اذکار و ادعیهای که آیه الله بهجت به خواندن آن مداومت داشتند/ ماجرای به تأخیر انداختن نماز صبح آیتالله بهجت چه بود؟
گروه معارف - رجانیوز: آیه الله بهجت از برجسته ترین مراجع معاصر شیعه و هم زمان، از پارساترین و متقی ترین علما بلکه از سرآمدترین عرفای شیعی، که عبودیت خویش را تا قله تهذیب رساند. آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار میرفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمهی فیوضات معنوی بیپایان نیز بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار، آیینهی روشن و صیقل یافتهی الهام الهی، و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود.
باید برای شناختش، تلاش جدیدی آغاز کرد؛ چیزی که خود، در زمان حیاتش، مانع بود. این گفتگوی صمیمانه در بیت آیه الله بهجت که - یادآور سال ها عبادت و تهذیب نفس قله عرفان حوزه های علمیه شیعه می باشد- در منزل محقر و ساده بیت مکرم ایشان، توسط نگارنده، با فرزند گرامی ایشان، حجه الاسلام حاج شیخ علی آقا بهجت، انجام گرفت. البته سؤالات بی پاسخ زیادی ماند که پیشنهاد ادامه مصاحبه، برای شناخت ابعاد سبک زندگی آیه الله بهجت و اندیشه های ایشان، در روزی دیگر، مورد موافقت ایشان قرار میگیرد.
گفتنی است این مصاحبه، پس از تنظیم نهایی در اختیار فرزند محترم ایشان، حجه الاسلام حاج شیخ علی آقا بهجت، قرار گرفت و اینک با تایید ایشان، از نگاه شما می گذرد. متن ذیل ماحصل این گفت وگو است:
سبک زندگی فردی آیه الله بهجت
از سبک زندگی فردی آیه الله بهجت در منزل (نوع و مقدار غذا، مقدار خواب و ...) و نحوه تعامل با خانواده و فرزندان، در مجموع سال هایی که در خدمت پدر بزرگوارتان بودید، بفرمایید؟
خوب قهراً یک انسان خودساخته، میداند چه اندازه غذا بخورد. ایشان طوری غذا نمیخورد سنگین شود، این جور که ماها میدیدیم، غذا بسیار ساده بود، دو وعده را معمولاً با نان و چای سپری می کرد. صبح نان و چای با پنیر و گاهی این اواخر با مقداری گردو معمولاً غذای ایشان برای نهار کته بود یا آب خورشت یا نیمرو. در هفته، تنها دو مرتبه غذایی میخورد که گوشت داشته باشد. هر چند گوشتش را نمیخورد و بیشتر آب آن را روی برنج ریخته و نرم کرده و با نان میخورد. هفته ای دو بار در شب های جمعه و چهارشنبه جمکرانی ها به عنوان مهمان برای ما آبگوشت درست میکردند. شبهای چهارشنبه بعضی میرفتند جمکران، آبگوشت درست میکردند.
در مقابل، کار و تلاش علمی بسیار زیادی داشتند. اگر غذاهای خوب در خانه میآمد، ما میخوردیم. غذاهای ساده را ایشان مصرف میکرد، حتی تا سن نود سالگی، مادرم میگفت این حسرت به دلم ماند یک مرتبه به من بگوید فلان غذا را برای من درست کن. این اواخر، میگفت برای من چیزی درست نکنید، اگر شد من نان و اشکنه میخورم، یا همان کته را با یک اشکنه میخورم؛ یا نهایتاً نیمرویی میخورم. یا اگر سرما خورده بود؛ یک فرنی؛ البته در این اواخر، هم با تجویز پزشک، چند روزی در هفته، شیر میل می کرد.
طلب شفاء برای بیمار
صحبت از بیماری شد، ما مرتب از ایشان می شنیدیم که وقتی، شخصی تقاضای شفا و بهبودی مریضی را میکرد، دستورالعمل های خاصی را میفرمودند.
