
نامهای مهم از یک جوان به علامه طباطبائی/ دستورالعملی از امام علی (ع) برای رفع مشکلات بزرگ/ برنامه عملی برای تسلّط بر نفس/ روایتی از ارادت خاص علامه حسنزاده آملی به آیت الله پهلوانی
گروه معارف-رجانیوز: شبهای ماه مبارک رمضان در مسجد لولاگر محفل ذکر و موعظه با موضوع«مبانی تربیت سلوکی فقیه عارف آیتالله پهلوانی» شامل شرح کلمات اخلاقی و عرفانی این عالم ربانی در کتاب «عید وصال»، به همت «هیات رهپویان آل طاها(ع)» و «هیات کریم آل طاها(ع) کانون دانشپژوهان نخبه» برگزار شد. متن پیش رو حاصل سخنرانی جلسات بیست و سوم، و بیست و چهارم از این سلسله جلسات است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا.
محور بحث ما، شرح کلمات فقیه عارف، استاد بزرگوار مرحوم آیت الله پهلوانی بود. وارد بحث انس با قرآن شدیم و گفتیم که در این مکتب سلوکی، انس با قرآن، از ارکان سلوک به حساب میآید. جلوههایی از انس با قرآن را خدمت عزیزان عرض کردیم. بحث ما رسید به مسبحات. در باب مسبحات هم مطالبی مطرح شد و دو روایت در این زمینه، خدمت عزیزان نقل کردیم. بعد هم عرض کردیم یک مقداری مطالب باقی مانده، که به آنها توجه میکنیم.
نامه ای مهم از یک جوان به علامه طباطبائی
در سال 1355 یک جوان بیست و دو سالهای، نامهای به مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه مینویسد. این نامه مضمونش این است که ایشان از مرحوم علامه تقاضای دستورالعملهای سلوکی میکند. این نامه، نامه جالبی هست. حالا اینکه آن جوان بیست و دو ساله، در زمان طاغوت، چطور علامه را پیدا میکند و نامهای به ایشان مینویسد و مرحوم علامه جواب ایشان را میدهد، خدمت شما عرض میکنم. من متن این نامه را چون خیلی جالب هست، خدمت شما میخوانم. دلیل اینکه این نامه را عرض میکنم، شاهدم در جواب مرحوم علامه، در حین دو خطش است و اینکه چرا من این نامه را از ابتدا عرض میکنم برای این است که بدانید راه قرب الهی به روی همه، خصوصا جوانان باز است. کسی تصور نکند که راه بندگی و طی طریق قرب الهی، اختصاص به چهل سالهها و پنجاه سالهها دارد! اگر اینطور بود مرحوم علامه جواب نمیدادند. میگفتند حالا درس خودت را بخوان، هفت هشت ده سال دیگر بیا و جوابت را بگیر! اما مرحوم علامه جواب میدهد. و امّا متن نامه:
"بسم الله الرحمن الرحیم. محضر مبارک نخبة الفلاسفه و آیت الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمره ان شاء الله. سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. کوتاه سخن آنکه جوانی هستم بیست و دو ساله. میزان تحصیل: پنجم ریاضی. اشتغالات فعلی: تحصیلات حوزه قم، حدود لمعه و اصول فقه [حدودا سال چهارم، پنجم حوزه بوده] آخوند زاده [یعنی پدرم هم روحانی هست.] محیط زیست من: دو سال سربازی در تهران، شش سال کودکی در قم، تحصیلات اولیه و بیشتر تحصیلات دبیرستان نیز در قم. چند سالی هم کرمانشاه.
چنین تشخیص میدهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سوال من پاسخ میدهید [این خودش خیلی مهم است. که این جوان در سال 55 مرحوم علامه را کشف میکند و میداند که ایشان میتواند برای او راهگشا باشد. این نامه شامل سوالاتی هست که نوع جوانان این سوالات را دارند] در محیط و شرایطی که زندگی میکنم، هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند. [خب این گرفتاری نسل جوان ماست] و مرا اسیر خود ساختهاند و سبب آن شدهاند که مرا از حرکت به سوی "الله" و حرکت در مسیر استعداد خود بازداشته و میدارند." این نکته مهمی است. یعنی فهمی که آدم از درد خویش دارد. چون ما یک بحثی داریم میگوییم در پزشکی آن چیزی که خیلی مهمتر از درمان است، تشخیص درد است. اینکه یک جوان بیست و دو سالهای در دوران طاغوت، درد خودش را تشخیص داده که چیست؟ این خیلی مهم است. مطلب دیگر اینکه او برای درمان این درد، نزد کسی رفته که او طبیب این درد است. این درد را برایش برنامه دارد که چگونه درمان کند. چون گاهی اوقات درد خودمان را تشخیص میدهیم، میدانیم درد داریم؛ اما در راه درمان، گرفتار مشکلاتی میشویم. پیش هرکس و ناکسی میرویم. بدون تحقیق، بدون جستجو. به صرف اینکه یک عَلَمی در یک جا به نام سیر و سلوک و عبودیت و اینها برپا میشود، مجذوب میشویم. ده سال، بیست سال میرویم. بعد میبینیم هیچی! عمرمان هدر رفت! اشتباه آمدیم. آن إنّیّت و خودبینی و غروری که داشتیم، به شکلی دیگر تقویت شده، به جای اینکه از بین برود!
