هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
يكشنبه، 14 بهمن 1403
ساعت 08:46
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

جمعه 30 تير 1396 ساعت 15:44
جمعه 30 تير 1396 15:15 ساعت
2017-7-21 15:44:47
شناسه خبر : 273678
جوامع، صدا و سیمایی دارند و «تمدن» موجود، «سیمای» جامعه پس از رنسانس است و «صدای» آن، «رسانه‌ها» هستند؛ یعنی رادیوها و تلویزیون‌هایی که آینه‌ای برای رفتار تمدن موجود و سبک زندگی غربی هستند و جاذبه‌ای برای آن ایجاد کرده‌اند که هفت میلیارد جمعیت کره زمین نسبت به این تمدن و سبک زندگی، مشتاق و منقطع شده‌اند. این در حالی است که به حسب قرآن کریم زندگی کفار و دستگاه باطل، مانند کف روی آب یا همچون خاکستری است که طوفان بر آن بوزد.
جوامع، صدا و سیمایی دارند و «تمدن» موجود، «سیمای» جامعه پس از رنسانس است و «صدای» آن، «رسانه‌ها» هستند؛ یعنی رادیوها و تلویزیون‌هایی که آینه‌ای برای رفتار تمدن موجود و سبک زندگی غربی هستند و جاذبه‌ای برای آن ایجاد کرده‌اند که هفت میلیارد جمعیت کره زمین نسبت به این تمدن و سبک زندگی، مشتاق و منقطع شده‌اند. این در حالی است که به حسب قرآن کریم زندگی کفار و دستگاه باطل، مانند کف روی آب یا همچون خاکستری است که طوفان بر آن بوزد.

گروه معارف - رجانیوز: طرح مقوله «سبک زندگی اسلامی» به عنوان بُعد نرم‌افزاری تمدن اسلامی توسط مقام معظم رهبری، تفاوتی ماهوی با تعریف سبک زندگی بر اساس رفتارهای فردی و خانوادگی را نشان می‌دهد. توجه به رواج سبک زندگی مهاجم و مخربِ غربی در دنیا و غلبه‌ی آن بر همه کشورها در مقیاس جهانی نشان‌گر آن است که مسأله سبک زندگی در رابطه‌ای مستقیم با یک تمدن همه‌جانبه قرار گرفته و به بزرگترین مانع در برابر تحقق سبک زندگی اسلامی تبدیل شده است. 

 
ازاین‌رو، در بخش اول از این مباحث، ابتدائاً «سبک زندگی غربی» به عنوان پدیده‌ای برخاسته از تمدن مدرن تحلیل می‌شود و با اشاره به مجموعه‌ای از آمار عینی و تجارب میدانی، شکست مدرنیته در رفع نیازهای اولیه انسانی در مقیاس جهانی روشن می‌گردد و اثبات می‌شود «تئوری تولید ثروت»، «تئوری تولید قدرت» و «تئوری تولید اطلاع» به عنوان ابعاد سه گانه‌ی «سبک زندگی غربی»، شکلی جدید و مدرن از آیین دنیاپرستی را بر بشریت تحمیل می‌کند. در بخش دوم، مبانی عقلی و دینیِ طراحی سه تئوری الهی در تولید ثروت، قدرت، اطلاع تبیین می‌گردد و در بخش سوم، با تکیه به مبانی پیش‌گفته، ابتدائاً نمایی کلی از سه تئوری «تولید ثروت، قدرت و اطلاعِ سبک زندگی اسلامی» در «وضع مطلوب» ارائه می‌شود تا نقطه آرمانی که نظام اسلامی در طول صد سال آینده باید به سمت آن حرکت کند و از طریق آن، تحقق تمدن اسلامی را رقم بزند، روشن گردد. اما ناگفته پیداست که تحقق وضع مطلوب و دستیابی به تمدن نوین اسلامی پیش از هر چیز وابسته به طراحی نقشه‌ای دقیق، همه‌جانبه و قاعده‌مند برای خروج از وضع موجود و شکستن ساختارهای سبک زندگی غربی است. از این‌رو بخش بزرگی از بخش سوم، به طراحی تئوری تولید قدرت، ثروت و اطلاع در «دوران گذار» می‌پردازد.
 
