هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
پنجشنبه، 29 آذر 1403
ساعت 03:24
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

جمعه 28 تير 1392 ساعت 05:29
جمعه 28 تير 1392 09:59 ساعت
2013-7-19 05:29:05
شناسه خبر : 145644
گفتم جلسه‌ای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظف باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا می‌گویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل می‌شود. شما می‌دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی‌مان چنین تصمیمی گرفته‌اند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می‌افتد از دوست بدانید

گروه تاریخ انقلاب- علیرضا سلیمانی: مسئله پذیرش قطعنامه و پایان جنگ به واسطه برخی ملاحظات شاید تا به امروز از نقاط مبهم تاریخ انقلاب به شمار می رود. اما مجموعه ای از اطلاعات و مسائلی که توسط افراد دخیل در تصمیم گیری در این امر مهم طی چند سال اخیر مطرح شده می تواند کمی در روشن کردن صحنه و نقش افراد و گروههای مختلف کمک کند.در این نوشتار سعی بر آن بوده که با نقل تاریخ و مواضع خواص دخیل در این ماجرا، گوشه ای از این حادثه تلخ را بازخوانی کنیم.تاکید می کنم که محتوای این نوشته به معنای مقصر دانستن و یا القای تحمیل گری قطعنامه توسط اشخاص خاصی بر حضرت امام نیست.

 

تبیین انواع دیدگاه ها به مسئله جنگ و ادامه آن

روز 29 تیر سال 1367 شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 598 را با مفاد زیر صادر کرد:

1.     آمرانه می‌خواهد که ایران و عراق به عنوان نخستین گام در حل اختلاف از طریق مذاکره، آتش بس فوری را رعایت کنند، کلیه عملیات نظامی را در زمین، دریا و هوا قطع کنند و نیروها را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردانند.

2.     از دبیر کل درخواست می‌کند که گروهی از ناظران سازمان ملل را برای تایید، تحکیم و نظارت بر آتش بس و عقب نشینی اعزام دارد و همچنین درخواست می‌کند که دبیر کل ترتیبات لازم را با مشورت با طرفین فراهم آورد و گزارش آنرا به شورای امنیت تسلیم دارد.

3.     مصرا می‌خواهد که اسیران جنگی پس از قطع عملیات خصمانه، بر طبق کنوانسیون سوم ژنو، در اوت ۱۹۴۹ بدون درنگ آزاد شوند و به کشورهای خود برگردند.

4.     از ایران و عراق می‌خواهد که در اجرای این قطعنامه و کوششهای میانجیگری برای دستیابی به یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف، درباره کلیه مسائل مهم، بر طبق اصول مندرج منشور ملل متحد با دبیر کل همکاری کند.

5.     از کلیه کشورهای دیگر می‌خواهد که نهایت خویشتن داری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، خودداری کنند و به این ترتیب، اجرای قعطنامه حاضر را تسهیل کنند.

6.     از دبیر کل درخواست می‌کند تا مشورت با ایران و عراق، مسئله ارجاع تحقیق درباره مسئولیت منازعه به هیات بی طرفی را بررسی کنند و هرچه زودتر به شورای امنیت گزارش دهد.

7.     با تصدیق ابعاد عظیم خساراتی که در طول منازعه داده شده و ضرورت تلاشهای بازسازی با کمکهای مناسب بین المللی پس از خاتمه منازعه، از دبیر کل درخواست می‌کند که گروهی از کارشناسان را بری بررسی مسئله بازسازی تعیین و به شورای امنیت گزارش کند.

8.     همچنین از دبیر کل درخواست می‌کند از طریق مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را بررسی کند.

9.     از دبیر کل درخواست می‌کند، که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه آگاه سازد.

10.  تصمیم می‌گیرد که در صورت لزوم برای بررسی اقدامات دیگر به منظور تصمین اجرای این قطعنامه تشکیل جلسه دهد.

 

آقای هاشمی رفسنجانی که در آن زمان تنها ریاست مجلس را بر عهده داشت و هنوز به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب نشده بود،(ایشان در تاریخ 12 خرداد 1367 به این سمت منصوب شدند) در خاطرات خود مورخه 29 تیر 1366 می نویسد:

«مسایل شورای امنیت، به اعتقاد من، جزئی از یک مجموعه اقدامات است که در حال انجام است. آنها هیچ وقت، به تنهایی زیاد امیدوار نیستند که بتوانند از این قطعنامه نتیجه ای بگیرند و این قطعنامه ، تکرار کمی متفاوت حرف های گذشته است.» (+

 

همچنین در خاطرات ایشان مورخه 30 تیر 1366 آمده است:

«به نخست وزیر و وزیر خارجه گفتم که بگویند اگر حسن نیت داشتند، به جای اینکه وعده بدهند، کمیته‌ای را که در آینده آغازگر جنگ را مشخص کند، قبل از  صدور قطعنامه مشخص می‌کردند که راهی برای ختم جنگ باشد.» (+)   

 

حضرت امام (ره) اما در تاریخ 6 مرداد 1366 یعنی به فاصله ده روز پس از صدور قطعنامه توسط شورای امنیت و در آستانه راهپیمایی برائت از مشرکین در مراسم حج، اطلاعیه ای خطاب به حجاج صادر نمودند که بعدها به منشور برائت معروف شد و ایشان در این پیام ضمن دعوت مسلمانان سراسر جهان به راهپیمایی برائت از مشرکین و برخی مسائل دیگر، مسائل بسیار مهمی را در مورد مسئله جنگ و خاتمه آن بیان فرمودند:

«هم اکنون که به مرز پیروزى مطلق رسیده‏ایم و قدمهاى آخرمان را برمى‏داریم، صداى ناآشناى صلح طلبى آن هم از کام ستمگران و جنگ افروزان به گوش‏ مى‏رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح طلبى برپا نموده است و مدافع آزادى و امنیت انسانها شده و براى خون جوانان و سرمایه‏هاى مادى و معنوى در کشور ایران و عراق مرثیه سرایى مى‏کند. راستى چه شده است استکبار جهانى و در رأس آن امریکا اینقدر طرفدار ملتها شده است و جنگ افروزان و آتش بیاران معرکه‏ها و جلادان قرن به شرف انسانیت و همزیستى مسالمت آمیز اعتقاد پیدا کرده‏اند و از عطش سیراب ناشدنى و خصلت خونخوارى خود که طبیعت فرهنگ سرمایه دارى و کمونیسم است، منصرف شده‏اند و شمشیرها و خنجرها و قداره‏هاى فرو رفته در قلب و جگر ملتها را به غلاف کشیده‏اند! آیا این حقیقت است یا فریب و آیا این همان جلوه‏هاى دیگر شبیخونها و بى‏انصافیهایى نیست که روزى سکوت را مصلحت خویش مى‏دید و امروز صلح طلبى را؟ آیا براستى از این طریق جهانخواران نمى‏خواهند از ضربه آخر ما جلوگیرى کنند و براى حفظ منافع خویش سیاست جنگ و صلح جهانى را به تصمیمات و فکرهاى پوسیده و شیطانى خود گره بزنند و عملًا جان و مال و مملکت و امنیت ملل عالم را به قبضه قدرت خود درآورند که به‏طور قطع و یقین، علت و فلسفه سماجت و اصرار جهانخواران در تحمیل صلح بر ملت ایران، نشأت گرفته از همین تفکر است. و از همه اینها که بگذریم این مسئله که چه کسى خواهان صلح واقعى است و چه کسى جنگ طلب است خود اولِ بحث ما است...

