هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
پنجشنبه، 6 دى 1403
ساعت 05:31
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

دوشنبه 4 شهريور 1392 ساعت 14:57
دوشنبه 4 شهريور 1392 19:27 ساعت
2013-8-26 14:57:17
شناسه خبر : 148903
یکی از دورترین اقوام تماس گرفتند و با پدرم صحبت کردند و چون صدایشان بلند بود، من هم می‌شنیدم. گفتند: «همه دارند کنکور می‌دهند و وارد دانشگاه می‌شوند، اما این که کسی از اقوام با این رتبه وارد دانشگاه شود، برای ما خیلی افتخار است». جالب اینجاست که من خودم اصلاً این بنده خدا را نه دیده بودم و نه حتی صدایشان را تا قبل از آن شنیده بودم!

رجانیوز- باشگاه چانه زنی: آزمون سراسری ورود به دانشگاه‌ها یا همان کنکور خودمان بقدری جایگاه مهمی در کشور ما پیدا کرده است که حتی آنهایی هم که به هر دلیل در آن شرکت نکرده‌اند بدشان نمی‌آید درباره خبرهای جالب و حاشیه‌ای آن بیشتر بدانند. صحبتهای افرادی که توانسته‌اند در این آزمون چند صد هزار نفری رتبه یک شوند هم حتما جزو همان اخبار و حاشیه‌های جذاب کنکور است. به همین دلیل با خانم زهرا مشایخی، رتبه یک کنکور 92 در رشته انسانی به گفتگو نشستیم. خانم مشایخی که همراه پدر محترمشان به دفتر رجانیوز آمده بودند همان ابتدا گفتند که از خواننده‌های رجا بوده‌اند و تا قبل از پیش دانشگاهی که کلاً کمتر سراغ اینترنت می‌رفتند، رجانیوز یکی از سایتهایی بوده که مطالبش را دنبال می‌کرده‌اند.

با خانم مشایخی رتبه یک کنکور انسانی که اتفاقا فقط یکی از درسهای کنکور را صد زده بود صحبت کردیم و در خلال حرفهایمان درباره یکی از شایعات همیشه مطرح پرسیدیدم:«راست است که موسسات آموزشی کنکور به رتبه‌های برتر زنگ می‌زنند تا اسم آنها را جزو دانش آموزان خود معرفی کنند؟». خانم مشایخی هم جواب جالبی به این سوال داد.

 

اهل تهران هستید؟

بله.

بچه کدام محله‌اید؟

طرف خیابان پیروزی می‌نشینیم.

 رتبه یک کنکور شدن چقدر برایتان اهمیت داشت؟

تا سال گذشته فکر می‌کردم اگر یک رتبه سه رقمی خوب بیاورم خیلی کار بزرگی کرده‌ام.

 یعنی قبل از پیش‌دانشگاهی؟

بله، اما به‌محض این که وارد پیش‌دانشگاهی شدم و چند تا آزمون دادم و خودم را محک زدم، این خودباوری برایم ایجاد شد که من هم می‌توانم یکی از رتبه‌های برتر باشم و از آنجا بود که فکر و ذهنم را روی رتبه یک متمرکز کردم. البته به کسی نمی‌گفتم، ولی برای خودم خیلی اهمیت داشت که حتماً به آن دست پیدا کنم.

 پس خبر خیلی برایتان غیرمنتظره نبود.

همین طور است.

 به قبول نشدن هم هیچ وقت فکر کردید؟

بله، ولی 90 درصد ذهنم تجسم رتبه اول شدن بود و ده درصد افکار منفی‌ای مثل قبول نشدن.

 تصورتان از قبول نشدن چی بود؟ فکر می‌کردید چه اتفاقی می‌افتد؟

 همیشه دعا می‌کردم که اولاً شرمنده پدر و مادرم نشوم و ثانیاً شرمنده دبیرانی که خیلی برایم زحمت کشیده بودند. همیشه هم به خودم می‌گفتم تلاشم را کرده‌ام و همین انجام دادن وظیفه مهم است و نتیجه دیگر در دست من نیست. مهم این بود که تلاشم را کرده باشم و خودم از خودم راضی باشم. این حس قبل از کنکور در من ایجاد شده بود و وقتی سر جلسه کنکور رفتم با آرامش خاطر رفتم.