قابل ذکر است این سلسله مباحث پس از دعوت مدیریت محترم مصلای قدس شهر مقدس قم از عالم مجاهد و اندیشمند انقلاب فرهنگی مرحوم استاد حجة‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ مسعود صدوق در ایام عزاداری سید و سالار شهیدان (پاییز 1395)، مطرح شده است. آن استاد معزز در آخرین روزهای حیات پربرکت خود تصریح کرد که در این سلسله بحث، «مانیفست اداره نظام اسلامی» را بیان کرده تا بر این اساس، ابهام‌های علمیِ مدیران انقلابی برای تغییر جهتِ حاکم بر ساختارهای غربی از بین برود و از طریق هماهنگ‌شدن ساختارها با جهت‌گیری‌های الهیِ حضرت امام و مقام معظم رهبری، ضربه‌های جدیدی که انقلاب اسلامی در روند توسعه و تکامل خود باید بر پیکره‌ی بت‌پرستی مدرن وارد نماید، روشن شود.
 
***
 

 

1. تعمیم باندهای مافیایی به تمامی ابعاد حیات بشر براساس آمارهای میدانی؛ به‌عنوان لازمه قهری تئوری تولید اطلاع غربی

 

برای تبیین ساختارهای تئوری تولید اطلاع غربی باید به این مساله توجه کرد که علی‌رغم تکیه به محاسبات علمی و نظم و قانون و توازن و معادله و بودجه‌های سالانه و برنامه‌های پنج‌ساله توسعه و چشم‌انداز و... در زندگی شهری و مدیریت غربی، مقوله‌ای به نام باندهای مافیایی نیز در تمدن غربی پدید آمده است که معنایی جز رفتارهای فراقانونی و زیاده‌خواهانه و لگدمال‌کردن نظم و قواعد موجود ندارد! به‌عنوان نمونه، در کشور ایتالیا که یکی از هفت کشور صنعتی جهان است، گردش مالی مافیا به رقمی در حدود 120 میلیارد دلار در سال می‌رسد![1] و هنوز بزرگترین شرکت‌های بازرگانی در این کشور یا مستقیماً به خانواده‌های مافیایی تعلق دارد و یا به نحوی به آنها مربوط می‌شود و باج‌های کلانی به مافیا پرداخت می‌کنند. همچنان‌که در مورد قدرت مافیا در کشور روسیه گفته می‌شود در سال 1993، 12 میلیارد دلار در سیستم بانکی این کشور گم شده و هرگز پیدا نشده است! طبق برخی ارزیابی‌ها باندهای مافیایی در کشورهایی مانند امریکا، ژاپن، چین، مکزیک و اسرائیل، از قوی‌ترین سازمان‌های مافیایی در جهان به شمار می‌روند. یا طبق برخی آمارها گردش مالی مافیای مواد مخدر در سراسر جهان در حدود 1600 میلیارد دلار برآورد شده[2] که روشن است این حجم از ثروت و گردش آن، بدون هماهنگی با مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی جهانی امکان‌پذیر نیست.

 

