شنبه 20 خرداد 1396 18:54 ساعت
شناسه خبر : 271871
سلسله نشستهای «سبک زندگی» با سخنرانی مرحوم استاد حجتالاسلام صدوق/ جلسه سوم
آمارهای جهانی نشاندهنده تجربه تلخ مدرنیته و شکست سبک زندگی غربی در تأمین نیازهای اولیه زندگی بشری است/ صاحبان سبک زندگی غربی، باید پاسخگوی فجایعی باشند که در ابعاد مختلف بر بشریت تحمیل کردهاند
فقدان وجدان عمومی نسبت به فجایع ناشی از سبک زندگی غربی است که باعث شده جامعهی جهانی توسط تمدّن مدرن مسحور شود. این روند حتی ملّت ایران را ـ که در عرصهی سیاسی بیدار شده و بتهای سیاسی جهان امروز را در هم شکسته ـ در عرصههای فرهنگی و اقتصادی دچار چالش کرده و موجب شده تا فضا برای همراهی مردم و نخبگان با دغدغههای رهبری در موضوعاتی چون «اقتصاد مقاومتی، الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، مسمومیت علوم انسانیِ غربی و...» فراهم نگردد.
گروه معارف - رجانیوز: طرح مقوله «سبک زندگی اسلامی» به عنوان بُعد نرمافزاری تمدن اسلامی توسط مقام معظم رهبری، تفاوتی ماهوی با تعریف سبک زندگی بر اساس رفتارهای فردی و خانوادگی را نشان میدهد. توجه به رواج سبک زندگی مهاجم و مخربِ غربی در دنیا و غلبهی آن بر همه کشورها در مقیاس جهانی نشانگر آن است که مسأله سبک زندگی در رابطهای مستقیم با یک تمدن همهجانبه قرار گرفته و به بزرگترین مانع در برابر تحقق سبک زندگی اسلامی تبدیل شده است.
ازاینرو، در بخش اول از این مباحث، ابتدائاً «سبک زندگی غربی» به عنوان پدیدهای برخاسته از تمدن مدرن تحلیل میشود و با اشاره به مجموعهای از آمار عینی و تجارب میدانی، شکست مدرنیته در رفع نیازهای اولیه انسانی در مقیاس جهانی روشن میگردد و اثبات میشود «تئوری تولید ثروت»، «تئوری تولید قدرت» و «تئوری تولید اطلاع» به عنوان ابعاد سه گانهی «سبک زندگی غربی»، شکلی جدید و مدرن از آیین دنیاپرستی را بر بشریت تحمیل میکند. در بخش دوم، مبانی عقلی و دینیِ طراحی سه تئوری الهی در تولید ثروت، قدرت، اطلاع تبیین میگردد و در بخش سوم، با تکیه به مبانی پیشگفته، ابتدائاً نمایی کلی از سه تئوری «تولید ثروت، قدرت و اطلاعِ سبک زندگی اسلامی» در «وضع مطلوب» ارائه میشود تا نقطه آرمانی که نظام اسلامی در طول صد سال آینده باید به سمت آن حرکت کند و از طریق آن، تحقق تمدن اسلامی را رقم بزند، روشن گردد. اما ناگفته پیداست که تحقق وضع مطلوب و دستیابی به تمدن نوین اسلامی پیش از هر چیز وابسته به طراحی نقشهای دقیق، همهجانبه و قاعدهمند برای خروج از وضع موجود و شکستن ساختارهای سبک زندگی غربی است. از اینرو بخش بزرگی از بخش سوم، به طراحی تئوری تولید قدرت، ثروت و اطلاع در «دوران گذار» میپردازد.
قابل ذکر است این سلسله مباحث پس از دعوت مدیریت محترم مصلای قدس شهر مقدس قم از عالم مجاهد و اندیشمند انقلاب فرهنگی مرحوم استاد حجةالاسلاموالمسلمین حاج شیخ مسعود صدوق در ایام عزاداری سید و سالار شهیدان (پاییز 1395)، مطرح شده است. آن استاد معزز در آخرین روزهای حیات پربرکت خود تصریح کرد که در این سلسله بحث، «مانیفست اداره نظام اسلامی» را بیان کرده تا بر این اساس، ابهامهای علمیِ مدیران انقلابی برای تغییر جهتِ حاکم بر ساختارهای غربی از بین برود و از طریق هماهنگشدن ساختارها با جهتگیریهای الهیِ حضرت امام و مقام معظم رهبری، ضربههای جدیدی که انقلاب اسلامی در روند توسعه و تکامل خود باید بر پیکرهی بتپرستی مدرن وارد نماید، روشن شود.
