگیرد تا دچار احساس خستگی و ملالت و کسالت نشوند. یعنی اگر طبق برخی گزارشها پانصد مرکز پژوهشی در فرانسه وجود دارد که پیرامون مسائل جنسی تحقیق میکنند، بهدلیل آن است که این امر دارای بازار مخصوص به خود است و همانند طراحی مُد در عرصه پوشاک و خوراک بهصورت مداوم، در تمدن مدرن مُدهایی برای رابطه جنسی نیز طراحی میشود تا نیروی انسانی در حالت سکون و روزمرگی قرار نگیرد بلکه همواره سرعت و دقت و تأثیر خود را متناسب با ارتقای سطح تکنولوژی افزایش دهد.
یکی دیگر از اموری که باعث ارتقای روحی نیروی انسانی در سبک زندگی غربی میشود، توصیه به افراد برای شکستن هنجارهای قبلی است. البته مقصود از هنجارهای قبلی در اینجا، هنجارهایی نیست که مربوط به دوران قبل از رنسانس بوده است. زیرا واضح است که بهعنوان مثال با انجام ورزشهای باستانی و زورخانهای، کسی نمیتواند قابلیت لازم برای ورزشهای نوینی همچون چتربازی و پریدن از ارتفاعهای بسیار بلند را به دست آورد. بلکه هنجارهای قبلی حتی اگر مربوط به دهه گذشته هم باشند، باید شکسته شده و کنار گذاشته شوند تا انسان در برابر هنجارها و شرایط جدید قرار گیرد و در این روند، نیروها و استعدادهای نوینی از او به منصهی ظهور برسد.
4/2. شکلگیری عرفان و مناسک مادی از طریق محیطهای «پژوهشی، آموزشی، فرهنگی» و تأثیر آن در ارتقای ظرفیت قوای انسانی
علاوه بر این، محیطهای آموزشی و پژوهشی و فرهنگی با این هدف طراحی میشود که نیروی انسانی برای مشارکت در تولید کالای جدید و تکنولوژی نوین و رفتار متناسب با این پدیدهها، پرورش پیدا کند و همانند عرفا به تمرین و ریاضت اما از نوع مادی بپردازد و بهجای چلههایی که در عرفان به آن توصیه میشود، در اردوهایی شرکت کند یا عمل به مناسک خاصی را بپذیرد که بهدلیل دوری از محیط خانواده و ...، مرارتهای آن به مراتب از اعتکاف و سایر ریاضات مذهبی بیشتر است. البته نتیجه تحمل ریاضتها و حضور در این محیطها در اوج خود، به دست آوردن مدالهای جهانی و المپیک و دریافت جایزهای پژوهشی و علمی همانند نشان نوبل در علوم مختلف است.
برای تبیین این مطلب، باید به چند نمونهی ذیل توجه شود و سپس تحلیل عمیقی از آنها ارائه گردد. همانند یک متخصص ایرانی که با سفر به خارج از کشور برای تحصیل در دورهی دکتری و اتمام آن در حداقل زمان ممکن و با بالاترین نمره، از دانشگاه محل تحصیل خود درخواست کرده بود تا برنامهای برای رسیدن به این هدف در اختیار او بگذارند. به او گفته شده بود که برای دستیابی به این هدف باید در شبانهروز تنها چهار ساعت بخوابد و در ساعات باقیمانده به مطالعه و تحقیق بپردازد. این شخص گمان میکرد که باید فشارهای روحی زیادی را در جریان عمل به این برنامه متحمل شود زیرا مجبور خواهد بود در ساعاتی که همگان مشغول استراحت و تفریح هستند، به تحصیل مبادرت کند. اما هنگامی که در نیمهشب وارد کتابخانهی دانشگاه شده بود و جمعیت زیادی را دیده بود که با شور و شوق در حال مطالعه هستند، فهمیده بود که در شرایط جدیدی قرار گرفته که نیروها و استعدادهای درونی را او را به فعلیت در میآورد و قدرتهای جدیدی از انسان را به ظهور میرساند و در نهایت توانسته بود در مدت یکسال و با بالاترین نمره، مدرک دکتری خود را از دانشگاه معتبر خارجی دریافت کند. در حالیکه این شخص تحت چنان فشاری قرار گرفته بود که با پایان دوره و هنگام بازگشت به ایران و در طول 24 ساعت ــ که ناشی از بُعد مسافت بود ــ ده کیلو به وزنش اضافه شده بود! نمونهی دیگر در همین زمینه، اظهار نظر یک خانم نخبه بود که در هنگام مواجهه با سوال خبرنگار پیرامون سفر به خارج از کشور در صورت دریافت دعوتنامه همکاری، صریحاً ابراز میکرد: این کار را بهعنوان یک مادر متعهد نسبت به رشد فرزندانش حتماً انجام خواهد داد زیرا یکی از اقوام خود را که از نظر درسی در سطح کاملاً پایینی قرار داشته، مشاهده کرده که پس از سفر به خارج و قرارگرفتن در محیط آموزشی کشورهای پیشرفته، از او جلو افتاده و او بهدلیل باقیماندن در کشور، احساس عقبماندگی میکند. لذا باید فرزندان خود را به کشوری ببرد و در محیطی قرار دهد که چنین تواناییهایی را برای آنها ایجاد خواهد کرد.