بله. ایشان می فرمودند: اگر انسان به طبّ مأثور اهل بیت و ائمّه اطهار علیهم السلام عمل کند، کمتر به بیماری مبتلا می شود. خرما، شیر، ماست و روغن زیتون را جامع بین غذا و دواء می دانست. توصیه داشت تا گرسنه نشدید، نخورید. سفارش میکردند، لقمه ها را کوچک بردارید و زیاد بجوید. البته وقتی کسی می آمد و مریضی داشت، توصیه های هم داشتند و در کنار دعا، می فرمودند: صدقه مکرر هم بدهید و سعی کنید حتی اگر مبلغ کمی هم هست آن را بین تعداد فقراء، پخش کنید، که صدقه، شفا دهنده است و به مومنین متعدد بگویید برای مریض دعا کنند. اگر فرد تمکن مالی داشت، دستور قربانی کردن می دادند تا گوشت آن بین فقراء تقسیم شود. تاکید داشتند در صورت توانایی، مریض در مابین الطلوعین، در هوای آزاد قدم بزند. وقتی کسی به حالت مضطر میامد و درخواست طلب شفاء می کردند، می فرمودند: به مریض، مخلوط تربت سیدالشهداء و آب زمزم، مرتب بخورانید. از این دست مسائل هم بود.
مقدار خواب
مقدار خواب ایشان را در این اواخر، بیشتر از پنج ساعت در شبانه روز، ندیدیم؛ حتی خواب دراز کش ایشان بیش از سه یا سه و نیم ساعت، نشد، اگر خیلی هم استراحت لازم داشت، بین ده دقیقه یا یک ربع، به طور نشسته استراحت میکرد و معمولاً یک ساعت و نیم در شب های کوتاه و دو ساعت و نیم در شب های بلند، قبل از سحر بیدار میشد.
خاطره آیه الله بهجت از علامه مامقانی
حتی یک بار یادم است ایشان در همان سالهای هفتاد و چند بود دیدم ایشان از مسجد که ظهر آمد، عمامه را برداشت و با لباس دراز کشید. پرسیدم: آقا حالتان چی شده؟ آیا بد شده، دکتر بیاوریم، فرمود: نه نگران نباشید، به شدت نیاز به خواب دارم. نگاه کردم دیدم ایشان کمتر از سه ساعت و نیم شب و روز میخوابید. همهاش کار میکرد، به این اندازه، خودش درباره بعضی اساتید میگفت یک ساعت از خوابشان کم کردند فلان کتاب را نوشتند. گویا منظور ایشان مرحوم مامقانی بود که در آخر کتاب خویش نوشته که من سه ساعت را تبدیل کردم به دو ساعت خواب تا توانستم کتاب را به اتمام برسانم. مرحوم ابوی، میفرمودند: من نمیدانم دو ساعت هم میشود خوابید؟، سه ساعت که میشود خوابید، ولی دو ساعت را نمیدانم. عجب معلوم میشود سه ساعت را دورهاش را دیده، دو ساعت را متحیر است که آن آقا (علامه مامقانی) چطور موفق شده به اینکه توانسته این همه مجلدات را از کم کردن خوابش، بنویسد.
سحر خیزی
از ابتدای سحر که از خواب بیدار میشد، مشغول عبادت و راز و نیاز و مناجات بود، حتی اشعار مناجاتی با زبان، عربی و فارسی می خواندند، در هنگام وضو گرفتن، قبل از وضو و بعداز آن در حال استغفار بود، بعد مشغول نمازها و نوافلش میشد و آن هم ادامه داشت، دوباره استغفارش ادامه داشت، سپس به تدبر در قرآن مشغول می شد تا وقت صبحانه. جمعهها و پنج شنبهها عبادات بیشتری داشت و نمازهای بیشتری می خواند.
دعا هنگام ورود به منزل
ایشان، مقید بود وقتی وارد منزل می شد، هنگام بیرون آوردن کفش می گفت: رب انزلنی منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین. من چند بار از ایشان در راه منزل، مسئله ای را که نیاز به فکر کردن داشت، پرسیدم تا ببینم این دعا را فراموش می کند یا نه، اما هنگامی که به در منزل می رسید، همان دعا را می گفت و من نتوانستم ایشان را از گفتن این دعا غافل کنم.