***
1. ضرورت بررسی «دینی و میدانی» پیرامون عملکرد سبک زندگی غربی برای فراهمکردن زمینه قضاوت نسبت به آن در میان افکار عمومی
در مباحث گذشته، با تشریح ابعاد توسعهیافتگی بهعنوان رکن سبک زندگی غربی در سه سطح «روشی، فلسفی و مصداقی»، روشن شد که استعمار علنی در قرون گذشته به استعمار پنهان در این دوران تبدیل شده و تمامی ملتها را فریب داده و جهالت و ضلالتی که از فرهنگ مادی امپراطوری ایران و روم نشأت میگرفت و در امت دینی رسوخ کرده بود و آن را به قهقرا میبرد، امروزه نقابی از آزادی و دموکراسی و صلح و رفاه به چهره زده و رفتارهای پلید خود را تحت این شعارها پنهان کرده است. گرچه نقد تخصصی و آکادمیک نسبت به ادبیات توسعه پایدار و همهجانبه به محل خود موکول است اما باید دانست که اکنون، زمان مجاهده فکری شیعه در مقابله با این عقلانیت مدرن فرا رسیده و باید قدم در این راه گذاشت تا پس از سالیان دراز بتوان خواص بیبصیرت را نسبت به این حقایق قانع کرد.
پس از نقد سبک زندگی غربی در سه سطح «روشی، فلسفی و مصداقی»، باید به نقد واقعیتهای میدانی این نحوه از حیات ــ که مبتنی بر آمارهای عینی است ــ پرداخت. البته ممکن است تصور شود که نقد سبک زندگی غربی باید به مباحث علمی در مجامع تخصصی محدود شود، اما باید توجه داشت که اولاً امکان قضاوت عموم نسبت به بحث و بررسی پیرامون میلیونها رساله و پایاننامه علمی که باید در این موضوع تدوین شود، وجود ندارد و ثانیاً میتوان به تجربهای که از این سبک زندگی جدید در طول قرون گذشته شکل گرفته و در عینیت محقق شده، اتکا کرد. زیرا این نوع تجربهها به وجدان عمومی تبدیل شده و قضاوت در این موضوع لزوماً به تصور و تصدیق و اذعان نسبت و سایر مباحث نظری و علمی منحصر نیست. البته این نوع نقد فارغ از رویکرد دینی و براساس نگاه انسانی مبتنی شده تا راحتتر بتوان با طرف مقابل ــ که مدعی انسانیت و ارزشهای بشری است ــ تفاهم کرد.
2. بررسی ابعاد ضد انسانی و ضدمردمیِ «تولید و توزیع ثروت» در سبک زندگی غربی با تکیه بر آمارها
برای ورود به بحث از واقعیتهای میدانی و آمار عینی از سبک زندگی غربی باید به این نکته توجه کرد که این سبک زندگی مدعی است حیاتی را برای بشر به ارمغان آورده که به سود عموم مردم است و منافع ملتها را حفظ میکند. این در حالی است که دانشمندان مباحث توسعه تصریح کردهاند که طبق آمار توسعه انسانی ملل متحد در سال 1996، ارزش دارایی 358 نفر از میلیاردهای جهان با درآمد 45درصد از کل جمعیت جهان (دو میلیارد و سیصد میلیون نفر) برابری میکند و از این وضعیت به نام معادلهی 2300000000= 358 نام بردهاند! یا طبق بررسیهای موسسهی آکسفام که نتایج آن همزمان با اجلاس داووس منتشر شد، در حالی که آمارها در سال 2010 حاکی از این بود که ثروت 388 نفر از ثروتمندان دنیا معادل ثروت 3.5 میلیارد نفر از جمعیت زمین است، در سال 2015 این رقم به 62 نفر رسید؛ یعنی ثروت 62 نفر با مجموع 1.6 تریلیون دلار، معادل ثروت حدود نیمی از جمعیت زمین است.
