هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
چهارشنبه، 17 ارديبهشت 1404
ساعت 01:21
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

پنجشنبه 22 شهريور 1397 ساعت 19:15
پنجشنبه 22 شهريور 1397 19:15 ساعت
2018-9-13 19:15:00
شناسه خبر : 276968
وقتی بچه ها و نوگل های زینب به میدان رفتند، مادر به خیمه ها رفت و از خیمه ها بیرون نیامد. حتی وقتی که به شهادت رسیدند، هر چه نگاه کردند دیدند که زینب از خیمه ها بیرون نیامد...
حی علی العزا/ حسینیه رجانیوز به مناسبت شب چهارم محرم

قربانيان خواهر خود را قبول كن...

وقتی بچه ها و نوگل های زینب به میدان رفتند، مادر به خیمه ها رفت و از خیمه ها بیرون نیامد. حتی وقتی که به شهادت رسیدند، هر چه نگاه کردند دیدند که زینب از خیمه ها بیرون نیامد...

گروه معارف-رجانیوز:حسین جان! خواهرت بمیرد و صدای غربتت را نشوند.خواهرت بمیرد و صدای “هل من ناصرت” را نشنود.این قدر مگو یار نمانده است و غریبم.حسینم! هنوز عباس را داری. هنوز هم بچه های زینب سربازان تو هستند. اصلا بچه های خودم را با عشق شما بزرگ کردم. آن ها را بزرگ کردم تا جان خود را فدای دین و امام زمانشان کنند.بچه های زینب لباس رزم پویشدند و نزد دایی آمدند. به هر ترتیبی که با وساطت مادر از امام حسین اجازه گرفتند و به سمت میدان جنگ روانه شدند.

 

وقتی بچه ها و نوگل های زینب به میدان رفتند، مادر به خیمه ها رفت و از خیمه ها بیرون نیامد. حتی وقتی که به شهادت رسیدند، هر چه نگاه کردند دیدند که زینب از خیمه ها بیرون نیامد.آخر هر کدام از بنی هاشم که به شهادت می رسیدند زینب از خیمه گاه بیرون می آمد و بر بالینش حاضر می شد. خصوصا وقتی علی اکبر حسین (علیه السلام) به شهادت رسید، بر سر و سینه زنان از خیمه بیرون آمد و خود را روی پیکر صد چاک علی انداخت.

 فکر می کرد که نکند حسین شرمنده شود. ترسید که حسین نگاهش به او بیفتد و خجالت زده شود.

فرمود: این کار را در حق حسینم انجام دادم و برادرم هم تلافی کرد.

کجا؟!

روز اربعین که از اسارت بر می گشت خود را روی قبر مبارک برادر انداخت. فرمود: برادرم! از هر چه می خواهی سؤال کن. اما از دختر سه ساله ات سؤال نکن...

[شیخ احمد نباتی]

فیلم/روضه فرزندان حضرت زینب(س)/حاج حیدر خمسه

 

 

***

روایت تاریخ کربلا

روز چهارم الحرام/متعلق به دو فرزند حضرت زینب(س)

مطابق گزارش شیخ مفید دو تن از فرزندان حضرت زینب(س) در کربلا همراه امام حسین(ع) بودند:
عبد اللَّه بن جعفر[1] (شوهر حضرت زینب سلام الله علیها) دو فرزند خود عون و محمد را نزد امام حسین(ع) فرستاد و نامه‌ای نیز به وسیله آن دو براى آن‌حضرت فرستاد که در آن چنین نوشته بود: «اما بعد تو را به خدا قسم می‌دهم، زمانی مرا خواندى از این سفر برگرد؛ زیرا من از این راهى که بر آن می‌روى بر تو ترسناکم از این‌که هلاکت تو و پریشانى خاندانت در آن باشد، و اگر امروز تو از میان بروى روشنایى زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا توچراغ فروزان راه یافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستى، و به راهى که می‌روى شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم و السلام».[2]


عبد اللَّه(این نامه را فرستاد و از آن سو) به نزد عمرو بن سعید (حاکم مکه) رفته از او درخواست کرد امان­نامه براى امام حسین(ع) بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه باز گردد، عمرو بن سعید نامه‌ای براى آن ‌حضرت نوشت و در آن نامه او را امیدوار به نیکى و صله کرد و بر جانش امان داد، و آن نامه را به وسیله برادرش یحیى بن سعید فرستاد، پس یحیى و عبد اللَّه بن جعفر به آن حضرت رسیده و پس از آن‌که پسران خود را فرستاده بود (خود نیز آمده) و نامه عمرو بن سعید را به او دادند و در بازگشت آن ‌حضرت تلاش بسیار کردند، سید الشهداء(ع) فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم و مرا به آنچه به دنبال آن می‌روم دستور فرمود»، آن دو گفتند: آن خواب چه بوده؟ امام(ع) فرمود: «آن‌را براى کسى نگفته و نخواهم گفت تا خداى خویش را دیدار کنم»، پس همین که عبد اللَّه بن جعفر از بازگشت آن ‌حضرت ناامید شد به دو فرزند خود عون و محمد دستور داد امام حسین(ع) را همراهی کنند و در رکابش شمشیر زنند، و خود با یحیى بن سعید به مکه بازگشت‏.[3]
و در نهایت این دو فرزند زینب و عبدالله بن جعفر در کربلا به درجه رفیع شهادت نائل شدند.[4]
 
[1]. درباره عبد الله بن جعفر ر.ک: ، سؤال ۱۵۰۶۴؛ «قبر عبدالله جعفر»، سؤال ۹۸۵۲؛ «زینب و عبدالله بن جعفر»، سؤال ۱۱۷۰۸٫
[2]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج ‏۲، ص ۶۸ – ۶۹، کنگره شیخ مفید، قم‏، چاپ اول‏، ۱۴۱۳ق‏.
[3]. همان، ص ۶۹٫
[4]. همان، ص ۱۲۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ‏۱،ص ۴۷۶، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