گرچه تصور ابتدایی از مافیا در رابطه با گانگسترهایی است که به اعمال خشونت‌آمیز و جنایت‌های مسلحانه دست می‌زنند اما واقعیت آن است که باندهای مافیایی در تمامی ابعاد زندگی مدرن حضور دارند: از مافیای ورزش و مافیای هنر تا پول‌شویی و اعطای مدارک دانشگاهی در مقابل پول و فساد سازمان‌یافته در سیستم اداری و منفعت‌طلبی‌های سیاستمداران در دوران حضور در قدرت. از مافیا در محاکم و خرید و فروش احکام قضایی با پول تا مافیا در پلیس که نظم عمومی را موضوع خرید و فروش قرار می‌دهند. از مافیا در نظام مهندسی برای به‌دست‌آوردن پروژه‌های سودآور به‌صورت غیرقانونی تا مافیا برای غارت کمک‌های مردمی به سیل‌زدگان، زلزله‌زدگان و سایر حوادث غیرمترقبه. از مافیای زندان‌ها که شرایط را برای خروج جنایتکاران از حبس فراهم می‌کند تا تبادل رسمی جاسوسان بین کشورهای مختلف. از مافیای هالیوود و سینمای جهان تا مافیا در امور فرهنگی از قبیل صنعت چاپ و نشر و کتاب و رمان و... . این روند تا جایی ادامه پیدا کرده که فساد در شورای امنیت و کمیسیون‌های مختلف سازمان ملل و تضاد تصمیم‌گیری‌های این نهادها با منافع ملت‌ها به امری واضح و آشکار تبدیل شده است. البته عناوین فوق تنها سرفصل‌هایی هستند که هر از چندگاهی، آمار مربوط به آن توسط مراکز آماری غرب اعلام می‌گردد؛ علاوه بر آن‌که همایش‌های متعددی در کشورهای پیشرفته برای چاره‌جویی در این موضوعات برگزار می‌شود! البته این همایش‌ها و چاره‌جویی‌ها معنایی واقعی ندارد و تلاش‌های مذکور تنها برای کاهش درصدی از این آمارهای فاجعه‌بار انجام می‌شود زیرا فسادهای مافیایی به‌عنوان لازمه‌ی قهری سبک زندگی غربی پذیرفته شده است.[3] یعنی علی‌رغم اشاره‌ی گذرا به قدرت مافیا در کشورهای جهان و آمار فعالیت‌های آنان در رسانه‌های غربی، این سوال مطرح است که چرا عکس‌العملی از مردم و نخبگان جهان در این‌باره دیده نمی‌شود؟ چرا وجدان بشری در برابر این وضعیت سکوت کرده است؟ برای پاسخ به این سوالات باید به این پرسش اساسی پرداخت که در تمدن مدرن، چگونه امور فاسد و باطل به پذیرش عموم می‌رسد؟

 

2. ابعاد غیرانسانی عملکرد رسانه‌ها به‌عنوان دانشگاه عمومیِ اخلاق رذیله بر محور هنر مادی (نظامات انگیزشی)

 

در واقع مافیا در تمامی ابعاد سبک زندگی غربی جریان پیدا کرده و برای دستیابی به تمنیات دنیوی، انسانیت به هیچ انگاشته شده است. اما در هنگام اطلاع‌رسانی و هدایت افکار عمومی توسط رسانه‌ها، آن‌چه به نمایش گذاشته می‌شود، فتح قله‌های رفاه و لذت است. یعنی با تعصبی که در جنگ با خود و خدای متعال دارند، زندگی پلید خود را در اوج جلال و جمال مادی تصویر می‌کنند که انعکاس آن در هزاران شبکه ماهواره‌ای مشاهده می‌شود. البته هدف‌گذاری‌ها و کارکردهای مختلفی برای این شبکه‌ها طراحی شده که اولین آنها، تبلیغ مداوم کالاهای جدید و تشریح خصوصیات و کارآمدی آنهاست؛ بدون آن‌که سخنی از عوارض و مضار این کالاها به میان آورند. سپس با گذشت زمان و پایان سودآوری کالا یا با هدف حذف رقیب و باج‌گیری از آن و در جریان تنازع بر سر دنیاست که به تبلیغ عوارض کالاهای قبلی پرداخته می‌شود تا فضا برای پذیرش عموم نسبت به کالاهایی که در آینده به بازار خواهند آمد، فراهم شود.[4] کارکرد دیگر شبکه‌های ماهواره‌ای آن است که جشن‌ها، مراسمات، همایش‌ها، کنفرانس‌ها و رخدادهای ورزشی، هنری، علمی و... که معرف بهره‌مندی‌های مختلف از دنیاست، به‌صورت زنده و مستقیم پخش می‌شود تا بمباران تبلیغاتی پیرامون دستاوردهای تمدن مدرن به‌صورت روزآمد انجام شود.

