هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
پنجشنبه، 1 آذر 1403
ساعت 02:57
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

شنبه 28 مهر 1403 ساعت 12:48
شنبه 28 مهر 1403 12:35 ساعت
2024-10-19 12:48:25
شناسه خبر : 382635
میرباقری مسئله اثبات ولایت فقیه در ذهن و عالم نظر و فکر را نداشت بلکه بیش ازآن مسئله¬ش چگونگی امتداد ولایت فقیه در ساختارهای اجتماعی بود. چون عمیقا باورش داشت و دارد که ما فقط انقلاب سیاسی کرده¬ایم و در لایه فرهنگی به جد نیازمند بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی هستیم و این حرف امروز او نیست و از میانه دهه هفتاد و از حدود یک ربع قرن پیش این مطالب را بیان می¬کرد.
میرباقری مسئله اثبات ولایت فقیه در ذهن و عالم نظر و فکر را نداشت بلکه بیش ازآن مسئله¬ش چگونگی امتداد ولایت فقیه در ساختارهای اجتماعی بود. چون عمیقا باورش داشت و دارد که ما فقط انقلاب سیاسی کرده¬ایم و در لایه فرهنگی به جد نیازمند بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی هستیم و این حرف امروز او نیست و از میانه دهه هفتاد و از حدود یک ربع قرن پیش این مطالب را بیان می¬کرد.

گروه سیاست-رجانیوز: دکترمحسن دنیوی پیرامون حملات اخیر به آیت‌الله میرباقری نوشت : سال 1382 برای اولین بار نام ایشان را شنیدم. از آن روز بیش از دو دهه می¬گذرد. آن روزها فضای سیاسی فکری اجتماعی کشور در دولت دوم آقای خاتمی بسیار ملتهب بود و ما نیاز به حرف نو داشتیم. جزواتی را یکی از دوستانمان به دانشگاه آورد که جلد رنگی داشت و غیر از عنوان جزوه، نام سیدمحمدمهدی میرباقری روی آن نوشته شده بود. 

