يكشنبه 14 بهمن 1403 09:08 ساعت
شناسه خبر : 383582
اصلاحطلبان به خوبی میدانند که این نوع موضعگیری آنها در قبال مذاکره با آمریکا و انداختن دولت در دام نیاز به مذاکره، تنها موضع ایران را در مذاکرات آینده تضعیف خواهد کرد
گروه سیاست - رجانیوز: اصلاحطلبان به خوبی میدانند که این نوع موضعگیری آنها در قبال مذاکره با آمریکا و انداختن دولت در دام نیاز به مذاکره، تنها موضع ایران را در مذاکرات آینده تضعیف خواهد کرد. سوال اینجاست که این جریان سیاسی چرا تلاش میکنند به این شکل و با چنین موضع ضعفی ایران را پای مذاکره با آمریکا بنشانند؟
بیش از یک دهه از آغاز مذاکرات برجام میگذرد، مذاکراتی که نتیجهاش پنج سال بعد، با خروج ترامپ از برجام مشخص شد. البته قبل از آنکه ترامپ برجام را پاره کند، رئیس بانک مرکزی دولت روحانی، اذعان کرد: «تا به اینجا ایران تقریباً هیچ چیز از اجرای توافق هستهای به دست نیاورده است.»
البته برجام اولین تجربه مذاکره و معامله ایران با آمریکا نبود. ظریف قبلاً هم در دولت اول هاشمی رفسنجانی وارد مذاکره با آمریکاییها شده بود تا در ازای آزادی اسرای آمریکایی در لبنان، پولهای بلوکه شده ایران را آزاد کند. نتیجه آن شد که تمام اسرای آمریکا توسط حزبالله لبنان آزاد شدند اما یک سنت از داراییهای ایران برنگشت. در عوض آمریکاییها خواستار پاسخگویی ایران به علت نفوذش در لبنان شد.
قبل از همه اینها هم بهزاد نبوی در همان ابتدای انقلاب سرپرستی هیئت مذاکره با آمریکاییها را برای رهاسازی جاسوسان سفارت آمریکا که در سال 1358 دستگیر شده بودند برعهده گرفت. در مذاکرات الجزایر، آمریکا متعهد شد در ازای آزادی 52 نفر از جاسوسان خود، در امور داخلی ایران مداخله نکند، تحریمهای تجاری و اقتصادی را لغو، تمام داراییهای مسدود شده ایران را آزاد و برای استرداد داراییهای رژیم پهلوی اقدام کند.
در ۳۰ دی ۱۳۵۹، گروگانهای آمریکایی آزاد و به آمریکا منتقل شدند؛ اما در مقابل، به جز ۲ میلیارد دلار، باقی داراییهای ایران که بخش عظیمی از اموال ما را تشکیل میدهند در آمریکا مسدود ماند و نه تنها داراییهای رژیم پهلوی استرداد نشد، بلکه مداخلات آمریکا در امور داخلی ایران فراتر هم رفت تا جایی که به صدام کمک و با منافقین همکاری کردند. تحریمهای شدیدتری علیه ایران تصویب و عملیاتهای جاسوسی، تروریستی و آشوب را در ایران اجرا کلید زدند.
به جز این سه تجربه شکست مذاکره با آمریکا، در دهه هشتاد نیز آمریکا در موضوع عراق وارد مذاکره با ایران شده بود که نتیجه آن به نفع ایران رقم خورد. دست و پای گروههای تروریستی همچون پژاک و منافقین که علیه ایران فعالیت میکردند از مرزهای ایران جمع شد، گروههای شیعی در عراق تقویت شدند و دولت غیر آمریکایی و نزدیک به ایران در عراق شکل گرفت.
مذاکرات مربوط به مبادله 4 جاسوس آمریکایی، از جمله جیسون رضائیان که منجر به آزادی 1.7میلیارد دلار از داراییهای ایران شد، تجربه دیگر مذاکره با آمریکا در دهه گذشته بود.
بنابراین با توجه به این سوابق، مذاکره با آمریکا هیچگاه برای ایران تابو نبوده و این دو کشور بارها با یکدیگر دور میز نشستهاند؛ با این تفاوت که هرگاه در زمان طلایی و از موضع قدرت وارد مذاکره شدیم، موفق بیرون آمدیم و منافع ایران تضمین شده است، اما هروقت بدون زمان بندی مناسب و از موضع ضعف و التماسگونه وارد مذاکرات شدیم، هم امتیاز دادیم و هم طرف مقابل تعهدات خود را اجرا نکرد.
لذا اصل مذاکره اهمیت ندارد، بلکه «مذاکره خوب» یا «مذاکره بد» مهم است، «مذاکره از موضع قدرت» یا «از موضع ضعف» است که میتواند تعیین کند همچون مذاکرات عراق موفق باشیم یا مثل مذاکرات زمان مرحوم هاشمی، هیچ چیزی به دست نیاوریم و فقط امتیاز بدهیم.
افتادن اصلاحطلبان در دیگ از هول حلیم، نه تنها در جهت منافع ملی ایران نبوده بلکه منجر به تکرار مسیر برجام، مذاکرات الجزایر و مذاکرات هاشمی خواهد شد. اصلاحطلبان به خوبی میدانند که این نوع موضعگیری آنها در قبال مذاکره با آمریکا و انداختن دولت در دام نیاز به مذاکره، تنها موضع ایران را در مذاکرات آینده تضعیف خواهد کرد. سوال اینجاست که این جریان سیاسی چرا تلاش میکنند به این شکل و با چنین موضع ضعفی ایران را پای مذاکره با آمریکا بنشانند؟
درحالی که در طول 45 سال گذشته ایران هرگاه نیاز بوده آمادگی مذاکره را داشته است، اما این آمریکا بوده است که در دورههای مختلف میز مذاکرات را ترک کرده است. همین کافی است تا روشن شود که ایران هیچگاه مخالف مذاکره نبوده، بلکه با مذاکرهای که ایران را پایینتر از طرف مقابل قرار دهد مخالف است. چراکه طبق تجربه گذشته چنین مذاکرهای در نهایت منجر به تضعیف و از دست رفتن منافع ایران خواهد شد.
اصلاحطلبان داخل ایران درحالی مذاکره با دولت جدید آمریکا را تئوریزه میکنند که ترامپ به دنبال توافقی جدید به غیر از برجام است. با اینحال این طیف سیاسی از خود نمیپرسد کشوری که یک توافق بینالمللی چندجانبه را که دولت رسمی آن امضا کرده است پاره میکند، چه تضمینی وجود دارد که به توافقات آینده پایبند باشد؟ چرا باید توافقی که چند کشور برای آن چند سال وقت و هزینه صرف کردهاند، قربانی مطامع سیاسی ترامپ شود؟ اگر برجام توافقی مطلوبی بود چرا اصلاحطلبان بر بازگشت ترامپ به این توافق تاکید نمیکنند و در عوض به دنبال مذاکرات جدید هستند؟
منبع: جهان نیوز
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/383582
لینک کوتاه کپی شد