برنامه عملی برای تسلّط بر نفس
این جوان در ادامه اینطور مینویسد: "درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلّط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند، بشکنم و سعادت بر من حکومت کند. [وقتی اینها را برای مرحوم علامه مینویسد، بعد از درخواستش، یک تذکری به مرحوم علامه میدهد. میگوید:] یادآور میشوم، نصیحت نمیخواهم؛ و الّا دیگران ادعای ناصحیّت فراوان دارند. [چون خیلی از چیزها هست که جنبه نصیحتی دارد، ولی این شخص میگوید من نصیحت نمیخواهم. خیلی ها در جامعه هستند که آدم را نصیحت میکنند. فرد می گوید من تسلط به هوای نفسم ندارم. نصیحت میکنند که مواظبت کن. مراقب نفست باش. همین! مواظب باش در جامعه گول نخورید. مواظب باش تو را نبرند. اینها نصیحت است. اما این ها کافی نیست. اینها درمان میخواهد]
دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. همان گونه که شما در تحصیلات خود در نجف، پیش استاد، فلسفه داشتید. همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت. (مسموع است) [پرانتز زده مسموع است، یعنی آن طور که به گوش من خورده] بازهم خاطر نشان میسازم که نویسنده، با خود فکر میکند که شفاها موفق به پاسخ این سوال نمیشود. [یعنی میدانم که اگر من حضوری خدمت علامه برسم، نمیتوانم پاسخ خودم را شفاهی بشونم.] وانگهی شرم دارم؛ [این هم یک نکته خیلی مهمی است. حالا من یک خاطرهای در این زمینه عرض میکنم.] وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گران مایه شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم، پدرانه چنانچه صلاح میدانید و بر این موضوع میتوانید اصالتی قائل شوید، مرا کمک کنید. در صورت منفی بودن [یعنی اگر نمیخواهید به من جواب بدهید] به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم 23/10/1355"
یک تذکر در مورد معاشرت با اولیای الهی
یک نکتهای که در این نامه وجود داشت، این بود که نوشته بود: من حضورا اگر بخواهم خدمت شما برسم، شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. باید به این مطلب توجه داشته باشیم که در رابطه با معاشرت و گفتگوی با اولیای الهی، انسان باید خیلی مراقب باشد که اینها اذیت نشوند. اگر اذیت بشوند آثار سوء وضعی در زندگی انسان میآید.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد شجاعی را. اهل زنجان بود. از شاگردان مرحوم علامه طباطبائی بود. حدود دو سه سال پیش، مرحوم شد. ایشان خیلی هم گمنام بود. البته برنامههایی از ایشان ضبط کرده بودند و این اواخر، رادیو قرآن و رادیو معارف پخش میکردند. ولی همین الان هم نامشان را بگویید، نوع جامعه ما ایشان را نمیشناسند. صاحب کتاب "مقالات" است، که سه جلد هست و انتشارات سروش چاپ کرده. کتاب خوبی هم هست. کتابهای دیگر هم دارد.
این خاطره ای که عرض میکنم تقریباً مال بیش از 20 سال قبل است! شاید 25 سال تا 30 سال قبل. من داشتم تلفنی با ایشان صحبت میکردم. یک مطلبی را از ایشان درخواست کردم. ایشان فرمودند: "نه! من به درد همین دانشجوها و اینها میخورم. شما که آقای بهجت را دارید، از ایشان استفاده کنید." مرحوم آیت الله بهجت آن موقع در قید حیات بودند. گفتم: "بله، ایشان هم هستند. آن استفادهها در قالب سوال یا در جلسهای که دارند، مسیر منزلشان به مسجد یا مسجد به حرم یا حرم به منزل، اینها انجام میشود." ایشان گفتند: "من آرزویم این است که ای کاش خانهام نزدیک خانه آیت الله بهجت بود و هر روز از ایشان استفاده میکردم. منتها یک نکتهای را من به شما بگویم. شما از ایشان استفاده میکنید، خیلی مراقب باشید که ایشان اذیت نشود. این خیلی نکته مهمی است."
لذا گاهی میشد که ایشان از حرم میآمدند بیرون، ما یک سوالی میکردیم، اما ایشان همان لحظه جواب نمیدادند! مشغول کار خودشان بودند. وقتیکه درب منزل میرسیدیم، ایشان جواب آن سوال را که مثلا ده دقیقه قبل پرسیده بودم، میدادند. خیلی هم ناراحت میشدند. یک روز به بنده گله کردند، گفتند: "بعضیها نمیدادند که من مشغول سخن گفتن با چه کسی هستم! میآیند این رشته را قطع میکنند. در راه مثلا نماز مستحبی یا نافلهای میخواندم، کسی میآمد و با اصرار و اینها این رشته را قطع میکرد." این هم خودش یک نکتهای است که انسان در استفاده از اولیای الهی یک طوری باشد که اسباب اذیت اینها فراهم نشود، که آثار وضعی این در زندگی بیاید. مرحوم آیت الله بهجت، تعبیر میکردند، میفرمودند: "میوه که به درخت باشد وقتی برسد، خودش میافتد. یعنی آن چیزی که برای ما مهم است، باید قابلیت نشان بدهیم." اگر انسان قابلیت نشان دهد، سهمش را به او خواهند داد. راهش را هم خود خدا میچیند " لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا".