 

همچنان‌که در این شبکه‌ها، فیلم‌ها و سریال‌هایی پخش می‌گردد که در آنها روش عبور از پیچ‌وخم‌های زندگی مادی و راه‌ورسم تسخیر افراد به نفع مشتهیات خود آموزش داده می‌شود. یعنی اگر در قرآن کریم با آیاتی همچون «و ما ادراک ما العقبه[5]» به عقبه‌هایی که مؤمنین باید از آنها عبور کنند اشاره شده، در این فیلم‌ها و سریال‌ها عقبه‌هایی به نمایش در می‌آید که تا در قالب یک دانشگاه عمومی برای مردم روشن شود که در جهت پرستش دنیا باید چگونه پنجه در پنجه‌ی محیط انداخت و با چالش‌های ناشی از آن مقابله نمود! لذا به نحوی علنی و صریح و با زبان هنر، به عموم نشان داده می‌شود دزدی، سرقت، قتل، جنایت، اختلاس، کلاهبرداری، تأمین شهوات جنسی و... چگونه و در طی چه مراحلی و با رعایت چه ظرایفی انجام می‌گیرد و علاوه بر این، شخص یا اشخاصی که در فیلم به انجام این افعال پلید مبادرت کرده‌اند، به‌عنوان قهرمان یا شخصیت مثبت و دوست‌داشتنی معرفی می‌شود. این شبکه‌های ماهواره‌ای همچنین به ارائه اخبار و اطلاعات و آمارها و نمودارهایی می‌پردازند که محور اصلی آنها، دنیا است اما بنا به توصیف قرآنیِ «وَلَٰكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا[6]» اخبار چالش‌ها و مشکلات را در حاشیه قرار می‌دهند و اخبار مربوط به مافیاها را پنهان می‌کنند یا به نحوی مطرح می‌نمایند که حساسیت عمومی نسبت به آن برانگیخته نشود.

 

3. ضرورت توجه نظام اسلامی به تعادل و توازن بین ابعاد «الهی»، «انسانی» و «اجتماعی» در عرصه فرهنگ؛ در مقابل خطر فرهنگ رسانه‌ای غرب

 

در همین زمینه باید توجه داشت که سه نوع «صدا و سیما» قابل تعریف است: صدا و سیمای خدای متعال، جوامع و انسان‌ها؛ «صدای» خداوند متعال، «قرآن کریم» است و «سیمای» حضرت حق جلت‌عظمته در «رفتار و افعال ائمه معصومین و انبیا و اوصیای الهی» متجلی می‌شود. صدای انسان نیز «گفتار» او و سیمای او، «رفتار» او محسوب می‌شود. جوامع نیز صدا و سیمایی دارند و «تمدن» موجود، «سیمای» جامعه پس از رنسانس است و «صدای» آن، «رسانه‌ها» هستند؛ یعنی رادیوها و تلویزیون‌هایی که آینه‌ای برای رفتار تمدن موجود و سبک زندگی غربی هستند و جاذبه‌ای برای آن ایجاد کرده‌اند که هفت میلیارد جمعیت کره زمین نسبت به این تمدن و سبک زندگی، مشتاق و منقطع شده‌اند. این در حالی است که به حسب قرآن کریم: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذهَبُ جُفاءً»[7] و «مَثَلُ الَّذينَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ في‏ يَوْمٍ عاصِفٍ لايَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلي‏ شَيْ‏ءٍ»[8] زندگی کفار و دستگاه باطل مانند کف روی آب یا همچون خاکستری است که طوفان بر آن بوزد اما تمدن مدرن به ادبیات و هنری دست یافته که این زندگی پست و پلید و این امور ناپایدار و بی‌مقدار را با میلیون‌ها روش و در قالب هزاران شبکه با موضوعات مختلف (از سرگرمی و ورزش تا سلامت و بهداشت و بازار و...)، متنوع کرده و به بشریت تحمیل می‌کند. در مقابل، تبلیغات دینی در وضعیتی است که نه تنها ضعف بزرگی در ایجاد تنوع و تکثر برای بیان حقایق الهی دارد بلکه مصیبت‌های دنیوی که ناشی از فساد و ظلم کفار و طغیان‌گران است، به‌عنوان اراده و رضای الهی که مؤمنان باید به آن رضایت دهند و در مقابل آن سر تعظیم فرو آورند، معرفی می‌کند!