در ادامه همین روند باید توجه داشت که سبک توزیع ثروت غربی نیز ظالمانه است و میتوان این حقیقت را از بررسی دقیق آمارهای درآمد سرانه در سراسر کشورهای جهان به دست آورد. یعنی بهجای آنکه درآمد سرانه برخی کشورها مورد کنکاش قرار بگیرد، یک جمعبندی از نحوه توزیع ثروت میان عموم مردم جهان در تمامی کشورها ضروری است تا پوچبودن ادعای حفظ منافع عموم در تمدن موجود افشا شود. در واقع هنگامی که عدهی زیادی از مردم جهان عملاً حق زندهبودن ندارند و بر اثر گرسنگی جان میدهند و دسته دیگری زیرخط فقر قرار گرفتهاند و جمعیت زیادی نیز تنها در حال گذران زندگی با قوت لایموت هستند، نشاندهنده آن است که سبک غربی برای توزیع ثروت چه جنایتهای بزرگی را در حق انسانها روا داشته است. براساس تحقیقات بانک جهانی در سال 2005، 4/1 میلیارد نفر در جهان زیر خط فقر بودهاند؛50 درصد مردم در جنوب افریقا نیز زیر خط فقر زندگی میکنند و با روزانه هفتاد سنت در حال گذران زندگی هستند. در این میان، درآمد سرانهی شهروندان ژاپنی و امریکایی به ترتیب 181 هزار و 144 هزار دلار است اما درآمد سرانه در هند و اندونزی به ترتیب عدد 1100 و 1400 دلار را نشان میدهد. برخی آمارها میگویند حدود نیمی از جمعیت امریکا قبل از سن 65 سالگی حداقل نوعی از فقر را تجربه کردهاند و در این کشور، از هر 7 نفر، 1 نفر زیر خط فقر زندگی میکند. براساس یک نمودار از وضعیت جهانی توزیع ثروت، 68 درصد از بزرگسالان جهان (بیش از 3 میلیارد نفر) ثروتی کمتر از 10 هزار دلار (معادل 2/8 تریلیون دلار یعنی 4 درصد از ثروت کل جهان) دارند، 23 درصد آنها (بیش از یک میلیارد نفر) بین 10 تا 100 هزار دلار (معادل 31 تریلیون دلار یعنی 16 درصد از ثروت کل جهان)، 7 درصد (معادل 334 میلیون نفر) بین 100 هزار تا 1 میلیون دلار (معادل 85 تریلیون دلار یعنی 43 درصد از ثروت کل جهان) و نیم درصد آنها (حدود 24 میلیون نفر) بیش از یک میلیون دلار ثروت دارند که معادل با 69 تریلیون دلار و بیش از 35 درصد از ثروت کل جهان است!
1/2. تحلیل توزیع ثروت براساس جایگاه بازار سرمایه در اقتصاد کلان
این وضعیت اسفناک ناشی از آن است که در عرصه اقتصادی و در «چهار بازار»، «بازار کار» تابع «بازار سرمایه» و «بازار کالا» قرار گرفته و این در حالی است که کرامت انسانی بهعنوان شعار این تمدن، اقتضا میکند که اشتغال و مشاغل دارای جایگاه اصلی در این مجموعه باشد. اما سبک زندگی اقتصادی در غرب برای تعیین قیمت، با محور قرار دادن «سبد کالا» و میزان «سود سرمایه» و سایر هزینههای تولید، دستمزد کارگر را به تبع این عوامل مشخص میکند. البته در دستمزدها نیز اختلاف فاحشی جریان پیدا کرده و فاصلهی بسیاری بین دستمزد کارگر ساده، کارگر فنی، متخصصین، مدیران و در نهایت سهامداران وجود دارد و بیشترین پرداختی مربوط به مشاغلی است که سودآوری کلانی در پی داشته باشد. بهطوری که براساس برخی آمارها، فاصلهی حقوق مدیران عامل شرکتها در امریکا نسبت به کارگران خود، در حدود 300 برابر است! همزمان با این روند و بهدلیل تعمیق و افزایش سطح رفاه و خدمات، هزینه زندگی روزمره در کلانشهرها و پایتختها همواره در حال افزایش است و حتی یک وعده غذا یا یک شب اقامت، قیمت گزافی دارد. در واقع با پیچیدهشدن نیازها و افزایش تدریجی تورم، زندگی در این شهرها قدرت خرید بالایی میطلبد اما این سبک از توزیع ثروت، موانع بزرگی در برابر زندگی روزمره اقشار ضعیف و کمدرآمد قرار میدهد. لذا «ارزانی» در این سبک زندگی، عملاً برای ثروتمندان محقق میشود اما عموم مردم علیرغم مشاهده کالاهای جدید و خدمات باکیفیت و رفاه و تجمل در سطح بالا، قدرتی برای خرید آنها ندارند و حتی برای تأمین هزینه خدمات اولیه همچون اجاره مسکن، آب، برق، گاز و... دچار مشکلات جدی میشوند.