راهکار عملی علامه طباطبائی در پاسخ به نامه
وقتی این جوان بیست و دو ساله نامه را خدمت علامه مینویسد، مرحوم علامه جواب این جوان را میدهند. متن جوابی که ایشان میدهند، این است. میفرمایند: "السلام علیکم [مرحوم علامه به یک جوان بیست و دو ساله! وقتی آدم به پاسخ نگاه میکند، میبیند که اگر یک بزرگواری هم این درخواست را کرده بود، مرحوم علامه همین طوری با همین ادبیات و لطافتهایی که در این جوابشان هست جواب میدادند.] فرمودند:
"السلام علیکم؛ برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشتهاید، لازم است همتی برآورده، توبهای نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازید." او راهکار عملی میخواست. مرحوم علامه هم اول سطرش را با راهکار عملی شروع می کند: همت، توبه، مراقبه، محاسبه. اگر اینها نباشد، انسان به جایی نمیرسد! این اول راه است. همت، توبه، مراقبه، محاسبه. بعد مرحوم علامه شیوه مراقبه و محاسبه و اینها را مطرح میکنند، ولی چون شاهد عرض ما نیست، من آنها را نمیخوانم. شاهد عرض ما اینجاست، میفرمایند: "هر شب پیش از خواب، اگر توانستید سور مسبّحات یعنی سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن را بخوانید." اعلی را هم که شب قبل عرض کردم. حالا اگر یک وقتی چیزی پیش آمد، شرایطش یک شرایط خاصی بود یا به او فشار میآمد و شخص نتوانست بخواند، مرحوم علامه در این نامهشان مینویسند: "اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید." حالا درباره سوره حشر عرض خواهیم کرد که امام رضوان الله تعالی علیه یک دستوری در همین رابطه دارند.
ایشان پایین این دستور مینویسند: "و پس از بیست از روز از حال اشتغال [یعنی از آن زمانی که نامه من به شما رسید و مشغول شدید، بیست روز بعدش] حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید." ببینید خیلی مسئله مهم است. مرحوم علامه یک نامه نوشته به جوان بیست و دو ساله و چند تا دستور میدهد. ماه رمضان چند روز است؟ یا 29 روز است یا یک ماه، یعنی 30 روز. علامه نوشته: " پس از بیست روز" یعنی ده روز از ماه رمضان کمتر. یعنی این باید حالات ایجاد کند. اگر کار درست انجام بگیرد، حالات انسان عوض میشود. آن جوان یک نامه نوشت. علامه پاسخ نامه را دادند. بعد علامه درخواست یک نامه میکنند! خوب دقت کنید سال 55. یعنی دو سال مانده به انقلاب. مرحوم علامه پیگیر است. نمیگوید حالا یک بچه طلبهای آمده یک چیزی، نامهای نوشته. پیگیر است که راه را برای او باز کند. بعد هم مینویسند: "ان شاء الله موفق خواهید بود و السلام علیکم؛ محمد حسین طباطبائی" مرحوم علامه اسم خودشان را مینویسند. بعد هم آن جوان، نامه دوم را برای مرحوم علامه مینویسد. حالا من دیگر آن نامهها را عرض نمیکنم.
کدام آیات برای ژرفنگران آخرالزمان نازل شد؟
غرض این است که در این مکتب تربیتی سلوکی، انس با مسبّحات جایگاه خاصی دارد. در بین این مسبحات، یکی شش آیه اول سوره حدید است و یکی آیات آخر سوره حشر است و یکی هم سوره توحید است که روایت بالخصوص نسبت به اینها داریم؛ که اگر کسی مسبّحات را مشغول شود به این روایات هم عمل کرده.
مرحوم علامه رضوان الله تعالی علیه در المیزان روایتی را از کتاب "کافی" مرحوم کلینی نقل میکند: "سُئل علی بن الحسین علیهما السلام عن توحید" یک مردی آمد از امام سجاد سوال از توحید کرد که توحید چیست؟ خوب دقت کنید "فقال إنَّ اللهَ عزّوجلّ عَلِمَ أنـَّه يكونُ في آخر الزَّمان اَقوامٌ مُتَعمِّقون" خدا میدانست در آخر الزمان یک اقوامی و مردمی پیدا میشوند که اینها ژرفنگر هستند. متعمق هستند. اهل فکر و اندیشه هستند. "فَاَنزَلَ اللَّهُ تعالى "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" خدا برای این مردم، قل هو الله احد را نازل کرد "وَ الْآیَاتِ مِنْ سُورَة الْحَدِیدِ إِلَی قَوْلِهِ: وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ" سوره توحید، با شش آیه اول سوره حدید، خدا چون میدانست در آخر الزمان انسانهای اهل فکری هستند، این آیات را فرستاد. یعنی حضرت با این بیان میخواهد به آن شخص بفهماند که اگر توحید میخواهید؟ توحید در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و این چند آیه اول سوره حدید هست. "فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَکَ" اگر کسی در باب توحید بخواهد بیش از "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" و بیش از این آیات سوره حدید کنجکاوی کند، فَقَدْ هَلَکَ او دیگر خود را به هلاکت میاندازد؛ یعنی هر چه در باب توحید هست، اینجا است: "در قل هو الله و در سوره حدید".