 

مقتل فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها

در روز عاشورا زینب (س) لباس نو بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار تمیز نمود و سرمه بر چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد، و آنها را آماده شهادت ساخت، سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (ع) آورد و اجازه خواست که آنها به میدان بروند. حضرت زینب(س) در این موقع که فرزندان دلبند خود را راهی قتال با دشمنان دین و قرآن می‎کرد، حالتی دگرگون داشت. او عقیله بنی هاشم است. او نائبه‎الامام است، اصلاً او شریک کربلای حسین(ع) است. نه بدین جهت که بنابر نقل، فرزندان خود را با دست خود کفن پوش و فدیه راه حسین(ع) کرده، که از لحظه‌ای که از دامن زهرای مرضیه(س) پای به عرصه وجود گذاشته، دیده به دیدار حسین(ع) باز کرده است. برای همین است که اهل دل، آفرینش او را برای کربلا معنا کرده‎اند.


مگر نه آنکه در زمان حضور در کوفه، در مجلس تفسیر قرآن، وقتی آیه شریفه «کهیعص» را برای زنان کوفی تفسیر می‎کرد، امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: این عبارت «کهیعص» رمزی در مصیبت وارده بر شماست و کربلا را برای آن مخدّره ترسیم کرد.


بسیاری می‎گویند: زینب کبری(س)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید – کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر می‎داشت دایی خود را به مادرش فاطمه(س) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید. امام نخست اجازه نمی داد، حتی فرمود: شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد، زینب عرض کرد: چنین نیست، بلکه همسرم به خصوص به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند. زینب (س) بیشتر اصرار کرد، سرانجام امام اجازه داد، زینب آن دو گل را به میدان فرستاده است.


پس از این مراحل ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان آمد و این رجز را سر داد:

نَشْکُو اِلَی اللَّهِ مِنَ الْعُدْوانِ
قِتالَ قَوْمٍ فی الرَّدی عُمْیانِ
قَدْ تَرَکُوا مَعالِمَ الْقُرآنِ
وَ مُحْکَمَ التَّنْزیلِ وَ التِّبْیانِ

(سوگنامه آل محمدصلی الله علیه وآله، محمدی اشتهاردی، نشر ناصر، ۱۳۷۰ ش، ص ۲۹۲)

 

به خداوند شکایت می‎کنم از دشمنی دشمنان، قوم ستمگری که کورکورانه به جنگ با ما برخاسته‎اند. نشانه‎های قرآنی را که محکم و مبیّن و آشکارکننده کفر و طغیان است را ترک کردند و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید.


المناقب، ابن شهرآشوب: سپس محمّد بن عبدالله بن جعفر، به میدان پا نهاد و چنین مى‌خواند:

 نَشْکُو اِلَی اللَّهِ مِنَ الْعُدْوانِ
قِتالَ قَوْمٍ فی الرَّدی عُمْیانِ
قَدْ تَرَکُوا مَعالِمَ الْقُرآنِ
وَ مُحْکَمَ التَّنْزیلِ وَ التِّبْیانِ

آنگاه، ۱۰ تن را کُشت و عامر بن نَهشَل تمیمى، او را کُشت.
تاریخ الطبرى به نقل از حُمَید بن مسلم اَزْدى: عامر بن نَهشَل تمیمى، به محمّد بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب، حمله بُرد و او را کُشت.
تاریخ الطبرى به نقل از هشام: محمّد بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب ، به دست عامر بن نَهشَل تَیمى، کشته شد.

 

زندگینامه فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها

عَون، یکى دیگر از فرزندان عبد الله بن جعفر طیّار است که در واقعه کربلا، به شهادت رسید.
گفتنى است که عبد الله بن جعفر، دو فرزند به نام «عون» داشته است. از این رو، یکى از آنها «عونِ اکبر» و دیگرى «عونِ اصغر» نامیده شده اند. مادر یکى از آنها زینب علیهاالسلام بوده و نام مادر دیگرى، جُمانه دختر مُسَیَّب، گزارش گردیده است.


ابو الفرج اصفهانى، وى را عون اکبر و فرزند زینب علیهاالسلام مى داند و مى‌گوید که عون اصغر، در واقعه حَرّه [در مدینه] به شهادت رسیده است.


نام وى در زیارت‌هاى «ناحیه» و «رجبیّه» آمده است. در «زیارت ناحیه مقدّسه» مى‌خوانیم: سلام بر عَون، پسر عبد الله، پسر جعفرِ پرواز کننده در بهشت ؛ آن هم پیمان ایمان، و همنشین بزرگان، و مُخلص براى [خداى] مهربان، و پیرو آیه ها و قرآن! خدا، قاتل او، عبد الله بن قُطبه نَبهانى را لعنت کند!


مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: پس از محمّد بن عبد الله بن جعفر، عَون بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب به میدان آمد، در حالى که چنین مى خواند:

اِن تُنْکِرُونی فَاَنَا بنُ جَعْفَرٍ
شَهیدُ صِدْقٍ فِی الْجَنانِ اَزْهَر
یَطیرُ فیها بِجَناحٍ اَخْضَرٍ
کَفی بِهذا شَرَفاً فی الْمَعْشَرِ

اگر مرا نمى شناسید، من فرزند جعفرم؛ شهید راستى، شکُفته در باغ بهشت،پرواز کننده در آن جا با دو بال سبز! و این، براى شرافت در میان مردم، بس است!،آن گاه، جنگید تا کشته شد. گفته شده که عبدالله بن قُطْبه، او را کُشت.