سیره عبادی آیه الله بهجت
حال که صحبت از عبادت، دعا و ادعیه شد، به مناسبت اگر امکان دارد برخی از اذکار و ادعیه که آیه الله بهجت به خواندن آن مداومت داشتند را بفرمایید؟
دعای عهد بعد از نماز صبح، مداومت بر خواندن قرآن، تدبر در تلاوت قرآن، زیارت عاشورا. صد لعن و صد سلام را در بین کارها انجام می دادند. بعد از نماز عشاء هم که توسل مخصوصه ای داشتند که سه ربع تا یک ساعت طول می کشید. این اواخر، نوافل را در حال راه رفتن می خواندند. در حرم حضرت معصومه، هر روز زیارت جامعه را می خواندند بطوریکه من در اثر ممارست و مداومت، به تدریج این زیارت را در همان کودکی حفظ شدم. به نیابت از اساتید خویش و دیگران، چندین بار زیارت نیابتی می خواند و انجام میداد. در روزهای جمعه هم، سوره صافات و یس را در شب جمعه تلاوت میفرمودند و بر آن مداومت داشتند. ادعیه مخصوص قبل از خواب ایشان، هیچ گاه ترک نمی شد. خیلی به حدیث کساء معقتقد بودند. باور ایشان این بود که امام عصرعجلاللهتعالیفرجهالشریف به مجالس حدیث کسا توجه ویژهای دارند. به آنهایی که شوق امام عصر را داشتند، می فرمودند: زیاد صلوات، اهدای وجود مقدسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش، و زیاد به مسجد جمکران، مشرف شوید با ادای نمازهایش. هنگام استراحت و فراغت، به ذکر شریف صلوات و استغفار، مشغول بودند. آیه الله بهجت، عقیدهاش این بود که انسان حتی اجازه ندارد دقیقه ای از وقت خودش را تلف کند. همه دقایق عمرش را بهره برداری میکرد.
ایشان براى توسل به اهلبیت علیهالسلام به همین دعاهای مأثور توصیه مىکردند و مىگفتند: «بهترین توسلات، همین توسلات مأثوره است، ولى باید قلب همراه زبان باشد». خود ایشان هم در عمل به این گفتار پیشقدم بود و به بسیاری از ادعیه و توسلات مأثور التزام داشت. در حرمهاى ائمه علیهمالسلام بیشتر زیارت امینالله و زیارت جامعه کبیره را مىخواند. در همین حرم حضرت معصومه سلامالله علیها نیز زیارت جامعه را قرائت میکرد و معتقد بود که در اینجا نیز می توان به نیت زیارت تمام ائمه، این زیارت را بخوانیم.
می فرمودند: خودم را در بهشت، می بینم
دو ساعت از صبح را در حرم بودند. گاهی، یک ساعت یا بیشتر را ایستاده در حرم به زیارت مشغول بودند، یک آقای طلبه ای میگفت؛ تایم گرفتم بیش از یک ساعت در حرم ایستاده، عبادت می کردند تا سن نود سالگی، هم در حرم مشغول راز و نیاز و عبادت بودند، گاهی می پرسیدیم چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول میکشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، میگفت خودم را در بهشت میبینم، چطور بیرون بیایم.
صلوات بلند ختم کن
ایشان اصرار داشت نه تنها در حرمهای ائمه(ع)، بلکه در حرم فاطمه معصومه(س) نباید صدا را بلند کرد. میفرمود: به خدام و زوار بسپارید که در حرم فریاد نزنند و صدای خود را بلند نکنند، چون ملائکه در حال طواف هستند و از صدای بلند اذیت میشوند، میخواستند هر کسی در حال خودش باشد. میگفتند: برخی در همینجا متوجه میشوند که حاجاتشان برآورده میشود.
