
علت ترس غربی ها الگو و مدل فکر جایگزینی است که نامه ارائه میدهد/آمریکاییها چنین اسنادی را بسیار معتبر میبینند و روی آنها فکر میکنند/ آمریکاییها صحنه را اینگونه میبینند که رهبر چنین جامعهای چنین نامهای نوشته که فقط یک پیغام تشکر و خسته نباشید نیست
گروه بین الملل رجانیوز: پس از نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به جوانان و دانشجویان آمریکایی و حمایت ایشان از اعتراضات دانشجویان دانشگاههای آمریکا از فلسطین شاهد واکنشهای بسیاری از سوی افراد و گروههای مختلف بودیم.از خبرگزاریهای غربی، عربی و حتی عبری گرفته تا واکنش توییتری مقامات آمریکایی که نشان از خشم آنها نامه داشت. در این میان دانشجویان بسیاری نیز نسبت به نامه رهبر انقلاب واکنش مثبت نشان دادند و از حمایت رهبر جمهوری اسلامی ایران ابراز خوشحالی کردند.
به همین دلیل و به منظور بررسی ابعاد و تاثیرات نامه رهبر معظم انقلاب به گفتگو با حمیدرضا غلامزاده، کارشناس روابط بین الملل پرداختیم.
جناب غلامزاده، نامه رهبری به دانشجويان آمریکایی آن هم در میان واکنشهای جهانی گسترده به نسلکشیهای غزه را چگونه بررسی میکنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. این که رهبر انقلاب توجه و تمرکز دارند به اینکه گروهها و ظرفیتهای مختلف را در سطح جهان مورد توجه قرار بدهند و همانطور که در سیاست داخلی از سالها قبل گفته بودند جذب حداکثری و توجه به نقاط اشتراک، خود ایشان در عمل نسبت به کل جهان این توجه را دارند و توجه خود را روی وجه اشتراک گذاشتهاند و موضوعی که به نوعی با بشریت و فطرت انسانها آمیخته است این واکنش را نشان میدهند و این جوانانی را که الان به ظلم و جنایت اعتراض دارند، به عنوان بخشی از این جبهه مبارزه با استکبار و امپریالیسم و اینها میبینند و آن وجه اشتراک را مورد توجه قرار میدهند و آنها را محل تخاطب قرار میدهند که بتوانند با آنها به نوعی ارتباط برقرار بشود و از اقدام درستی که اینها کردهاند حمایت بشود و به تعبیر خود ایشان، «اینها در سمت درست تاریخ ایستادهاند» و باید به تشخیص درست اینها در این مورد توجه بشود که اینها در کار درست خودشان راسخ بمانند و با فشارها کوتاه نیایند و این فطرت در درون آنها از بین نرود و چراغش خاموش نشود. لذا شاید این مهمترین نکته در پیام رهبری باشد.
این در زمانهای است که عمده رهبران جهان در قبال این اتفاقات و در مقابل فعالیتهای دانشجوئی سکوت کرده و ترجیح دادهاند که خیلی صحبتی نکنند و نکتهای نگویند و جانب احتیاط را رعایت کنند.
به نظر شما این نامه و دیپلماسی عمومی رهبر انقلاب چه تاثیری بر دانشجویان آمریکایی و اعتراضات آنها خواهد گذاشت؟
در مورد این سوال شاید بشود دستهبندی کرد. بخشی از این دانشجوها مهاجرین هستند و از کشورهای اسلامی و عربی مهاجرت کردهاند. اینها شاید بیشتر از همه این پیام را درک و از چنین نامهای استقبال کنند و واکنش مثبت نشان بدهند. برخی دیگر هستند که شاید موضوع برایشان علیالسویه باشد و چندان شناخت و تصویر و فهمی از این ادبیات و محتوای آن نداشته باشند و برایشان سوالبرانگیز بشود و ممکن است بروند و دنبال کنند و به جواب برسند. در بین اینها حتی کسانی هستند که ممکن است نسبت به این نامه و رهبر انقلاب گارد بگیرند.
