هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
پنجشنبه، 29 آذر 1403
ساعت 11:29
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

دوشنبه 7 شهريور 1401 ساعت 10:20
دوشنبه 7 شهريور 1401 10:13 ساعت
2022-8-29 10:20:16
شناسه خبر : 360237
یوسف حاتمی‌کیا نه‌تنها در کارگردانی بلکه در انتخاب بازیگر نیز بسیار بد عمل کرده ‌است.
یوسف حاتمی‌کیا نه‌تنها در کارگردانی بلکه در انتخاب بازیگر نیز بسیار بد عمل کرده ‌است.
 
به گزارش رجانیوز به نقل از کیهان، بازی در آپارتمان یا خانه آن‌قدر در سینمای دهه‌ اخیر به‌کثرت انجام شده است، که حتی می‌توان از آن با عنوان ژانر آپارتمانی یاد کرد. و در این جهت آثار «اصغرفرهادی» که دوربین را در خانه می‌گذارد و به‌سراغ بحران‌های خانواده می‌رود نیز بی‌تاثیر در این روند نبوده. شما بعد از «جدایی نادر از سیمین» چندین اثر به‌شباهت آن در سینمای ایران مشاهده می‌کنید. اما متأسفانه همین روند باعث شده‌ است که با آثار تکراری و کلیشه‌ای فراوانی در سینما مواجه بشویم. آثاری که طعنه به‌اخلاق را دست‌مایه‌ موضوع خود می‌کنند اما هیچ «مسئله‌ای» برای روایت‌گری در داستان خود ندارند.
وقتی مسئله «اخلاق» نیست و صرفا به‌عنوان یک محتوا در قصه جای داده شده باشد، به‌هیچ وجه نمی‌تواند به‌یک روایت فرمالیستی در سینما برسد. این سیر تقلیدی اشتباه که بعد از فرهادی شروع شد و در دو اثر «سعیدروستایی» تقویت شد، باعث شده فیلم‌سازان اثر ِاولی در لایه‌های زیرین محتوای اخلاقی اعم از (دروغ، خیانت، ازدواج و...) به دام افتاده و به‌یک روایت سرپا و مستقل نرسند.
 
باید توجه داشت که اگر اثرپذیری از یک اثر یا یک سیر و تطور به‌اندازه‌ای باشد که امضا و قاب فیلم‌ساز در آن پیدا نشود فاقد ارزش خواهد بود. برای مثال فیلم «بدون‌تاریخ بدون‌امضاء» یک اثری فاقد ارزش است. زیرا یک تقلید و کپی غیرهنرمندانه از آثار روستایی و فرهادی است و در خود هیچ ابداع و خلاقیتی ندارد و تماما وامدار دو فیلم‌ساز نامبرده است.
 
پس فیلم‌ساز قبل از هرچیزی باید مسئله‌مند باشد. اگر مسئله نباشد قصه‌ای شکل نمی‌گیرد. اگر قصه‌ای نداشته باشیم به‌یک روایت مستقل نخواهیم رسید. و اگر اثر ما یک روایتِ صواب نداشته باشد فاقد ارزش خواهد شد. «شب‌طلایی» نه در ریل فرم حرکت می‌کند و نه در جاده محتوا قدم برمی‌دارد، بلکه فیلم‌کوتاهی ا‌ست که دارد ادای یک فیلم‌بلند را درمی‌آورد! 
 
اولین ضربه‌ فیلم از قصه و فیلم‌نامه‌ ضعیف و منفعل آن‌ است‌ که‌ قادر به بازی گرفتن از کاراکترها نمی‌‌شود. جای دوربین گاهی آن‌قدر در پلان‌ها نامیزان است که انگار یک آماتورِ به‌تمام‌معنا پشت دوربین نشسته است. 
 
