هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
پنجشنبه، 6 دى 1403
ساعت 05:06
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

چهارشنبه 8 آبان 1398 ساعت 15:29
چهارشنبه 8 آبان 1398 14:49 ساعت
2019-10-30 15:29:22
شناسه خبر : 329262
قیصر امین‌پور و دوستانش نخستين رويش‌های زيبا و مبارک انقلاب در عرصه‌ی شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه‌ی اين بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزيز و ديگر دوستان همراه اوست.
قیصر امین‌پور و دوستانش نخستين رويش‌های زيبا و مبارک انقلاب در عرصه‌ی شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه‌ی اين بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزيز و ديگر دوستان همراه اوست.
گروه فرهنگی-رجانیوز: گفتن و نوشتن از قیصر یکی از سخت‌ترین کارهای ممکن است، گفتن از کسی که هم در نثر و هم در شعر قیصر زمانه‌اش بود، کسی که رهبر معظم انقلاب او را فرزانه، خلاق و برجسته می‌دانستند.
 
قیصر اصالتا خوزستانی بود، کودکی و نوجوانی‌اش را در زادگاهش گذراند و برای تحصیلات دانشگاهی عازم تهران شد. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته دامپزشکی در دانشگاه تهران آغاز کرد. وی در سال 1358 با انصراف از رشته دامپزشکی، به جمع دانشجویان علوم اجتماعی پیوست. قیصر امین پور مجدداً در سال 1363 تغییررشته داد و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران دنبال کرد و در بهمن ماه سال 1376 با دریافت مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و در همین رشته در دانشگاه تهران به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
 
 
قیصر امین‌پور از پایه‌گذاران و حلقه اولیه کسانی است که حوزه هنری را شکل دادند و جریان شعر انقلاب که از سال‌های پیش از انقلاب در حال رشد بود با تاسیس حوزه هنری لباس رسمیت پوشید. این رسمیت اما تا جایی پیش رفت که حوزه هم مانند برخی از نهادهای مردمی اول انقلاب پس از جنگ، اسیر بروکراسی شد و حقوق‌بگیران و مدیرانی روی کار آمدند که بیشتر از این که غصه انقلاب را داشته باشند، چشم به سفره‌اش داشتند و کم کم کار را به جایی رساندند که تنفس در هوای حوزه برای خالق«تنفس صبح» سخت شد؛ قیصر نیز با حفظ مواضع انقلابی، با قلبی پرغصه از جفای یقه‌سفیدها کوله‌بارش را از حوزه هنری به دانشگاه تهران برد؛ قیصر همان قیصر ماند اما حوزه هنری تغییر کرد...
 
قیصر درباره ماجراهایش با حوزه می‌گوید: « حوزه هنری فرم اداری به خودش گرفت. هر بخش مستقل شد و به اصطلاح طوری شد که کم‌کمک داشتند در اینکه چه کاری ساخته بشود یا چه کاری ساخته نشود، چه شعری گفته شود، چه شعری گفته نشود، این داستان چرا چاپ شد، این یکی فیلم چرا این طور بود دخالت می کردند و همین باعث اصطکاک‌هایی شد که در سال ۶۶ ما که حدود ۱۳ نفر از بچه‌های نویسنده و هنرمند بودیم از آنجا انشعاب کردیم و بعد چند بیانیه در روزنامه‌ها منتشر کردیم که این‌ها دارند هنر انقلاب و هنر اسلامی را در تنگناهایی به مسیرهایی می برند که به مصالح هنر و انقلاب نیست…خیلی از هنرمندها هم از این جریان حمایت کردند… ولی خب به جایی نرسید و در واقع ما ۱۳ نفر را اخراج کردند…
 او ادامه می‌دهد:
 
«شروعش همین دخالت‌ها بود که عرض کردم. مثلاً اینجای این فیلم چرا این طوری است؟ چرا در [مجله] بچه‌های مسجد با بچه‌های جنوب شهر و حاشیه نشین‌ها مصاحبه کردید؟ آدم قحطی بود؟ چرا در فیلم دست فروش مخملباف به طبقه تجار و سرمایه دار اسائه ادب شده؟ چنین چیزهایی بود، که ما آن موقع به هر حال اندیشه‌های عدالت خواهانه داشتیم… یعنی معلوم است که چه نسلی بودیم، به همین دلیل البته الان شاید قضاوت مان به آن تندی نباشد، منتها ما در آن دوره زندگی می کردیم و آثار خودمان را در آن دوره پدید آوردیم و متناسب با حال و هوای آن دوره رفتار کردیم، الان نمی شود در مورد آن موقع تصمیم گرفت…»
 
 
شاید اگر قیصر هم مانند بسیاری از مدیران وقت حوزه با گذر زمان تغییر می کرد می‌توانست در حوزه بماند و یک عنوان مدیریتی بگیرد و حقوق چندین میلیونی به جیب بزند، اما او ثابت کرد که  نه سرودن اشعاری مثل در خواب شبی شهاب پیدا کردم؛ در رقص سراب آب پیدا کردم این دفتر پر ترانه را هم روزی؛ در کوچه آفتاب پیدا کردم از روی منفعت بوده است و نه شعر خواندن روی دیوار لانه جاسوسی از روی هیجان.
 
بعد از  تصادفی که در نهایت منجر به فوت قیصر شد، در ماه رمضان و دیدار صمیمی شاعران با رهبر انقلاب، برای شعر خوانی دعوت شد. اما از شدت جراحات و عمل های پی در پی آنقدر شکسته شده بود که رهبر انقلاب ابتدا او را نشناخت. وقتی از دیگران پرسید که ایشان کیست و و گفتند که قیصر است دستور داد برایش صندلی بیاورند. قیصر ضمن تشکر از این لطف رهبر اما تا آخر جلسه روی زمین نشست و این شعر ماندگار را در آن جلسه خواند.
 
 
می‌خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
می‌جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی‌تابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته‌ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بالِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی‌تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
 
 رهبر معظم انقلاب که علاقه‌‌شان به امین پور و اشعارش بر کسی پوشیده نیست پس از فوت او این پیام را منتشر کرد:
 
بسم الله الرحمن الرحيم
با اندوه و دريغ، خبر تلخ درگذشت شاعر فرزانه‌ي انقلاب دكتر قيصر امين‌پور را دريافت كردم.
از دست دادن او براي اينجانب و براي همه‌ي اصحاب شعر و ادب، خسارتبار است. او شاعري خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله هاي اين هنر بزرگ پيش ميرفت.
 
درگذشت او آرزوهائي را خاك كرد، ولي راه فتح قله‌ها را اميد است دوستان و ياران نزديك و شاگردان اين عزيز، ادامه دهند. او و دوستانش نخستين رويشهاي زيبا و مبارك انقلاب در عرصه‌ي شعر بودند و بخش مهمي از طراوت و جلوه‌ي اين بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزيز و ديگر دوستان همراه اوست. خداوند پاداش خوبيهاي او را امروز كه بيش از گذشته به آن نيازمند است، با كَرََم و فضل به او برگرداند و او را در آغوش رحمت و مغفرت خويش بگيرد. به خاندان و بازماندگان و دوستان و شاگردان آن عزيز صميمانه تسليت ميگويم.
 
سيّدعلي خامنه‌اي
۹/ آبان/۱۳۸۶
 


 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home