اشکالی هم ندارد و واقعاً نباید از این ناراحت یا ناامید شد، چون آنها در فضا و اتمسفری زیست میکنند که بمباران فکری شدهاند و در تمام طول عمرشان پروپاگاندای غرب علیه رهبر ایران و مقامات ایرانی را شنیده اند و معاندین ایرانی هم در کشورهای اینها به خصوص آمریکا علیه ایران حرف زده اند، جوسازی کرده و سم پراکنی کردهاند. طبیعی است که آنها یک نگاه منفی داشته باشند. این نافی فطرت انسانی آنها نیست. صرفاً مستضعف فکری هستند که به آنها اطلاعات درستی نرسیده و براساس اطلاعاتی که به آنها رسیده نتیجهگیریهای غلطی نکردهاند، ولی مشکل از همان ورودیهای ذهنی بوده. هزینههای زیادی هم برای آن شده و نمیشود به راحتی از آن پرهیز کرد و اشکال گرفت که چرا این طور است.
به هر حال معاندین و ایرانیهای زیادی در آنجا هستند که علیه ایران حرف میزنند و دروغپراکنی و شایعهسازی میکنند. کم هم نداشته ایم. در ماجراهای زن، زندگی، آزادی و قبل از آن در سطوح مختلف، رسانههای جمعی، افراد و فعالین ایرانی و آمریکایی و مقامات آمریکایی از این دروغها زیاد گفته اند، پس بر آنها حرجی نیست، ولی نکته مهم این است که در مورد همه اینها این تخاطب شکل گرفته و خطاب نامه به اینها رسیده و برای آنها مهم خواهد بود که یک رهبر بینالمللی و جهانی، یکی از عالیترین رهبران جهان نسبت به اینها واکنش نشان داده و استقبال کرده است. حتی آقای بایدن در خود آمریکا هم فقط یکبار واکنش نشان داد، آن هم برای سرکوب اعتراضات دانشجویی بود که گفت: آزادی هست، ولی نظم از آزادی مهمتر است و چراغ سبز نشان داد که برخورد خشنتر با دانشجوها شکل بگیرد. لذا این حتماً تأثیر خواهد داشت.
اما در همه این داستان یک نکته مهم داریم و آن هم اینکه انتظار کوتاهمدت از نامه و نامههای رهبری انتظار غلط و رهزن طریق است. این نامهها قرار نیست همین الان با پست اکسپرس به دست دانشجویانی برسد که اعتراض میکنند. همه اینها هم محب ولایت شوند و چهار صباح دیگر در دانشگاههایشان عکس رهبری را بزنند و حسینیه برپا کنند. به هیچوجه قرار نیست اینطور باشد.
آقا نه تنها در این نامه، بلکه در دو نامه قبلیشان هم یکسری مبانی فکری را ترسیم میکنند. یک اسکلت و دورنمای خیلی کلی از آن چیزی است که باید باشد و ادبیاتش باید به مرور زمان شکل بگیرد و ترویج و محتوایش پخش شود که کمکم گفتمانش شکل بگیرد. اگر کسی خواست به سمت تفکر جایگزین لیبرال دموکراسی و فهم جدیدی از دنیا داشته باشد. اگر کسی خواست به قول انگلیسیها به Big Question و سئوالات بزرگ فلسفی زندگی خودش جواب بدهد، یک مانیفست و الگویی برای شروع کار داشته باشد.
کارکرد این نامهها چنین چیزی است. دارد مبانی فکری اولیه و کلیات را میگوید که همینها پلکانی برای رسیدن به مدل حکمرانی به مدل تمدنی و تفکر تمدنی بشوند. اینها را باید اینطور دید. اینکه توقع داشته باشیم الان دانشجوها خیلی تحتتأثیر این قرار بگیرند و طرفدار ایران و جمهوری اسلامی بشوند، تصور باطلی است. قرار نیست اینطور بشود. در این جمع هزاران معترضی که بودند ممکن است عدهای به این علاقهمندی برسند، خیلی هم خوب، ولی هدف این نیست. هدف این است که دانشجویان درست و با چالشگری فکر کنند، کما اینکه آقا در نامه قبلی هم گفته بودند به چالش بکشند و با تفکر انتقادی با مسائل روبهرو بشوند و اطلاعات را از منابع معتبر دریافت کنند. همه اینها میرسد به همان چیزی که الان در مورد فلسطین اتفاق افتاده است.
در مورد فلسطین عملا اینها به مدل آلترناتیو رسیدهاند و رسانههای اصلی را کنار گذاشته و به قدرت تفکر و رسانههای جایگزین رسیدهاند و نتیجهاش این شد که علیه اسرائیل و طرفدار فلسطین و غزه شدند. در بقیه مسائل هم همینطور است. در بحث دین، در بحثهای فرهنگی و اجتماعی مهم این است که روش فکری و خوراک فکری درست به دست بیاید؛ حتماً نتیجهگیریاش درست خواهد بود. این حرفی است که در اوایل انقلاب شهید مطهری درباره فضای فکری دانشگاههای ایران میزد. لذا باید این را در چهارچوب فکری آقا و جامعه دید.