بعد مرحوم علامه، در آن مکالماتی که بین مرحوم سید احمد آقای کربلایی و مرحوم آقای اصفهانی بوده که در کتابی به عنوان "توحید علمی و عینی" جمع آوری شده در آنجا آخر الزمان را معنا میکنند. ما خیال میکنیم که وقتی میگویند در آخر الزمان، افرادی اهل فکر هستند، یعنی الان. نه؛ این طور نیست. آخر الزمان یعنی زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به بعد. ایشان میفرمایند: "آخرالزمان، زمان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و آن حضرت را پیامبر آخر الزمان میگویند." یعنی این مال امت پیغمبر است. در بین امّت پیغمبر، افرادی هستند که اهل فکر هستند.
علامه نقل کردند که ملاصدرا وقتی که این آیات را شرح و تفسیر میکرد، وقتی به این حدیث میرسد؛ ملاصدرا شروع میکند به گریه کردن، گریه شوق. اشکش جاری میشود که خداوند بر ماها یک چنین آیاتی را فرستاده. جناب آقای حسن زاده آملی هم در "رساله أنه الحق" یک بیانی دارند، میفرمایند: این تعبیری که دارد متعمّقون و افرادی که ژرف نگر هستند، "برای اینکه عجز عرب بیانانی مانع بود از این که آیه "هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ" را بفهمد. اما مثل آخوند ملاصدرا معنی این آیه را درک میکند. چنانکه خود گوید که من پیوسته در این آیات تفکر میکردم تا وقتی این حدیث را دیدم، گریه کردم از شوق." اینها انسشان با قرآن است.
معامله یک عمر با تفکّر در چند آیه میارزد
آن که عرض کردم امام رضوان الله تعالی علیه همچین دستوری دارند، در نامهای که ایشان به مرحوم حاج احمد آقا مینویسند، در آنجا میفرمایند: "پسرم سوره مبارکه حشر را مطالعه کن" [امام نفرمودند که قرائت کن! فرمودند مطالعه کن. یعنی هم باید قرائت کند، هم این سوره را مطالعه کند و روی آن فکر کند] که گنجینههایی از معارف و تربیت در آن است." سوراخ دعا را ما گم کردیم. قرآن که در خانه همه ما هست. این هم دستور امام و مرحوم علامه. "پسرم سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینههایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد [خوب دقت کنید! امام این نامه را اواخر عمرشان نوشته اند، با آن تجربههای معنوی و حاکمیتی] و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند. [یعنی یک عمر هفتاد ساله هشتاد ساله بنشیند روی این آیات فکر کند. اینقدر این آیات عمیق است در رابطه با توحید] و از آنها به مدد الهی توشهها بردارد. خصوصا آیات اواخر آن از آنجا که میفرماید: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ" تا آخر سوره. در همین آیه کوچک از حیث لفظ و بسیار بزرگ از حیث معنا، احتمالاتی است سازنده و هشدار دهنده."
من اینجا یک نکته کلیدی هم عرض کنم. مرحوم علامه این را در جلسات خصوصیشان فرمودند و ما از مرحوم آیت الله جعفری و آیت الله پهلوانی عرض میکنیم. وقتی شما آیات را نگاه میکنید، مطلبی که در صدر آیه آمده بعدش دیگر هر مطلبی که میآید، خصوصا آن فراز آخر آیه، همه در مقام تثبیت همان مطلب است. این آیه را نگاه کنید. مومنان! تقوا داشته باشید، نگاه کنید که ببینید که برای بعد از خودتان چه میفرستید "وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ" ببینید همه اش دارد این اتَّقُوا اللَّهَ را تثبیت میکند. دوباره وَاتَّقُوا اللَّهَ. خب یک وقت به توجیه و اینها نیفتید. "إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ" خدا آگاه است که دارید چه کار میکنید. این تثبیت میکند همان مطلب اول را. حالا به همین شکل که عرض کردم آیات قرآن را ببینید، خیلی لذت بخش است. حالا باز مطالبی هست از مرحوم آقای شاه آبادی. یک دستوری هم آقای حسن زاده آملی دارند که تعبیر میکنند تحفهای بسیار بسیار شیرین. اگر عمری بود ان شاء الله عرض خواهیم کرد.
جلسه بیست و چهارم شرح کلمات عرفانی آیت الله پهلوانی
محور بحث ما کلمات فقیه عارف مرحوم آیت الله پهلوانی بود که در کتاب "عید وصال" جمع آوری شده. وارد یک بخشی شدیم تحت عنوان انس با قرآن که این بحث خودش بخشهای مختلفی داشت. رسیدیم به بحث قرائت مسبحات ستّ که در این رابطه روایاتی مطرح شد. کلماتی از ارباب معرفت خدمت عزیزان عرض کردیم. یک چند مطلبی هم باقی مانده که آن را هم عرض میکنیم و وارد یک بخش جدیدی میشویم.
در باب کلمات عرض کردیم که امام رضوان الله تعالی علیه نسبت به قرائت سوره مبارکه حشر که یکی از سورههایی است که در همین مسبحات ستّ قرار دارد، توصیههایی دارند. یک توصیه را در شب قبل عرض کردیم خدمت عزیزان که فرمودند "پسرم سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینههایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند." این را در شب قبل عرض کردیم.