 

4. اشاره به فرهنگ سبک زندگی غربی در سه سطح «توسعه، کلان، خُرد»

 

پس همان‌گونه که تولید و توزیع و مصرف کالا به نظم نیاز داشت، تولید و توزیع و مصرف روابط و پسندها نیز محتاج نظم است تا مدیریت در این عرصه نیز امکان‌پذیر شود زیرا حاکمان و مدیران جامعه، هرج و مرج در هیچ موضوعی را نمی‌پذیرند و مقوله فرهنگ و تولید اطلاع نیز از این قاعده مستثنی نیست. همچنین بنا به بحث‌های قبلی، هر نظمی وابسته به توازن‌ها و تعادل‌هاست و لذا نظم‌های فرهنگی باید از طریق تعادل‌ها و توازن‌های فرهنگی کنترل شود تا رابطه و پسندی پدید آید که با انسان به تعریف مادی آن، تناسب داشته باشد و این روند در ادامه باید توسعه پیدا کند. یعنی مدیریت در سه سطح «توسعه، کلان (توازن)، خُرد (نظم)» باید در عرصه فرهنگ نیز جریان یابد. به‌عنوان مثال، میزان استقبال عموم از سینماها در سبک زندگی غربی دائماً و به نحو معناداری مورد بررسی قرار می‌گیرد تا در صورت مشاهده تنزل در این شاخص، تغییر و تحولاتی در صنعت فیلم‌سازی و تمامی بخش‌های مرتبط با آن ایجاد شود؛ همچنان‌که وضعیت کاباره‌ها و مدل‌های رقص یا روابط جنسی به‌عنوان موضوع تحقیق قرار می‌گیرد تا تغییر و تنوع در آن تداوم داشته باشد؛ گرچه این مسائل از نظر ادیان و مذاهب، ضد ارزش تلقی شود. جایگاه مهم این امور در تمدن مدرن و سبک زندگی غربی ناشی از آن است که تولید کالا و تکنولوژی جدید و رشد اکتشافات و اختراعات وابسته به ظرفیت انسان است و انسان برای ادامه این سیر، به انگیزه نیاز دارد و این انگیزه از طریق تنوع در عیش و نوش و امور جنسی و موسیقی و سایر شهوات حاصل می‌شود. در نتیجه، پسند و فرهنگ و اخلاق مادی (تئوری تولید اطلاع) به پشتوانه‌ای برای تولید کالا و نیاز و ارضای مادی (تئوری تولید ثروت) تبدیل می‌شود. به‌عبارت دیگر، تمامی اخلاق رذیله نقش لجستیک برای توسعه دنیاپرستی دارد و این نقش توسط مراکز پیش‌گفته ایفا می‌گردد؛ گرچه بر آنها عناوینی همچون «اماکن فرهنگی و هنری» اطلاق شود.

 

5. نظامات «گزینشی» در تئوری تولید اطلاع غربی، عامل طبقه‌بندی جامعه در سه طبقه‌ی «مافیا»، «تکنوکرات‌ها»، «مخالفین و خرده‌فرهنگ‌ها»

 

