يكشنبه 30 مرداد 1401 17:41 ساعت
شناسه خبر : 360077
نگاهی به اولین تجربه سریالسازی محمد کارت؛
یاغیای که به شنای پروانه نرسید!/ چرا مردم با «جاوید» همذاتپنداری میکنند؟
کارت در اولین تجربه سریالسازی خود نهتنها نتوانست انتظارات مخاطبین را برآورده کند بلکه این فرضیه که «شنای روانه» تنها یک اتفاق در سینمای ایران بود و قرار نیست دوباره تکرار شود را تقویت کرد.
گروه فرهنگی-رجانیوز: «یاغی» داستان زندگی جوانی به نام «جاوید» است؛ جوانی که یاغی عشق و زندگیست و رویای جاوید شدن را در سر میپروراند. او همراه خواهرش در «جنوب شهر» زندگی میکند و برای غلبه بر مشکلات و سختیهای زندگی پرفراز و نشیباش در تکاپو و تقلاست تا از تاریکی و سیاهی به روشنایی و خوشبختی برسد.
به گزارش رجانیوز؛ «شنای پروانه» یک کارگردان مستعد و توانمند را به سینمای ایران معرفی کرد؛ کارگردانی که در کارهای کوتاه و مستند خود، از «بچهخور» گرفته تا «خون مردگی»، نشان داده بود که مسئلهاش «جنوب شهر» است. کارت «جنوب شهر» را بهتر از هرکس دیگری در سینمای ایران میشناسد؛ او مختصات جنوب شهر، محله، فضا، تیپهای شخصیتی، ادبیات و لحن و ادای جنوب شهری و در یک کلام «جهان جنوب شهر» را میشناسد و به آن تسلط دارد.
اما کارت در اولین تجربه سریالسازی خود نهتنها نتوانست انتظارات مخاطبین را برآورده کند بلکه این فرضیه که «شنای روانه» تنها یک اتفاق در سینمای ایران بود و قرار نیست دوباره تکرار شود را تقویت کرد. اگر فیلمنامه استخواندار و قرص و محکم مهمترین نقطه قوت «شنای پروانه» بود، این نقطه قوت در سریال «یاغی»، به نقطه ضعف کارت تبدیل شده است.
«یاغی» داستان زندگی جوانی به نام «جاوید» است؛ جوانی که یاغی عشق و زندگیست و رویای «جاوید شدن» را در سر میپروراند. او همراه خواهرش در «جنوب شهر» زندگی میکند و برای غلبه بر مشکلات و سختیهای زندگی پرفراز و نشیباش در تکاپو و تقلاست تا شاید از تاریکی و سیاهی به روشنایی و خوشبختی برسد.
قصه یاغی تا زمانی که برمحوریت قهرمان اصلی داستان، جاوید، پیش میرود برای مخاطب جذاب است و پرکشش. مهمترین دلیل جذابیت قصه جاوید مسیریست که او میخواهد طی کند؛ «سفر قهرمان». مخاطب انتظار دارد «جاوید» از یک نقطه بحرانی، نامطلوب و تاریک به یک وضعیت مطلوب و موفقیتآمیز برسد و این دقیقا همان مسئلهایست که باعث همذاتپنداری مخاطب با قهرمان قصه میشود.
شرایط اقتصادی-اجتماعی یک دهه اخیر کشور باعث شده تا مردم در وضعیت بحرانیای روزگار بگذرانند. حال در این وضعیت صنعت سینما و سریال چه موهبتی را به مخاطبش میتواند عطا کند جز امید؟ امید به آینده و بهبود وضعیت درست آن مسئلهایست که مخاطب تشنهی آن است و «یاغی» در شش قسمت اول امید و انگیزه را به مخاطباش دو دستی تقدیم میکند.
جاوید شناسنامه ندارد، کار ندارد، پول ندارد و خانواده «ابرا» با او مخالف هستند اما جاوید اهل تسلیم شدن نیست. در دنیای «یاغی» جبر وجود ندارد، «سرنوشت هرکس دست خودش است». استعداد جاوید در کشتی کورسوی امیدی به سوی رویاها و عشقاش در دل او روشن میکند.
درحالی که مخاطب منتظر است جاوید لحظه به لحظه به رویا و عشقاش نزدیک شود ناگهان همهچیز متوقف میشود. کارت از قسمت شش به بعد «سفر قهرمان» را رها میکند و قصهاش را به سمت و سویی دیگر میبرد؛ «کارتلهای مواد مخدر». از قسمت شش به بعد «یاغی» دیگر قصه «جاوید» نیست و «بهمن خان» به عنوان شخصیت مکمل قصه، که در نقش یاریدهنده «جاوید» ظاهر شده بود، تبدیل به شخصیت اصلی قصه میشود.
اما بردن قصه به سمت «بهمن خان» چه کمکی به سفر قهرمان اصلی میکند؟ جاوید کشتیگیر مستعدیست که با قهرمانی در مسابقات کشوری و جهانی هم میتواند به یک منزلت اجتماعی بالا برسد و هم به معشوقهاش. اما ناتوانی فیلمنامهنویس در قصهگویی و پیش برد داستان در مسیر سفر قهرمان و گرهافکنی در این مسیر باعث میشود تا مخاطب سر از کارتلهای مواد مخدر دربیاورد و بهجای اینکه یک درام ورزشی-عاشقانه ببیند با یک آش شوربا روبهرو باشد. علاوهبر اینها برای سه قسمت قصه از ریتم میافتد و کارگردان به جای جلو بردن قصه، درجا میزند، در عرض پیش میرود و مخاطب را کلافه میکند.
با همه این اوضاف «یاغی» در شرایطی که بسیاری از سریالهای شبکه نمایش خانگی با شکست روبهرو شدند و در جذب مخاطب ناکام ماندند در ابتدا توانست مخاطبان را با خود همراه کند و خیل عظیمی از جوانان را برای ثبتنام در کشتی به باشگاههای ورزشی بکشاند. اما اولین تجربه سریالسازی کارت میتوانست تبدیل به یکی از بهترین و پرمخاطبترین سریالهای شبکه نمایش خانگی باشد که ضعف در قصهگویی و آب بستن به فیلمنامه باعث شد با یک سریال نسبتا خوب روبهرو باشیم.
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/360077
لینک کوتاه کپی شد