توصیههایی از امام راحل پیرامون سوره حدید و حشر
امام رضوان الله تعالی علیه در کتاب "اربعین حدیث" خود، بیانی را از استاد بزرگوارشان مرحوم آیت الله شاه آبادی نقل فرمودند. فرمودند که: "جناب عارف بزرگوار و شیخ عالی مقدار ما، میفرمودند که مواظبت به آیات آخر سوره مبارکه حشر از آیه شریفه " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ" تا آخر سوره مبارکه، با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصاً در اواخر شب که قلب انسان فارغ البال است، خیلی موثر است در اصلاح نفس." این هم یک بیانی که امام رضوان الله تعالی علیه از استاد بزرگوارشان مرحوم آیت الله شاه آبادی نقل کردند که اگر این مسبّحات را کسی قرائت کند، به این دستورات عمل کرده چون سوره حشر هم در همین مسبّحات قرار دارد.
یکی از کتابهای امام رضوان الله تعالی علیه کتاب "شرح حدیث جنود عقل و جهل" است. در آنجا هم باز یک بیانی خود ایشان دارند نسبت به همین آیات پایانی سوره حشر که میفرمایند: "و اگر آیات شریفه آخر سوره حشر را از قول خدای تعالی " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ" که آیه 18 است تا آخر سوره که مشتمل بر تذکر و محاسبه نفس و محتوی بر مراتب توحید و اسماء و صفات است، در یک وقت فراغت نفس از واردات دنیایی مثل آخر شب یا بین الطلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفکر کند. امید است ان شاء الله نتایج حسنه ببرد." در جلسات قبل مفصل عرض کردم که در مکتب سلوکی مرحوم آیت الله پهلوانی و مشایخشان، خود استفاده بردن از شب و این زمان بالخصوص یک حساب خاصی دارد. کلمات ایشان را عرض کردم که یکی از آنها همین فراغتی است که انسان در شب دارد که این برای استفاده خیلی راهگشا است.
یک بیان دیگر هم باز امام در همین زمینه در کتاب "آداب الصلاة" خود دارند. در آنجا میفرمایند که: "ذات مقدس حق که هر جا مناسب شده خود به لسان قدرت بندگان را دعوت فرموده مثلاً به معارف الهیه و توحید و تنزیه چون سوره مبارکه توحید و اواخر سوره حشر و اوایل حدید و دیگر موارد کتاب شریف الهی." اینجا هم امام هم توصیه کردهاند به اوایل سوره حدید و اواخر سوره حشر و سوره توحید.
ببینید من این کلمات را عرض کردم که بیانات شخصیتهایی همچون امام، مرحوم آقای شاه آبادی، مرحوم آیت الله پهلوانی، حضرت آیت الله حسن زاده بود که قرص شوید در انجام این توصیههایی که برای ما دارند. خب تا اینجا کلمات تمام شد.
روایتی در شب گذشته عرض کردیم به این مضمون که "چون خداوند میدانست که در آخر الزمان افراد متعمّقی هستند لذا این آیات اوایل سوره حدید و سوره توحید را فرستاد که اینها چون اهل تعمق هستند بهرههای توحیدی خودشان را ببرند." مرحوم آیت الله پهلوانی در مقدمه کتاب "سرّ الاسراء" یک بیانی دارند که این حدیث را ذکر میکنند و میفرمایند: "فإنّهما [یعنی امام راحلمان رضوان الله تعالی علیه و مرحوم علامه طباطبائی رحمة الله علیه] کانا مصداقَین لقول علیّ بن الحسین علیهما السّلام حیثُ قال إنَّ اللهَ عزّوجلّ عَلِمَ أنـَّه يكونُ في آخر الزَّمان اَقوامٌ مُتَعمِّقون." در همین دوران خودمان یک مصداق از همین افراد متعمق، امام راحل است و یک مصداقش هم مرحوم علامه طباطبائی. این یک مقداری توضیح باقی مانده بود از جلسه قبل که عرض کردیم.
تحفهای بسیار بسیار ارزشمند
یک وعدهای دادیم که یک تحفهای استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله حسن زاده آملی دارند که نقل فرمودند. تعبیر خودشان این است که "تحفهای بسیار بسیار ارزشمند". که این میتواند راهگشا باشد. منتها در استفادههای معنوی خوب است که انسان این برنامهها را به کار بگیرد. خود ایشان هم در ذیلش یکی دو خط مطلبی دارند. چون مطلب مربوط به همین مسبّحات است عرض میکنم. ایشان میفرمایند که: "شایسته است دستوری بسیار بسیار گرانقدر و ارزشمند به رسم بهترین تحفه و عطیّه به حضور گوهرشناس قدردان تقدیم بدارم." این دستور یک روایت است. تا اینجا گفته ایشان بود و بقیهاش روایت است.
علامه حسن زاده سند روایت را اینگونه فرمودند که قاضی قُضایی در کتاب "دُستور معالم الحِکَم و مأثور مکارم الشیَّم من کلام امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام" این روایت را نقل میکند که براء بن عازب میگوید: " دخلتُ علی علی (علیه السلام) فقلتُ: یا امیرالمؤمنین سألتُکَ بالله الّا خصَصَتنی بأعظمِ ما خصَّک به رسول الله - (صلی الله علیه وسلم) - ممّا خصَّه به جبریل ممّا أرسله به الرّحمن عزّوجل." میگوید من وارد شدم بر امیرالمومنین و آن جناب را به خدا سوگند دادم که مرا به اعظم اسمائی که خداوند رحمان جبرئیل را به ارسال آن مخصوص داشت، و جبرئیل هم رسول خدا را و آن حضرت هم شما را مخصوص داشت، آن را به من بگویید. ما را مخصوص کن به آن چیزی که جبرئیل برده برای پیغمبر، پیغمبر هم برده برای امیرالمومنین. آن را به من بگو. آن اعظم اسماء چیست؟
"فقال: لولا ما سألتَ ما نشرتُ ذکرَ ما اُرید أن أستُرَه حتی اُضَمَّنَ لَحَدی." حضرت فرمودند که اگر درخواست و سوال تو نبود، من اراده کرده بودم که تا آن وقتی که من را در لحد قرار میدهند، به کسی این را نگویم. ولی تو سوال کردی.