تاریخ الطبرى به نقل از ابو کَنود عبد الرحمان بن عُبَید: هنگامی که عبدالله‌بن جعفر از کشته‌شدن دو پسرش همراه حسین(ع) خبر یافت و مردم برای تسلیت به حضورش می‌آمدند، یکی از وابستگانش ـ که فکر نمى‌کنم کسى جز ابو لَسْلاس باشد ـ گفت: مصیبتى که دیده‌ایم، از جانب حسین به ما رسیده است!عبد‌الله بن جعفر، او را با کفشش زد و سپس گفت: اى پسر زنِ بدبو! آیا به حسین، چنین مى‌گویى؟ به خدا سوگند، اگر در کنارش حاضر مى بودم، دوست مى‌داشتم که از او جدا نشوم تا همراهش کشته شوم! به خدا سوگند، آنچه دلم را به از فدا شدن دو پسرم راضى و مصیبت آن دو را بر من، سبُک مى کند، این است که در راه از خود گذشتگى براى برادر و پسرعمویم [حسین علیه السلام] و پایدارى در کنار او، کشته شده‌اند!سپس به همنشینانش رو کرد و گفت: خدا را بر شهادت حسین علیه السلام مى‌ستایم که اگر نتوانستم با دستانم حسین علیه السلام را یارى کنم، دو پسرم، او را یارى دادند.


امام حسین علیه السلام بعد از شهادت فرزندان خواهر بدن های خون آلودشان را بغل گرفت و در حالی که پاهایشان بر روی زمین کشیده می شد، را به خیمه ها آورد.همه می دانیم محبت مادر به فرزندان چقدر است آنهم مادری چون زینب سلام الله علیها اما حضرت زینب علیها السلام علی رغم اینکه دو جگر گوشه خود را از دست داده بود بردباری فراوانی از خود نشان داد؛ همه بانوان از خیمه ها بیرون آمدند امّا او بیرون نیامد. اول برای بی تابی نکردن و دوم اینکه مبادا چشم برادر به او بیفتد و شرمنده شود. (سوگنامه آل محمدصلی الله علیه وآله، محمدی اشتهاردی، نشر ناصر، ۱۳۷۰ ش، ص ۲۹۲)

صوت/روضه فرزندان حضرت زینب(س)/حاج حسن خلج

 

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

01HHKhalaj(Sh4Moh95).mp3 | دانلود فایل

 

***

رهبر انقلاب:

رهبر آزادیبخش نهضت هند هفتاد سال قبل، اسم حسین‌بن‌علی را آورد؛ گفت من از او یاد گرفتم؛ در حالی که هندو بود

 
حضرت آیت الله خامنه‌ای: محرّم، یکی از همین مقاطع تاریخی است. عاشورا را شیعه، با همه‌ی وجود نگه داشتند. شما ببینید در طول سالهای متمادی، قرنهای متمادی، یاد امام حسین، نام امام حسین، تربت امام حسین، عزای امام حسین هرگز از بین مردم پیرو اهل‌بیت و مؤمنِ به اهل‌بیت خارج نشد؛ این را رها نکردند؛ هرچند خیلی تلاش شد. حالا شما قضیه‌ی متوکل و بستن راه را شنیده‌اید. اینها آن کارهای چارواداری، مخالفتهای چارواداری بوده است. مخالفتهای بسیار زیادی در طول زمان به شکلهای ظاهراً علمی، به شکل احساساتی، به شکل تجربه‌ای انجام دادند، ولی شیعه نگه داشته است و باید نگه دارد.
 
میگویند چرا ماتم و گریه و اشک را در بین مردم رواج میدهید؟ این ماتم و اشک برای ماتم و اشک نیست، برای ارزشهاست. آنچه پشت سر این عزاداریها، بر سر و سینه زدنها، اشک ریختنها وجود دارد، عزیزترین چیزهائی است که در گنجینه‌ی بشریت ممکن است وجود داشته باشد؛ او همان ارزشهای معنوىِ الهی است. اینها را میخواهند نگه دارند که حسین‌بن‌علی مظهر این ارزشها بود. یادِ آنهاست؛ زنده نگه داشتن آنهاست.
 
و ملت اسلام اگر نام حسین را و یاد حسین را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد برای خود، از همه‌ی موانع و مشکلات عبور خواهد کرد. لذاست که ما در انقلاب اسلامی، در نظام جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل، همه - مردم، مسئولین، بزرگان، شخص امام بزرگوار ما - بر روی مسئله‌ی امام حسین و مسئله‌ی عاشورا و همین عزاداریهای مردمی، تکیه کردند و جا دارد. این عزاداریها جنبه‌ی نمادین دارد، جنبه‌ی حقیقی هم دارد؛ دلها را نزدیک میکند، معارف را روشن میکند.
 
البته گویندگان، وعاظ، مداحان، سرایندگان، همه باید توجه داشته باشند که این یک حقیقت عزیز است؛ با آن نبایست بازی کرد؛ حقایق ماجرای عاشورا را بازیچه نباید قرار داد. هر کسی یک چیزی به آن اضافه بکند، خرافه‌ای را به آن وصل بکند، کارهای غیر معقول را به نام عزاداری انجام بدهد، اینها نباید باشد؛ اینها طرفداری از امام حسین نیست. یک وقتی ما راجع به مسئله‌ی تظاهرات قمه، مطلبی را گفتیم، یک عده‌ای گوشه کنار صداشان بلند شد که آقا! این عزاداری امام حسین است؛ مخالفت نشود با عزاداری امام حسین! این، مخالفت با عزاداری نیست؛ مخالفت با ضایع کردن عزاداری است. عزاداری امام حسین را نباید ضایع کرد. منبر حسینی، مجلس حسینی، محل بیان حقایق دینی، یعنی حقایق حسینی است. شعر در این جهت، حرکت در این جهت، نوحه و مدیحه در این جهت باید باشد. شما دیدید در آن محرّم سال ۵۷، دستجات سینه‌زنی ما در بعضی از شهرستانها مثل یزد و شیراز و جاهای دیگر شروع شد و بعد هم گسترش پیدا کرد به همه‌ی کشور؛ سینه میزدند و حقایق روز را در نوحه‌های خودشان بیان میکردند؛ با ارتباط دادن و اتصال دادن اینها به ماجرای عاشورا، که درست هم هست.
 