وصیت آیه الله بهجت
از بیتوته و عبادت طولانی ایشان در حرم سخن به میان آمد، فراوان به یاد داریم که ایشان هر هفته، روزهای جمعه، در مسجد فاطمیه، مجلس اباعبدالله، نیز برگزار می کردند؟
بله. از همه مهمتر، مسئله روضه اباعبدلله(ع) بود. اینقدر برای آیتالله بهجت مهم بود که حدود 50 سال هر هفته مجلس داشتند و ایشان حاضر نبود به این سادگی این کار را ترک کند. حتی در حال کسالت و مریضی اصرار داشت که این مجلس باید برقرار شود و اصرار داشت که خودش باید حضور داشته باشد. خیلی برایش مهم بود که از اول مجلس حضور داشته باشد. سالها این مجلس روضه در منزل ایشان بود و پدرم درها را باز میکرد و خودش دم در مینشست و برای هرکسی که وارد میشد، احترام میکرد. هیچ وقت اینگونه نبود که فقط برای شخصیت خاصی بلند شود و برای همه این احترام را قائل میشد. ایشان از شخصی، نقل میکرد که: خدواند متعال، دو نعمت به من ارزانی داشته، یکی توفیق بکا و گریه در عزای سید الشهداء و دیگری، اینکه قرآن را با کسالت نخواندن. حتی ایشان در وصیتنامه خود ذکر کردند که بعد از من از ثلث ماندههایم، مجلس عزا و روضه سیدالشهدا (ع) را اقامه کنید.
در اثر عبادات، یک ساعت مطالعه، 10 دقیقه میشود
گاهی شوخی میکردم میگفتم: آقاجون مشغول حفظ کردن صلوات است. خودشان هم، متبسم می شدند. زیارت در حرم امام رضا(ع) هم گاهی طول می کشید. این جمله را سه بار در عمرش شاید فرموده باشند که نگران نباش، امتحان کردم، اگر از این کارها کم نگذارم، یک ساعت مطالعه با ده دقیقه تمام میشود و دقیقاً یادم است ایشان برای درس خارجشان که میرفتند، بیست دقیقه مطالعه میکردند، در صورتی که دو ساعت باید مطالعه می کردند. به عنوانن نمونه، وقتی سعی صفا و مروه تعریض شد، یعنی از صفا به مروه بیرون از جاده قدیم کوه را کندند و جاده جدیدی گذاشتند، همه نظر دادند امسال حج ساقط است، هیچ کسی حاضر نشد به این قضیه نظر دهد، تنها کسی که در این قضیه نظر داد که اگر بین جبلین، صادق باشد، کافی است، ایشان بود. همه دستور دادند در این مسئله به آقای بهجت مراجعه کنید، والا حج امسال ساقط است، سال بعد همه متفقاَ مطابق ایشان نظر دادند.
داستان دیر خواندن نماز صبح آیه الله بهجت
قبل از اینکه به سلوک خانوادگی ایشان بپردازیم، برای خیلیها سؤال بوده نماز صبح ایشان در اواخر عمر چرا مقداری دیر میشد، اگر صلاح می دانید، این را تشریح کنید که چرا اینگونه بود؟
اواخر نبود، ایشان بعد از انقلاب این طور شد. ایشان تا قبل از انقلاب نماز صبح را اول وقت در مسجد فاطمیه اقامه میکرد، هر چه طلاب اصرار میکردند منزلمان دور است تا اینجا برسیم طول میکشد، ایشان توصیه میکرد همان محل خودتان جماعت بخوانید. فریضه ای است که دارد از دست میرود، این فریضه را اقامه کنید در همه محلات. هر چه اصرار کردند ایشان برای نماز صبح نیم ساعت بعد از اذان بیاید، حاضر نشد. تا اینکه انقلاب شد، روزی داماد حضرت امام(ره) آقای اشراقی بنده را دید و گفت؛ میخواهم خدمت آقا برسم، کاری با ایشان دارم. گفتم امشب بیایید ولی به شرط اینکه بعد از نماز مغرب زود تشریف بیاورید، چون آقا نماز مغرب و عشایش طول میکشد، شما ممکن است بیایید و آقا هم در منزل، مشغول عبادت میشود، دیگر نمیتوانید دسترسی داشته باشید. قبول کرد و نماز خواندند و زودتر آمدند. من هم چای گذاشته بودم از ایشان پذیرایی کردیم. آقا که آمد، گفتم آقای اشراقی آمده، پرسید کاری دارند. گفتم حتماً کاری دارند. آقا رفتند، نزد ایشان، احوالی از فامیلها پرسیدند. داماد امام خمینی، آقای اشراقی گفت؛ قرار است، برای شما مأمور بگذارند. حاج آقا با تعجب پرسید برای چی؟ ایشان گفتند برای اینکه الان ترورها شدت گرفته؛ قرار شد برای چند نفر از شخصیت ها محافظ بگذارند از جمله برای شما. حاج آقا مقداری سرش را به زیر انداخت، بعد فرمود: آن کسی که محافظ محافظ است، محافظ ما هم است. این قدر آقای اشراقی از این جمله خندید و خوشش آمد؛ مجددا خواست تکرار کند، آقا فرمودند: تکرار نفرمایید. گفت حالا که اینطور است، به بنده دستور داده اند تا خدمتتان عرض کنم، شما شبها در را برای احدی باز نکنید، مگر اینکه کاملاً مطمئن باشید که فرد پشت در را میشناسید، تا مطمئن نشدید در را برای احدی باز نکنید، همچنین تا هوا روشن نشده از منزل خارج نشوید، بنده، باور نمیکردم، آقا این حرفها را جدی بگیرد، چون مأمور را نپذیرفته بود، اینها را هم، گفت و خداحافظی کرد و رفت، فردا که شد و به کلاس درسمان رفتیم، از درس که میآمدم، دیدم همه بقال و عطار و اهل محل و طلبهها میگفتند آقا چرا امروز دیر کرد، نزدیک آفتاب آمد، برایم مسئله بود. آمدم دیدم آقا مشغول وضو گرفتن است. رفتم پیش والده پرسیدم آقا مشکلی برایشان پیدا شد، چرا امروز صبح دیر برای نماز رفته اند گفت: بله؛ من صدای در خانه را وقتی آقا داشت میرفت و هوا روشن بود، شنیدم آقا که مشغول وضو بود، دو سه بار تکرار کردم، جواب نداد. اما وقتی وضو به اتمام رسید، گفت: اگر بعد از این هم باز هم پرسیدند، بگویید قرار بر این است که بعد از این همین طور باشد. بعدها متوجه شدیم اگر متخصصی در یک زمینه ای نظر دهد، نظرش را قبول میکرد. پزشک هم اگر حاذق بود، حرفش را قبول میکرد. این دستور امنیتی را پذیرفته بود و همان روز عمل کرده بود. این خیلی برای من عجیب بود، می توانستند، یک روز صبر کند، برود، و بگویند از فردا این قدر دیر میآیم. ولی همان روز دیر رفته بود. البته نماز صبحشان را در اول وقت در خانه میخواندند، بعد برای اقامه نماز جماعت و انجام عمل مستحب و ثواب جماعت، به مسجد می رفتند. نماز اول وقت را ایشان هیچ وقت ترک نمیکرد و به هیچ بهانه ای و البته جماعت را مستحب می دانست. و می فرمود: آن استاد اخلاقی نجف، اگر نماز اول وقت، کمی تاخیر داشت، رنگش می پرید.
سبک زندگی خانوادگی
اکنون اگر موافق هستید، به سبک زندگی خانوادگی ایشان بپردازیم؟
بله. در خانواده هم رفتارش حساب و کتاب داشت. این نبود که همه وقت را بگذارد برای خانواده یا اینکه هیچ وقتی نگذارد. ایشان وقتهای مخصوص عبادت، مطالعه درس و فکر و ذکر داشتند، همچنین سه وعده غذایی با خانواده صرف میکردند چون غذا صرف کردن ایشان زمان بیشتری طول میکشید، باعث میشد از احوالات افراد خانه، مطلع شود، حتی صله رحمش آنجا انجام می شد، حتی تفحص از همسایهها نیز در زمان صرف غذا بود. مثلاً وقتی غذایش را آماده کرده و یا میخواستند بیاورند، از همسایه خبر می گرفت که مثلا آن مشکلش چه شد. لذا شاید یک ساعت نهار ایشان طول میکشید، میپرسید از فلانی خبر داری، از فلان قوم و خویش خبر نداریم، احوالش را بپرس، نامه بنویسید، بپرسید، بعد، همسایهها را میگفت بپرس؛ مشکلات همسایهها را مطرح نموده و میگفت بروید، انجام دهید.
مثلاً اگر یک جعبه میوه ای میآوردند، میگفت، سه قسمت کن یک قسمت را به همسایهها بده، یک قسمت خودت بردار، یک قسمت بگذار برای اینجا. یک بار یادم است ایشان داشت از بالای سر من رد میشد، قدری توقف کرد. گفت سوا و جدا نکنی ها، خوبهایش برای ما بگذاری!