آیا واقعاً صدام از گذشته‏ها و کرده‏ها و تجاوزات و ظلمها و ستمهاى خود پشیمان شده است و اظهار ندامت مى‏کند و از خیانتى که به ملتها و کشورهاى اسلامى و در جهت تضعیف بنیه دفاعى ملل اسلامى نموده است عذر تقصیر مى‏خواهد؟ آیا صلح طلبى صدام از روى دلسوزى و تنبه و آگاهى او است و اصلًا با اینهمه جنایت و غارتگریها، براى صدام وجدان و شعور و عاطفه‏اى مى‏توان تصور کرد، یا اینکه این افعى زخم خورده به خاطر استیصال و درماندگى خود به طناب صلح طلبى چسبیده است؟ و عجبا که بعض مدعیان عقل و سیاست و دوراندیشى چگونه طرح مى‏دهند و با تحریفِ آیاتِ کتاب خدا و استناد به سنت پیامبر- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- مسیر عزت و کرامت‏ مسلمین را دیگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد برحذر مى‏دارند، که خداوند را سپاس مى‏گزاریم که به ملت ایران آگاهى و رشد مرحمت فرموده است که نه تنها تحت تأثیر این القائات نرفته و نمى‏رود، بلکه این موضعگیریهاى ناشیانه و بچگانه را دلیل کمبود و ضعف مبانى فکرى و عقیدتى صاحبان این تحلیلها دانسته و به آن لبخند تمسخر مى‏زند.» (6 مرداد 1366)

 

این بیانات امام به خوبی نشان می دهد که دیدگاه ایشان به قضیه صلح و پذیرش قطعنامه به فاصله چند روز پس از صدور قطعنامه چه بوده است. علاوه بر آن نشان می دهد که مسئله جنگ و ادامه آن در نظر ایشان از چه اهمیت بالایی برخوردار بوده است:

«امروز بدون شک سرنوشت همه امتها وکشورهاى اسلامى به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است و جمهورى اسلامى ایران در مرحله‏اى است که پیروزى آن به حساب پیروزى همه مسلمانان وخداى نخواسته شکست آن، به ناکامى و شکست وتحقیر همه مؤمنان مى‏انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزى، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاء اللَّه تا رسیدن به این هدف فاصله چندانى نمانده است. و خدا را سپاس مى‏گزاریم که ملت و دولت و مسئولین و ارتش و سپاه و بسیج و نیروهاى مردمى و همه اقشار دلاور کشورمان در آمادگى کامل به سر مى‏برند و همه اهل جنگ و هنرآفرینان مدرسه عشق و شهادتند و به خوبى از پس توطئه‏هاى استکبار و ایادى جاسوس و منافق آنان برآمده‏اند و مى‏روند که به یارى خداوند بزرگ آخرین معابر پیروزى را باز کنند.» (6 مرداد 1366)

 

پیام امام (ره) بازتاب گسترده ای داشت. رسانه‌های غربی، آن را موجب تشدید جنگ در منطقه و پاسخ منفی و قطعی ایران به تلاش های صلح دانستند و به تفسیر آن پرداختند.

رادیو لندن گفت«آیت الله خمینی بار دیگر به آمریکا هشدار داد و گفت که آمریکا اگر نمی خواهد بیش از این مایه رسوایی و خفت خود شود، نباید در خلیج فارس مداخله کند. اسلام دماغ ابر قدرت ها را به خاک خواهد مالید و پوزه آمریکا را خواهد شکست

روزنامه واشنگتن پست نیز نوشت«آیت الله خمینی به تمام ابر قدرت های شرقی و غربی و به ویژه آمریکا و روسیه علیه دخالت و ماجراجویی هشدار داد و گفت که ایران و تمام مسلمانان در سراسر جهان باید مصمم شوند که دندان های آمریکا را در دهانش خرد کنند

رادیو اسرائیل در تفسیری گفت«در حالی که عراق از قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت  استقبال می کند، آیت الله خمینی پیشنهاد برقراری صلح  بین ایران و عراق را به کلی رد کرد و گفت صدام گرگ زخم دیده‌ای است که حالا به خاطر ضعف خود خواستار صلح شده است

رادیو آمریکا نیز گفت«آیت الله خمینی  هرگونه آتش بس با عراق پیش از سرنگونی صدام حسین را مردود اعلام کرده است.» (+)

 

حضرت آیت الله خامنه ای رییس جمهور وقت هم در مصاحبه ای گفت:

«هر کس  که دارای عقل سلیمی باشد، از ادامه نبرد با دشمنی  که به بهای چنین فداکاریهای بزرگی به حال احتضار افتاده است، دست برنخواهد داشت. آتش بس، تنها به عراق فرصت خواهد داد تا جان تازه ای بگیرد و در زمانی دیگر به ایران حمله کند. قدرت های سرکوبگر جهانی و در رأس آن آمریکا با تحمیل صلح به ایران، می‌خواهند مانع وارد آمدن ضربه نهایی ایران به عراق شوندایران در آستانه پیروزی کامل بر عراق است و عراق و حامیانش تنها برای جلوگیری از ضربه نهایی، مایل به صلح شده اند.» (+)

 

از مجموع این اظهارات چنین بر می آید که نه در حوزه داخلی و نه در حوزه خارجی کوچکترین برداشتی از سخنان مقامات ایران در راستای صلح نمی شد. حتی فراتر از این می توان گفت همانطور که رییس جمهور وقت و حضرت امام (ره) به صراحت بیان کرده اند، تلقی این بود که مسئولین کشور در آن زمان ایران را در آستانه ضربه نهایی بر عراق و سقوط رژیم بعث می دیدند و با قوت بر ادامه جنگ تاکید داشتند.

 

در ماههای بعد هم جنگ روال عادی خود را طی می کرد که در 25 اسفند 1366 فاجعه ای تلخ در حلبچه اتفاق افتاد و آن همان حمله شیمیایی عراق به حلبچه بود. این حادثه به گفته فرماندهان جنگ و شخص آقای هاشمی رفسنجانی تردیدهایی در دل بزرگان جنگ بوجود آورده بود. آقای هاشمی در مصاحبه ای که اخیرا انجام داده است آن روزها را اینطور توصیف می کند:

«یک‌بار دیگر هم این «آن» در من ایجاد شد و آن زمانی بود که به اتفاق دکتر روحانی در حلبچه، درو شدن انسان‌ها را دیدیم و یک لحظه این احساس در من ایجاد نگرانی کرد که اگر صدام این جنایت را در کرمانشاه، تبریز یا حتی تهران تکرار کند، چه فاجعه انسانی به‌وجود خواهد آمد؟ تصمیم گرفتم برای ختم جنگ، به اتفاق سایر سران قوا و مسئولان جنگ با امام(ره) صحبت کنیم و با توجه به مجموعه عوامل، به ویژه حضور آمریکا در خلیج فارس و نامه آقای رضایی درباره نیازها، امام به عنوان رهبری که صلابت و انعطاف از ویژگی‌های ایشان بود، پذیرفتند. وقتی امام با احساس نگرانی از وعده‌ای که داده شده، جملات سابق برای ادامه جنگ تا «20 سال» و «تا آخرین قطره خون» را یادآوری کردند، پیشنهاد کردم به عنوان جانشین شما بپذیرم و پس از پایان ماجرا، شما مرا محاکمه فرمایید که پس از سال‌ها هنوز شیرینی نگاه مهربان امام را پس از ردّ این پیشنهاد احساس می‌کنم.» (+)