مرحوم شهید مطهری سالها قبل از انقلاب در این حسینیه‌ی ارشاد فریاد میکشید که: واللَّه - قریب به این مضمون - بدانید شمر، امروز - اسم نخست‌وزیرِ آن روز اسرائیل (صهیونیست) را میآورد - اوست. واقع قضیه هم همین است. ما شمر را لعنت میکنیم، برای اینکه ریشه‌ی شمر شدن و شمری عمل کردن را در دنیا بکنیم؛ ما یزید و عبیداللَّه را لعنت میکنیم، برای اینکه با حاکمیت طاغوت، حاکمیت یزیدی، حاکمیت عیش و نوش، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم. حسین‌بن‌علی قیامش برای این بود که بینی حاکمیتهای علیه ارزشهای اسلامی و انسانی و الهی را به خاک بمالد و نابود کند؛ و همین کار را هم امام حسین با قیام خود کرد.
 
مجالس ما؛ مجالس حسینی، یعنی مجالس ضد ظلم، مجالس ضد سلطه، مجالس ضد شمرها و یزیدها و ابن‌زیادهای زمان موجود، زمان حاضر، معنایش این است. این استمرار ماجرای امام حسین است.
 
و امروز دنیا پر از ظلم و جور است. شما ببینید چه میکنند؛ در فلسطین چه میکنند، در عراق چه میکنند، در کشورهای گوناگون چه میکنند، با ملتهای دنیا چه میکنند، با فقرا چه میکنند، با ثروتهای ملی کشورها چه میکنند. ابعاد عظیم حرکت حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) شامل همه‌ی این میدان وسیع میشود. امام‌حسین نه فقط برای شیعه، نه فقط برای مسلمانها، بلکه برای احرار عالم درس دارد.
 
رهبر آزادیبخش نهضت هند در شصت سال، هفتاد سال قبل اسم حسین‌بن‌علی را آورد؛ گفت من از او یاد گرفتم؛ در حالی که هندو بود؛ اصلاً مسلمان نبود. در بین مسلمین هم همینطور است. ماجرای امام‌حسین این است. شما گنجینه‌دارِ یک چنین جواهر ذی قیمتی هستید که همه‌ی بشریت میتواند از او بهره برد و استفاده کند.
 
جهتگیری در عزاداری امام حسین به این نحو باید باشد: گسترش تبیین، بیان، آگاه‌سازی، محکم کردن ایمان مردم، روح تدین را در مردم گسترشِ دادن، روح شجاعت و غیرت دینی را در مردم زیاد کردن، حالت بیتفاوتی و سکر و بیحالی را از مردم گرفتن؛ اینهاست معنای قیام حسینی و بزرگداشت عزاداری امام‌حسین (علیه‌السّلام) در زمان ما. لذا زنده است، همیشه هم زنده خواهد بود.
 
Video Player

نماهنگ.این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست.mpg | دانلود فیلم 

***

اشعار/چهارم محرم الحرام

 

گيرم كه رد كني دل ما را خدا كه هست
باشد محل نده قسم مرتضي كه هست
وقتي قسم به معجر زينب قبول نيست
چادر نماز حضرت خير النسا كه هست
يك گوشه مي نشينم و حرفي نمي زنم
بيرون مكن مرا تو از اين خانه جا كه هست
از درد گريه تكيه نده سر به نيزه ات
زينب نمرده شانه دارالشفا كه هست
قربانيان خواهر خود را قبول كن
گيرم كه نيست اكبر تو طفل ما كه هست
گفتي كه زن جهاد ندارد برو برو
لفظ«برو»چه داشت برادر؟بيا كه هست
خون را بيا به دست دو قرباني ام بكش
تو خون مكش به دست عزيزم حنا كه هست
گفتي مجال خدمتشان بعد از اين دهم
از سر مرا تو باز مكن كربلا كه هست
گفتي كه بي تو سر نكنم خوب! نمي كنم
بعد از تو راه كوفه و شام بلا كه هست

محمد سهرابی

***

سخنرانی مکتوب

عوامل شكست در آزمون‏هاى الهي/آیت الله مصباح یزدی/قم ـ حسينيه شهدا –؛ شب دهم محرم 1427

 

در جلسات گذشته توضيحاتى درباره مسأله امتحان، جايگاه آن در نظام الهى و اهميت بحث و گفتگو پيرامون آن همراه با نمونه‏هايى از امتحانات الهى كه در قرآن مجيد براى پيشينيان ذكر شده، ارايه كرديم و گفتيم كه سنت آزمايش يك سنت ثابت و لايتغير الهى است و چنين نيست كه خدا در طول تاريخ گاهى به صورت اتفاقى كسانى را آزمايش ميكند؛ اين سنت هميشگى كه براى همه انسان‏هاست، گاهى به صورت آزمايش‏هاى ساده و در قالب تكاليف روزمره همه ما است؛ گاهى نيز آزمايش‏هايى بزرگى است كه نتايج آن فراگير و سرنوشت‏ساز است و در جامعه اثر مهمى دارد.