اولین نفر چه کسی به شما تبریک گفت؟

پدرم که در کنارم بودند.

 از سازمان سنجش زنگ زدند؟

بله، از آنجا تماس گرفتند.

 خوشحال شدن چه کسی بیشتر از همه برایتان شیرین بود؟

خانواده، مخصوصاً پدر و مادرم خیلی خوشحال شدند و مادرم اشک شوق ریختند و بلافاصله نماز شکر خواندند.

 واکنش سایر اطرافیان چه بود؟ کدام واکنش الان در ذهنتان مانده است.

در بین اقوام، یکی از عموهایم وقتی خبر را به ایشان دادیم گریه می‌کردند. ایشان خیلی نسبت به بچه‌های برادرشان محبت دارند. می‌گفتند وقتی این خبر را شنیدم آن قدر گریه کردم که حتی وقتی به خانه ما هم آمدند باز گریه می‌کردند و این شوقشان خیلی برایم جالب بود.

 بیشترین سئوالی که رسانه‌ها و دوستان در طول یکی دو هفته گذشته از شما پرسیده‌اند چه بوده است؟

عوامل موفقیتت چه بوده است؟

 شما چه پاسخ دادید؟

گفتم در درجه اول خدا که این توانمندی، استعداد، همت و اراده را در من قرار داد تا بتوانم درست درس بخوانم و پدر و مادر و دبیران خوبی را در راهم قرار داد که بتوانم به نتیجه برسم.

 

چقدر از کلاس‌های کنکور استفاده کردید؟

من اصلاً از کلاس‌های خصوصی استفاده نکردم و هیچ مشاور خصوصی نداشتم. فقط مدرسه می‌رفتم و از مشاوره‌های آنها استفاده می‌کردم و هر کسی هم که بخواهد ادعا کند من از کلاس یا مشاوره خصوصی خاصی استفاده کردم، دروغ می‌گوید.

 در آزمون‌های آزمایشی که شرکت می‌کردید؟

بله.

 شنیده‌ایم مؤسسات کنکور به برگزیده‌های کنکور زنگ می‌زنند و می‌گویند اسم شما را جزو قبولی‌های مؤسسه خودشان بگذارند و استفاده تبلیغاتی کنند. با شما هم تماس گرفتند؟

بله، البته من در جایی که از کتاب یا آزمونی استفاده کرده بودم، رک و راست گفتم که این کار را کرده‌ام. مثلاً در چهارده آزمون یک موسسه شرکت کردم که پرسیدند می‌توانند بگویند؟ گفتم در همین حد می‌توانید بگویید و تبلیغ کنید، اما در جایی که از کتاب، آزمون یا خدماتی استفاده نکرده بودم، هیچ اجازه‌ای به آنها ندادم.

پس به شما زنگ زدند، اما شما اجازه ندادید؟

بله، زنگ زدند و خیلی هم اصرار داشتند اجازه بدهم بگویند مشاور من بوده‌اند، ولی من گفتم فقط مشاورهای مدرسه‌ام را داشته‌ام.

 پس این مسئله واقعیت دارد که این مؤسسات به رتبه‌های بالای کنکور زنگ می‌زنند و اصرار می‌کنند اسامی آنها را در فهرست قبولی‌های مؤسسه خودشان بگذارند.

بله، همیشه این قضیه بوده است.

 غیر از واکنش عمویتان، عجیب‌ترین و غیرمنتظره‌ترین واکنشی که در این مدت دیدید، چی بود؟

یکی از دورترین اقوام تماس گرفتند و با پدرم صحبت کردند و چون صدایشان بلند بود، من هم می‌شنیدم. گفتند: «همه دارند کنکور می‌دهند و وارد دانشگاه می‌شوند، اما این که کسی از اقوام با این رتبه وارد دانشگاه شود، برای ما خیلی افتخار است». جالب اینجاست که من خودم اصلاً این بنده خدا را نه دیده بودم و نه حتی صدایشان را تا قبل از آن شنیده بودم!