2/2. تضاد «استراتژی صنعت و تکنولوژی» در تمدن مدرن با «اشتغال»
از سوی دیگر برای بهینهشدن کارخانهها و کالاها، «اتوماسیون» جایگاه مهمی در الگوی تولید پیدا میکند که در نتیجه آن، فرصت اشتغال برای نیروی انسانی محدود میشود و بنگاهها با تعدیل نیرو، به اخراج کارگران مبادرت میکنند. بهعبارت دیگر، اتوماسیون ذاتاً ضد اشتغال است و نظام سرمایهداری در بلندمدت نمیتواند مشکل بیکاری را حل کند زیرا جهت حرکت آن بهسوی ارتقای سطح تکنولوژی و افزایش بهرهوری است که هدف از آن، بالا رفتن هر چه بیشتر سود سرمایه است و در این روند، انسان و انسانیت به مقولهای فاقد ارزش تبدیل میشود. در واقع این سبک از تولید ثروت در ریشهی خود، به «صرفهجویی در مقیاس تولید» باز میگردد و «صرفه و عدم صرفه» نیز مفهومی ارزشی است. اما علیرغم شعارهای غرب پیرامون حقوق انسان، نظام سرمایهداری «ارزش» را به سود سرمایه تعریف میکند.
3/2.محرومیت، رکن اساسی در تئوری تولید ثروت
پیامد این سبک زندگی، تبدیل شدن «محرومیت» به رکن اساسی در تولید و توزیع و مصرف ثروت است. این واقعیت به نحوی آشکار شده که جنبشهایی همانند والاستریت با شعار اعتراض به حاکمیت یک درصد بر نودونه درصد در امریکا به راه افتاد و اساساً اقتضای مکتب سرمایهداری همین وضعیت است و فاصله طبقاتی یک امر ذاتی برای این نظام سرمایهسالار محسوب میشود. یعنی محرومکردن عموم مردم، نرمافزاری اساسی برای مدیریت در این دستگاه است و الا فرماندهی و فرمانبَری در آن جریان پیدا نمیکند. لذا نفعبُردن ملتها در نتیجه این سبک زندگی، یک دروغ زننده و بزرگ بوده و طبیعی است که بشر نمیتواند بهصورت دائمی در برابر این وضع ظالمانه سکوت کند. بههمین دلیل بود که مکتب مارکسیسم توانست با طرح شعار عدالت و مبارزه با تبعیض، محرومین جهان را بهسوی خود جذب کند و با حکومت هفتاد ساله بر نیمی از عالَم، به یک ابرقدرت در برابر بلوک غرب تبدیل شود. البته با شکست بلوک شرق در تأمین عدالت و تکقطبی شدن جهان در مقوله سبک زندگی، این محرومیت شدید و همهجانبه در نظم نوین جهانی نمود دوباره پیدا کرده است.
3. جریان اخلاق مادی و ضد انسانی در سبک زندگی غربی، علت آمار فزایندهی تولید جرم، سرقت، خیانت و خودکشی
پس علیرغم تحریکهای مادی شدید، هنگامی که افراد زیادی نتوانند نیاز خود را تأمین کنند و بهدلیل هزینه ملزومات اولیه زندگی درمانده شوند، قهراً بهسوی جرم و سرقت و جنایت و... کشیده میشوند و بعضاً در صورت فقدان جسارت و ضعف شخصیت، دست به خودکشی میزنند. خصوصاً با توجه به اینکه ساختارهای اجتماعی برای حفاظت از سود سرمایه و امنیت اقتصاد سرمایهداری، با قساوت و خشونت تمام با مردم برخورد میکنند که نمونه آن در اخراج بیرحمانه تعداد زیادی امریکایی از خانههای خود در پی بحران مسکن در این کشور مشاهده شد. لذا از نظر آماری، امریکا دارای رتبه سوم جهان از نظر میزان خودکشی است و در سال 2012، 33 هزار نفر از مردم این کشور فقط با اسلحه گرم به قتل رسیدهاند و سالانه حدود 213 هزار نفر از امریکاییها قربانی تجاوز جنسی میشوند. براساس آماری که از سوی اینترپل منتشر شده، بیشترین میزان جنایت به ترتیب مربوط به کشورهای امریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و روسیه است. بالاتر از این، عدهای در عکسالعمل به این نوع از روابط اجتماعی، به جرم و جنایت در سطح خُرد اکتفا نمیکنند بلکه وارد زندگی مافیایی میشوند و بر اثر پرورش در محیطی که تمام وجوه آن مادی و ضد انسانی است، به جنایاتی از قبیل تشکیل باندهای قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، قاچاق اعضا و.... اقدام میکنند. بهعنوان نمونه، گردش مالی تجارت مواد مخدر در جهان، سالانه بیش از 1600 میلیارد دلار است که پس از صنعت نفت و توریسم و اسلحه، آن را در جایگاه چهارم از لحاظ گردش مالی قرار میدهد! لذا سبک زندگی