از شیخ فضلالله تا علامه مصباح
یازدهم مرداد ۱۲۸۸، مردم تهران در میدان سپه به نظاره اعدام مردی نشستند که عمری در مبارزه علیه استعمار و استبداد گذرانده بود. در نهضت تنباکو از همراهان میرزا بود و در مشروطه، از پیشگامان جنبش. میگفتند مخالف مشروطه و حامی استبداد و دیکتاتوری است و وجودش مانع پیشرفت و رشد کشور. تنها گناه شیخ، مقابله با انحراف رسوخ کرده در نهضت بود.
شیخ فضلالله پیش از آنکه به شهادت برسد، از سوی غربگرایان تخریب شد، برچسب خورد، اهانت شنید. همه اینها امکان پذیر نبود، جز زیر سایه سکوت علما و بیتفاوتی مردم و همین سکوت و بیتفاوتی بود که بعدها گریبان گیرشان شد.
درست يک سال بعد از شهادت شیخ، اینبار بهبهانی از دیگر پیشگامان مشروطه را به ضرب گلوله شهيد و طباطبایی از دیگر روحانیون را با تهديدهایشان خانهنشین کردند.
با ترور و تخریب و خانهنشینی علمای دغدغهمند(در رأس آنها شیخ شهید)، میدان برای یکهتازی استبداد خالی شد.
«ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضلالله نوری را بالای دار بکشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با اینکه جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم اینکه با جریان انگلیسی و غربگرای مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند، چوبش را خوردند. در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند.»
حالا پس از یک قرن، اینبار بهجای شیخ شهید، نوبت علامه مصباح است. مصباحی که عمرش در دفاع از انقلاب گذشت و «برادر عزیز» ولیفقیه بود. نه شهید که پس از فوتش، هتک حرمتش کرده و لعن و ناسزا نثار روح بزرگش میکنند. آنهم در سایه سکوت حوزه و خواصی که نسبت به ماجرا بیتفاوتند!
همانطور که بعد از شهادت شیخ، راه بر ترور دیگر روحانیون مبارز باز شد، اگر هتک حرمت مرحوم علامه هم بیپاسخ بماند، هیچ بعید نیست که در آینده شاهد تخریب و اهانت به علمای دیگر باشیم.