 چه رشته‌ای را برای دانشگاه انتخاب کرده‌اید؟

حقوق دانشگاه تهران.

 کلاً چند رشته را انتخاب کرده‌اید؟

فکر کنم دوازده تا.

 یعنی فکر می‌کردید انتخاب اول را قبول نشوید؟!

نه، ولی رشته‌هایی بودند که همیشه مورد علاقه‌ام بودند و علاوه بر حقوق دانشگاه تهران، آنها را هم در برگه انتخاب رشته‌ام وارد کردم.

 بعد از حقوق اولویت‌هایتان چه بودند؟

روان‌شناسی، مدیریت و علوم ارتباطات.

 رابطه بین توکل به خدا و تلاش برای موفق شدن چیست؟

می‌توانم بگویم 90 درصد لطف خدا بود که شامل حالم شد و ده درصد تلاش خودم، ولی همه باید بدانند تا آن ده درصد تلاش نباشد، لطف خدا شامل حال انسان نمی‌شود، یعنی خدا می‌فرماید از تو حرکت، از من برکت، بنابراین تا حرکتی نباشد برکتی هم نیست.

 همه درس‌ها را 100 درصد زدید؟

خیر، برعکس سال‌های گذشته فقط یک درس را 100 درصد زدم.

 چه درسی؟

علوم اجتماعی.

 یعنی کنکور امسال در رشته علوم انسانی سخت‌تر از سال‌های گذشته بود؟

بله، به نظرم سخت‌تر بود.

 پایین‌ترین درصدتان چه بود؟

زبان که 50 درصد زدم.

 اصطلاحی بین دانش‌آموزان مصطلح هست که می‌گویند خرخوانی! موفقیت در کنکور تا چه میزان به این نوع درس خواندن ربط دارد؟

تلاش که باید زیاد کرد، یعنی درس خواندن باید به اندازه کافی باشد، اما به نظرم مدیریت هم نقش بسیار مهمی دارد، یعنی مطلبی را که خوانده‌اند چقدر بتوانند مدیریت کنند.

 روزی چند ساعت درس می‌خواندید؟

روزهای تعطیل یعنی پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها هفت الی هشت ساعت، اما روزهایی که به مدرسه می‌رفتم تا ساعت چهار مدرسه بودم و روزی چهار الی پنج ساعت درس می‌خواندم.

 برنامه‌های تفریحی و زمان‌هایی هم برای استراحتتان در نظر گرفته بودید؟

قرار است خواب، استراحت و تفریح کم و تنظیم شوند، اما قرار نیست حذف شوند، چون برای آرامش روحی فرد لازم است. گاهی در مدرسه که می‌ماندیم والیبال بازی می‌کردیم یا شب‌ها گاهی یک سريال را می‌دیدم.

 پس کاملاً تعطیل نشده بود.

خیر، کم شده بود.

 آیا پیش آمد که در دوره آمادگی برای کنکور اضطراب شدیدی پیدا کنید و درس فشار بیاورد و به هم بریزید و یکی دو روز ناچار شوید درس را رها کنید؟

روزهای جمعه که آزمون می‌دادم، آزمون تا ظهر طول می‌کشید و معمولاً تا شب حالم بد بود و سرگیجه داشتم و درس نمی‌خواندم و دو باره از شنبه شروع می‌کردم، اما در اواخر سال، در اواسط یکی از آزمون‌ها بلند شدم و به خانه برگشتم و تا یک هفته حال خوبی نداشتم و هر چند درس می‌خواندم، اما راندمان مطالعاتی‌ام پایین آمده بود.

در این شرایط با چه چیزی آرام می‌شدید؟ می‌گذاشتید زمان بگذرد و خودش رفع شود؟

به‌طور طبیعی که رفع نمی‌شود و انسان باید با خودش کنار بیاید. من هم در آن شرایط باید با خودم کنار می‌آمدم. خانواده خیلی کمک کردند تا من با خودم کنار بیایم. یادم هست مادرم گفتند برویم یک جای زیارتی که بسیار تسکین و آرامش خوبی برایم بود که داشت فشارهای زیادی به ذهنم می‌آمد.