در آن سالها نمی¬شد به راحتی جستجو کرد و درباره افراد در چند ثانیه از طریق اینترنت، اطلاعات بیشتری پیدا کرد. لذا بدون اینکه اطلاعات خاصی درباره ایشان داشته باشیم، چند ماهی جزوات ایشان را با دقت و بارها می خواندیم و گفتگو می کردیم. میرباقری در آن روزهای سخت سیاسی فکری برای جمع ما در دانشگاه بوعلی سینای همدان که از رشته های مختلف از مکانیک تا شیمی و از مهندسی صنایع تا ادبیات فارسی بودند، همان راه جدید بود. چون آثار مبنایی متفکران انقلابی از شهید مطهری تا علامه مصباح را دنبال می کردیم و  دو سالی هم بود که ساعتهای زیادی آثار آوینی و دیگر شاگردان مرحوم فردید را خوانده بودیم و شما اگر با شهید آوینی عزیز مانوس شوید، خواهید دید که بعد مدتی، نه راه پس دارید و نه راه پیش! 
چون آوینی به نحوی هنرمندانه، عمیق و همچنان کم¬نظیر، شما را با واقعیت¬های جهان جدید و به ویژه جهان پس از 1950 و شروع برنامه جهانی توسعه آشنا می¬کند و شما دیگر نمی¬توانید به دوران پیش از آوینی برگردید و مهره خوبی در ماشین توسعه غربی باشید و این کاری بود که با شهید مطهری اتفاق نمی¬افتاد و چنین شناختی از جهان جدید به شما داده نمی¬شد. اما راه پیش هم با آوینی ندارید؛ چرا که آوینی غیر از تجربه زیسته شخصی و موفق خودش، راه مشخصی خلق نکرد که بعد از او بشود در رشته¬ها و عرصه¬های مختلف آن را پیمود. برای همین است که دهه شصتی¬های هم سن و سال بنده که با آثار آوینی آشنا هستند همچنان در همان نقطه خودآگاهی آوینی متوقف شده و پیش روی نداشته¬اند.
در چنین شرایطی، میرباقری جذاب و رو به پیش بود. تحلیل او از انقلاب اسلامی متفاوت و شنیدنی بود. با میرباقری گمان می¬کردی که مسئله¬ای مهم¬تر از انقلاب اسلامی و آینده ایران برای اندیشیدن وجود ندارد. با میرباقری، پدیده ظهور امری فردی و مناسب برای اشک ریختن در خلوت و تنهایی نبود و مرتب باید با خودت مرور می¬کردی که اگر ظهور واقعیت دارد و تو به آن باور داری، پس نسبت ظهور با بروکراسی و تکنولوژی چطور می¬شود؟ نسبت ظهور با این هژمونی نیشن استیت را کجای دلم بگذارم؟ نسبت ظهور با عرفان و فلسفه با ریشه و اصالت اما به دور از مسائل اجتماعی ایران و جهان و فقه موفق در مقیاس فرد و کم¬توان در نسبت با مسائل اجتماعی دنیای جدید را چه کنم؟
با میرباقری دیگر نمی¬شد از نسبت علم و دین و دولت رها شد و این سه گانه همیشه پیش روی تو حضور داشت. جزوه های ایشان پر بود از خلق پرسش از چگونگی رابطه میان عقل و وحی و تجربه به عنوان سه مبادی و منبع تولید معرفت برای بشریت و این پرسشها و سوالات و ابهامات را جمع ما که سالها بود در حلقه های مطالعاتی و اردوهای فکری تشکیلاتی شرکت کرده بود، اینگونه ندیده بود!
میرباقری مسئله اثبات ولایت فقیه در ذهن و عالم نظر و فکر را نداشت بلکه بیش ازآن مسئله¬ش چگونگی امتداد ولایت فقیه در ساختارهای اجتماعی بود. چون عمیقا باورش داشت و دارد که ما فقط انقلاب سیاسی کرده¬ایم و در لایه فرهنگی به جد نیازمند بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی هستیم و این حرف امروز او نیست و از میانه دهه هفتاد و از حدود یک ربع قرن پیش این مطالب را بیان می¬کرد.
امروز که می بینم از آیت الله میرباقری، فقط یک با انبر گرفتن کتاب مثنوی که آن را هم در شرایطی خاص و در نقد مواجهه افراطی دکتر سروش با مولوی و کتاب مثنوی در سالها پیش بیان کرده است اینگونه سطحی برخورد می شود، نگران می شوم که خودم چقدر تحت تاثیر رسانه¬ها، درباره افراد دیگر قضاوت¬های سطحی و عجولانه داشته¬ام.
این روزها افرادی را می بینم که با اعتماد به نفس درباره افکار میرباقری و استادش سید منیرالدین حسینی می گویند و تحلیل می کنند و جمع بندی می کنند و نسخه طرف را می پیچند. اما به عنوان فردی که دو دهه است این دو نفر را می شناسم و یک دهه برای آشنایی بیشتر با اندیشه¬های میرباقری و اندیشمندانی شبیه ایشان به قم رفته و آنجا ساکن شدم عرض می کنم که این سطحی نگری و تحلیلهای آبکی، بلای جان وضعیت فکری ایران عزیز ماست!
حداقل درباره گذشته فردی که اینقدر سطحی او را به طالبانی بودن و اخباری¬گری و کمونیسم و نسبی¬گرایی و لیبرالیسم و ...متهم می¬کنید بیشتر بدانید. قبل از آن هم بدانید که به طور منطقی نمی¬شود کسی هم اخباری باشد هم کمونیست و هم طالبانی فکر کند هم نسبی¬گرا!! این حملات اخیر هم که قصه دیگری دارد و کارگزارن و اعتدالیون و اصلاح¬طلبان و حتی بخشی از اصول¬گریان متمایل به این سه دسته سیاسی که عرض کردم مسئله¬شان با میرباقری چیز دیگری است و فقط با ایشان هم نیست و دیگرانی هم در این لیست تخریب هستند!
آنچه در اینجا عرض می¬کنم را حتما ایشان درباره خودشان هیچگاه اینطور نمی¬گویند و حتی اگر افراد بپرسند، به دلیل ویژگی¬های اخلاقی که دارند، از سر تواضع تایید نخواهند کرد، اما سیدمحمدمهدی میرباقری در حلقه اول شاگردان فلسفه علامه جوادی آملی حضور داشت و شاگردی علامه مصباح را تجربه کرده بود. شرح فصوص قیصری را نزد علامه حسن زاده آملی خوانده بود و عضو برتر شورای استفتائات فقیه بزرگ حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی بود.