حاتمی‌کیای پسر در اولین فیلم خود دست به تقلیدی تمام‌عیار از سینمای فرهادی زده‌‌ و موضوع کتمان‌ودروغ را شاه‌پی رنگ خود قرار داده است. قصه در فضایی بسته(یک خانه‌ قدیمی) روایت می‌شود که تولد مادربزرگ با گم‌شدن شیئی گرانبها با چالشی نه‌چندان مهم روبه‌رو می‌شود و در این روند ما با دیگر کاراکترها آشنا شده و وارد زندگی خصوصی آنها می‌شویم.
 
فیلم‌ساز تلاش می‌کند با خرده‌روایت‌هایی نامربوط، فیلم را از انفعال خارج کرده و فرهادی‌وار وارد چالش‌های دیگری بکند، اما متأسفانه عدم داشتن مسئله در فیلم‌نامه و نداشتن قصه‌ جذاب تمامی برنامه‌های فیلم‌ساز را به‌باد می‌دهد. 
 
وقتی مسئله‌ای نباشد، قصه‌ای شکل نمی‌گیرد و اگر قصه‌ای شکل نگیرد یقینا بازی و بازیگری‌ای خلق نخواهد شد.
 
یوسف حاتمی‌کیا نه‌تنها در کارگردانی بلکه در انتخاب بازیگر نیز بسیار بد عمل کرده ‌است. 
 
حسن‌ معجونی که هنوز همان بهرام سریال «مسافران» است، انتخاب کاملا اشتباهی برای کاراکتر اصلی فیلم بوده و مابقی بازیگران نیز به‌جز یکتا ناصر که نقش متفاوت‌تری از فیلم‌های منوچهر هادی ایفا‌ کرده است، همه در حد تیپکال مانده و به یک شخصیت سرپا و مستقل و اثرگذار نرسیده‌اند.
 
فیلم‌ساز در فیلم‌نامه‌ خود دست به‌روایت قصه نمی‌زند، بلکه با دیالوگ‌های نامنظم سعی در افشای شخصیت‌ها و پرورش داستان دارد، و همین امر نیز باعث شده‌‌است که کاراکترها درقبال کاراکتر مقابل خود منفعل عمل کنند و کنش و واکنشی صحیح رخ ندهد و تنها در حفظ و ادای دیالوگ تلاش بکنند؛ و همین گزاره‌ها نیز آن‌قدر در قاب‌‌های بی‌ربط اتفاق می‌افتد که میزان همذات‌پنداری مخاطب با شخصیت‌ها را به صفر می‌رساند.
 
برای مثال ما یک قاب کلوزآپ از کاراکترها نمی‌بینیم تا بتوانیم با حس‌وحالشان ارتباط برقرار کرده و آنها را در روند قصه همراهی بکنیم؛ بلکه فیلم‌ساز حتی در دعواها و بگومگوهای خانه دست به قاب فول‌شات می‌زند و وارد خصوصیات کاراکترها نمی‌شود و ما می‌مانیم و دیالوگ‌های تصنعی و شخصیت‌‌های نصف‌ونیمه!
 
آجری که در ابتدای فیلم کج گذاشته شده و فیلم‌ را تا ثریا کجکی بالا برده‌ است، عدم پتانسیل قصه برای فیلمِ‌بلند شدن است، زیرا فضای قصه ایجاب می‌کند تا خرده‌پیرنگ‌های فراوانی وارد داستان بشود تا بتوان آن‌را به اثری بلند تبدیل کرد و این دقیقا نقطه‌ سقوط فیلم‌ساز در چاه خرده‌روایت‌های بی‌ربط می‌‌شود که آب‌بستن در فیلم می‌شود و تمام. 
 
«شب‌طلایی» می‌توانست یک فیلم‌کوتاه خوب از آب دربیاید اما یوسف حاتمی‌کیا عجول‌وار آن‌را به فیلم‌بلندی ضعیف تبدیل کرد که نه متعهد به‌فرم ماند و نه وفادار به‌محتوا و مسئله‌‌ اصلی. 
 
شب‌طلایی به عقیده‌ من یکی از ضعیف‌ترین فیلم‌های جشنواره فجر اخیر بود.


 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home