نسخه پیچی مبلغ وطنی «لیبرال-دموکراسی» و صاحب دکترین «لبو فروش» برای پیوست به فرهنگ جهانی/ تحقیر، مبنای اصلی ایدههای سریع القلم/ سریع القلم : «اسلام سیاسی» و اصل «نفی سبیل» مانع تحقق دموکراسی است
گروه اندیشه_رجانیوز: محمود سریع القلم را شاید بتوان مهمترین تئوریسین دولت روحانی دانست. حضور او به عنوان مشاور در کنار حسن روحانی و طرح نظریات خاص او اعم از پیوستن به اقتصاد بین الملل و الگو برداری تام و تمام از کشوهای توسعه یافته خود موید این بود که ایده مرکزی برجام از کجا آب میخورد.
به گزارش رجانیوز برجام قبل از اینکه راه حلی باشد برای روحانی و دولت یازدهم که با آن اقتصاد را سامان ببخشند، محصول جهانبینی لیبرالی و تشدید وابستگی به نهادهای بین الملل بود. چیزی که شاید بشود گفت این سالها بیش از هر کس دیگری سریع القلم مروج اصلی اندیشهای و آکادمیک آن بود.
محمود سریع القلم در مصاحبهای که اخیرا با ماهنامه اندیشه پویا انجام داده مدعی شده است که «تقاضای اول مردم ایران، ثبات اقتصادی است و مسئله بعدی آنها، کاهش فساد مالی در کشور است. از قضا راهحل این مسائل هم در درجه اول، دموکراسیِ بیشتر نیست، بلکه پیوند جهانی است».
سریع القلم در راستای همین موضوع ادامه می دهد:
«ایران و ژاپن دو کشور غیر غربی بودند که همزمان در سال ۱۸۶۰میلادی به مدرنیته علاقهمند شدند، و تنها دو کشوری بودند که آنزمان خارج از آمریکای شمالی و اروپا به سوی مدرنیته رفتند. ژاپنیها چه کردند و ما چه کردیم؟ اولین کاری که ژاپنیها کردند این بود که رفتند سراغ اروپا و لیستی از نهادهای آنها را شناسایی کردند. به آمریکاییها گفتند شما در دبستان چه درس میدهید؟» .
این سخنان بیش از هرچیزی حاصل فرایند تحقیر است. یکی از روشهای کشورهای غربی برای ایجاد وابستگی، تحقیر دانشجویان کشورهای دیگر است؛ اینکه آنها نسبت به فرهنگ و تمدن خود احساس حقارت کنند باعث میشود که هرچه بیشتر به تمدن سرمایه تحبیب شوند و بیش از هر شخص دیگری بسترها را برای وابستگی به غرب و تقلید از آن فراهم کنند. اصولا سریع القلم از پایه به دنبال تقلید از کشورهای غربی خصوصا امریکاست؛ تا حدی که معتقد است متون آموزشی دبستان هایمان را هم باید از امریکاییها تقلید کنیم. این نگاه سریع القلم حاصل فرایند تحقیر است. فرایندی که پیش از این آیت الله میرباقری به آن اشاره کرده بود.
در همین راستا آیت الله میرباقری درباره تحقیر امروز جامعه توسط این قشر، گفته بود:
« در سوره منافقون توطئه هایی که علیه پیامبر طراحی شده بود، ترسیم گردیده است. می توان این توطئه ها را به دو بخش اصلی تقسیم کرد، اول محاصره اقتصادی و بعد تحقیر مسلمین، اینها دو برنامهی کلان برای منفعل کردن جامعه مسلمین بوده است. همین دو طرح الان نیز از سوی جبهه کفر و نفاق در حال اجراست».
در بخش دیگری از این مصاحبه سریع القلم می گوید :
«سال ۱۸۵۰ شش هزار رمان در انگلیس بوده که مردم بخوانند. در ۱۶۰۰میلادی در ایتالیا، در یک کتابخانه یک میلیون نسخه کتاب بوده. اما ما با ده هزارنفر باسواد، به دنبال آزادی و مشروطه شدن رفتیم. طبیعی بود که این آزادیخواهی به هرجومرج منتهی شود. ما همیشه دنبال پرش هستیم، ذهن ایرانیها پرشیست». سخنانی که به نظر می رسد هدفی غیر از تحقیر ایران و جامعه اسلامی را دنبال نمی کند.