در اين جلسه به بحث در مورد علت مردود شدن در آزمايش‏هاى الهى ميپردازيم تا دريابيم چه عواملى موجب شكست در امتحانات و در نتيجه مبتلا شدن به عواقب وخيمى ميشود. اگر ما بتوانيم به علل سقوط و لغزش در امتحانات پى ببريم، ميتوانيم با كمك اين شناخت مواظب باشيم كمتر مبتلا به لغزش شويم. دسترسى به چنين شناختى از دو طريق ممكن است: يكى با استقراى آزمايش‏هاى مختلفى كه براى افراد و جوامع پيش آمده و بررسى علل سقوط هر يك از آنها كه در گنجايش اين جلسه نيست. راه ديگر كمك گرفتن از بيانات اهل بيت(ع) و استفاده از روش تحليلى است كه در اين جلسه ما از اين روش استفاده خواهيم كرد و بر همين اساس لازم است ابتدا معناى شكست در آزمايش‏هاى الهى را دريابيم.


قبلاً به اين جريان اشاره كرديم كه امت اسلامى به جز چند نفر، همگى در روز وفات پيغمبر اكرم(ص) در يك امتحان فراگير رد شدند؛ حال، آيا معناى اينكه گفته شد «ارتدَّ الناس بعد رسول اللّه الا ثلاثة»1؛ چه بود؟ آيا غير از اين بود كه بر خلاف دستور خدا عمل كردند؟ يا بلعم باعورا كه ميتوانست تاليتلو انبيا باشد، «لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»2؛ شكست او در امتحان كه منجر به سقوط او از آن درجه به حدى كه شيبه سگ شد، به چه معنا است؟ آيا جز اين است كه راهى را بر خلاف مسيرى كه خدا پيش پاى او گذاشته بود انتخاب كرد و گمراه شد؟ از تحليل اين موارد در مييابيم كه معناى شكست خوردن در امتحانات الهى مخالفت با امر خداست.


با تحليل اين جريانات و موارد مشابه آن نيز ميتوانيم دريابيم كه علت مخالفت با دستورات خدا و راه و روشى كه خدا پيش پاى انسان‏ها گذاشته دو دسته از عوامل است؛ هم‏چنان‏كه ما براى اطاعت امر خدا از دو نوع عوامل بايد استفاده كنيم. ابتدا بايد بدانيم خدا از ما چه ميخواهد؛ چون اطاعت كوركورانه ارزشى ندارد؛ علاوه بر اينكه غالباً بدون اطلاع از خواسته خدا، اوامر او اطاعت نميشود. اگر كسى بخواهد خدا را اطاعت كند بايد بداند خدا از او چه خواسته است. اين از مقوله «شناخت»؛ است. دسته ديگرى از عوامل براى اطاعت خدا و پيمودن راه صحيح آن است كه ما بايد دوست بداريم كارى را كه خدا از ما خواسته، انجام بدهيم و اراده‏مان به آن تعلق بگيرد. زيرا ممكن است انسان خيلى چيزها را بداند، اما اگر نخواهد آنها را انجام نميدهد.


بنابراين ما براى پيروزى در امتحانات الهى بايد از دو نوع عامل استفاده كنيم: يكى «شناخت»؛ و ديگرى «اراده». شناخت نيز به دو شاخه كلى منشعب ميشود: اول اين‏كه بدانيم در هر زمينه قانون خدا چيست و ديگر اين‏كه متعلق و موضوع حكم خدا را بشناسيم. به عنوان يك مثال ساده خوب است به اين آيه اشاره كنيم: قرآن ميفرمايد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»3؛ ما از اين آيه متوجه ميشويم كه اطاعت «اوليالامر»؛ در كنار اطاعت خدا و پيغمبر لازم است. اين يك شناخت است‏كه اگر اين آيه نازل نشده بود، يا ما از آن اطلاع پيدا نميكرديم، يا معنايش را نميفهميديم از قانون لزوم اطاعت از اوليالامر بياطلاع ميمانديم و به اين واسطه نميتوانستيم در امتحاناتى كه به آن مربوط ميشود پيروز شويم.


بعد از شناختن لزوم اطاعت از اوليالامر، بايد بدانيم اوليالامر چه كسانى هستند. اين معرفت كه شناختن موضوع است، معرفت ديگرى غير از شناختن حكم خداست. هم‏چنان‏كه -الحمدلله- همه ما اجمالاً اين شناخت را داريم كه در زمان غيبت اطاعت از ولايت فقيه براى ما امرى لازم، سرنوشت‏ساز و تكليفى يقينى و شرعى است. سؤالى كه بعد از اين شناخت مطرح ميشود اين است كه وليفقيه چه كسى است.


پس «شناخت»؛ دو شاخه ميشود: شناخت حكم و شناخت موضوع. براى شناختن حكم اصالتاً بايد به سراغ منابع دينى رفت و كسانى كه خود، به تنهايى توانايى استنباط احكام را ندارند، بايد از دين‏شناسان و فقيهان اين شناخت را دريافت كنند. براى شناخت موضوع هم بايد از متخصصان و خبرگان مربوط استفاده شود.