غربی در برابر تمامی این فجایع مسؤول است و باید نسبت به همه آنها پاسخگو باشد. در واقع انگشت اتهام در این زمینهها متوجه هفت کشور صنعتی است؛ زیرا روندهای پیشگفته یک سبک، شیوه، مکتب، مرام و عقیده است که این کشورها سردمدار آن هستند و از سوی دیگر، تمامی کشورها و ملتها برای دستیابی به این نوع زندگی در صف ایستادهاند و مشتاقانه انتظار آن را میکشند. یعنی کشورهای صنعتی برای صادر کردن سبک زندگی خود و تحقق آن در جهان، نه تنها دچار مشکلاتی از قبیل عدم پذیرش جهانی، تخلف و سرکشی کشورها و امثال آن نیستند بلکه کشورهای متخلفی مانند ویتنام که مظهر مبارزه با ابرقدرتی مانند ایالات متحدهی امریکا بود، از مواضع و آرمانهای خود دست برداشته و برای رسیدن به توسعهیافتگی و زندگی مرفه، دست خود را بهسوی امریکا دراز کردهاند.
4. آمار مرگومیر در اثر سوء تغذیه؛ بیانگر رسوایی تمدن مدرن علیرغم ادعای تولید انبوه در محصولات کشاورزی و اشباع بازار
از سوی دیگر، آماری که توسط مراکز آماری و رسانههای غربی منتشر شده نشان میدهد که این سبک زندگی در تأمین نیازهای اولیهای مانند غذا برای بشر ناکام بوده به نحوی که حدود هشتصد میلیون نفر در جهان از سوء تغذیه رنج میبرند. همچنین روزانه بهطور متوسط بیش از 25هزار نفر بر اثر گرسنگی میمیرند که این تلفات بهصورت سالانه به رقمی بیش از 9 میلیون نفر میرسد. یا براساس مجموعه گزارشهایی که در آستانه اجلاس تغذیه در لندن منتشر شد، سوءتغذیه علت اصلی مرگ سالانه حداقل سه میلیون و یکصد هزار کودک است. همه اینها در حالی است که ادعای کشورهای پیشرفته مبنی بر تولید انبوه و کشاورزی صنعتی و روشهای جدید برای افزایش محصول و...، گوش فلک را کر کرده و برخی گزارشها تصریح میکند که غذای کافی برای کل جمعیت کره زمین تولید میشود اما بسیاری از انسانها قدرت خرید آن را ندارند.
5. آمار مربوط به وضعیت آب، خاک، هوا و مسکن؛ بیانگر ابعاد ضد انسانی سبک زندگی غربی
همین وضعیت وحشتناک در عرصه سایر نیازهای اولیه از قبیل مسکن و سرپناه، آب، خاک، هوا و... نیز وجود دارد. بهعنوان نمونه، علیرغم دستیابی به تکنولوژیهای پیشرفته برای ساخت مسکن و برج و آسمانخراش و...، بسیاری از مردم حتی در کشورهای پیشرفته از داشتن یک سرپناه ساده که آنها را از گرما و سرما حفظ کند، محروم هستند. طبق آماری که توسط بیبیسی منتشر شده، تعداد بیخانمانهایی که فقط در سال 2011 در امریکا به مراکز حمایتی مراجعه کرده و دستکم مدتی را بدون سرپناه سپری کردهاند، حدود 2 میلیون نفر بوده است. البته باید این آمار در تمامی کشورهای جهان جمعآوری شده و به هم ضمیمه شود تا عمق فاجعه در این عرصه نیز تا حدودی آشکار شود. همچنین در موضوع آب و هوا و خاک باید روشن شود که بشریت امروز در چه محیطی زندگی میکند؟ وضعیت بهجایی رسیده که در بسیاری از روزهای سال، امکان تأمین نیاز اولیهای به نام تنفس سالم از بین میرود و آمارها نشان میدهد که در سال گذشته، میزان دیاکسید کربن متصاعد شده در کل جهان به بیش از 28 میلیارد و 500 میلیون تُن رسیده است! همچنین جنگلهای نابود شده در طول امسال به حدود 4 میلیون هکتار رسیده و مساحت زمینهای زراعی که امسال بر اثر فرسایش خاک نابود شدهاند، از مرز 5 میلیون هکتار عبور کرده و کویرزایی در طول سال بیش از 9 میلیون هکتار برآورد شده و مواد شیمیایی سمّی رها شده در آب و هوا و خشکی، امسال به بیش از 7 میلیون تُن رسیده است. البته 630 میلیون نفری که در جهان فاقد دسترسی به آب آَشامیدنی سالم هستند و 641 هزار نفری که امسال بر اثر بیماریهای مرتبط با آب از بین رفتهاند نیز باید به آمار فوق اضافه شوند. این آمار نشان میدهد که سبک زندگی موجود در عرصه تأمین نیازهای اولیه برای ادامه حیات در مقیاس حکومت جهانی و غلبه تمدنی دچار ناکارآمدی عمیقی شده و به وضعیت فجیع و وحشتناکی گرفتار آمده است.