می دانست او دارد می میرد
همسایه خیلی دوری کار بدی کرده بود، من نزد بعضی اظهار ناراحتی کرده بودم که این چرا این کار را کرده ؟ آن هم آمده بود و به آقا شکایت کرده بود. آن وقت یک روزی حاج آقا به من فرمود برو یک غذایی که به مادرت گفتم درست کرده، بردار و ببر. من اصلاً نمیخواستم پیش او بروم. کسی که این کار خلاف را کرده، بعد از چند روز به من گفت چرا نمیبری، این را برای تو می گویم. من میخواهم او از تو ناراحت نباشد. زمانی نگذشت از دنیا رفت. علم داشت که او دارد میمیرد، حالا که دارد میمیرد از تو در دلش چیزی نباشد، حتی یک دفعه به من فرمودند؛ گوسفندی بکش و تقسیم کن. من وقت این کارها را نداشتم. گفت؛ آخر این را برای تو می گویم، می فرمود؛ کودک بودی مهمانی داشتیم، گفت عمر ایشان فلان قدر است، مقدار عمرت را گفت، این برای صدقه آن است که خطر رفع شود. گفتم من خیلی هم به عمر مقید نیستم، این کار را کرد و بعد فکر کردم که دقیقاً او اگر مثلاً گفته عمرت چهل سال است، سر چهل سالگی، این دستور را به من میدهد. این مهمتر از آن است که نشسته زمان را نگه داشته و سر چهل سالگی آمده به من میگوید این دو هفته مانده به چهل سالگیت، برو این کار را بکن، این حافظه عجیب خودم هم یادم نمانده بود، اگر ایشان نمیفرمود، من یادم نبود.
مهمان نوازی، ویژگی اخلاقی آیه الله بهجت
ابوی ما، مرحوم آیت الله بهجت، علاقه داشت هر روز ناهار، یک مهمان داشته باشد، بله، این اخلاق را آقا داشت البته خیلی راضی نبودیم از کودکی می گفتیم حالا مهمان را داشته باش، بفرمایید تا بیشتر غذا درست کنند، می فرمودند: نه همان غذا، میگفتند: "طعام الواحده یکفی الاثنین". همان غذای من را بدهید، دو نفری با مهمان، میخوریم. گاهی ما سر سفره بودیم، و میهمان هم در موقع غذای ما می رسیدند؛ ابوی می فرمودند : حضرت ابراهیم فرسخ ها به دنبال غذا می گشت. حالا این آقا دم در خانه است و مهمان خدا می باشد. به همان اندازه، همان غذایی که اینگونه بود دلش می خواست با دیگران بخورد.
رفتار در خانواده
درباره روابط بین زن و شوهر، چگونگی امر و نهی به فرزندان، چگونه عمل و رفتار می کردند؟
آقا معتقد بود که در روابط خانوادگی، جواب دادن یا رو کم کردن باید بهصورت کلی کنار گذاشته بشود و این کار هیچ ثمرهای ندارد. برخورد کردن اقتضای طبیعت حیوانی است. اگر آن یک شاخ زد، این هم دو تا شاخ بزند و اگر هم دو تا نزند، بالأخره یکی را که باید بزند! این طبیعت حیوانی است. انسان باید این حرفها و نزاعها را جدی نگیرد و به خدا واگذار کند یا اینکه به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الآن وظیفهاش چیست. اگر کسی خودش به این روش رفتار کند، طرف مقابل هم رفتار خواهد کرد و قضیه حل میشود.
خود ایشان، اصلا جواب اعتراضات را نمی داد، گوش میداد ولی جواب نمیدادگرچه خیلی از حرف ها هم بی ربط و بی انصافی بود. گاهی هم اعتراض میکردم مگر حرف خلاف نبود؟ چرا پاسخ ندادید؟ میفرمود: مگر با جواب دادن، حرف تمام میشود؟
امر و نهی به فرزندان
امر و نهی کردن و تحکّم ایشان، بیشتر در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزده سالگی رسیدم، یکبار هم دستور نداد که نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما میفهماند که مایلند کاری بکنیم؛ مثلاً میفرمود: «اگر نانی باشد، شاید اینجا صرف بشود». و یا میفرمود: «مادرت مایل است که فلان چیز در خانه باشد».