 

یا در جایی دیگر گفته اند:

«بالاخره به جایی رسیدیم که دیدیم دیگر جنگ به صلاح ما نیست و ممکن نیستبعد از حلبچه و شیمیایی که عراقی ها به کار بردند. آنقدر خطرناک بود که مثلا اگر آن را در تهران به کار می بردند یا در تبریز -که می توانستند- یک فاجعه ای برای مملکت ما پیش می آمدصدها هزار نفر یا می مردند یا برای همیشه مریض می شدند. لذا ما با امام مطرح کردیم امام هم موافقت کردند.» (+)

 

به فاصله سه ماه بعد از حادثه حلبچه آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ 12 خرداد 1367 بنا بر پیشنهاد حضرت آیت الله خامنه ای به محضر امام خمینی (ره) به جانشینی فرمانده کل قوا منصوب شد و تقریبا اداره تمامی امور جنگ به دست ایشان افتاد. برنامه آقای هاشمی با توجه به آنچه که از اتفاقات بدست آورده بود از زبان خودش اینطور بود:

«وقتی امام از من خواستند فرمانده جنگ بشوم من رفتم خدمتشان و گفتم که من نظرم این است که ما یک پیروزی مهمی در داخل خاک عراق به دست بیاوریم و آنجا را گروگان بگیریم و جنگ تمام بشود و ما بگوییم تا حقوق ما را نپرداخته اند ما همینجا می مانیمهمین را هم رفتم در جبهه گفتم. در قرارگاه قبل از عملیات خیبر گفتم به فرماندهان که اگر یک پیروزی مشعشع بدست بیاورید من جنگ را تمام می کنم. به آنها برخورد و گفتند همه می گویند جنگ جنگ تا پیروزی و آقای هاشمی میگوید جنگ جنگ تا یک پیروزیمن گفتم بله این نظر من هست البته امام هم باید تایید کنند.» (+)

 

البته به نظر می رسد امام این دیدگاه را چندان قبول نداشته اند و آقای هاشمی این مسائل را از دیدگاه خودشان بیان کرده اند نه از دیدگاه حضرت امام (ره) که ایشان در امور جنگ جانشینی آن بزرگوار را عهده دار بوده اند چرا که خود حضرت امام در پیام قبول قطعنامه به صراحت اعلام کرده اند که تا چند روز قبل نظرشان بر ادامه جنگ بوده است و بنا بر مصالحی حاضر به پذیرش قطعنامه شده اند:

«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آنها فعلا خودداری می کنم، و به امید خدا در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.» (29 تیر 1367)

 

یا در جایی دیگر و تنها دوهفته قبل از پذیرش قطعنامه در اهمیت مسئله جنگ برای نظام می فرمایند:

«مسئولین نظام باید تمامی هّم خود را در خدمت جنگ صرف کنند، این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مروبط به جنگ است بوجود آوریم.باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم.امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسول الله (ص) است. این جانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه های نبرد تقدیم می نمایم.» (13 تیر 1367)

 

به هر حال به نظر می رسد بین نگاه غایی حضرت امام (ره) و آقای هاشمی در مورد هدف جنگ و نحوه پایان آن اختلاف نظرهایی وجود دارد که مهمترین آن همین مسئله «جنگ جنگ تا پیروزی» و «جنگ جنگ تا یک پیروزی» باشد.

 

آقای رضایی فرمانده سپاه پاسداران در زمان جنگ نیز اینطور ماجرا را روایت می کند:

«عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاستمداران ما می‌دانستند که قضیه چیست، هرچند امام می‌گفت ما جنگ را تا رفع فتنه ادامه می‌دهیم اما آنها می‌دانستند این حرف امام و رزمنده‌هاست که در حد یک شعار است. آنچه که آنها در عمل می‌دیدند «جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش‌بس بود؛ آتش‌بس هم یعنی جنگ نیمه‌ تمام. مذاکرات می‌توانست 30 تا 40 سال ادامه یابد و در این مدت ایران و عراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی در پی یک عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر می‌شد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه (سقوط صدام) پس از آزادسازی خرمشهر پیش روی ایران بود. آن چیزی که (در قضیه قبول قطعنامه) به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی» (+)

 

البته گزینه سومی که آقای رضایی طرح کرده اند و از آن بعنوان استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر یاد کرده اند نیازی به یک توضیح مختصر دارد و آن اینکه شخص حضرت امام (ره) هیچگاه به خاک عراق نظری نداشتند و اگر هم سقوط صدام را پیگیری می کرده اند هیچ امتیازی برای حکومت ایران در عراق قائل نبوده اند چنانکه خودشان فرموده اند:

«از اول جنگ به‏ صراحت اعلام کرده‏ایم که ایران حتى به یک وجب از خاک عراق چشم ندوخته است و مردم عراق در تصمیم گیریها و انتخاب حکومت خود آزادند و چه بهتر آنکه قبل از سقوط حاکمیتِ مطلق بعث عراق، به دست رزمندگان دلاور اسلام در جبهه‏هاى نبرد، حکومت دلخواه و موردنظر خود را انتخاب کنند که بحمداللَّه طلیعه این حرکت بزرگ آشکار شده است وهمه ابرقدرتها وحامیان رژیم رو به زوال بعث مطمئن باشند که بین المللى کردن درگیریها در جنگ وایجاد جوّ فشار و جریانات ساختگى سیاسى و تبلیغاتى و دیپلماسى علیه جمهورى اسلامى ایران در جهان و دخالتهاى نظامى و غیرنظامى در خلیج فارس و بزرگ نمایى مشکلات و اختلاف تراشى و ارائه تحلیلهاى کور و بى‏ثمر، ما را از هدف سرنگونى صدام و حزب بعث عراق و تنبیه متجاوز باز نخواهد داشت و به لطف خدا تمامى فشارها و محاصره هاى جهانى را براى نیل به این هدف بزرگ تحمل مى‏کنیم و از جنگ کردن در راه خدا خسته نمى‏شویم.» (6 مرداد 1366)

 

و رهبر معظم انقلاب نیز سالها بعد بر استراتژی ایستادگی تاکید کردند:

«برمی دارند می نویسند که امام بعد از فتح خرمشهر گفتند «جنگ، تعطیل!» غلطهای بی خودی، حرفهای دروغ، تهمتهای بی وجه. ما در آنجا خودمان حاضر و ناظر بودیم. در این سالهای متمادی، کسی هم از ما دروغ نشنیده است. آدم هایی که نبودند، یا همان وقت هم مطرود امام بودند، حالا حرف می زنند و چیزهایی را بی خودی به امام نسبت می دهند. بعد از فتح خرمشهر، امام فرمودند که لب تمام طول مرزها بایستید و یک صف دفاعی تشکیل دهید و داخل مرزها نرویدنگفتند جنگ را تمام کنید. گفتند: «با حالت تدافعی مطلق، لب مرزها بایستید.» نیروهای نظامی، وقتی که هنوز اعلام صلح و آتش بس نشده بود، رفتند گفتند: «نمی شود لب مرز ایستاد. طرف مقابل هنوز ادعای جنگیدن با ما دارد. لب مرز ایستادن، نیروهای ما را هضم خواهدکرد و از بین خواهد برد. ما مجبوریم که تحرک داشته باشیم.» این مطلب را نظامی ها به امام گفتند؛ ما هم نگفتیم. نظامی های متخصص خبره، پیش امام آمدند و جلوی ما، به ایشان گفتند این طوری است و نمی شود. امام فرمودند: «خیلی خب، حالا که این طور است، پس لب مرز باشید و حملات محدود بکنید.» (16 مرداد 1375)

 

به نظر می رسد هدف حضرت امام (ره) از ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و همچنین تاکیدات فراوان ایشان بر مسئله جنگ حتی تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه، سقوط حکومت صدام و تغییر نظام عراق بوده است که در مواضع ایشان که در بالا آورده شد به وضوح قابل مشاهده است. اما برخی خواص از جمله آقای هاشمی که در ماههای پایانی جنگ عملا فرماندهی جنگ را بر عهده داشته اند نظر دیگری داشته اند و اصرار بر حل دیپلماتیک مسئله جنگ داشته اند.