5/2. جهتدهی نظامات «انگیزشی، پرورشی، گزینشی» بهسوی اهداف مادی در تئوری تولید اطلاع غربی
در واقع عرصه فرهنگ در سبک زندگی غربی، توسط دستگاههای «انگیزشی، پرورشی و گزینشی» مدیریت میشود که برای نیروی انسانی، انگیزش ایجاد میکنند، آنها را پرورش میدهند و سپس به گزینش آنها میپردازند. در بخش انگیزشی، رسانهها با هدایت و کنترل افکار عمومی، باعث انگیزش اجتماعی برای انسانهایی میشوند که باید در تولید ثروت و سود بیشتر مشارکت کنند و این مهم از طریق تولید و بهکارگیری کیفیتهای خاصی در ارائه اخبار، ساخت فیلم و سریال و پخش برنامههای گفتگومحور محقق میشود. در بخش پرورشی، مراکزی مانند سینماها، تئاترها، هتلها، پارکها، رستورانها، خوابگاهها، اردوها، مهدهای کودک، مدارس، دانشگاهها و... فعال هستند و از کودکان خردسال تا جوانان و میانسالان و سالمندان را تحت پوشش قرار میدهند که یکی از نمونههای آن، خدمت نظام وظیفهی اجباری در عنفوان جوانی است. البته هیچیک از این تدابیر بهمثابه ظلم و تحمیل و فشار شناخته نمیشود بلکه استدلالهای روانشناسی و جامعهشناسی، برای توجیه آنها مطرح میگردد. لذا انسانها باید از اشتغال به روابط خانوادگی و همسایگی و ارحام و... ــ که در این نگاه بهعنوان خُرافات گذشتگان دانسته میشود ــ خارج شوند و در سطح روابط تکنیکال قرار بگیرند. در این صورت است که برخی اقشار به خصوص نخبگان، «عرفان مادی» را خواهند چشید و بهدلیل بهرهمندی از مواهبی مانند چکهای سفید امضا و استفاده بدون قواعد از بالاترین سطوح رفاه، از عشقبازی با دنیا احساس مستی پیدا خواهند کرد. همه این هزینهها پرداخت میشود تا این نخبه یا مغز متفکر حتی برای یکبار در سال هم که شده، ایده تحقیقاتی جدیدی ارائه دهد که موجب تسخیر بازار و دستیابی به سودهای نجومی شود.
اما در بخش گزینشی بر تجربهکردن مفاسد و رذایل و پلیدیهای مختلف تأکید میشود تا روحیهی خودداری و حیا و سایر امور فطری و وجدانی که بهمثابه مانعی در برابر ارتکاب جنایات و تعدیها هستند، از بین برود و انواع ظلم و ستم و سرقت و غارت و تجاوز به حقوق دیگران به امری عادی و عمومی تبدیل شود و کسانی که اهل این اوصاف زشت نباشند، در جامعه بهعنوان افراد نادان و جاهل و عقبمانده و بیعرضه تلقی گردند. در واقع برای گزینش افراد در نظام سرمایهداری، اخلاق رذیله به فرهنگ جامعه ــ و نه فقط افراد ــ تبدیل میشود و محیط اجتماعی نیز هوای نفس درونی را همراهی میکند و تمامی هفتاد و پنج وصفی که بهعنوان جنود جهل در روایات معرفی شده[3]، تئوریزه میگردد اما همه این پلیدیها با عناوین جذاب دیگری به جهانیان معرفی میشود. همچنانکه خُلق استکبار بهعنوان «اعتماد به نفس» یا تحمل سختیها برای ارتقای سطح موجود از لذات مادی به سطحی بالاتر، بهعنوان «صبر و فداکاری» معرفی میشود! حتی طبق برخی آمار، حدود چهل درصد از کودکان متولدشده در امریکا، حاصل ازدواج رسمی نیستند و شناسنامههای آنها تکوالدینی است؛ یعنی پدر یا مادر قانونی ندارند. این روند بهمعنای آن است که زنا در میان یک ملت به پذیرش رسیده و جمعیت زیادی از آنها زنازاده هستند و نه تنها این آمار را اعلام میکنند و هیچ مشکلی در این وضعیت نمیبینند، بلکه اتخاذ انواع تدابیر برای اطفا شهوت جنسی را به اسم عشق و محبت در مقابل تمامی مردم جهان نمایش میدهند. لذا در هتلهای معروف، علاوه بر منوی غذا، لیستی از زنان هرزه و فاسد ارائه میشود یا در پارلمان تایلند، قوانینی برای ساماندهی به صنعت فحشا تصویب میشود و دولت این کشور در بودجه سالانه، بر ارز حاصل از صادرات تنفروشی حساب باز میکند.
