جمعه 8 دى 1396 15:57 ساعت
شناسه خبر : 281677
تاریخچه تفصیلی و خواندنی حزبالله (از 1974 تا 2010)/ 51
استفادۀ هوشمندانۀ حزبالله از سلاح ابتدایی «کاتیوشا» و تبدیل کردن آن به یک «سلاح راهبردی»/وقتی نتانیاهو مثل شیر نعره میکشید و بعد به سوراخ موش برمیگشت!
تهدیدات نتانیاهو، که موقع تکاندادن [پر حرارت] مشتهایش مطرح میکرد، و هشدارش دربارۀ انتقامگیری، شبیه به تهدیدات شاهلیر در آن تراژدی شکسپیر، پوچ و توخالی بودند. الکس فیشمن، [همان روزها] دربارۀ آن حملۀ یکشبه نوشت: «این نعرۀ شیر نبود، سر وصدای یک موش بود، پیش از آنکه به سوراخ پیچاپیچ خود برگردد.»
گروه تاریخ رجانیوز: آنچه در پی میآید، قسمت دیگری از تاریخچۀ حزب الله است. این سلسله مطالب، ترجمهای است از ترجمۀ عربی کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ 30 سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشتۀ نیکلاس بلانفورد؛ که در عین نوشته شدن توسط یک پژوهشگر غربی (که بعضا با مواضع حزب زوایای جدی داشته و گاهی در درک عمق ایدئولوژی اسلامی ناتوان بوده و در برخی موارد نیز تحت تاثیر شایعات ضد مقاومت واقع شده) مجموعا اطلاعات مفید و ذیقیمتی در بارۀ تاریخچۀ حزب الله ارائه میکند. قسمت پنجاه و یکم را میخوانیم:
تبدیل شدن کاتیوشا به سلاحی راهبردی در دست حزب الله
در اواخر دهۀ نود میلادی، درحالیکه بمبهای کنارجادهای حزب الله، مهمترین چالش تاکتیکی نظامیان اسرائیلی و نیروهای ارتش لبنان جنوبی، محسوب میشد، دولت نتانیاهو حس میکرد در مقابل یک تهدید استراتژیک قرار دارد: تهدید موشکهای کاتیوشا.
حزب الله از زمان عملیات «خوشههای خشم» [جنگ سال 1996] اصلاحات فراوانی در تاکتیک خود )که بر موشکهای کاتیوشا تمرکز داشت( صورت داده بود. مثلا وقتی اسرائیلیها و ارتش لبنان جنوبی در حملات خود باعث کشته شدن چند نفر از غیرنظامیهای لبنانی میشدند، دراصل [مطابق توافق آپریل] حملۀ موشکی به آن سوی مرز [از سوی حزب الله] را موجه میکرد. حزب الله هم [با استفاده از این فرصت] پایگاههای ارتش اسرائیل را که در طول مرز پراکنده [و تمامی افراد حاضر در آن نظامی بودند] موشکباران کرده و بعد اجازه میداد تعدادی از موشکهای سرگردان هم به آن سوی مرز رفته و در اسرائیل منفجر شوند، حتی اگر خسارتی به بار نیاورند.
صبح یکی از روزهای آگوست 1998 [3 شهریور 1377]، دو بالگرد آپاچی اسرائیلی، حسام امین، یکی از نیروهای باسابقۀ امل را که مدتی هم در تیم محافظان شخصی نبیه بری خدمت کرده بود به قتل رساند. آن روز امین پشت فرمان ماشین خود نشسته و در جادهای تنگ در میان باغهای پرتقال در نزدیکی ساحل جنوبی صور رانندگی میکرد که بالگردها حمله را آغاز کردند. اولین موشک اشتباه رفته و به جای برخورد با مرسدس بنز آبی امین، به آسفالت کف جاده (که از شدت حرارت داغ شده بود) برخورد کرد، حفرهای در آنجا ایجاد نموده و بعد منفجر شد. اما موشک دوم درست به ماشین خورده و آن را به کنارۀ جاده پرتاب و بدن امین را تکهتکه کرد.

[شهید حسام امین]
لختههای درشت خون روی صندلیهای ماشین (که به واسطۀ آتش [انفجار] سیاه شده بود به چشم میخورد. موقعی که جوانهای محل برای رسیدن به ماشینِ منهدمشده و پیدا کردن بقایای پراکندۀ جسد این نیروی امل، بین درختان شروع به دویدن کردند، میشد یک تکه گوشت قرمز [از بدن امین] را که از شاخۀ یکی از درختان پرتقال آویزان شده و مثل یک میوۀ عجیب خودنمایی میکرد به چشم دید.