 

روز شمار پذیرش قطعنامه

در آستانه پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام اتفاقاتی رخ داد که به نظر می رسد نقش تعیین کننده ای در قبول قطعنامه از سوی حضرت امام داشته باشد. مهمترین این اتفاقات نامه نگاری های مسئولین در مورد اوضاع کشور و عدم امکان ادامه جنگ بود. خاطرات آن روزهای آقای هاشمی سراسر نشان دهنده ناتوانی و ضعف در فضای جبهه هاست و آنطور که آقای هاشمی روایت نموده اند طی این چند روز چند تصمیم مهم در حوزه جنگ گرفته شده است که همگی آنها حکایت از عقب نشینی  و ضعف در جبهه خودی داردتهدید خوزستان جدی است و نیاز به اعزام وسیع نیرو هست (+تخلیه و عقب نشینی از حلبچه برای دفاع از خوزستان (+تاکید بر حضور بیشتر مردم در جبهه ها بعنوان تکلیف (+هم نظری ایشان و آقای منتظری در ختم سیاسی جنگ (+تاکید هاشمی به ولایتی برای حل سیاسی جنگ در سفر به نیویورک (+تجمع نیروی دشمن در دشت حاج عمران و عقب نشینی ارتش از ارتفاعات در شیلر (+نگرانی نخست وزیر (میرحسین موسوی) و وزیر ارشاد (سیدمحمد خاتمی که همزمان مسئول تبلیغات جنگ هم بود) از اعزام کم نیرو به جبهه (+از دست رفتن کنترل منطقه فکه (+از جمله اخبار ناامید کننده هاشمی و مسئولان از اوضاع جنگ بود. باقی ماجرا را به صورت روزانه از خاطرات آقای هاشمی بازگو میکنیم و سپس تحلیل بزرگان و خود آقای هاشمی را از داستان پذیرش قطعنامه بررسی می کنیم:

 

روز 23 تیر سال1367

از سران قوا خواستم که برای مذاکره درباره آینده جنگ، با توجه به مسائل اخیر جبهه، عصر به منزل بیایند. آقای[سید محمد] خاتمی خبر داد که نیروهای ما طبق قرار از منطقه حاج عمران عقب نشسته اند؛ قرار شد خودمان اعلان کنیم. مکرراً با جبهه در مورد اوضاع در تماس بودم. ساعت پنج بعد از ظهر، سران قوا و احمدآقا آمدند. وضع جبهه و رویدادهای اخیر را گفتم.

بعد از کمی بحث، سیاست ختم جنگ مورد اتفاق نظر قرار گرفت و دسته جمعی برای پیشنهاد ختم جنگ خدمت امام رفتیم. نماز مغرب و عشاء را با امام خواندیم و به مذاکره نشستیم. جلسه بیش از یک ساعت طول کشید.

شرح مبسوطی از مشکلات جنگ و ضعف روحیه و امکانات و عده خودی و قدرت و امکانات دشمن را توضیح دادیم و مشکل پدافند از خوزستان را که سپاه برای آن ۴۵۰ گردان نیروی پیاده و ۶۰ گردان زرهی و ۱۲۰ گردان توپخانه خواسته است و با تخصیص دو سوم این مقدار، بقیه خطوط به شدت آسیب پذیر خواهد شد و هم اکنون هم شده، با اینکه چنین نیرویی را به خوزستان نبرده‌ایم، جزئیات شکست‌ها را توضیح دادم.

ایشان فرمودند راه حل چیست؟ همگی گفتیم ختم جنگ با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ یا شکل دیگر. امام نگران عدم وفای دشمن بودند و ناراحتی مردم حزب الله که احتمال اول را ضعیف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالی بخش عظیمی از مردم و آثار مثبت صلح قابل تحمل دانستیم، و علاوه بر این، پیش بینی اجبار به پذیرش صلح در آینده، بعد از تحمل خسارات بیشتر به علت کمی نیروی داوطلب و بی خاصیتی نیروهای اجباری.

 

در نقل های مختلف سیاسیون و شخص حضرت امام (ره) آمده است که تصمیم ایشان برای پذیرش قطعنامه حاکی از مسائلی است که سران مملکتی به ایشان اظهار داشته اند. با توجه به خاطرات آقای هاشمی، ایشان احتمالا در همین جلسه این گزارشات را خدمت امام ارائه کرده اند چراکه در خاطرات ایشان طی چند روز منتهی به پذیرش قطعنامه دیدار دیگری با امام وجود ندارد.

 

آقای هاشمی در مورد مشکلات موجود برای ادامه جنگ گفته است:

«عوامل فراوانی بود که کم کم ما متقاعد شدیم باید قطعنامه را بپذیریم، جنگ طولانی و فرسایشی شده بود و این فرسایش به ما آسیب فراوان می‌رساند و عراقی‌ها غیر نظامی‌ها را مورد هدف و آسیب قرار می‌دادند، همچنین تلفات غیر نظامی‌ها نیز زیاد شده بود به خصوص این که عراقی‌ها از سلاح شیمیایی استفاده می‌کردند که نمونه آن را در حلبچه مشاهده کردیم و مردم مثل برگ خزان به زمین می‌ریختند. ما در مقابل این شرارت محدود بودیم، چون سلاح شیمیایی بکار نمی‌بردیم و نمی‌خواستیم مردم آسیب ببینند، آمریکایی‌ها علناً به نفع عراق وارد میدان شده بودند و کشتی، هواپیما و سکوهای نفتی ما را مورد حمله قرار می‌دادند. همسایه‌های ما به مزاحمت افتاده بودند و دائماً ایجاد محدودیت می‌کردندبودجه دولت نیز واقعاً کشش این جنگ را نداشت و دولت رسماً به امام (ره) نامه نوشت که نمی‌توانیم، همچنین در همین موضوع درخواست بودجه از طرف نیروهای رزمنده زیاد شد و البته حق آنها نیز بود و فرمانده سپاه نامه‌ای به امام نوشت و لیست بزرگی از لوازم مورد احتیاج داد که لیست آنچنان بزرگ بود که امام (ره) فرمودند که یک ابرقدرت هم نمی‌تواند آن را تهیه کند. حتی در جلسه امام (ره) با مسئولان، حضرت امام (ره) به این نامه استناد کردند. مهمترین عامل در این بین، عوامل انسانی بود، جنگ به حدی بود که تلفات انسانی زیاد شده بود و قابل تحمل نبود و در این موقع خوشبختانه شورای امنیت تا حدودی خواسته‌های ما را پذیرفت و این مجموعه عوامل باعث شد که امام (ره) قطعنامه را پذیرفتند.» (+)

 

حضرت آیت الله خامنه ای در این مورد می فرمایند:

«پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود.قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبودقبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشور مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کِشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مى‌کرد. وانگهى؛ اگر همه‌ى دنیا در امر جنگ دخالت مى‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمى‌گشت! آن، یک مسأله‌ى داخلى بود؛ مسأله‌ى دیگرى بود.