او در ادامه فرایند تحقیر مدعی میشود که باید از هویت بومی خود عبور کرد:
«کشورهایی که از سه عنصر عبور نکنند، نمیتوانند به قرارداد اجتماعی نوسازی و رشد اقتصادیِ مصطلح در جهان برسند. اول، عبور از تاریخ است. یعنی اتفاقاتی که در تاریخ یک کشور رخ داده نباید مبنایی برای سیاستگذاری در کشور باشد. اگر ژاپنیها بخواهند تاریخ را مبنا قرار دهند، نباید با چینیها ارتباط برقرار کنند. دوم، عبور از موضوع هویت است. کشورها باید درباره هویت خود اعتماد بنفس داشته باشند و ارتباطات جهانی را مضر برای هویت خود ندانند. سوم، حل مساله امنیت است، یعنی نباید امنیت خود را در تضاد با ارتباطات جهانی تعریف کرد».
همانطور که بیان شد، سریع القلم تئوریسین وابستگی و تقلید است. برای او هویت بومی و دینی زنجیریست که به پای حکومت میچسبد و قدمهای آن را برای رسیدن به توسعه کند میکند. نتیجه نظریات او این است که باید انحلال در فرهنگ جهانی را به جان خرید و هویت سنتی و دینی خود را فراموش کرد تا به پیشرفت رسید.
پیشرفت از نگاه سریع القلم کاملا در مقابل پیشرفتی است که مقام معظم رهبری مد نظر دارند:
«ما وقتی میگوییم پیشرفت، نباید توسعهی به مفهوم غربی تداعی شود... ما مجموعهی غربی شدن، یا توسعه یافتهی به اصطلاح غربی را مطلقاً قبول نمیکنیم. پیشرفتی که ما میخواهیم چیز دیگری است... اساس نگاه اسلامی به پیشرفت، بر پایهی این نگاه به انسان است: اسلام انسان را یک موجود دو ساحتی میداند؛ دارای دنیا و آخرت؛ این پایهی همهی مطالبی است که در باب پیشرفت باید در نظر گرفته بشود؛ شاخص عمده این است... کشور ما آن وقتی پیش رفته است که نه فقط دنیای مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند».
این تفاوت دیدگاه را هم خود سریع القلم در مصاحبهاش بیان میکند:
«در ایران سه طرز تفکر به صورت همزمان وجود دارند. اول، جهانبینی اسلامی است. دوم، طرز تفکر چپ و سوسیالیستیِ دهه شصتی است که اولا دولت را همهکاره و مسلط به همه امور میداند و ثانیا ضدامپریالیستی است و معتقد است باید از دنیا و نظام بینالملل فاصله گرفت؛ میبینید که هنوز رسوباتی از آن تفکر مسلط است. سوم طرز تفکر لیبرال است که ، متاثر از مدل توسعه کشورهایی مانند کرهجنوبی، چین، مالزی و ترکیه بهدنبال فهم مزیت نسبی کشور و تبادل و همکاری گسترده با جهان است. چالش ما این است که این سه جهانبینی قابل جمع نیستند. تفکر اسلامی و تفکر سوسیالیستی با تفکر لیبرال قابل جمع نیست و هر کدام مبانی خود را دارند».
سریع القلم بر خلاف دوستان اصلاحطلب و کارگزارانی خود بین لیبرالیسم و اسلام تفاوت مبنایی قائل است. او حتی اسلام را مانعی بر شکل گیری دموکراسی در ایران میداند:
«بنظرم اگر اسلام را مبنایی برای اخلاق و معنویت و انسان اخلاقی بگیریم، با لیبرالیسم تضاد در اجرا ندارد ولی اگر اسلام سیاسی و اسلامی که حکمرانی میکند و ضمنا در ذات آن حکومت وجود دارد را بنیان قرار دهیم، با لیبرالیسم در تضاد مفهومی و فلسفی است. تضاد فعلی ما با جهان تصادفی نیست و ریشه در مبانی دارد و صرفا تفاسیر افراد نیست. اصل نفی سبیل بنیانی دینی دارد و مصر است مقدرات مسلمانان نزد غیرمسلمانان نباشد. این اصل تابع رای افراد نیست بلکه در کانون تفکر اسلام سیاسی است. ریشه دموکراسی در لیبرالیسم است و نمیتوان باطن مفهومی آن را از مفروضات فلسفی آن جدا کرد. دموکراسی تسهیلکننده لیبرالیسم است و سامان سیاسی لیبرالیسم را مدیریت میکند تا با ثبات سیاسی، لیبرالیسم عمل کند. اگر اسلام با لیبرالیسم در تضاد است چگونه میتوان دموکراسی را با اسلام همپوشانی بخشید».