در برخورد و استفاده از این مدیریت فرهنگی و مراکز مرتبط با آن، شهروندان به سه دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول پس از آن‌که رابطه و پسند آنها تحت تأثیر دستگاه‌های انگیزشی و پرورشی تغییر کرد و بر اثر فعالیت مراکز فرهنگی با اخلاق رذیله آشنا شدند و با آن خو گرفتند و به دزدی و تجاوز و قتل و چپاول و تعدی و... دست زدند، به این راه و روش علاقه‌مند می‌شوند و از آن لذت می‌برند و بر شرارت خود می‌افزایند. لذا باندها و شبکه‌های مافیایی در عرصه‌های مختلف، این عناصر را شناسایی و جذب می‌کنند و با محول‌کردن مأموریت‌های جدید به آنها، این دسته را برای رفتارهای خطرناک‌تر و جنایت‌های بزرگ‌تر آماده می‌کنند تا آنان در هنگام نیاز، فجایعی مانند بمباران هیروشیما و ناکازاکی و ساقط‌کردن هواپیمای مسافربری ایران و... را به راحتی انجام دهند. در اینجاست که پس از انگیزش و پرورش مادی، «گزینش مادی» نیز محقق می‌شود تا نیروی انسانی مورد نیاز شبکه‌های مافیایی فراهم شود. اساساً هنگامی که دنیاپرستی مبنای یک جمع قرار گیرد، سازماندهی اشقیا نیز ضرورت پیدا می‌کند. همان‌گونه که وقتی عقیل‌بن‌ابی‌طالب برای تحقیر معاویه، حسب و نسب پَست و نامشروع عُمال و فرمانداران اموی را به رخ او کشید، معاویه از عقیل خواست تا حسب و نسب خود او را بیان کند تا حرام‌زادگی او (معاویه) به امری عادی و بهنجار تبدیل شود![9] جنایتکارانی همانند عمربن‌سعد و شمر و حرمله نیز در چنین دستگاهی پرورش یافته بودند و با امید دستیابی به شهواتی که به آنها وعده داده شده بود، دست به آن فجایع می‌زدند و هنگامی که حس می‌کردند کسانی مانع دسترسی آنها به تمنیات خود شده‌اند، آنان را از دم تیغ می‌گذارندند. آنان کاملاً دریافته بودند که اباعبدالله‌الحسین (ع) چه خطری برای کاخ‌نشینی و اشرافی‌گری و خوض در دنیا و چپاول و تعدی و استثمار بندگان خدا ایجاد خواهد کرد. آن شجره‌ی خبیثه و ملعونه، امروزه به شکل مدرن درآمده و تمامی جنود جهل و همه اخلاق رذیله را سازماندهی کرده و برای آن تشکیلات پیچیده و متمرکزی فراهم می‌آورند و الا مقیاس شهوات افزایش نخواهد یافت.

 

دسته دوم، کسانی هستند که علی‌رغم دنیاپرستی و گرایش به شرارت، به حفظ ظواهر قانونی تمایل دارند و لذا علی‌رغم تجربه برخی جنایت‌ها و پلیدی‌ها، حاضر به تداوم آن نمی‌شوند؛ یعنی برای تحقق اهداف مادی و چپاول دیگران، استفاده از طرق قانونی را ترجیح می‌دهند. این دسته، طبقه‌ای به نام «تکنوکرات‌ها» را در جوامع غربی پدید می‌آورند که برای ترقی در مدارج از روش‌های مجرمانه و خشن استفاده نمی‌کنند بلکه با تکیه به تحصیلات و قبول رشد تدریجی در مناصب، قانونمندی در رسیدن به تمنیات را می‌پذیرند و تلاش و لیاقت را به‌عنوان مبنای جایگاه اجتماعی خود معرفی می‌کنند که این معنای فرمایش حضرت امام (ره) درباره «توحش منظم»[10] است.

 

اما دسته سوم، کسانی هستند که با نظم و جهت‌گیری موجود مخالف‌اند و به آنها اپوزیسیون اطلاق می‌شود و به‌دلیل توجه به نازل‌ترین درجات فطرت انسانی، از مظالم جاری در جامعه تنفر دارند اما هنگامی که خود به قدرت برسند، درک می‌کنند که یک جامعه دنیاپرست را نمی‌توان براساس معادلات انسانی اداره کرد و برای مدیریت اجتماع راهی جز ارتکاب همان جنایات حکام سابق وجود ندارد. البته بخشی از مخالفین وضع موجود، وارد این عرصه‌ها نمی‌شوند بلکه در خُرده‌فرهنگ‌ها جای می‌گیرند و بعضاً با تکیه به ادیان و مذاهب، کنج انزوا می‌گزینند. پس همان‌گونه که مدیریت نیروی انسانی در بخش اقتصاد، «قدرت خرید» را نتیجه می‌دهد، مدیریت نیروی انسانی در بخش فرهنگی و فعالیت‌های انگیزشی و گزینشی و پرورشی، باور و اخلاق و پسند مادی ایجاد می‌کند و همین بخش نرم‌افزاری است که رشد سخت‌افزارها و تکنولوژی را رقم می‌زند.