در تمام عمر ده ساله‌ى حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالى علیه، پس از پیروزى انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدى از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنى همان برخوردارى از روحیه‌ى حسینى.

جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، براى امام خیلى عزیز بود. امام بزرگوار، گاهى براى انسانى که رنج مى‌بُرد، اشک مى‌ریخت و یا در چشمانش اشک جمع مى‌شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانى رحیم و عطوف، داراى دلى سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایى، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب‌نشینى نکرد. همه‌ى دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمى‌شود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگى است که دشمن احساس کند عنصرى چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمى‌شود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کارى کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمى‌شود خارج کرد؛ تهدید نمى‌شود کرد؛ با فشار و با تهدیدهاى عملى هم نمى‌شود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند.» (14 خرداد 1375)

 

در جای دیگر هم فرموده اند:

«امام همان وقت هم که در سال 67 جنگ را تمام کردند، بعد از آن موقعی بود که بعضی از مسئولان با ایشان رفتند بحث کردند، صحبت کردند، حرف زدند، اصرار کردند. ایشان همان موقع هم حاضر نبودند جنگ را تمام کنند. روحیه امام یک روحیه محکم تسلیم ناپذیر بود و همین بود که ایران و ملت و انقلاب را نجات داد.» (16 مرداد 1375)

 

محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران پیرامون نامه هایی که به امام نوشته شده بود گفته است:

«آن زمان سپاه نامه‌ای را برای آقای هاشمی‌رفسنجانی ـ نه امام ـ تنظیم کرد. زیرا امکانات کشور در اختیار مسئولان سیاسی کشور بود. در این نامه برای پیروزی در جنگ امکاناتی خواسته شده بودآقای هاشمی هم این نامه و هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد و گفته بود که نظامیان این گونه می‌گویند و مسئولان سیاسی و اقتصادی هم می‌گویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند.

مثلا نامه آقای خاتمی، حکایت از آن داشت که بسیجی‌ها و مردم به جبهه نمی‌روند و ما در جبهه نیرو کم داریم. صحبت آقای میرحسین درباره این بود که اقتصاد کشور نمی‌تواند جنگ را تحمل کند. پیشنهاد صلح را خود شورای عالی دفاع به امام داد، مسئولان سیاسی به خدمت امام رفتند و حتی قبل از این‌که امام صلح را بپذیرد، به امام گفته بودند که شما اگر معذوریت در پذیرش صلح دارید، مثلا ما صلح را می‌پذیریم، بعد که پذیرفتیم، شما ما را کنار بگذارید و بگویید اینها بدون اجازه من این کار را کردند، ولی حالا چون این کار را کردند، من هم قبول دارم. امام پس از جلسه‌ با سیاسیون فرموده بودند چرا شما بپذیرید. اگر قرار شد، خودم می‌پذیرم. یعنی بعد از این‌که امام این را به سیاسیون گفتند، امام نامه‌ای نوشت به سران کشور و پذیرش صلح را خودشان تقبل کردند.» (+)

 

و در جای دیگری گفته است:

«[کسانی که به امام نامه نوشتند] افراد متعددی بودند چه رجال سیاسی وقت و چه نظامیان فعال در جنگ. از این نامه‌ها زیاد بود ولیکن دلیل عمده‌ای که باعث شد امام قطعنامه را بپذیرد، برمی‌گردد به دو جلسه فشرده‌ای که سیاسیون با امام داشتندمن در آن جلسات نبودم ولی آنطور که آیت‌الله موسوی اردبیلی برایم تعریف می‌کرد ظاهرا تلاش آقای هاشمی و مسوولان سیاسی این بود که امام قطعنامه را بپذیرد و این اصرارها تا حدی بود که امام ناراحت شده بودند و اوقاتشان تلخ شده بود و جلسه را ترک کرده بودند. آقای اردبیلی برایم نقل کرد که در جلسه بعد یکی از افراد حاضر در جلسه با ناراحتی اصرار کرد و از امام درخواست می‌کرد که قطعنامه را ولو توسط فرد دیگری بپذیرد که امام فرمودند من فکر می‌کنم و بعد اعلان می‌کنم. بعد از 24 ساعت امام فرمودند من خودم قطعنامه را می‌پذیرم.» (+)

 

همچنین آقای محسن رشید در مورد فضای حاکم بر فرماندهان نظامی آن روزها می گوید:

«آن نامه محسن رضایی برای امام دو وجه دارد که یک وجه آن را نمی توانم بگویم ولی وجه دوم آن این است که شما باید به عنوان یک استراتژیست توجه داشته باشید که جنگ عملاً بعد از کربلای 5 شمارش معکوس خود را آغاز کرده بود. این فهم در کسانی که کار سیاسی می کردند، امثال آقای هاشمی و روحانی و رضایی وجود داشت، لذا به همین دلیل بود که تلاش می کردند قطعنامه را به یک جایی برسانند و مرتباً آقای لاریجانی را برای رایزنی می فرستادند. یک سال با تمام توان تلاش دیپلماسی داشتند.محسن راه تغییر وضعیت را در تأمین آن اقلامی می دید که در نامه اش نوشته بود و این البته مخصوص خود آقا محسن بود نه دیگر فرماندهان.» (+)

***

24 تیر سال1367

احمدآقا آمد. درباره شیوه بحث و محتوای بحث در جلسه موعود روز یکشنبه مذاکره و مشاوره شد.

آقایان [علی] شمخانی، [حسین حسنی] سعدی و [غلامعلی] رشید آمدند. گزارش جبهه را دادند و پیشنهاد داشتند برای حفظ نیرو و امکانات، ارتش از نقاط آسیب پذیر خط مقدم . عقب نشینی کند. گفتم صبر کنند تا سیاست کلی جنگ روشن شود.

خاطره روز 25 تیر سال1367

ساعت ده اعضای هیأت رئیسه مجلس خبرگان آیات [علی] مشکینی، [ابراهیم ] امینی، [محمد] مؤمن و [حسن] طاهری [خرم آبادی] به دفترم آمدند . آنها را تنها گذاشتم و به جلسه جمعی از نمایندگان رفتم که می خواستند اوضاع جنگ و تکلیف خود را در رابطه با وضع جاری بدانند. صحبت مفصلی ایراد کردم و مشکلات جنگ را گفتم که زمینه ذهنی آنها را برای پذیرش صلح آماده کنم. مطالب نگرانی آوری از وضع جنگ گفتم ، ولی . چیزهای بدتر را که وجود داشت، نگفتم.

به دفترم برگشتم. درباره برنامه جلسات خبرگان مذاکره کردیم. بعد از نماز ظهر دکتر روحانی آمد. خبر توافق امام با ختم جنگ را به ایشان گفتم و درباره امور جنگ مذاکره کردیم. عصر آقای [محمد جواد] لاریجانی آمد. با او درباره کیفیت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مذاکره کردیم. به جلسه مجلس خبرگان رفتم. مطابق معمول کار شروع شد.