دستورالعملی از امام علی (ع) برای رفع مشکلات بزرگ
حضرت در ادامه میفرمایند که:"إذا أردتَ أن تَدعُوَ بإسم الله الأعظم" اگر خواستی خدا را به اسم اعظم بخوانی "فاقرأ من اوّل الحدید ستَّ آیات، و آخِر الحشر هو الله الذّی لا اله الا هو، الی آخرها." شش آیه اول سوره حدید را بخوان و آخر سوره حشر از هو الله الذی لا اله الا هو تا آخر. "فاذا فَرَغتَ فتکَلَّمت." وقتی که حشر را هم خواندی حرف بزن. چه حرفی بزنیم؟ چه بگوییم؟ "فقل: یا مَن هو کذلک" ای خدایی که چنین هستی. چون هم شش آیه اول سوره حدید و هم این آیه آخر سوره حشر آیات توحیدی است. "إفعل بی کذا و کذا." با من اینطور کن. حاجتت را بخواه و بگو که من این را میخواهم. در اینجا طبق این روایت امیرالمومنین قسم جلاله میخورند: "فوالله لو دعوتَ به علی شقیٍّ لَسَعِد." اگر این کار را انجام دهی و نسبت به یک انسان شقی درخواست کنی، او سعادتمند خواهد شد و از شقاوت خارج میشود.
"قال البراء: فوالله لا أدعوبها لدنیا ابدا." براء گفت: من این را اصلا برای دنیا نمیخواهم. "قال علی (علیه السلام): أصَبتَ" حضرت فرمودند: درست است این را برای دنیایت نخواه. "کذا أوصانی رسول الله (صلی الله علیه وسلم) غیرَ أنّه أمَرَنی" پیغمبر هم همین طور من را وصیت کرد. منتها سفارش کرد و دستور داد که "أن أدعوَ بها فی الاُمور الفادِحَه." در آن امور مشکل و خیلی مهم این دستوری که به تو دادم را انجام بده.
عرض کردیم که یکی از مسبّحات سوره حدید است و یکی هم سوره حشر. آیاتی که در این روایت هم آمده در کدام سوره است؟ در همین سوره حدید و حشر. حالا اگر کسی انس بگیرد و قبل از خواب این شش سوره را بخواند، خیلی آثار و برکات دارد.
آیت الله پهلوانی هنوز هم گمنام است
من اینجا یاد یک خاطرهای افتادم که این نشانه عظمت استاد بزرگوار مرحوم استاد آیت الله پهلوانی است. مقام معنوی و علمی و آثار حضرت آیت الله حسن زاده آملی معروف و مشهور است. اما مرحوم آقای پهلوانی گمنام است. این مرد هنوز هم گمنام است! کسی ایشان را نمیشناسد. از ایشان گمنامتر مرحوم آیت الله آقا سید عبدالله جعفری تهرانی است.
در مراسم بزرگداشت مرحوم آیت الله پهلوانی، در همان ایامی که ایشان از دنیا رفته بودند، یک جزوهای را چاپ کردند که یک مختصری از زندگینامه ایشان بود و برخی از توصیههای ایشان و معرفی برخی از آثارشان. روی جلد این کتاب، عکس مرحوم آیت الله پهلوانی بود. خوب دقت کنید. در جلسه بزرگداشت، بنده این را خدمت استادمان جناب آقای حسن زاده آملی دادم. ایشان وقتی که این جزوه را گرفتند و چشمشان افتاد به عکس آیت الله پهلوانی، با دست چپشان، این قسمت چپ قبا را به حالت کنار زدن آوردند جلو، بعد با دست راستشان عکس را گذاشتند روی قلبشان و همین طور این عکس را روی قلب مبارکشان میمالیدند. بعد فرمودند که: "من از ارادتمندان ایشان بودم." این کتاب "جمال آفتاب" که ده جلد شرح دیوان حافظ است، یکی از علل چاپ این کتاب، اصرار آیت الله حسن زاده بود که آمدند منزل آیت الله پهلوانی و درخواست کردند. ایشان حتی ناشر را آورده بودند که این کتاب چاپ شود.
خب یک توفیقی بود که در ماه مبارک رمضان ما هر شب اسم این بزرگوار را ببریم. یقین هم داریم که این مطالبی که الان دارد به زبان ما جاری میشود و استفادههایی که میشود، عنایات خودشان است. هم ایشان هم حضرت آیت الله جعفری تهرانی.
برنامهای برای خواندن سوره توحید
یکی از جلوههای انس با قرآن در مکتب تربیتی مرحوم آیت الله پهلوانی رضوان الله تعالی علیه و همین طور حضرت آیت الله آقا سید عبدالله جعفری تهرانی و مشایخشان سوره توحید است. در یکی از جلسات عرض کردیم که ایشان قریب چهل سال در وقت سحر با حال توجّه، سوره توحید را میخواندند و هدیه میکردند به انبیاء الهی و تعریف کردیم که در آن مکاشفه یا رؤیای صادقهای که داشتند دیدند که انبیاء آمدهاند برای تشییع ایشان و گفتند که "این شاید مال همین سورههای توحید بوده که من میخواندم." در هر سحر صد مرتبه.