6. بررسی ابعاد ضد انسانی و ضد اخلاقی «الگوی سلامت، بهداشت و درمان» در سبک زندگی غربی با تکیه بر آمارها
پس از بررسی آمارهای مربوط به نیازهای اولیه مانند غذا، مسکن، آب، هوا و خاک، باید به بحث پیرامون آمارهای بخش بهداشت، سلامت و درمان پرداخت. در این زمینه باید روشن شود که در طول قرون گذشته که به حاکمیت سبک زندگی غربی بر جهان منتهی شده، طول عمر متوسط انسانها چه وضعیتی پیدا کرده است؟ آیا عمر بشر طولانیتر شده و یا میزان آن در مقایسه با دوران گذشته کاهش یافته است؟ گرچه شاخصها و آمارهایی در موضوع «امید به زندگی» در این تمدن مطرح میشود، اما آیا آمار و شاخصی برای سنجش میزان طول عمر بشر بر اثر این سبک زندگی طرح شده است؟ علم پزشکی بهعنوان متکفل سلامتی بدن، چه پاسخی در این عرصه دارد؟ گذشته از مسألهی عمر، قوای جسمی انسان اعم از بینایی، شنوایی و... و کارکرد اعضای بدن او مانند قلب، کبد، مغز و... در این سبک زندگی چه وضعیتی دارد؟ آیا عموم مردم در این زمینه، وضعیت بهتری نسبت به گذشته پیدا کردهاند یا دچار ضعف بیشتری شدهاند؟ بهعنوان نمونه، بیماری انسداد شریانهای قلبی که موجب حملهی قلبی میشود، در سال 4/7 میلیون کشته برجای میگذارد که 2/13 درصد از کل مرگ و میر در جهان را شامل میشود؛ همانطور که سکتهی مغری در سال، جان 7/6 میلیون نفر را میگیرد که معادل 9/11 درصد از مرگ و میر در جهان است. براساس آمار منتشر شده از سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۲، «ده دلیل عمدهی مرگ و میر در دنیا که اکثرا با سبک زندگی افراد نیز در ارتباط هستند، 51 درصد از کل آمار مرگ و میر جهان را تشکیل میدهد.»
همچنین باید معین شود وضعیت تحرک جسمی در میان ملتها چگونه است؟ آیا سبک زندگی موجود نباید نسبت به افزایش آمار چاقی در دنیا پاسخگو باشد؟ طبق آمار منتشره، «افراد دچار چاقی در جهان بیش از 650 میلیون نفر برآورد شدهاند و سالانه بیش از 2 میلیون و 400 هزار نفر در جهان بر اثر پرخوری و چاقی و میمیرند و این معضل به پنجمین عامل مرگ و میر در جهان تبدیل شده است»! اساساً شکلگیری بازار پررونق برای رژیمهای غذایی از چه مسألهای نشأت میگیرد؟ آیا این بدان معنا نیست که سبک زندگی موجود، شرایط را برای افراط و تفریط در وضعیت جسمی بشر فراهم کرده است؟ «هزینه صرفشده برای بیماریهای ناشی از چاقی در کشور امریکا که از عدد 206 میلیون دلار در هر روز عبور کرده»، حاکی از چه واقعیتی است؟ طبق اعلام مركز كنترل و پیشگیری از امراض در امریكا، «آمــار مــرگ و میر ناشی از چاقی به سرعت رو بــه فــزونی است و پرخوری و نداشتن تحرك جسمی در سال 2000 سبب شد تا مرگ و میر ناشی از چاقی و اضافه وزن به400 هزار نفر یا 17 درصد از كل تلفات آن سال برسد.» البته روشن است که تمدن موجود در امر تغذیه و سلامت جسم، به موفقیتهایی نیز دست پیدا کرده که این مقوله در قدرت جسمی برخی اقشار مانند ورزشکاران حرفهای مشاهده میشود که در گذشته سابقه نداشته اما حقیقت آن است که این دستاوردها عموم مردم را در بر نمیگیرد و به تعداد خاص و معدودی منحصر میشود و ابداً نمیتوان آن را بهمعنای تعمیم سلامت جسمی در میان همه ملتها دانست. لذا با توجه به آمارهای فوق، این سبک زندگی نتوانسته پاسخگوی مسأله سلامت در مقیاس مدیریت جهانی باشد.