آن شب حزب الله 47 موشک به شمال فلسطین اشغالی شلیک کرد. موشکها باعث زخمی شدن سطحی 17 غیرنظامی شد. دولت و ارتش اسرائیل دوست داشتند به عنوان عکسالعمل، حملهای به حزب الله را در دستور کار قرار دهند تا هم پاسخی باشد به خسارات این موشکها و هم انتقامی باشد از کشته شدن سه نظامی اسرائیلی در حملات مختلف [حزب الله] طی همان هفته. اما دولت اسرائیل میدانست که راه انداختن یک حملۀ انتقامی علیه لبنان، اسرائیل را در معرض موشکهای کاتیوشای بیشتری قرار خواهد داد.
البته مشکل اصلی که اسرائیلیها با آن مواجه بودند این بود که این موشکبارانها ارتباطی با کشته شدن امین نداشت. در اصل، موقعی که آن دو بالگرد آپاچی به سمت ماشین امین شلیک میکردند، حزب الله یکی از نیروهای ارتش لبنان جنوبی را در منطقۀ جزین در نزدیکی مرز منطقۀ اشغالی به قتل رساند. ارتش لبنان جنوبی در پاسخ، مشغرة (یک روستای شیعه و مسیحی نشین، روبروی جزین) را خمپارهباران کرد که در نتیجۀ آن 6 غیرنظامی زخمی شده، یک ماشین آتش گرفته و به برخی منازل هم خساراتی وارد آمد.
حزب الله دو روز پیش از آن دربارۀ بالا رفتن تلفات در بین غیرنظامیهای لبنانی [به واسطه ی حملات ارتش اسرائیل و ارتش لبنان جنوبی] هشدار داده و گفته بود این مسئله میتواند منجر به پاسخ حزب الله از طریق موشکباران اسرائیل با موشکهای کاتیوشا شود.
حزب الله، [دو روز بعد] تهدیدش را عملی، و اسرائیل را موشکباران کرد. دولت اسرائیل هم خود را از پاسخ دادن عاجز میدید چرا که حزب الله داشت در چارچوب قواعد بازی رفتار میکرد.
«در گذشته، هر کس به سمت اسرائیل موشک شلیک میکرد، باید منتظر پاسخ ارتش اسرائیل میبود. اما این روزها حرف آخر را حزب الله میزند.» اینها عباراتی بود که تسفی بارئیل، تحلیلگر اسرائیلی، در روزنامه ی هاآرتس نوشته و ادامه داده بود :«حالا موشکِ ابتدایی کاتیوشا در رقابت اسرائیلی لبنانی تبدیل به یک سلاح راهبردی در دست لبنانیها شده است.»
چهار ماه پیش هم وقتی در یک حملۀ هوایی اسرائیل به فرستندۀ رادیو النور [رادیوی حزب الله] 7 نفر از اعضای یک خانواده کشته شدند و حزب الله تعدادی موشک به سمت اسرائیل شلیک کرد، دولت نتانیاهو عاجر مانده و نتوانسته بود پاسخی بدهد. [در آن قضیه] اسرائیل باعث شده بود غیرنظامیها کشته شوند و حزب الله هم طبق قواعد غیررسمی بازی، داشت انتقام میگرفت.
نتانیاهو که به خاطر انتقام نگرفتن از حملۀ قبلی حزب الله با کاتیوشا در ماه آگوست مورد انتقاد واقع شده بود، در سرکشی از خسارتهای سری جدید موشکها در شهرک کریاتشمونه در مقابل خبرنگاران گفت: «این بار پاسخ میدهیم». ولی پاسخی نداد!
دو ماه بعد، در 28 فوریه 1999 [9 اسفند 1377]، چندساعت پس از کشته شدن سرتیپ گیرشتاین، نتانیاهو و سرلشگر شائول موفاز (رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل) و موشیه آرینز (وزیر دفاع) مقابل دوربینهای تلویزیونی حاضر شده و از حملۀ جدیدی علیه حزب الله خبر دادند.

[شائول موفاز و بنیامین نتانیاهو]
اسرائیلیها از ترور گیرشتاین و همچنین کشته شدن سه نفر دیگر از جمله یک سرگرد (پنج روز پیش از آن و در کمین حزب الله بر سر راه یک واحد شناسایی از چتربازان [اسرائیلی]) خشمگین بودند. اما ترور گیرشتاین به واسطۀ بمب کنارجادهای و همینطور کمینی که بر سر راه چتربازان گذاشته شده بود، همگی در چارچوب تفاهم آپریل قرار داشتند و نمیشد از آنها برای توجیه یک ضربۀ متقابل انتقامجویانه استفاده کرد.
به همین خاطر دولت اسرائیل هم با فرصتطلبی، شلیک چند کاتیوشا به این سوی مرز، چند ساعت پیش از کشته شدن گیرشتاین، را بهانۀ آغاز حملهاش قرار داد. این درحالی بود که حزب الله شلیک هرگونه موشک را تکذیب کرده و یونیفل هم اعلام کرده بود چیزی ندیده است.