منتها اگر کسی بخواهد انجام دهد به این شکلی است که من عرض میکنم. این هم راحتتر هست و هم توصیهای بود که حضرت آیت الله جعفری تهرانی کردند. ایشان فرمودند که: "در هر شب [شب یعنی از غروب تا اذان صبح] صد مرتبه سوره توحید، صد مرتبه صلوات." مجموعه اینها زمانی نمیبرد. نزدیک ده دقیقه آن صد مرتبه توحید است و صلوات هم که مشخص است که صد مرتبه زمانی نمیبرد. اگر در بین کارهایتان پخشش هم بکنید، عیبی ندارد. ایشان فرمودند: "این برنامهتان باشد تا آخر عمر. از روز شنبه هر دو هفته به نیّت چهارده معصوم این کار را انجام دهید."یعنی چه؟ یعنی روز شنبه این صد تا توحید و صد تا صلوات را هدیه میکنید به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، روز یکشنبه هدیه میکنید به امیرالمومنین علیه السلام، روز دوشنبه صدیقه طاهره سلام الله علیها و همینطور هر روز برای یکی از معصومین تا جمعه دوم که هدیه میشود به امام زمان روحی و ارواح من سواه فداه. دوباره از شنبه شروع میکنید. به همین شکل دو هفته این برنامهتان باشد. خیلی آثار و برکات دارد. اگر میخواهید آثار و برکاتش بیشتر شود، نیابت کنید از طرف همه انبیاء و صلحا و اولیای الهی و شهدا و هدیه کنید در روز اول به رسول خدا و روز دوم به امیرالمومنین و همینطور ادامه دهید.
آن روایات نیابت را هم که قبلا عرض کردیم که نه تنها چیزی از شما کم نمیشود بلکه چیزی هم به شما اضافه خواهد شد. و عرض کردیم که سالک باید زرنگ باشد. وقتی یک عملی را انجام میدهد سعی کند در آن کار عنایات ربوبی و اولیای الهی را به سمت خودش بیشتر جذب کند و اوصیای معصومین هم اوصیای انبیاء هم خصوصاً ذوات مقدسه دوازده امام و صدیقه طاهره سلام الله علیها اینها بدهکار کسی نمیشوند اینها تلافی خواهند کرد به چند برابر.
آمرزش پنجاه سال گناه!
خب این دستور مبنا و روایاتی دارد که بعضی از این روایات را بخوانیم تا ببینید که این سوره توحید با آدم چه میکند!؟ در یک روایتی هست از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند: "مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ حِينَ يَأْخُذُ مَضْجَعَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَ خَمْسِينَ سَنَةً" کسی که هنگام خوابش صد مرتبه سوره توحید بخواند خدا گناه پنجاه سال او را میبخشد. البته حق الناس و اینها را انسان باید برود بدهد. یا اگر نمازی از او قضا شده باید به جا آورد. کارهایی که قضا بردار است و باید جبران کند را باید اقدام بکند.
روایت دیگر از امام صادق صلوات الله و سلامه علیه است که: "إِنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صَلَّى عَلَى سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ وَ قَالَ لَقَدْ وَافَى مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ لِلصَّلاَةِ عَلَيْهِ تِسْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ" حضرت به سعد بن معاذ نماز میت خواندند. فرمودند نود هزار ملک آمده بودند شرکت کرده بودند در مراسم نماز بر جنازه سعد "وَ فِيهِمْ جَبْرَئِيلُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ" یکی از این ملائکه که آمده بود بر سعد نماز بگزارد جبرائیل بود. "فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ بِمَا اِسْتَحَقَّ صَلاَتَكُمْ عَلَيْهِ؟" پیغمبر میفرماید که من از جبرائیل سوال کردم که چه شد که شما آمدی؟ سعد چه عملی را انجام داده بود که توی جبرائیل که ملائکه الهی هستی و نود هزار ملک دیگر آمدند و بر این جنازه نماز خواندند. "قَالَ يَقْرَأُ قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ رَاكِباً وَ مَاشِياً وَ ذَاهِباً وَ جَائِياً." جبرئیل در پاسخ عرض کرده به خاطر اینکه این خیلی اهل سوره توحید بود. سوار میشد، روی زمین راه میرفت، مینشست، میایستاد، رفت و آمد میکرد، مشغول سوره توحید بود. این اثر آن التزام عملی به سوره توحید بود که این آثار را برای او داشت.
اکسیر احمر
روایت دیگر را ابوبصیر از امام صادق صلوات الله و سلامه علیه نقل میکند. این روایت را وقتی یکی از اساتید ما نقل کردند، فرمودند که "خواندن صد مرتبه سوره توحید، اکسیر احمر است." اکسیر را میگویند که یک مادهای هست که وجود خارجی ندارد. به کتب لغت وقتی مراجعه کنید میگویند که وجود خارجی ندارد، اما گفته شده و یک برداشت کنایی از آن میکنند و میگویند که یک مادهای است که وقتی به جیوه بزنند میشود نقره، به مس بزنند میشود طلا. یعنی تحول در آن شی انجام میدهد و گرانبهایش میکند. اکسیر احمر، یعنی وقتی آن ماده احمر شد، دیگر خیلی کمیاب و نادر میشود. ایشان میفرمودند که "این صد مرتبه سوره توحید، اکسیر احمر است." یعنی چه؟ یعنی وجود انسان را متحوّل و قیمتی میکند. استنادشان به این روایت بود.