از سوی دیگر، باید معلوم شود که علت تولید بیماریهای جدید و بیسابقه که پیش از رنسانس اثری از آنها نبوده، چیست و چه نهادها و روندهایی در این زمینه مسؤول هستند؟ آیا تمدن جدید باید میزان بیماریها را کاهش دهد یا بر آنها بیفزاید؟ گذشته از این مطلب، آیا تحلیل و علتیابی نسبت به این بیماریها انجام شده تا بتوان از طریق برخورد با علتها، بیماریهای جدید را کنترل نمود یا بدون توجه به این مهم، به جراحی و تغییر در وضع بدن اقدام میشود؟ آیا بدن انسان همانند یک ماشین است که به تعویض قطعههای آن مبادرت شود یا یک ارگانیسم و موجود زنده به حساب میآید که اعضای آن تا پایان عمر انسان باید به فعالیت خود ادامه دهند؟ در واقع پزشکی روز بدون تحلیل از علت بروز ناهنجاری در فعالیت اعضای بدن و فرار از بررسی ارتباط این وضعیت با سبک زندگی موجود ــ که طبیعتاً میتواند موجب جلوگیری از ضربه به عملکرد اعضای بدن شود ــ به جراحی و تعویض قطعات روی آورده و آن را مبنای بسیاری از درمانها قرار داده است. با توجه به این مطلب باید با تولید آمارهای جدید به بررسی این مهم پرداخت که این نوع درمان و جراحیها به چه میزان، باعث تأخیر دردها و عود مجدد آنها میشود و به چه مقدار، موجب رفع ریشهای آنها میگردد؟ این در حالی است که آمارهایی که راندمان درمانهای مدرن را تعیین کند، وجود ندارد.
7. اشاره به نمونههای عینی از حاکمیت شهوت بر الگوی تغذیه
اما الگوی تغذیه سبک زندگی موجود ــ که متناظر آن در اسلام، خوردنیها و نوشیدنیهای حلال و حرام است ــ به نحوی است که تمامی امور موجود در طبیعت و همه انواع حیوانات و گیاهان و ترکیبسازیهای مختلف از آنها، در صورتی که به پذیرش عمومی برسد و در صنعت غذایی به امری سودآور تبدیل شود، بهعنوان خوردنی و نوشیدنی در دسترس عموم قرار میگیرد! این در حالی است که حتی در مواد معدنی نیز هر نوع ترکیبی مجاز شمرده نمیشود و فرضاً اگر فرمولهایی به دست بیایند که باعث نابودی آهن، مس و سایر معادن شوند، در این تمدن مورد استفاده قرار نمیگیرد. همچنانکه هر یک از انواع گیاهان و حیوانات، دارای ظرفیت محدودی برای ترکیب با سایر پدیدهها هستند و هر نوع مادهای بهعنوان منبع تغذیه آنان قرار نمیگیرد و الا موجب فساد و از بینرفتن آنها خواهد شد. در واقع ترکیبسازی در مواد معدنی، جمادات، گیاهان و حیوانات دارای معادلات طبیعی و تناسبات خاص و هدفگذاریهای مشخصی است و علم و دانش اساساً به کشف این معادلات و تناسبات و اهداف تعریف میشود تا برای هر پدیدهای و نحوه ترکیب آن با محیط، مقوله متناسب با آن معرفی گردد. همه اینها در حالی است که سبک زندگی غربی، خوردن و نوشیدن انواع حیوانات و گیاهان با ترکیبهای مختلف را برای انسان مُجاز میشمرد و هر نوع خوردنی و آشامیدنی که دارای سودآوری باشد، در الگوی تغذیهی جوامع جای میگیرد! طبیعی است که با در پیشگرفتن چنین روندی، عوارض آن نمایان خواهد شد و بیماریهای مختلف گریبان بشر را خواهد گرفت و لذا طبق آمار منتشره، مصرف مشروبات الکلی، موجب مرگ حدود 2 میلیون نفر در سال و استعمال سیگار، باعث مرگ حدود 4 میلیون انسان در سال میشود. اما سبک زندگی موجود بهجای آنکه الگوی تغذیه را تغییر دهد، با صرف هزینههای نجومی به مراکز تحقیقاتی سفارش میدهد تا راهی برای درمان عوارض ناشی از این الگوی تغذیه فاسد و غیرانسانی بیابند! البته داروهای جدید و شیوههای نوین درمانی که برای مبارزه با این عوارض تولید میشود، قیمتهای گزافی دارند که عموم مردم قادر به خریداری و مصرف آن نیستند.