 آیا برای رتبه بالا آوردن از طرف خانواده یا اطرافیان تحت فشار بودید؟

اقوام دور نمی‌دانستند وضع درسی من چگونه است و فقط پدر، مادر و خواهرهایم می‌دانستند وضع درسی من چگونه است. پدر و مادرم می‌گفتند برای ما فقط تلاش تو مهم است و همین که می‌بینیم تلاش می‌کنی، اجر همه زحماتمان را می‌گیریم، ولی همیشه روی ذهنم این فشار بود که باید دینم را به آنها بپردازم و هنوز هم این دین را احساس می‌کنم و جای کار زیادی دارد.

یکی از دبیرانم به من گفتند مهم این است که تکلیفت را انجام بدهی و نتیجه واقعاً دست خداست، اما بعضی از دبیران هم توقع داشتند رتبه بالایی کسب کنم و این مسئله فشار روحی زیادی را به من وارد می‌کرد.

 اهل مطالعه غیردرسی هم هستید؟

در پیش‌دانشگاهی که خیلی کم فرصت پیش آمد، ولی در سال‌های گذشته کم و بیش مطالعاتی می‌کردم.

 چرا رشته انسانی را انتخاب کردید؟

من دیپلم معارف گرفتم. در سال دوم دبیرستان بین انسانی و ریاضی تردید داشتم، به‌حدی که در سال دوم حدود یک هفته درس نخواندم تا بتوانم تصمیم بگیرم وارد کدام رشته بشوم، اما با چند مشاور که مشورت کردم و توانمندی‌هایم را سنجیدم و همچنین علائق دانشگاهی‌ام را دیدم، متوجه شدم رشته علوم انسانی برایم مناسب‌تر است. یک جورهایی هم می‌خواستم از مظلومیت رشته علوم انسانی دفاع کنم.

 در جامعه ما این طور جا افتاده است که کسانی که ضعیف‌ترند و نمی‌توانند رشته‌های ریاضی و تجربی بروند، به رشته علوم انسانی می‌روند. شما که طبیعتاً به این علت علوم انسانی را انتخاب نکردید؟

من در سال اول دروس ریاضی و تجربی‌ام 20 بودند و دروس علوم انسانی‌ام زیر 20 بودند و قرار بود با معدل بالا انتخاب رشته کنم و به همین دلیل بعضی از معلم‌ها اصرار می‌کردند به رشته ریاضی بروم، اما برایم این اصرار عجیب بود، چون می‌بینم رشته علوم انسانی دارد مدیر، سیاستمدار، اقتصاددان، قاضی و ده‌ها حرفه بسیار مهم را تربیت می‌کند و آیا جامعه ما به افراد متخصص و متبحر در این زمینه‌ها نیاز ندارد؟ به سیاستمدار و اقتصاددان خوب نیاز ندارد که بچه‌هایی که کمتر تلاش می‌کنند به این رشته‌ها می‌روند؟ در صورتی که به نظر من تحصیل در رشته علوم انسانی تلاش بیشتری را می‌طلبد.

 خانواده چی؟ آنها اصرار خاصی نداشتند که بروید ریاضی و تجربی و مثلاً مهندس یا پزشک شوید؟

اصلاً. من کاملاً در انتخاب رشته تحصیلی آزاد بودم. بارها شده بود که به پدر و مادرم می‌گفتم: «حالا که دو به شک هستم شما هم نظری بدهید تا بگویم شما گفتید و رفتم»، ولی آنها می‌گفتند: «هر رشته‌ای که به نظر خودت درست‌تر هست انتخاب کن».