آیا ایشان اصولا عصبانی هم می شدند؟ بویژه در منزل با فرزندان؟
گاهی کمی، عصبانی می شدند، اصولا ایشان به دلیل ضعف، تحمل گفتگوی طولانی را نداشت. به اصطلاح، به ضعف مزاج، مبتلا بود. ولی کاملا، بر خود مسلط بود. و عصبانیت کمتر بروز و ظهور داشت. در چندجا بیشتر عصبانیت ایشان، آشکار میشد، اگر کسی، سخن یا حرکت شبهه ناکی انجام میداد، یا خدای نکرده خلاف شرعی انجام می داد، آنگاه تندی می کرد، و نیز هنگامیکه که کسی اسرار ایشان را که مایل نبود کسی آنها را بداند، افشا میکرد، ناراحت می شد. ولی در امور دیگر، اغلب سعی می کرد یا از مجلس، بیرون برود یا تهدید به بیرون رفتن می کرد.
همسرداری آیه الله بهجت
رابطه ایشان با والده مکرمه شما، چگونه بود؟
ایشان معتقد بود که هماهنگی کامل و موافقت صددرصد، بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ برای غیر انبیاء و اولیا دست نیافتنی است. ایشان همواره مدارا را در مورد همسر خود در پیش می گرفتند، در هر شرایطی صبر و تحمل ایشان بر هر چیز دیگری غلبه داشت، حتی گاهی که مادر اظهار ناراحتی میکردند آقا اگر پاسخی هم داشتند نمی گفتند و در هر صورت ناراحتی را با ناراحتی جواب نمی دادند و البته در اکثر مواقع پاسخی جز سکوت نداشتند،
گاهی هم که کار مثلا بالا می گرفت آقا در مرحله اول می گفتند: خب حالا غذایمان را بخوریم دیگر و اگر این شیوه هم جواب نمی داد در مرحله شدیدتر تهدید می کردند و مثلا می فرمودند : غذایم را به اتاق می برم و تنها می خورم. و نهایت امر این بود که در بالاترین حد ممکن غذا را در اتاق خود میل می کردند.
یکبار به مادر گفتم شما مثلا در این مورد اشتباه کرده اید و دلایل آن را ذکر کردم، البته با تندی و ذکر مسائلی که ناراحت میشد، وقتی خدمت آقا رسیدم ایشان فرمودند: «نباید می گفتید» گرچه حرفم باعث شد تا مدت ها، دیگر اعتراض نباشد، یعنی حاضر نبودند کوچکترین اصطکاکی در روابط خانوادگی ایجاد شود ، گاه نیز برای ایشان وسائلی را می گرفتند و به عنوان هدیه می دادند ، به بچه ها هم سفارش می کردند که همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخ شان را داد.
معصومیت دارند و انسان را جذب خود میکنند
قبل از اینکه به موضوع بعدی منتقل شویم، دوست داشتیم بیشتر در سلوک و سبک زندگی ایشان، بیشتر گفتگو کنیم. یعنی اگر فرزندی یا نوه ای متولد میشد، عقیقه ای اگر بود، اگر اذان و اقامه بوده، آن آداب تولد که در زندگی آینده فرد دخالت داشته، اینها را بفرمایید
اینها خیلی مفصل است. ایشان قبل از اینکه بچه به دنیا بیاید، محبت و سفارش میکرد، به او سفارش میکرد، مواظب فرزندت باش، فرزندی نبود. نعمت فرزند سوم برای ما، داستان مفصلی دارد که وقت نیست. این خیلی برای ما تعجب بود، اینها را مراقبت اخلاقی میکرد، مقید بودند بچه را اذان و اقامه می گفتند. حتی یک روزی گفتم حاج آقا بچه که به دنیا میآید، قیافهاش خیلی مطلوب نیست، اول که میآید، هنوز یک شکلی است، شکل نگرفته، اینها نمیشود بوسید. فرمودند: چرا قابل بوسیدن است. گذشت، چند ماه بعد بچهام به دنیا آمد، بچه را گرفت اذان و اقامه گفت، بچه را نزدیک کرد بوسید. و با لبخند فرمود: چرا قابل بوسیدن است. اگر محبت داشته باشی، این را خواست به ما یک جوری بیاموزد. یعنی تا این اندازه اینها را میآموخت عملاً. می گفت: اینها تازه از نزد پروردگارشان، مراجعت کرده اند، اینها جدید الورد به دنیا هستند و آمده اند و عصمت دارند. عصمت و معصومیت کودکان است که انسان را به خود جذب میکند. نامهایی هم که آقا برای نوزاد، انتخاب می کردند، زینب، فاطمه، زهرا و امثال اینها بود. نام های جدید امروزی و بی مسما را انتخاب نمیکردند.
