چهارشنبه 3 اسفند 1401 12:06 ساعت
شناسه خبر : 365101
مادر شهید اسماعیلی میگوید: خواهر رضا پرسید: از شهادت نمیترسی؟ رضا هم گفت: نه. فقط نگران یک چیز هستم. در اینترنت دیدهام که این داعشیها سر مسلمانها را از تنشان جدا میکنند. فکر میکنم چقدر سخت است، چقدر دردناک است.
گروه تاریخ - رجانیوز: مادر شهید اسماعیلی میگوید: خواهر رضا پرسید: از شهادت نمیترسی؟ رضا هم گفت: نه. فقط نگران یک چیز هستم. در اینترنت دیدهام که این داعشیها سر مسلمانها را از تنشان جدا میکنند. فکر میکنم چقدر سخت است، چقدر دردناک است.
به گزارش رجانیوز، شهید رضا اسماعیلی اصالتا اهل افغانستان بود که اولین بار سال ۹۲ عازم سوریه شد تا برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) با دشمنان تکفیری مبارزه کند. در اواخر همین سال وقتی ۲۱ ساله بود و خبر پدر شدنش را نیز شنیده بود باز هم پایش برای جهاد در راه خدا سست نشد. رفت و در ۸ اسفند به شهادت رسید. اکنون پیکر شهید رضا اسماعیلی در بهشت رضای مشهد به خاک سپرده شده است. مادرش از علاقه رضا به شهید شدن، میگوید و ماجرای عجیب نحوه شهادتش را روایت میکند:
رضا عکسهایش را قاب کرده بود زده بود روی دیوار و به من میگفت: اگر شهید شدم همه میگویند چه شهید خوش تیپی! وقتی من بروم شهید بشوم، تو افتخار میکنی که مادر شهید رضا اسماعیلی هستی!
چهلمین روز بعد از خاکسپاریاش بود. وقتی پیکر رضا برگشت، ما نمیدانستیم که سر ندارد، کفنش را هم به خاطر شلوغی جمعیت و ... باز نکردند، اما وقتی مراسم چهلم سر مزارش برگزار میشد، اعلام کردند که این شهید بی سر برگشته. من همانجا اولین بار شنیدم و از حال رفتم. من را بردند بیمارستان.
بعد هم در یکی از شبکههای تلویزیون (فکر میکنم شبکه افق) بود که درباره مدافعان حرم گزارش پخش میکردند. یک مستند برای رضا ساخته بودند. اقوام به من زنگ زدند که زندگی رضا از تلویزیون پخش میشود. من تا تلویزیون را روشن کردم، صحنه سر بریده رضا را در جعبه نشان میداد که داعشیها بعد از شهادتش پخش کرده بودند. این را که دیدم، دوباره از حال رفتم.
یادم است همیشه خواهرش میگفت: رضا از شهادت نمیترسی؟ رضا هم میگفت: نه. فقط نگران یک چیز هستم. در اینترنت دیدهام که این داعشیها سر مسلمانها را از تنشان جدا میکنند. فکر میکنم چقدر سخت است، چقدر دردناک است. اینها یک ذره انسانیت ندارند که اینطور میکنند؟! همیشه میگفت: دعا کنید من اسیر نشوم.
بعد که نحوه شهادتش را شنیدم، خیلی ناراحت شدم. تا مدتی از نظر روحی به هم ریخته بودم تا اینکه یکی از همرزمانش از سوریه به خانه ما آمد و حرفی زد که آرام شدم.
گفت: رضا شب قبل از شهادتش خوابی دیده و همه را بیدار کرده بود. گفته بود بیدار شوید، بیدار شوید من میخواهم شهید بشوم. دوستانش گفته بودند حالا نصف شبی چه وقت این کارهاست؟! کو شهادت؟ گفته بود: «من خواب دیدم امام حسین(ع) به خوابم آمد و گفت رضا تو شهید میشوی. اگر سرت را بریدند، نترس، درد ندارد.»
وقتی من این را شنیدم، واقعا آرام شدم. تسلی پیدا کردم. مطمئنم که خود امام حسین(ع) در آن لحظه هوای پسرم را داشته.
شهید اسماعیلی در جریان عملیات بازپسگیری مناطق تحت تصرف تکفیریها وقتی به دنبال یکی از نیروهای فاطمیون به منطقه «زمانیه» در غوطه شرقی رفته بود در یکی از خانهها با نیروهای دشمن درگیر و زخمی شد و به دلیل جراحات شدید قادر به بازگشت نبود. برای همین توسط دشمن به اسارت گرفته میشود. از آنجا که بیسیم همراه او بود دوستانش صدای او را میشنیدند که بر لب ذکر «یا علی» داشته است.
مدتی بعد تصاویر سر بریده او از شبکههای اجتماعی منتشر میشود. با بازپسگیری منطقه همرزمان وی متوجه پیکر بیسر رضا میشوند که داخل جوی آبی انداخته شده بود.
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/365101
لینک کوتاه کپی شد