 به‌عنوان کسی که با رتبه یک علوم انسانی دارد وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران می‌شود، به تحول در علوم انسانی که از دغدغه‌های رهبر معظم انقلاب است، فکر کرده‌اید؟

صد در صد. اشاره کردم یکی از دلایلی که علوم انسانی را انتخاب کردم مظلومیت این رشته و توجه کم مردم به آن است. ما در بسیاری از رشته‌ها نظریه‌پرداز مسلمان کم داریم، در صورتی که بنای بسیاری از رشته‌های علوم انسانی به نظریات بزرگان ما برمی‌گردد. ابوعلی‌سینا، فارابی و... ولی متأسفانه درحالی که علوم انسانی در چند سال اخیر در غرب پرورش پیدا کرده، در کشورهای مسلمان اهمیت کمی به آن داده شده است. ان‌شاءالله که جوانان و همچنین مسئولان در چند سال آینده توجه خاصی به علوم انسانی کنند.

 با توجه به این که یک خانم مذهبی مقید به حجاب کامل چنین رتبه‌ای را به دست آورده است تا وارد دانشگاه شود و ان‌شاءالله آینده درخشانی هم داشته باشد، جایگاه یک زن مسلمان متعهد مقید را در اجتماع چه می‌دانید؟ به نظر شما نسبت فعالیتش در اجتماع با خانواده چقدر باید باشد؟ برخی معتقدند اگر خانمی در جامعه جایی نداشت و نتوانست کاری بکند، حالا می‌تواند برود به خانواده‌اش برسد و این را عار می‌دانند. نظر شما در این باره چیست؟

در وهله اول این را بگویم پارسال وقتی یک دخترخانم محجبه را دیدم که رتبه یک انسانی را آورده بودند، خیلی ذوق کردم و از ایشان الگو گرفتم.

 اسمشان یادتان هست؟

بله، خانم فاطمه فتاحی. حضرت آقا هم در دیدار انجمن‌های اسلامی گفته بودند علاوه بر این که از نظر اجتماعی و فرهنگی باید در سطح جامعه بالا باشید، از نظر درسی هم باید رتبه اول باشید. این انگیزه‌ای شد تا درس بخوانم و نتیجه مطلوب را کسب کنم.

اما در مورد جایگاه زن در جامعه باید بگویم این نقش‌ها تعریف‌شده هستند. یک زن در عین حال که می‌تواند در اجتماع فعال و مؤثر باشد، وظیفه اصلی خود در خانواده را هم باید انجام بدهد، نه این که جامعه را بگیرد و خانواده را رها کند و نه این که فقط در خانه بنشیند و از مسائل جامعه‌اش دور باشد، چون به نظرم این دو نقش لازم و ملزوم یکدیگرند. خانمی که قرار است در آینده فرزندی را تربیت کند و تحویل جامعه بدهد، باید آن بچه را از هر نظری اقناع کند. از نظر اجتماعی، اعتقادات دینی، سیاسی و همه جنبه‌ها باید آن بچه را تربیت کند، پس خود مادر هم باید در اجتماع گشته و با مشکلات جامعه دست و پنجه نرم کرده باشد. یک فرد منفعل هم به درد جامعه نمی‌خورد.

 من چند کلمه را می‌گویم و شما در باره آن یک کلمه یا یک جمله بگویید.

بفرمایید.

 کنکور

طبل توخالی!

 تست

گزینه درست.

 آزمون آزمایشی

سرگیجه.

 ایران

خیلی جمله‌ها می‌شود گفت، اما یک جور تعصب هم روی کشورم دارم و هم روی مذهبم.

 دانشگاه

محیط علمی.

 نمره منفی

بدشانسی

 چادر مشکی

پوشش و لباسم.

 مشق شب

انگشت‌های ورم‌کرده!

 و سخن آخر!

حتماً مایلم آن بخش از صحبتم گفته شود که من هیچ کلاس و مشاور خصوصی نداشتم، چون الان خیلی‌ها ادعا می‌کنند ما مشاور خصوصی این بچه‌ها بودیم، ولی من در مدرسه مشاورهای خوبی داشتم که از راهنمایی‌های آنها بهره بردم، ولی از بیرون کسی را برای مشاوره انتخاب نکردم.

 ممنون از لطف شما. 



401
پسندیدم

 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home