این جا درست نقطهایست که میشود خلاصه سخنان سریع القلم را دریافت. او حل مشکلات را در رسیدن به دموکراسی و پیوستن به فرهنگ جهانی میداند و اسلام را هم عاملی که تا باشد دموکراسی محقق نخواهد شد. خلاصه ایده سریع القلم کنار گذاشتن اسلام سیاسی و تسلیم شدن دربرابر فرهنگ مادی است. از نظر او برجام زمانی به نتیجه میرسد که شما مشکلات فرهنگی و عقیدتی خود را با امریکا و غرب کنار بگذاری و این جز با پذیرش فرهنگ مادی و کنارگذاشتن اسلام میسر نمیشود. اینکه سریع القلم توقع پیروزی برجام را رمانتیک میخواند به همین علت است که او معتقد است تا دعوای فرهنگی و عقیدتی بین ایران و غرب پابرجاست، از باغ برجام میوهای نمیشود چید. البته همانطور که گفته شد او به دنبال آتش بس بین ایران و غرب نیست بلکه او معتقد است باید فرهنگ مادی و فرهنگ توسعه را پذیرفت و فرهنگ اسلامی و سنتی خود را کنار گذاشت. البته گفته شد که سریع القلم خود حاصل فرایند تحقیر است؛ او مشکلات کشور را ناشی از عدم تقلید میداند! چیزی که بر عکس گفتههای او خود مهمترین عامل مشکلات کشور است.
امروز روحانی نهتنها از ایدههای سریع القلم به در بسته خورده است که از مشاوران اقتصادیاش نیز که اتفاقا از قماش سریع القلم هستند هم آسیب دیده است. تفکر تقلید و پیوستن به دنیا امروز دارد کمر اقتصاد ایران را میشکند و دولت هم دست روی دست گذاشته است. دوستان سریع القلم در کسوت مشاوران اقتصادی روحانی امروز مدلهای تقلیدی نئولیبرالی را پیاده میکنند. ایدههایی که در همه جا فقر و فلاکت به بارآورده است و اصولا باعث فقیرتر شدن فقرا و ثروتمند تر شدن سرمایه دارها میشود. البته سریع القلم نتیجه توسعه و هزینههای آن را ندیده میگیرد. اینکه برای توسعه باید عدهای هم زیر چرخ دندههایش له شوند را عمدا نمیگوید! جملهای که مشاوران هاشمی رفسنجانی گفته بودند و معتقد بودند باید هزینههای توسعه را پرداخت کرد. سریع القلم بدون بیان جزییات و پیامدهای توسعه، تقلید از غربیها را تنها راه حل کشور میداند.
در همین راستا آندره گوندر فرانک از اقتصاددانان مکتب وابستگی در مقالهای تحت عنوان توسعهیتوسعه نیافتگی مینویسد: «به طور خلاصه، باید این طور نتیجه بگیریم که دلیل توسعهنیافتگی، بقای نهادهای منسوخ و کمبود سرمایه در مناطقی که از جریان تاریخ جهان عقب افتادهاند نیست؛ بلکه برعکس، همان فرآیند تاریخیای که توسعۀ اقتصادی را به بار آورد، توسعهنیافتگی را به وجود آورد و همچنان به آن تداوم میبخشد؛ منظورم [فرایند تاریخیِ] توسعۀ سرمایهداری است.» او معتقد بود که توسعه یافتگی کشورهای غربی با ماسک اکسیژن توسعه نیافتگی کشورهای دیگر زنده است.
به این صورت که بر خلاف نظریه نوسازی که بیان میکند راه پیشرفت تنها از طریق الگو قرار دادن کشورهای توسعه یافته میباشد، این روند سبب شکل گیری اقتصاد وابسته در کشورهای توسعه یافته گشته و الگوی سیستم اقتصادی مرکز-پیرامون را ایجاد میکند؛ که کشورهای صنعتی در مرکز این اقتصاد قرار گرفته و کشورهای در حال توسعه در پیرامون آن جای میگیرند. این تنها نمونهای از مخالفتها به تقلید از الگوهای جوامع توسعه یافته است. چیزی که امثال سریع القلمها گوشی برای شنیدنش ندارند. چراکه سریع القلم و دوستان هم قطارش محصول فرایند تحقیر و غربزدگی هستند. تربیت شدگانی که محال است خلاف تمدن مدرن و روح استعمارگرش عمل کنند.