علت ترس و واهمه سناتورهای آمریکایی از استقبال شهروندان و دانشجویان غربی و آمریکایی از نامه رهبر انقلاب چیست؟
علت ترس اینها همین نکته اخیری است که عرض کردم، چون دارد یک مدل و الگوی فکری جایگزین میدهد. اتفاقی که در این چند ماه اخیر افتاد این است که دانشجوها و جوانان آمریکایی با تفکر و مکتب لیبرال دموکراسی به جواب سئوالات خودشان نرسیدند و به همین دلیل شروع به پرسشگری بیشتر کردند. در نظام لیبرال دموکراسی که همه چیز مبتنی بر سود و لذت و پول و مادیات و فردیت هست، قابل فهم و قابل درک نیست که چرا مردم مظلوم غزه به رغم همه فشارها و جنایتها و نسلکشی و کشتاری که علیه آنها صورت میگیرد اینقدر صبور و محکم هستند و به خدا اتکا دارند. همچنان در تصاویر میبینید که، «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ » و اللهاکبر از زبان صغیر و کبیر، کودک سه ساله تا پیرترین افراد آنجا نمیافتد و این توکل را میبینید و این برای دانشجوی جوان غربی که مدام زیر بمباران فکری سرمایهداری و اومانیستی بوده قابل هضم نیست و نمیفهمد چرا این که دارد همه چیز را از دست میدهد، چه چیزی باعث میشود که چنین قدرتی داشته باشد و تسلیم نشود؟ این اتصال به خاک و سرزمین، این اتصال به قدرت لایزال الهی از جمله چیزهائی است که هنوز برای آنها کشف نشده و یک علامت سئوال بزرگ و به نوعی جذاب است.
اتفاقا در این حرکت خودشان را پیدا میکنند. آنها در سالهای اخیر بحرانهای متعددی را در جوامع خود از سر گذرانده اند و میبینند که مکتبشان برای هیچیک از بحرانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعهشان راهحلی ارائه نداده است و همه چیز دارد نسبت به قبل بدتر و بدتر میشود. پس چه باید بشود؟ در اینجا آلترناتیوی را در دوردست میبیند. هنوز آن را نشناخته و کشف نکرده، ولی دارد در دوردست چنین چیزی را میبیند. میگوید ما اینجا مشکلات مالی و فرهنگی داریم که منجر به خودکشی میشود. آمار خودکشی که اصطلاحاً به آن مرگهای ناامیدی میگویند که خودکشیهای ناشی از مصرف مواد و الکل است که به خاطر فشار اقتصادی و حجم بالای کار است تا بتوانند از عهده هزینهها بربیایند. میگوید در اینجا دارد در مقابل این چالشها خودکشی میکند و رشد خودکشی را شاهد هستیم، ولی در غزه محکم میایستد. یک نمونهاش خبرنگار الجزیره است که چون جلوی دوربین است شهرت بیشتری دارد. گزارش شهادت خانواده خودش را دارد و محکم جلوی دوربین میایستد و به کارش ادامه میدهد و انسان در این آدم به هیچوجه احساس شکستگی را نمیبیند. اینها برای یک جوان امریکائی عجیب است و به سادگی قابل فهم نیست و در عین حال محترم است و دنبال اینهاست.
این نامه دارد مبانی فکریای را که موجب آن استقامت میشود به آنها ارائه میدهد. پس از منظر آمریکاییها ترسناکترین، مهمترین و بزرگترین اتفاقی که میتواند بیفتد این است که این مبانی فکری به جوانان منتقل شوند و جوانان بفهمند که از آن فضای فکری مسخشدهای که بودند، فضای فکریای که اینها را سرگرم مشغولیات دنیوی و لهو و لعب کلوپهای شبانه و بازیهای کامپیوتری و فضاهای رسانه میکرده، خارج از این دنیا هم دنیائی هست. اگر این پیام به آنها برسد، اولین کسی که بنیانش متزلزل میشود نهاد حاکمیت امریکاست. پس حتماً برایشان ترسناک و مشکل است.