آقای محمد هاشمیان [نماینده ولی فقیه و امام جمعه رفسنجان] و چند نفر دیگر با حضور آقای [مرتضی] فهیم کرمانی در جلسه مخالفت داشتند؛ چون امام در حکم عفو فرموده اند در امور سیاسی شرکت نکند. بنا شد به صورت مسالمت آمیز حل شود. به دفترم  برگشتم و سپس به جلسه ستاد کل رفتم. درباره خطوط دفاعی و استراتژی کلی جنگ مذاکره شد. من گفتم ستاد درباره اصل تداوم جنگ هم می تواند صحبت کند.

به دفتر رئیس جمهور رفتم. در جمع خبرگان که در ضیافت رئیس جمهور شرکت کرده بودند، درباره جنگ صحبت کردم و همان حرف های جلسه نمایندگان را به منظور زمینه سازی برای ختم جنگ و آشنا کردن با واقعیت ها برای آنها هم گفتم.

سپس جلسه دیگری با سران قوا و احمدآقا داشتیم. احمدآقا خبر داد که امام مطالبی برای جلسه فردا نوشته‌اند و با آتش بس موافقت کرده اند و افراد افراطی را از اظهار مخالفت بر حذر داشته اند. این نوشته مشکلات داخلی پذیرش آتش بس را کم می کند . بر سر کیفیت اداره جلسه فردا و پذ یرش قطعنامه بحث نمودیم . 

 

در خصوص این جلسه سردار کریمی مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اصفهان می گوید:

«در 25 تیرماه 67 با دستور حضرت امام خمینی (ره) نشستی با حضور 40 شخصیت مهم کشور تشکیل می‌شود که امام راحل طی پیامی به این جلسه که توسط مرحوم حاج احمد خمینی قرائت شد (بنا بر نقل هاشمی، این پیام روز بعد قرائت شده است)، هرگونه تصمیم‌گیری در خصوص آینده جنگ را به این جلسه واگذار می‌کنند که این امر نقطه عطفی در پایان جنگ به حساب می‌آمد و سرانجام نیز دراین جلسه 40 نفره، قطعنامه 598 با هدف مصلحت نظام پذیرفته می‌شود.» (+)

 

در این موقعیت اولین سوالی که مطرح می شود و کسی جز شخص آقای هاشمی نمی تواند به آن پاسخ دهد این است که آقای هاشمی چگونه قبل از اعلام حاج احمد آقا مبنی بر پذیرش قطعنامه تمام سران مملکت را مطلع نموده اند؟

 

سوال دیگر مربوط به ادعایی است که آقای هاشمی در مصاحبه با همشهری پایداری در مهرماه سال 1385 انجام داده اند و در آن مدعی شده اند که اگر امام اراده می کردند مردم حاضر بودند سختی ادامه جنگ را به جان بخرند اما نامه ای که آقای رضایی به ایشان نوشتند تمام کننده نظر امام در مورد پذیرش قطعنامه بود. فرض کنیم ادعای آقای هاشمی درست باشد باید پرسید که چرا ایشان که به صراحت اعلام کرده است که «من در ختم جنگ موثر بودم برای اینکه موقعیت را به امام علیرغم شعارهایی که بود خوب توضیح دادم» (+) در صدد برآمده اند که تقصیر را گردن آقای رضایی بیاندازند؟ آیا رایزنی های چند روزه ایشان با مسئولین مختلف (که در بالا به آن اشاره شد) و ایضا نامه هایی که ایشان از طرف نخست وزیر، وزیر ارشاد و مسئول تبلیغات جنگ، وزرای اقتصاد و بانک مرکزی خدمت امام بردند (+هیچ تاثیری در نظر امام نداشت؟

 

مطلب دیگر اینست که در همان ایام مصاحبه آقای هاشمی با نشریه همشهری پایداری و مصاحبه آقای رضایی و بیان اینکه مخاطب آن نامه آقای هاشمی بوده و آن نامه در حقیقت برنامه ای برای ادامه جنگ بوده نه برای توقف جنگ؛ دفتر آقای هاشمی اقدام به انتشار نامه ای محرمانه از حضرت امام نمود که متن آن به شرح زیر است:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم 

با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجعمین

حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می‌باشند، صریحاً اعتراف می‌کنند که ارتش اسلام به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی‌دانند و با قاطعیت می‌گویند که یک دهم سلاح‌هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده‌اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی‌شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره می‌شود

فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر ...که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی می‌گوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود

این فرمانده مهم‌ترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر می‌رسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست

آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاح‌هایی را که در شکستهای اخیر از دست داده‌ایم به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج می‌کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می‌کنیم

خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظه‌ای با آمریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود می‌دانیم خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علماء تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعه‌ای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌‌های زمان خود مواجه شده‌اند

خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچکس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو می‌‌خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسه‌ای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظف باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا می‌گویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل می‌شود. شما می‌دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی‌مان چنین تصمیمی گرفته‌اند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می‌افتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین

روح‌الله الموسوی الخمینی ــ شنبه 25 تیر67 

 

در مورد محتوای نامه به نظر می رسد که همانطور که حضرت آیت الله خامنه ای فرموده اند اصلی ترین عامل قبول این امر از سوی حضرت امام همان مشکلات عدیده ای بوده که مسئولان در برابر حضرت امام فهرست کرده اند. ضمنا حضرت امام تاکید و تصریح کرده اند که حرف از ادامه جنگ (که محسن رضایی در نامه و ایضا سال 1385 در مصاحبه خود (+مدعی آن شده بود) با شرایطی که محسن رضایی در نامه خود ترسیم کرده است شعاری بیش نیست...

***

روز 26 تیر سال1367

به دفتر آیت الله خامنه‌ای رفتم. در جلسه ای که برای شنیدن و توجیه نظر امام در پذیرش آتش بس منعقد شده بود، شرکت کردم. جمعی از نمایندگان مجلس و جمعی از وزراء و جمعی از اعضای شورای نگهبان و مجلس خبرگان و جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] و جمعی از نظامیان بودند.

آقای خامنه ای به عنوان مدیر جلسه صحبت کوتاهی کردند و احمدآقا پیام امام را خواندند که مضمون آن عدم امید به پیروزی به این زودی‌ها، بنابر اعتراف فرماندهان نظامی سپاه و ارتش و درخواست امکانات زیادی برای جنگ براساس نامه فرمانده سپاه که دولت قادر به انجام آن نیست و سرانجام نهی و تهدید افراطی‌ها از مخالفت با این تصمیم و چون مضامین تأثرآوری داشت، جلسه را تحت تأثیر قرار داد و جمعی گریه کردند. سپس من با بیان مفصل، علل این تصمیم را توضیح دادم. سپس فرماندهان نظامی، حسنی سعدی و شمخانی علل نظامی را گفتند و [آقایان ایروانی و روغنی زنجانی] وزرای اقتصاد و برنامه مشکلات مالی ادامه جنگ را گفتند. سپس اظهار نظرها و راهکارها برای پیاده شدن نظر امام مطرح گردید. اکثریت حضار موافق و راضی بودند. یکی دو نفر نظر دادند که به نام امام تمام نشود که مقبول نیفتاد.

بعد از نماز و ناهار هم بحث ادامه یافت. بهترین راهکار، پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت تشخیص داده شد و تذکرات در کیفیت تبلیغ و توجیه و برخورد با دشمن که یادداشت شد.

سپس جلسه ای با حضور رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس شورای عالی قضایی [= رئیس قوه قضائیه ] ، احمدآقا و [محمد جواد ] لاریجانی تشکیل دادیم و قرار گذاشتیم که به آقای [محمد جعفر ] محلاتی [نماینده دائم ایران ] در سازمان ملل ابلاغ شود در اولین فرصت به دبیرکل سازمان ملل، پذیرش قطعنامه از طرف ایران اعلان شود و ستاد کل هم اعلامیه بدهد و به نیروها در جبهه آماده باش داده شود که عرا ق از موقعیت سوء استفاده نکند.