دوستان حوزوی می¬دانند که اگر استاد میرباقری هر کدام از این موقعیت¬ها را ادامه می داد و با توجه به هوش و استعداد و حافظه خیره¬کننده¬ای که در تسلط به آیات و روایات دارد، قطعا الان در همه و یا حداقل در برخی از این موارد، جزء اولین¬های حوزه علیمه می¬بود. 
اما چه شد که میرباقری جوان که بزرگی درباره او فرموده بود، شیخ مفید جدیدی در قم پیدا شده است، همه چیز را رها کرد و بی¬آبرویی برای خودش خرید و به جای مرجع شدن یا شهره شدن به عناوین فیلسوف حاذق و عارف بالله، امروز به تئوریسین بنیادگرایی و جنگ مشهور شد؟!
چون میرباقری جوان پرسشهایی درباره ایران و به ویژه انقلاب سال 57 داشت که او را رها نمی کرد! هدف از انقلاب چه بود؟ چرا بعد از شروع برنامه توسعه در دهه 40 در پهلوی دوم، در ایران انقلاب شد؟ ایده اصلی انقلاب برای اداره کشور چیست؟ چطور می شود از چالش بنیادین میان حوزه و دانشگاه به عنوان دو نظام معرفتی خارج شد؟ دولت و حاکمیت اسلامی چه شاخص ها و مکانیزمهایی دارد؟  فقه و فلسفه و عرفان به عنوان داشته¬های دانشی ما چگونه می-توانند متحول شوند و به کار جامعه پردازی و خلق جامعه مومنانه در ایران جدید بیایند؟ تمدن نوین اسلامی چگونه امکان شکل¬گیری دارد؟ علم¬دینی، فقه¬اجتماعی و الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی سه پرونده فکری برای استاد میرباقری در طول بیش از سه دهه گذشته بوده است! ایشان هر روز به توسعه و مسئله توسعه¬نیافتگی ایران که سالهاست پروژه اصلی جریان روشنفکری ایران بوده است می¬اندیشند و با آن چالش فکری و اندیشه¬ای دارند!
سید محمدمهدی میرباقری را باید فارغ از مفید یا مضر بودن افکارش و آینده¬ساز یا ویرانگر بودن اندیشه هایش، متفکر انقلاب دانست. چرا که او با این مسئله زندگی می¬کند و متفکر در حقیقت کسی است که پرسشهایش واقعی است و آن پرسشها متفکر را رها نمی¬کنند و همواره با او حضور دارند.
ده سال ایشان را از نزدیک دیده¬ام(از سال 83 تا 93) و روزهای متعددی با ایشان سفر رفته و یا در جلساتی حضور داشته¬ام. به لحاظ ویژگی های فردی می¬توانم شهادت بدهم که در طول این ده سال از نزدیک و بیست سالی که ایشان را می شناسم، کوچکترین رفتار غیرعادی و خطای غیرمتعارف از آیت¬الله میرباقری ندیدم. برعکس در تمام لحظاتی که نزد این انسان شریف حضور دارید، به معنای واقعی کلمه یاد خدا بیشترین چیزی است که در ذهن شما پررنگ می شود و بعد از آن درگیر پرسشهای عمیق ایشان می شوید که شما را نیز رها نخواهند کرد. 
پرسشهایی که به معنای زندگی و مفهوم تمدن و فرهنگ ربط بسیار دارد و اگر آثاری که از سیدمحمدمهدی میرباقری در قالب صوت و متن و ویدئو وجود دارد را دنبال کنید، شاهد یک نظام فکری خواهید بود که می توان آن را نقد کرد و تند و صریح به آن ایراد گرفت، اما نمی توان انسجام و در هم تنیدگی مباحث ایشان را نادیده گرفت. وقتی فردی درباره نسبت بین امور متعدد از دولت تا سبک زندگی و از فرهنگ تا تکنولوژی، ایده ها و نکاتی برای شنیدن دارد، این یعنی اندیشمند تمدنی است و نمونه های این افراد در طول تاریخ و در میان ملتهای مختلف حضور داشته اند.
درباره آن ده سال که با ایشان همراهی بیشتری داشتم می توانم ساعتها نکته عرض کنم و به ویژه درباره استاد خاص سیدمحمدمهدی میرباقری یعنی سیدمنیرالدین حسینی که یکی از ناشناخته¬ترین شخصیتهای انقلاب اسلامی است می-شود ده ها ساعت صحبت کرد و دیده¬ها و شنیده¬ها و خوانده¬های خودم را که شاید بیش از چند هزار صفحه باشد را به عنوان کسی که اصلا این افراد را نمی¬شناخته و در فرآیند جستجو برای فهم بهتر انقلاب اسلامی به این دو عزیز در کنار دیگر اندیشمندانی مانند شهید علامه مطهری، شهید بهشتی، علامه مصباح، علامه جوادی آملی، علامه حسن زاده، علامه جعفری و ...رسیده است مرور کنم، اما فارغ از این اتفاق که شاید در زمان مناسب رخ بدهد، باید عرض کنم که که سیدمحمدمهدی میرباقری از نشانه¬های پرقدرت برای امکان زیست مومنانه، اخلاقی، معنوی با پرسش¬های بسیار و تفکر انتقادی در دنیای امروز است. میرباقری بسیار به آینده ایران امیدوار است و شکوه ایران اسلامی را هر روز پی می¬گیرد. او معتقد است که ایرانیان، معادلات آینده را تغییر خواهند داد و بنا به وعده تخلف ناپذیر خدای متعال به مؤمنین و سنت حتمیه تاریخی ـ ربانی، معنویت در این جهان سرد و بی روح و ماشینی و تسخیرشده توسط تکنولوژی به پیشروی ایرانیان و همدلی و همراهی دیگر ملتهای مسلمان و عدالتخواه و آزادی¬خواه فراگیر خواهد شد و زمینه¬ساز تحولات جهانی خواهد شد.
 
انتهای پیام/


 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home