فقط هم بحث انقلاب و رهبر انقلاب نیست. حداقل از ۴-۵ سال قبل آمریکاییها و غربیها کلا با بحران هویت روبهرو هستند. برای همین هم هست که آقای فوکویاما کتاب هویت را مینویسد؛ چون دچار تزلزل هویت شدهاند و دیگر آن ماهیت غربیای را که زمانی با ارزشهای امریکائی و ارزشهای غربی مثل شعارهای آزادی و برابری و عدالت و... تبلیغ میشد و خیلی جذاب بودند، نه خودشان به آنها رسیدند، نه دیگران میبینند که اینها به آنها رسیده باشند. اینها چیزهائی هستند که خود مقامات امریکائی اذعان میکنند.
من بارها به این اشاره کردهام که اجلاس امنیتی مونیخ ۲۰۲۰ چهار سال پیش (آن موقع خانم مرکل صدراعظم آلمان بود) رئیس اجلاس امنیتی مونیخ و خیلی از مقامات دیگر در همان جا اذعان میکنند که غرب دیگر الگو نیست و خودش به شعارهائی که میداد پایبند نیست و دیگر کسی نمیخواهد مثل غرب بشود.
این غرب در درون خودش مضمحل و متزلزل شده، حالا یک نفر آمده جایگزین میدهد. آن بحران هویت به جای خود، علاوه بر این یک نفر پیدا شده که دارد یک مکتب فکری جایگزین میدهد که حالا آن یک نفر از قضا بزرگترین دشمن امریکاست و اولین کشوری است که تحریمهای آمریکا هیچ اثری روی آن نداشته و اولین کشوری است که به طور جدی آمریکا را از کشور خود بیرون کرده، شاید تنها کشوری است که آمریکا در آنجا سفارت ندارد و تنها کشوری است که هر جا حرفی زده برخلاف آمریکا پای حرفش ایستاده. اگر آمریکا گفته اسد باید برود و رهبر انقلاب گفته اسد باید بماند، معلوم است که چه کسی پیروز شده. همه هزینهها و کارهایی که در منطقه غرب آسیا کردند، پیروز میدان مشخص است. الان تنها کسی که جلوی رژیم صهیونیستی ایستاده و دارد از مردم فلسطین به طور عملی حمایت میکند معلوم است که چه کسی است. تنها کشوری است که مستقیماً در عینالاسد به آمریکا حمله کرده، همه اینها را کنار هم قرار بدهید.
آمریکاییها صحنه را اینگونه میبینند که رهبر چنین جامعهای چنین نامهای نوشته که فقط یک پیغام تشکر و خسته نباشید نیست، بلکه دارد الگوی فکری و مانیفست و سند میدهد. ما متأسفانه آنطور که باید و شاید قدر داستان را نمیدانیم. در ظاهر یک نامه و دو نامه و سه نامه گیر میکنیم. آمریکاییها چنین اسنادی را بسیار معتبر میبینند و روی آنها فکر میکنند. چند صد سال قبل پدران مؤسس امریکا در روزنامههای آن موقع یا در خاطراتشان یادداشتهائی نوشتند. آن مکاتبات و نامهها و مقالات به عنوان سندهای مبنائی نظام امریکا شناخته میشوند. آنها چون چنین سابقهای دارند و ارزش کلام را میدانند، با همین تصور و نگاه از نامه رهبری میترسند.
ما خودمان اهمیت راهبردی این نامهها را آنگونه که باید و شاید درک نکردهایم و قدرشان را نمیدانیم. آنها میدانند و برای همین هم خیلی بیشتر از این داستان میترسند.
آیا این نامه در کنار فشارهای جهانی روزهای اخیر، اثری بر جنگ غزه و کشیدن قلاده رژیم صهیونیستی توسط آمریکا خواهد گذاشت؟
جواب این سوال شما این است که نباید انتظار کوتاهمدت از نامههای رهبری داشت. این که الان بخواهد اتفاق خاصی بیفتد یا فشار جدیدی وارد بشود اینطور نیست، به خصوص که تحولات دنیا هم تحولات متعددی است. ماجراها و جنایات در رفح یک سمت داستان است، ماجرای انتخاب ایران، انتخابات انگلیس، انتخابات آمریکا و کشورهای دیگر. امسال به لحاظ انتخابات سال پرترافیکی داریم. اینها شاید کارها را متنوع کرده و تأثیر مستقیم و فیالفوری برای نامه رهبری ایجاد نخواهد کرد. سطح انتظارمان نباید این باشد، ولی به هر حال سند دیگری از تعهد ایران به حمایت از فلسطین و ظلمستیزی است که داشته و خواهد داشت انشاءالله.
انتهای پیام/