-------------------------------------------------

[1]. روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 1367،2/8/1389.

[2]. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران به نقل از معاون اداری مالی و امور مجلس ستاد مبارزه با مواد مخدر؛ 14/7/1392.

[3]. گرچه به نظر می‌‌رسد همین تلاش‌های حداقلی نیز ناشی از حفظ پرستیژ و عقب‌نماندن تمدن غربی در برابر جاذبه‌ی انسانی انقلاب اسلامی است و الا اگر انقلاب اسلامی پدید نمی‌آمد، بعید بود که انگیزه‌ای برای این کوشش‌های ابتر ایجاد شود.

[4]. لذا نظام مبارک جمهوری اسلامی در ادامه حرکت تکاملی خود باید زمینه‌ای فراهم نماید تا برای بشریت روشن شود که این تکنولوژی، تکنولوژیِ شهوت و رفاه ضدانسانی است و برای دستیابی به تکنولوژیِ خدمت باید به‌سوی فن‌آوری‌هایی حرکت کند که «رفاه منطقی» را ــ که از تعابیر دقیق مقام معظم رهبری است ــ به ارمغان بیاورد.

[5]. سوره بلد، آیه 12.

[6]. سوره نحل، آیه 106: « ولی آنان که سینه برای پذیرفتن کفر گشاده اند...»

[7]. سوره رعد، آیه 17: «و باطل همچون کف سیلاب و کف فلزّ، محو شدنى است. آرى، کف به کنارى مى‌رود و نابود مى‌شود».

[8]. سوره ابراهیم، آیه 18: «کسانى که به پروردگارشان کافر شده‌اند، اعمالشان در مَثَل به خاکسترى مى‌ماند که در روزى طوفانى، تندبادى بر آن بوزَد که بر اندکى هم از آنچه فراهم آورده‌اند دست نمى‌توانند یافت».

[9]. الغارات، جلد 1، ص64 و65؛ شرح ابن ابی‌الحدید، جلد2، ص124 و125؛ بحار، جلد42، ص113.

[10]. امام خمینی، 14 خرداد 59: «همه عالم درهای ممالکشان را به ما ببندند همه و ما باشیم، این عده ای که،‏ ‏سی و چند میلیونی که در این ایران زندگی می‌کنیم، یک دیواری دور ایران بکشند و ما را‏ ‏در همین ایران حبس بکنند، ما این را ترجیح می دهیم به اینکه درها باز باشد و چپاولگرها‏ ‏بریزند به مملکت ما. ما می‌خواهیم چه بکنیم که به این تمدنی که از توحش بدتر است،‏ ‏این تمدنی که حیوانات بیابان در رفتارشان از آنها بهتر است، ما می‌خواهیم چه بکنیم به‏ ‏این تمدن برسیم. این دروازه تمدنی که شاه مخلوع می‌خواست به روی ما باز بکند، یعنی‏ ‏قدرتها را بر ما مسلط کند، و همه دارایی ما را ببرد و چند تا عروسک برای ما بفرستد، ‏نفت ما را ببرند و برای ما پایگاه برای خودشان درست بکنند، ما این تمدن بزرگ را‏ ‏می خواهیم چه بکنیم؟!! این تمدن است؟!!».

-------------------------------------------------

مطالب مرتبط:

جلسه هفتم/ «سبک زندگی غربی در عرصه فرهنگ» در هماهنگی کامل با «سبک زندگی غربی در عرصه اقتصاد» عمل می‌کند/ تئوری تولید اطلاع»، ابزار فرهنگ‌سازی برای آیین دنیاپرستی در تمدن غربی است



 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home