ایشان به کارهای نوهها هم توجه داشت. توصیههای زیادی به آنها داشت و به ما هم راجع به آنها سفارش میکرد. هر روز به فرزند من توصیه میکرد: «وقتی که میخواهی به مدرسه بروی چهار قل و آیتالکرسی بخوان و برو». خود ایشان هم دعای «اللهُمَّ اجعَلهُ فِی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجعَلُ فِیها مَن تُرِید» را برایش میخواند. همچنین مقید بود که شبها پیش از خواب برای همهشان دعا بخواند. در مورد تربیت کودکان هم معتقد بودند بچه ها کمتر به تلویزیون سرگرم شوند و سعی کنید مشغولیت هایی برای آنها ایجاد کنید.به بازی های فکری و اسباب ان، سرگرمی های طبیعی برای کودک، بیشتر توجه کنند.
معرفی آثار معتبر
شایعات و سخنان بی پایه و اساس، در مورد آیه الله بهجت، فراوان است، برای شناخت ایشان چه آثاری را به علاقمندان معرفی می نمایید؟
بله. کتاب ها که فراوان است. البته هر کدام، بخشی از زندگی ایشان را به تصویر کشیده اند. لکن کتب های: «در محضر بهجت»، «فریادگر توحید»، «به سوی محبوب»، «العبد»، «رحمت واسعه»، «بهجت عارفان» و «زمزم عرفان» از کتب های مورد تایید، می باشند. همچنین، نرم افزار «آیینه روشن»، حاوی زندگی نامه، دستورالعمل ها، تصاویر و فیلم های ناب درباره زندگی ایشان است. همچنین مستند «العبد حدیث سرو»، که توسط معاونت سیمای سازمان صداوسیما و با همکاری مرکز تنظیم و نشر آثار تولید گردیده است که از فروشگاه www.bahjatava.ir قابل تهیه است.
البته، همین جا سخنی هم درباره شایعات فراوان بگویم. اهمیت انتشار آثار قابل اطمینان از یک طرف و همچنین حجم بالای شایعات منسوب به آیتالله بهجت از طرف دیگر، باعث شده که ما، تکذیب شایعات را بهعنوان اولویت کاری مان، لحاظ نکنیم؛ ازاینرو مطالبی راکه به ایشان، منسوب میشود، قطعاً به معنای تأیید آنها نیست. و تنها مطالب معتبر، از طریق مرکز تنظیم و نشر آثار آیه الله بهجت به نشانی www.bahjat.ir موردتایید است.
اگر نکته پایانی است، بفرمایید؟
متاسفانه باید گفت که آیه الله بهجت، از کسانی بودند که آنطور که باید شناخته می شدند، به جامعه معرفی نشدند. تجلیل از ایشان، تجلیل از روحانیت مهذب و وارسته است. و موجب علاقمند شدن جوانان به معنویت و معارف دینی خواهد شد. ان شاء الله طلاب جوان با مطالعه زندگی و خاطرات ایشان، خود را به الگوی جامع مرجعیت معاصر، سالک و عارف الی الله، نزدی کنند. و امیدواریم سنت حسنه ای که اخیرا در جامعه در نکوداشت برخی از چهره های برجسته علمی و عملی پدید آمده، بتواند بخشی از این خلاء مهم فرهنگی را پر کند ان شا الله.
----------------------------------------------
منبع: خبرگزاری حوزه
تدوین: حجه الاسلام مصطفی امیری