البته هیچیک از روندهای فوق بهعنوان امری ضدارزش در سبک زندگی غربی تلقی نمیشود زیرا صنعت فیلمسازی در جهان، این امور را به هنجارهای پذیرفتهشده در جامعه جهانی تبدیل کرده است. در واقع هر مقولهای که به زبان هنر درآید، بنیان روابط اجتماعی را شکل میدهد و زیرساخت هنر امروز نیز ترکیبی از «خشونت، هیجان و سکس» است که باعث شده این امور در میان ملتها تعمیم پیدا کند. چنین وضعیت فاجعهباری ناشی از فرهنگی است که همگان را به تجربهکردن و شکستن هنجارهای قبلی دعوت میکند و از این طریق، افرادی را که دارای جرأت و جسارت روحی بیشتری هستند و در پیشبُرد اهداف مادی کارآیی بیشتری دارند، شناسایی میکند و آنها را در راستای آیین دنیاپرستی در شکل مدرن آن بکار میگیرد و این عناصر را به خدمت باندهای مافیایی که در عرصههای مختلف مشغول فعالیت هستند، در میآورد.
6/2. نهادینهشدن اخلاق رذیله در «تئوری تولید اطلاع غربی» از طریق بهکارگیری معادلات پیچیده علمی در بخش هنر و رسانه
بنابراین «فرهنگ توسعه» یا «سبک زندگی غربی در عرصه فرهنگ» دارای سه دستگاه «انگیزشی، پرورشی، گزینشی» است که در هماهنگی کامل با «سبک زندگی غربی در عرصه اقتصاد» عمل میکند. زیرا اگر انسانهایی با این اخلاق و اوصاف پرورش پیدا نکنند، اداره بخش مربوط به تولید ثروت نیز ممکن نخواهد بود. البته برای مدیریت تمامی دستگاههای انگیزشی و پرورشی و گزینشی، معادلههایی علمی توسط مراکز دانشگاهی و پژوهشی تولید میشود. لذا مدیریت و راهبری رسانهها، شبکههای تلویزیونی، کمپانیهای فیلمسازی و... به دست نخبگان است و همانند تقسیم کار سازمانی و فرمولهای علمی که برای اداره بخش اقتصادی و افزایش سود سرمایه تولید شده و مورد استفاده قرار میگیرد، معادلههای دقیق و پیچیدهای در عرصه فرهنگی و روابط انسانی نیز به دست میآید و فعالیتهای سازمانهای پژوهشی در این موضوع، شکلگیری سازمانهایی برای مدیریت فرهنگ را رقم میزند. در نتیجه آنچه واقع میشود، ارتباط و تبادل فرهنگی نیست بلکه «حادثهسازی در ایجاد ارتکاز و وجدان اجتماعی» نام دارد به نحوی که علیرغم وجود ادیان و مذاهب مختلف و سلایق و فرهنگها و مذاقهای متعدد در سراسر جهان، یک فیلم هالیوودی توسط بیش از نیمی از جمعیت جهان تماشا شده و مورد پسند جهانی واقع میشود.
[1]. بحث تفصیلی پیرامون نسبت بین تکامل با مدلهای اداره کشور، در کتاب «نقد و بررسی نظام سرمایهداری در سه سطح خُرد، کلان، توسعه» از انتشارات حسینیه اندیشه قابل پیگیری است.
[2]. البته اگر مظالم و مفاسدی که در شیوه مدرن «تولید پسند» جریان دارد به دقت روشن شود، در آینده میتوان به سمتی حرکت کرد که پسند جامعهی ایمانی در مساجد و هیأت شکل بگیرد و تغییر پیدا کند و ارتقا یابد.
[3]. رجوع به اصول کافی، جلد 1، صفحه 21.
-----------------------------------------