درحالیکه جتهای اسرائیلی در آسمان بقاع به پرواز درآمده بودند تا ساختمانی را در نزدیکی بعلبک و همچنین اهدافی دیگر را در اطراف منطقۀ اشغالی بمباران کنند، موفاز با چهرهای جدی در مقابل خبرنگارانی که در وزارت دفاع گرد آمده بودند اعلام کرد: «این حمله از طریق زمین و هوا و دریا ادامه خواهد داشت. ارتش، با حزب الله خواهد جنگید.»
اسرائیل برای نشان دادن عزم خود، یک کاروان از نفربرهای زرهی و همچنین تعدادی توپ را در خیابانهای کریات شمونه [در شمال فلسطین اشغالی در نزدیکی مرز لبنان] به آرامی به حرکت در آورد تا تیمهای خبری شبکههای مختلف تلویزیونی بتوانند از آنها فیلمبرداری کرده و این حس را منتقل کنند که ارتش اسرائیل برای نابود کردن حزب الله آماده میشود.
یونیفل نیز در جهت آمادگی برای یک «خوشههای خشم» دیگر، درجۀ آمادهباش قرمز اعلام کرد. غیرنظامیها[ی صهیونیست] در شمال فلسطین اشغالی به سرعت به پناهگاههای زیرزمینی منتقل شدند تا در برابر موشکباران در امان بمانند. در مقابل، غیرنظامیان در جنوب لبنان درب حیاطهایشان را بسته، سیگاری آتش زده و منتظر مجازات دیرهنگام اسرائیلیها نشستند.
ولی بعد از آن شش بمباران شبانه، که ظاهرا کاربرد تبلیغاتی داشت، اتفاق بیشتری نیفتاد. صبح روز بعد که بالای دیوارهای قلعۀ صلیبی در تبنین ایستاده بودم، جایی که بر تپهها و ارتفاعات، مشرف بود و چشماندازی سراسری از بخشهای غربی و مرکزی منطقۀ اشغالی داشتند، خود شاهد بودم که خبری [از بمباران و حملات توپخانهای] نیست. نه گلولهای، نه موشکی، و نه بمبی. هیچ چیز آن آرامش روستایی را به هم نمیریخت.
تهدیدات نتانیاهو، که موقع تکاندادن [پر حرارت] مشتهایش مطرح میکرد، و هشدارش دربارۀ انتقامگیری، شبیه به تهدیدات شاهلیر در آن تراژدی شکسپیر، پوچ و توخالی بودند. الکس فیشمن، تحلیلگر اسرائیلی، [همان روزها] با عباراتی تند دربارۀ آن حملۀ یکشبه نوشت: «این نعرۀ شیر نبود، سر وصدای یک موش بود، پیش از آنکه به سوراخ پیچاپیچ خود برگردد.» (یدیعوت آحارنوت، 2 مارس 1999، 11 اسفند 1377)

[ایهود باراک و بنیامین نتانیاهو]
انتخابات مجلس و پیروزی باراک با شعار عقبنشینی از لبنان
نخستوزیر محاصرهشدۀ اسرائیل تمایل نداشت کاری کند که منجر به شلیک موشکهای بیشتر به فلسطین اشغالی گردد و تیترهای نامناسب روزنامهها را در پی داشته باشد. او در حال یک رقابت انتخاباتی سخت با ایهود باراک بود که تعهدش به برگرداندن نظامیها از لبنان در ظرف یک سال در صورت انتخابات شدن، تایید گستردۀ عمومی را به دست آورده بود.
در انتخابات سراسری در اواسط ماه می 1999 [اردیبهشت 1378]، باراک توانست رقیبش، نتانیاهو رهبر حزب لیکود، را به سختی شکست دهد. او حالا یک حمایت گسترده برای پیگیری روند صلح با سوریه در دست داشت، ولی وقت داشت میگذشت. او به انتخابکنندگانش وعده داده بود ظرف یک سال از لبنان خارج خواهد شد.
روحیههای نابودشدۀ ارتش لبنان جنوبی در جزین، در شمال منطقۀ اشغالی، نشان میداد اصلاحات گستردهای در شکل منطقۀ اشغالی [یعنی عقب نشینی ارتش اسرائیل و تنها ماندن مزدورانشان در آنجا]، امری است بسیار نزدیک و این مسئله موکول به تحولات دیپلماتیک بین اسرائیل و سوریه نخواهد بود.
ادامه دارد ...
مترجم: وحید خضاب
[مطالب مندرج در این سلسله مطالب لزوما مورد تأیید رجانیوز و مترجم نیست و تنها به جهت حفظ امانت به صورت کامل نقل شده است. خصوصا مطالب مرتبط با نیروهای ایرانی و یا سران مقاومت، نیازمند تأیید از سوی مراجع ذی صلاح است.]
قسمتهای قبل:

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/281677
لینک کوتاه کپی شد
کلیدواژه ها »