به مجلس رفتم. کارها را انجام دادم و برای کارهای توضیحی و جلوگیری از عکس العمل های افراد داغ یا داغدار، مشاوره و مذاکره با مراکز مربوط شد. اول قرار نبود که امام چیزی بنویسند و قرار بود که بعد از اعلان ما، امام هم تأیید کنند ولی تدبیر احمدآقا مؤثر واقع شد و امام پیام نوشتند ؛ برای حل مشکلات احتمالی. احمدآقا کار بزرگی انجام داد.

 

به نظر می رسد نامه ای که در جلسه مسئولین قرائت شده همان نامه ای است که در بالا آورده شد و آقای هاشمی در پاسخ به درخواست کروبی برای نشر عمومی آن پیام به علت وجود اسرار نظامی در آن مخالفت نموده است. نامه ای که خود هاشمی سال 85 و بدون توجه به اسرار نظامی درونش، آن را منتشر کرد و بعدها مدعی شد که این نامه قبلا روی سایت ها قرار داشته است...

***

روز 27 تیر سال1367

حاج احمدآقا آمد. درباره کیفیت تبیین و توضیح آتش بس مذاکره شد. گفت امام با اینکه تصمیم آتش بس را راه منحصر به فرد می دانند، ولی ناراحت هم هستند و بعضی از اعضای خانواده هم این ناراحتی را دامن می زنند.

به روابط عمومی مجلس گفتم برای ساعت پنج بعد از ظهر ، نمایندگان و [اعضای مجلس] خبرگان و شورای نگهبان و شورای عالی قضایی و هیأت دولت و سران نظامی و انتظامی و شخصیت های روحانی را به مجلس دعوت کند. دکتر ولایتی اطلاع داد که آقای [محمد جعفر ] محلاتی در نیویورک پیام آقای خامنه ای را به دبیرکل سازمان ملل داده و اعلان پذیرش آتش بس کرده است. قرار شد ما هم در ساعت دو بعد از ظهر آن را اعلام کنیم. ستاد کل اعلامیه ای تهیه کرد و قرار بود که اعلام پذیرش با نقل خبر نامه آقای خامنه ای بشود.

ساعت سه ونیم بعد از ظهر به مجلس رسیدم. انعکاس جهانی خبر تازه شروع شده بود . تلفن های مردم دو گونه است. جمعی اظهار خوشحالی و جمعی اظهار ناراحتی دارند. آقای خامنه ای در جلسه صحبت کوتاهی کردند و احمدآقا پیام امام را خواند و من علت تصمیم امام را توضیح دادم. پیام امام به گونه ای است که زمینه ابراز مخالفت را به کلی از حاضران سلب می کند و در نتیجه کسی ابراز نارضایتی نکرد.

به دفترم آمدم. آقایان خامنه ای و نخست وزیر و [سید محمد ] خاتمی هم آمدند . نخست وزیر خبر داد که سکه طلا در ظرف همین چند ساعت، پنج هزار تومان ارزان شده و دلار چهل تومان در بازار آزاد افت کرده است.

آقای [مهدی] کروبی آمد و احتمال کارشکنی و تبلیغات انحرافی بعضی از افراطیون و منجمله بعضی از افراد سپاه را تذکر داد و گفت باید با جدیت برخو رد کرد . اگر می شد پیام امام را خواند، جلوی همه چیز را می گرفت ولی چون در پیام اسرار نظامی وجود دارد، قابل خواندن نیست و قرار است امام در پیام دیگری توضیح بدهند .

***

روز 29 تیر 1367 پیام تاریخی امام در محکومیت کشتار مسلمانان در حج و قبول قطعنامه 598 شورای امنیت اعلام شد و حضرت امام جام زهر را سر کشید. امامی که تا چند روز قبل از قبول قطعنامه همگان را به جهاد در راه خدا دعوت می کرد و هر گونه تردید در جنگ را خیانت به اسلام می دانست، قطعنامه را با مسئولیت خودش پذیرفت و در پیامی به همه ملت ایران اعلام کرد:

«و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود،این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آنها فعلا خودداری می کنم، و به امید خدا در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم...»

 

به فاصله چهار روز از پذیرش قطع نامه و در اولین نماز جمعه تهران، حضرت آیت الله خامنه ای که علاوه بر ریاست جمهوری کسوت امامت جمعه تهران را نیز دارا بودند؛ در خطبه دوم به تحلیل و بررسی نقاط مهمی از ماجرای پذیرش قطعنامه پرداختند که بیانگر مشی ولایت مدارانه ایشان در عمل به دستور حضرت امام مبنی بر توجیه عموم مردم در قضیه قطعنامه می باشد:

«این حادثه در دنیا تحلیل‌های زیادی را برانگیخت بعضی‌ها در دنیا تحلیل اقتصادی کردند گفتند که ضرورت‌های اقتصادی ایران را به این موضع رساند بعضی‌ها تحلیل نظامی کردند، بعضی‌ها تحلیل سیاسی کردند و هر کسی یک حرفی زد. و حقیقت این است که از اول انقلاب تا حالا دشمنان ما هرگز در هیچ حادثه‌ای از جمله در این حادثه نتوانسته‌اند یک تحلیل درست و واقع‌بینانه‌ای بدست بیاورند و ارائه بدهند بنده عرض می‌کنم تحلیل‌های دنیا نسبت به آنچه که اتفاق افتاد تحلیل‌هائی ناقص یا سرتاپا غلط و دروغ است.

تحلیل واقعی این نیست مسئله را در آن حد مجملی که می‌شود گفت من در یک جمله عرض می‌کنم و آن جمله را برای شما تبیین می‌کنم آن جمله این است که مسئولین نظام تشخیص دادند و امام بزرگوار بر این تشخیص صحه گذاشتند که امروز قبول قطعنامه به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است حالا چطور به صلاح است چه عواملی وجود دارد و چه حوادثی وجود دارد که قبول قطعنامه امروز بنفع انقلاب است همه مردم مشتاق‌اند که این عوامل و حوادثی که امام در پیامشان اشاره کردند اینها را بدانند بنده این عوامل و حوادث را خوب می‌دانم و می‌توانم برای شما بیان کنم و هیچ جمله‌ای که به مردم نشود گفت در این عوامل و حوادث نیست من این را قرص و محکم عرض می‌کنم ما اگر این عوامل و حوادثی را که امام اشاره کردند به شما ملت عزیز بگوئیم مطمئنا نیروی عظیم شما بیشتر بکار خواهد آمد تا در این مرحله آن کاری را که باید انجام بدهید انجام دهید. تمام ملت ایران مگر افراد معدودی که خائنند و مزدور بیگانه هستند که بالاخره گوشه و کنار از این قبیل پیدا می‌شوند غیر از آن‌ها تمام ملت ایران محرم هستند که به آنها این عوامل و حوادث گفته بشود. البته در حالیکه شما محرم‌ها این مطلب را از دهان من می‌شنوید گوش‌های نامحرم هم متاسفانه خواهد شنید اگر ما می‌توانستیم راهی ‌را پیدا کنیم با بوجود آوریم که آنچه را به شما گفته می‌شود و ملت ایران محرم دانستن او هست فقط ملت ایران آن را بشنود و دشمن از او اطلاع پیدا نکند اگر این چنین فضائی را ما پیدا می‌کردیم شک نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام می‌آمدیم یکی، یکی عوامل و حوادث را می‌گفتیم و مطمئنا نظر موافق همه را جلب می‌کرد. اما چه کنیم هرچه که به شماها گفته بشود دشمن شما هم آن را خواهد شنید گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود ما رموز انقلابمان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن بشنود، لذا نمی‌گوئیم یک عده‌ای ممکن است در ذهنشان خلجان کند که شاید ما محرم نبودیم، نخیر! شما محرمید و شما خودی هستید. قضیه، قضیه خود شماست. مربوط به خود شماست. ما هم که تصمیم می‌گیریم کار‌گذار شما هستیم ،چون شما به ما اطمینان کردید. ما داریم مسئله شما را بنفع شما آنطور که تشخیص می‌دهیم و طبق حجت و وظیفه شرعی خودمان راه می‌بریم .چطور شما محرم نیستید؟ شما محرمید، دشمن شما محرم نیست. آن گوش نامحرمی که نباید بشنود و از رموز و اسرار کار شما آگاه خواهد شود، لذا حالا وقتش نیست و نباید گفت. همانطور که امام فرمودند انشاءالله یک روزی خواهد رسید و آن روز هم مال چند سال دیگر نیست. خیلی زودتر از اینها انشاء‌الله وقتی خواهد شد که ما بتوانیم انشاءالله برای مردم شرح بدهیم و دلایل و آن عوامل و حوادث و عللی که امام در پیامشان اشاره فرمودند آن را تشریح کنیم و بگوئیم اینهاست.