روایت از ابوبصیر است که از امام صادق صلوات الله و سلامه علیه نقل میکند: "من قرء قل هو الله احد مرة واحدة فکانّما قرء ثلث القرآن و ثلث التوراة و ثلث الانجیل و ثلث الزبور" کسی که قل هو الله احد را یکبار بخواند گویا یک سوم قرآن و یک سوم تورات و یک سوم انجیل و یک سوم زبور را خوانده. که اینها همه کتب آسمانی است. البته منظور حضرت هم از این کتب آسمانی دیگر ادیان، کتب تحریف نشده است. خب اگر سه بار بخواند چه میشود؟ میشود یک ختم قرآن. خداوند تفضل میکند و آثار یک ختم قرآن را نصیب بنده میکند.
چگونگی تکمیل ایمان
روایت بعدی از سلمان فارسی است که میگوید: " سَمِعْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لِعَلِیٍّ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَثَلُکَ فِی أُمَّتِی مَثَلُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" من شنیدم که پیغمبر به امیرالمومنین میفرمودند که مثل تو در امت من مثل سوره توحید است. "فَمَنْ قَرَأَهَا مَرَّةً فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ" کسی یک بار بخواند گویا یک سوم قرآن را خوانده "وَ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَیْنِ فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَیِ الْقُرْآنِ" کسی که دو مرتبه توحید بخواند گویا دو سوم قرآن را خوانده "وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثاً فَقَدْ خَتَمَ الْقُرْآنَ" کسی که سه مرتبه بخواند، میشود یک ختم قرآن. یعنی کسی که صد مرتبه در هر شب سوره توحید را بخواند، قریب سی و سه ختم قرآن کرده است.
بعد پیغمبر توضیح میدهند که چطور مثل تو در بین امت من مثل سوره توحید است: "فَمَنْ أَحَبَّکَ بِلِسَانِهِ فَقَدْ کَمَلَ لَهُ ثُلُثُ الْإِیمَانِ" آن کس که با زبانش تو محبوب او باشی و تو را با زبانش دوست بدارد، یک سوم ایمانش کامل شده "وَ مَنْ أَحَبَّکَ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَقَدْ کَمَلَ لَهُ ثُلُثَا الْإِیمَانِ" آن کس که هم با زبانش تو را دوست دارد و هم در قلبش به تو عشق میورزد، دو سوم ایمانش کامل شده "وَ مَنْ أَحَبَّکَ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ نَصَرَکَ بِیَدِهِ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ الْإِیمَانَ" و آن کسی که هم تو را در زبان دوست دارد هم تو را در قلب دوست دارد هم با دستش یعنی با دارایی خود تو را یاری میکند، ایمانش تکمیل شده. این خیلی مهم است! من اینجا دعا کنم که ان شاء الله به انفاس قدسی شما این دعا مستجاب شود. خدایا به همه ما توفیق عنایت کن که ما به امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه خدمت کنیم.
یک روایت دیگر هم هست. این روایت را هم عرض کنم و این بحث را جمع کنم. روایت دیگر از امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه است. این را مرحوم قطب راوندی در دعواتش نقل کرده. ایشان همین کسی است که در حرم حضرت معصومه در این صحن امام رضا، یک قبر بلندی دارد. ایشان نقل میکند از امیرالمومنین "من قرأ قل هو الله أحد ، وانا أنزلناه في ليلة القدر في يومه أو في ليلته كل واحدة منهما مائة مرة" هر کس در هر شب یا روزش صد مرتبه سوره توحید و سوره قدر بخواند "سطعتا له نورا في قبره" اینها ساطع شوند و یک نوری را در قبرش ایجاد میکنند "وخرج من قبره وأحدهما بين يديه والاخرى من خلفه" و وقتی از قبرش این شخص خارج میشود، یکی از این نورها جلویش هست و یکی پشت سرش "حتى يبلغانه الجنة بفضل رحمة الله" تا اینکه او را به بهشت میرسانند اینها همه آن تفضل الهی است. و الا صد مرتبه قدر و صد مرتبه توحید زمانی نمیبرد.
خب این بحث انس با قرآن در مکتب سلوکی مرحوم آیت الله پهلوانی و مشایخشان تمام شد. فردا شب وارد یک بحث دیگر میشویم پیرامون کلمات مرحوم آیت الله پهلوانی در رابطه با "نور ملکوت مسجد" و سعی میکنیم در دو شب این بحث را جمع کنیم. وقتی آن بحث تمام شد به خودتان که مراجعه میکنید میبینید که در خانه اگر بمانید و عذر موجه نداشته باشید، قرار ندارید و میخواهید به مسجد بیایید. آن مطلب آقای قاضی معروف است که "مومن در مسجد، مثل ماهی در آب میماند." ماهی را از آب بیرون بیاوری چه حالی پیدا میکند؟ این طور است. که حالا آن را ما گشتیم و دیدیم که منبع روایی دارد و کلام خود ایشان نیست. ایشان این را فرمودند، اما ریشه روایی دارد که اگر عمری باشد ان شاء الله فردا شب عرض خواهیم کرد.