ناآگاهى نسبت به اين شناخت‏ها نيز به چند صورت قابل تصور است: اول اينكه شخص اصلاً توجهى به اين مسايل ندارد؛ مانند كسانى كه دور از فرهنگ اسلامى زندگى ميكنند و نسبت به مسايلى از قبيل اينكه چيزى به نام «مسكر»؛ وجود دارد كه نجس است و بايد از آن اجتناب كرد، غافل است. دوم اينكه شخص توجه به مساله دارد و ميداند نجس و پاكى هست، اما از سر لااباليگرى اهميتى براى اين مسايل قايل نيست و به همين دليل در صدد شناخت حكم و تشخيص موضوع آن هم برنميآيد. فرض سوم اين است كه شخص هم به مساله توجه دارد و هم ميخواهد حكم و موضوع آن را بشناسد؛ اما در اثر ضعف فرهنگى محيط يا مراجعه به افراد غير متخصص، به شناخت لازم دسترسى پيدا نميكند. اين، اقسام شناخت نادرست و «ناآگاهى»؛ است و نتيجه همه آنها اين است كه شخص ناآگاه در مقام عمل شناخت و معرفت لازم را ندارد.


بنابراين اولين عامل شكست در امتحان «ناآگاهى»؛ است و با دقت در تمام جرياناتى كه از صدر اسلام تاكنون به شكست و انحراف ختم شده، ميتوان دريافت يكى از عوامل مهم در انحراف‏ها و رفتارهاى نادرست كه منجر به شكست در امتحانات الهى شده عدم آگاهى كافى بوده است. ناآگاهى افراد و جوامع نيز عللى دارد كه مهم‏ترين آنها اين است كه شياطين انس و جن و گمراه كنندگان جامعه درصدد باشند با القاى شبهات و مغالطات، ديگران را گمراه كنند و نگذارند حقايق را بفهمند. بسيارى از افراد هم با وجوداين‏كه توجه به مسأله دارند، درصدد تحقيق هم‏برآمده‏اند، اما چون تخصص لازم را ندارند، تحت تأثير شيطنت شياطين قرار ميگيرند و مغالطات آنها را ميپذيرند. در نتيجه شناخت صحيحى به دست نميآورند و در امتحان الهى مردود ميشوند.


علاوه بر كسب آگاهى لازم از منابع صحيح و به كمك اشخاص معتبر و قابل اعتماد، دسته دوم از عواملى كه براى موفقيت در امتحان لازم است، بيشتر جنبه درونى دارد؛ هر چند عوامل اجتماعى هم در اين زمينه تاثير زيادى دارند. به عنوان مثال همه ما ميدانيم نافله شب خيلى خوب است؛ اما آيا همه ما موفق ميشويم نماز شب بخوانيم؟ ما، همگى معتقديم نماز اول وقت ثواب زيادى دارد، اما آيا چنين همتى داريم كه كه هميشه نماز را اول وقت بخوانيم؟ انجام ندادن اين كارها در اثر ناآگاهى نيست؛ بلكه دلمان نميخواهد آنها را انجام دهيم. تصميم عمل به دانسته‏ها هم به شخص و اراده او بستگى دارد؛ هر چند تا حد زيادى به عوامل اجتماعى نيز مربوط ميشود. عواملى مثل تربيت خانوادگى، تربيت مدرسه، محيط زندگى اجتماعى، رسانه‏هاى گروهى و عوامل ديگرى از اين قبيل كه در فكر انسان اثر ميگذارند، انگيزه‏هايى در انسان ايجاد ميكنند و تمايلاتى را در انسان تقويت ميكنند و به تدريج به گونه‏اى ميشود كه با اين‏كه انسان ميداند انجام كارى بد است، اما نميتواند آن را ترك كند. اگر انسان بخواهد در امتحانات رد نشود بايد چاره‏اى بيانديشد كه بر ميل و اراده‏اش حاكم شود و اين كار، شدنى است.


پس، به طور كلى دو عامل اصلى موجب مردود شدن انسان در امتحانات وجود دارد: يكى ناآگاهى و نداشتن شناخت صحيح و ديگرى هواپرستى و به دنبال هوى و هوس رفتن و اگر ما بخواهيم مبتلا به انحرافات نشويم و سعادت دنيا و آخرت‏مان رابه باد ندهيم هركس بايد در بُعد فردى تلاش كند ابتدا آگاهيهاى لازم را كسب كند و اگر خود او نميتواند در احكام و مسايل مورد نياز صاحب‏نظر و مجتهد بشود، دست‏كم كسانى را شناسايى كند كه باتقوا، باصلاحيت و مورد اعتماد باشند؛ تا به كمك آنها شناخت صحيح را به دست آورد و اگر چنين نكنيم، همانند بسيارى از جريانات تاريخى از صدر اسلام تاكنون ساده‏انديشى، سطحينگرى و ظاهربينى افراد و تقليد كوركورانه موجب انحراف جامعه از مسير صحيح خواهد شد.


هم‏چنان‏كه گفتيم امتحان هميشه همراه با ابهام‏هايى است. حتى بعضى از بيانات خدا و پيغمبر هم به گونه‏اى است كه ممكن است مورد سوءاستفاده شياطين قرار گيرد. خداوند در قرآن صراحتاً ميفرمايد: دسته‏اى از آيات قرآن متشابه‏اند؛ «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»4؛ البته‏؛ اين امر حكمت‏هايى دارد كه بايد در جاى خود مورد بحث قرار گيرد. اما فتنه‏جويان آيات متشابه را به دلخواه خود تفسير ميكنند -به اصطلاح قرائت جديدى براى آن ارايه ميكنند- تا ديگران را منحرف كنند. به عنوان مثال: قرآن كريم به واسطه حرمت وجود مقدس پيغمبر اكرم(ص) احترام خاصى براى همسران پيغمبر قايل شده و برخلاف ساير زنان، بعد از وفات پيغمبر(ص) ازدواج با ايشان را حرام اعلام كرده و گفته زنان پيغمبر مادران مومنين هستند؛ «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ»5؛ كسانى اين تعبير قرآن را دستآويز قرار داده و گفتند: چون اطاعت از مادر لازم است، اگر همسر پيغمبر كه ام‏المومنين است، اقدام به جنگى بر عليه كسى كرد و ما را هم با آن دعوت كرد، اطاعت از او بر ما لازم است! با همين استدلال همسر پيغمبر در جنگ جمل پيشگام شد و به همراهى دو تن از صحابه بزرگ پيامبر(ص) كه يكى از آنها پسر عمه پيغمبر و على بود، بر ضد حضرت على(ع) جنگ راه انداختند. مردم ساده سطحينگر هم اين استدلال را پذيرفتند و در اين جنگ شركت كردند.