 و مردم خواهند فهمید و درک خواهند کرد، و آن چیزی را که امروز باید فهمید این است که آن چیزی که تصمیم گرفته شد این برگشت از شعارهای اصولی ما به هیچ وچه نیست. دشمن نمی‌تواند در اینجا ما را متهم کند که ما از اصول خودمان برگشته‌ایم. حاشا و کلا! انقلاب اسلامی و رهبری عظیم‌الشان و مسوولین این انقلاب و این نظام با ذره ذره وجود خودشان و با لحظه لحظه عمر خودشان از اصول انقلاب اسلامی و از روح آشتی‌ناپذیری این انقلاب در مقابل ابرقدرت‌ها و مستکبران عالم حراست و دفاع خواهند کرد.» (+)

 

برکات قطعنامه

رهبر معظم انقلاب پیرامون برکات قبول این قطعنامه برای نظام جمهوری اسلامی فرموده اند:

«این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندى است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجراى کامل آن، دشمن را به شکست قطعى مى‌رسانید و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نکرد. آنچه براى ایران اسلامى مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مى‌شد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافى در میدانهاى نبرد و نیز بى‌اعتمادى در اجراى میثاقهاى بین‌المللى توسط قدرتهاى بزرگ بود.

از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنیا شاهد سنگینترین ضربات نیروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهه‌هاى جنگ از سویى و فشارهاى همه جانبه از سوى حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامى از سوى دیگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بى‌سابقه‌ى نیروهاى نظامى امریکا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى و هوایى و حتّى تجاوز به آنها، بخشى از این فشارها بود؛ به طورى که تقریباً هیچ فشار ممکن باقى نماند، مگر آن‌که بر ملت ایران وارد شد و رژیم امریکا تقریباً به‌طور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهاى وسیع شیمیایى و جنایت حمله به شهرها و هواپیماى مسافربرى و کشتى غیرنظامى و اثبات این‌که استکبار در حمایت از عراق آمادگى براى دست یازیدن به هر جنایتى دارد، بخشى از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، این حقایق هشداردهنده براى ملت ایران شکافته و بر ملا گردد.

قبول قطعنامه‌ى 598 از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظیم‌الشّأن فقید آن، توطئه‌ى وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهى به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلح‌طلبى، به هر جنایتى دست مى‌زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهى بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهورى اسلامى بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهاى اساسى خود در سطح بین‌المللى نزدیکتر گردد.

با این ابتکار جمهورى اسلامى، دشمن در دو راهى شکست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ایران اسلامى به خواسته‌هاى خود رسیده است و اگر اجرا نشود، داعیه‌ى همیشگى جمهورى اسلامى مبنى بر لزوم قطع ریشه‌ى تجاوز و رابطه‌ى میان تجاوزِ عراق و حاکمیت سلطه در جهان و این‌که رژیم عراق در ادعاى صلح‌طلبى صداقت نداشته است، به اثبات مى‌رسد و بى‌اعتمادى به قرارهاى ساخته‌ى قدرتها که جمهورى اسلامى همواره مدعى آن بوده است، در میان ملتها رایج خواهد شد و آنها را بر تکیه‌ى فقط به نیروى خویش، تشویق خواهد کرد.

حکام سبکسر عراق که در طول جنگ عملاً نشان داده‌اند از تشخیص مصالح عاجزند، این بار نیز زیانبارترین راه را گزیدند؛ یعنى ابتدا با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهاى خود در قبول قطعنامه، بى‌اعتبارى سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کردند و البته وقتى با حضور بى‌نظیر رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب‌نشینى در بخش عظیمى از مرزها شدند، یک بار دیگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجراى قطعنامه، باز هم اقدامى دیگر در جهت عکس منافع سیاسى و اقتصادى و نظامى و حیثیتى خود انجام دادند و جهالت و آزمندى خود را به اثبات رساندند.

نگهداشتن بخشى از اراضى ایران اسلامى که عمدتاً دزدانه و پس از آتش‌بس تصرف شده، به قیمت تعطیل قطعنامه‌یى که مدتها دم از اجراى آن مى‌زده‌اند، جز نکبت و پشیمانى، چیزى براى آنها به ارمغان نخواهد آورد و این حیله‌ى شیطانى نیز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولایحیق المکر السّیئى الّا باهله». آنان دیر یا زود، مجبور به تخلیه‌ى این اراضى خواهند شد و همه مى‌دانند که ایران انقلابى، حضور متجاوز غاصب پلید را در مرزهاى خود، زمان درازى تحمل نخواهد کرد و به طور حتم خسارتى که در این مرحله نصیب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتى سنگین خواهد بود. اگر یک سال پیش، صدام به اجراى قطعنامه تن داده بود، اینک اسرا برگشته، اروند لایروبى شده و صلح مستقر گردیده و پیشرفت بازسازیها چشمگیر بود. آنچه از تعلل رژیم عراق در عمل به قطعنامه، تا کنون بر دو کشور وارد شده، و آنچه از این پس وارد شود، مسؤولیتش بر دوش رژیم عراق و شخص صدام است.» (30 شهریور 1368)

 

و در جایی دیگر با اشاره به آزاد شدن جمعی از اسرا و آزادگان می فرمایند:

«یک روز بنده‌ى صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچ‌چیز را براى خودش نمى‌خواست و همه‌ى کارها را براى خدا مى‌کرد و همه چیز را براى او مى‌خواست، در قضیه‌ى قطعنامه گفت: کاسه‌ى زهر را نوشیدم. این تلخى را او تحمل کرد؛ ولى خداى متعال به آن بنده‌ى صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندى نگذشته کاسه‌ى شهد و شیرینى پیروزى را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. آن فداکارى، این ثمره را داشت. «اللهم ما بنا من نعمة فمنک لا اله الا انت». همه چیز متعلق به او و به اراده‌ى اوست.» (11 مهر 1369)



 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home