آيه ديگرى از قرآن منزلت والايى براى سابقين در اسلام قايل شده و ميفرمايد: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»6؛ يا در جاى ديگر به تعريف و تمجيد از «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ»7؛ كه در وقت غربت اسلام به پيغمبر(ص) ايمان آوردند ميپردازد. بعد از رحلت پيغمبر اكرم(ص) -عليرغم اينكه 70 روز قبل از آن پيغمبر جانشين خود را معرفى كرده بود- مسلمانان خواستند از طريق رأيگيرى و روش‏هاى دموكراتيك خودشان جانشين پيامبر(ص) را تعيين كنند. در اين ميان كسانى استدلال كردند كه چه كسى بهتر از آن كه سنش بيشتر است؛ مگر پيامبر نفرمود: «وقِّروا كِبارَكُم»8؟! مگر پدرزن پيغمبركه به حكم «الآباء ثلاثة، اب ولّدك و اب زوّجك و اب علّمك»؛ در حكم پدر پيامبر نيست؟! مگر اين شخص از «سابقون اولين مؤمنين»؛ نيست؟! با اين اوصاف چه كسى بهتر از او براى جانشينى پيامبر؟! اگر من و شما در چنين شرايطى قرار ميگرفتيم اين استدلال را نادرست ميدانستيم؟! غافل از اينكه جانشين پيغمبر بايد كسى باشد كه تواناييها، علم، تقواى و ساير ويژگيهاى لازم براى رهبرى جامعه در او مثل پيامبر(ص) باشد. كار به جايى رسيد كه گفته شده «ارتد الناس بعد رسول الله الا ثلاثة»؛ فقط سه نفر در اسلام واقعى باقى ماندند: سلمان، ابوذر و مقداد. آيا مقابله با اين شيطنت‏ها از راهى به جز كسب آگاهى، بصيرت و معرفت صحيح امكان دارد؟ چه عاملى غير از فهم و آگاهى صحيح و بصيرت لازم در دين يعنى شناخت حكم و شناخت موضوع ميتواند انسان را در مقابل چنين آزمايشى بيمه كند كه منحرف نشود؟! و آيا چنين آزمونى جز ساده‏نگرى، سطحينگرى و نداشتن عمق فكرى آفت ديگرى دارد؟


يكى از دستورات مؤكد اخلاقى كه روايات زيادى در خصوص آن وارد شده اين است كه مسلمانان بايد نسبت به يكديگر حسن ظن داشته باشند. در مقابل، از سوء ظن نيز نهى و گفته شده «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»9. شياطين براى جلب نظر مردم از اين دستور اخلاقى سوء استفاده كرده و چنين القا ميكنند كه براى دادن منصب‏هاى شرعى و واگذار كردن امانت‏هاى الهى حسن ظن، اصالت‏الصحه و ظواهر و سوابق افراد كافى است. غافل از اينكه چنين دستوراتى براى تربيت اخلاقى افراد است و در مقام واگذارى امانت‏هاى الهى و مناصب اجتماعى به افراد كارساز نيست. در اين موارد بايد ابتدا نسبت به صلاحيت شخص مورد نظر اطمينان لازم احراز شود. يكى از علل گرفتار شدن مسلمانان در طول تاريخ اسلام به سلاطين و امراى منحرف همين بود كه آنها خود را ظاهرالصلاح جلوه داده و با چنين استدلال‏هايى بر مسلمانان مسلط ميشدند.


اميرالمؤمنين(ع) در نهج‏البلاغه بيان آموزنده‏اى دارد كه با توجه به موضوع بحث كه «فتنه»؛ و «آزمايش»؛ بود، مناسب است در آن دقت كنيم. آن حضرت ميفرمايد: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ»10؛ يعنى آغاز پيدايش فتنه‏ها در جامعه، اختلاف در دين مردم، انحراف از مسير صحيح به كجراهه و سقوط از اوج عزت اسلامى به حضيض ذلت از دو عامل است: «أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ»؛ عامل اول هواپرستى است. كسانى در جامعه به دنبال هوس‏هايشان هستند و سعى ميكنند ديگران را هم براى رسيدن به اميالشان تابع خود كنند. عامل دوم هم «أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ»؛ نوآوريهايى كه در آراء و افكار و رفتارها برخلاف حكم و كتاب خدا ابداع ميشود. البته اين آراء و افكار مخالف حكم خدا به يكباره در جامعه مطرح نميشود؛ بلكه ابتدا زمينه‏سازى لازم براى طرح آنها صورت ميگيرد و با القاى شبهات به تدريج به عنوان دين، به عنوان خط امام در اذهان افراد ساده و سطحينگر تزريق ميشود. در حالى كه كاملاً بر خلاف مسير امام است. اين كار باعث ميشود بسيارى از مردم كه تخصص لازم، آگاهى كافى و فرصت تحقيق را ندارند، به خصوص اگر سطحينگر باشند، با اعتماد به ظواهر و سوابق افراد به دام بيافتند.


با توجه به آنچه در مورد عوامل شكست افراد و جوامع در امتحانات گفته شد، روشن ميشود كه براى مقابله با اين عوامل در زمينه فردى هر كسى بايد خودش اقدام كند و در زمينه اجتماعى بزرگ‏ترين وظيفه نخبگان و فرهيختگان جامعه، علما و دانشمندان ارتقاى سطح فرهنگى جامعه، بيدار كردن مردم و افشاى منافقين و شياطين است تا مردم از سطحينگرى خارج شوند، عميق فكر كنند، مسايل دينى را خوب بشناسند و بدانند از كجا بايد احكام و موضوعات را تشخيص دهند و در نتيجه شياطين نتوانند از ساده‏نگرى مردم استفاده كنند و با كمك تبليغات و راه‏هاى ديگر نقشه‏هاى خود را در سطح جامعه پياده كنند. اين كار يكى از واجب‏ترين واجبات ما مسلمانان و از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر است كه كه در روايات اعظم فرايض اسلام خوانده شده است.


وظيفه دوم اين است كه بايد خداپرستى در مقابل هويپرستى تقويت شود تا هر كس بعد از اينكه فهميد چه بايد بكند، قدرت روحى و اراده انجام آن را داشته باشد؛ نه اينكه با برخوردى منفعلانه به تقليد از شياطين از هوى و هوس خودش تبعيت كند و اين كار با تهذيب اخلاق و تقويت روح تقوا امكان‏پذير است.

وفقنا الله و اياكم


1؛ بحارالانوار، ج 22، ص 352

2؛ اعراف، 176

3؛ نساء، 59

4؛ آل‏عمران، 7

5؛ احزاب، 6

6؛ واقعه، 10-11

7؛ توبه، 100

8؛ وسايل‏الشيعه، ج 10، ص 313

9؛ حجرات، 12

10؛ نهج‏البلاغه، ص 88، خطبه 50

***

طرح گرافیکی

طرح:عون بن عبدالله بن جعفر
***
سخنان ناب میرزا اسماعیل دولابی درباره امام حسین(ع) و عاشورا:
نفرمود همه ی شما امام حسینید؛ گذاشتند خودتان درک کنید
 
 
آیا وقتی امام حسین علیه السلام را قبول کردی ، در مجلس عزایش نمی نشینی ؟ پس اقرار عمل می آورد. نماز، روزه، قرآن، ایمان و... هریک چهار فصل دارند و عاشورا بهار ایمان است.ظهور حضرت ولی  عصر علیه السلام جزای کربلاست.همه ی مصیبت های عالم در کربلا جمع شدند و جزای آن شد این آقا.در کربلا، هم قحط آب بود و هم قحط محبت.فرمودند: همه زمین ها کربلا و همه ی روزها عاشورا است؛ ولی نفرمودند همه ی شما امام حسینید گذاشتند خودتان درک کنید.

عاشورا سالی یک بار شیعیان را می میراند و زنده می کند  و موتوا قَبلَ اَن تموتوا را عملی می کند.تجلی امام حسین علیه السلام همدوش تجلی خدا است.غم کربلا، غم های دیگر را از بین می برد.غم بدون  امکان گریه خیلی سخت است، اسمش حُزن است و خزانه ی حُزن و غم عاشورا، دل حضرت زینب علیها السلام است.زیارت اربعین امام حسین علیه السلام، عرفات سیر مومنان است .هرکس عرفات را درک کند، محبتش قبول است.کربلا و عاشورا شرابی دارد که همه ی گناهان آب را می کند.

هنگام عزاداری انسان درِ دلش را باز می کند و امام حسین علیه السلام داخل می شوند.زیاد سجده کردن بر تربت امام حسین علیه السلام ، اخلاق را عوض می کند. [کتاب طوبای کربلا]
 
***
مرثیه‌سرایی و نوحه‌خوانی
نجوا/حاج محمود کریمی/نمیشه عاشق باشی و دلت نگیره...

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

karimi- shabe 4 moharram 1438 (1).mp3 | دانلود فایل
 
روضه/حاج سعید حدادیان/دو فرزند حضرت زینب(س)

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

haj saeed hadadian- rooz 4 moharram 1438 (2).mp3 | دانلود فایل
 
زمینه/حاج محمدرضا طاهری/یا قتیل العبرات....:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
mohammad reza taheri- shabe 4 moharram 1438 (4).mp3 | دانلود فایل
 
زمینه/کربلایی حنیف طاهری/صدای گریه میرسه...

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

950712-02-zamineh[hanif].mp3 | دانلود فایل
 
زمینه/حاج مهدی سلحشور/توی قاب چشمای ترم...

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

salahshour- shabe 4 moharram 1438 (1).mp3 | دانلود فایل
 
واحد/حاج میثم مطیعی/این مردان فداییان یارند...

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

Shab04Moharram1395[07].mp3 | دانلود فایل
 
واحد/حاج مجید بنی فاطمه/بسم الله و بالله..

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

banifattemeh- shabe 4 moharram 1438 (4).mp3 | دانلود فایل
 
واحد/حاج مهدی رسولی/بیایید به دور سر ارباب بگردید...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
rasoli-Shab4Moharram95-vahed.mp3 | دانلود فایل
 
دودمه/کربلایی حسین سیب سرخی/غم به دل راه نده  دو پسر آوردم...

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

sibsorkhi- shabe 4 moharram 1438 (10).mp3 | دانلود فایل
 
شور/کربلایی نریمان پناهی/گلی گم کرده ام...

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

07_Shoor_Payani_Nariman_Panahi_Panahi.mp3 | دانلود فایل
 
شور/حاج حسین سازور/اسم اعظم زینب است

.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.

shoor shab 4.mp3 | دانلود فایل
 
شور/حاج امیر عباسی/تشنه لب کربلا...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
amir abbasi- shabe 4 moharram 1438 (3).mp3 | دانلود فایل
 


-

 

 

 

بارگذاری