8. ابعاد ضد انسانی الگوی بهداشت با محوریت «سود سرمایه» و نقش رسانهها در انحراف افکار عمومی از این موضوع
اما پیرامون الگوی بهداشت در سبک زندگی غربی باید توجه داشت که پزشکی و بهداشت مدرن در این زمینه، بر اصل «عدم پرهیز» مبتنی شده و کنترل مؤثری بر متنوعکردن الگوی تغذیه وجود ندارد. در واقع بهداشت و پزشکی مدرن تنها به طرح یکسری توصیهها اکتفا میکند اما برخوردی عملی با الگوی تغذیه نامناسب در پیش نمیگیرد. یعنی علیرغم آنکه بازرسیهای بهداشتی نسبت به مراکز و اصناف مختلف بهصورت مداوم انجام میشود و از طریق برخورد با رفتارهای غیربهداشتی و تعیین مجازات و جریمه و پلمپ، سطح بهداشت جامعه را ارتقا مییابد اما در عین حال، سکوتی محض در برابر مواد غذایی و کالاهایی در پیش گرفته میشود که بارها و بارها بر مضرات و عوارض سهمگین آنها تأکید شده است و هیچ نوع إعمال حاکمیتی در این زمینه صورت نمیگیرد! آیا رشد روزافزون فروشگاهها و این میزان از تبلیغات که بر محور تنوع مداوم و توسعه روزآمد در عرصه تغذیه و... سامان یافته به عموم اجازه میدهد که به توصیههای پزشکی عمل کنند و رفتار روزمره خود را براساس تعادل بنا نمایند؟! بهعبارت دیگر، سفارش به مردم برای دوری از غذاهای چرب، روغنها، فستفودها و... همزمان با بیعملی آشکار در برابر گسترش این صنایع در کشورها و ورود محصولات مضر به سبد غذایی مردم، بهمعنای آن است که سلامت و بهداشت جهانی، قربانی سودآوری صنایع شده و این روند جنونآمیز تولید بیماریهای جدید را در پی آورده است.
البته در بسیاری از تحقیقات، عوارض و مفاسد صنایع و کالاهای مختلف اثبات میشود اما رشوههای سنگین و حقالسکوتهای پرداختی از سوی سرمایهداران باعث میشود تا نتیجه این تحقیقات در دسترس عموم قرار نگیرد. هنگامی که نظام جمهوری اسلامی پس از طی عقبههای پیچیده توانست از سبک زندگی موجود فاصله بگیرد و شیوه جدیدی از حیات را مهندسی کند، افشا خواهد شد که آمار رشوهها و حقالسکوتها به دستگاههای پژوهشی به حدی سرسامآور است که قابل مقایسه با آمار مفاسد اقتصادی در کشورهای ضعیف نیست. لذا حقیقت آن است که امر حاکم بر سبک زندگی غربی، سود پول و سرمایه است و هر روندی که موجب افزایش مداوم ثروت سرمایهداران شود، امری مشروع شناخته میشود. به همین دلیل در مباحث قبلی بیان شد که علوم و تحقیقات و پژوهش به اسارت سرمایه درآمده و ثروت دائمالتزاید برای بخش خصوصی، بر تمامی مراحل تولید و توزیع و مصرف علم سیطره یافته است. بر همین اساس، مقولاتی از قبیل مواد شوینده، لوازم آرایشی، مواد نگهدارندهی بکارگرفتهشده در سردخانهها و محصولات صنعتی، شیوههای کشاورزی و باغداری و دامداری و استفاده از مواد، بذرها، سموم، کودهای مصنوعی و شیمیایی نیز محل سوال جدی است و باید آمار مربوط به عوارض ناشی از آن استخراج شود و بخش بهداشت مدرن نسبت به آن پاسخگو باشد. اما در حال حاضر بهجای این کار، روندهای فوق برمبنای آزمون و خطا پیگرفته میشود تا زمانی که منافع برخی اقشار لطمه ببیند. در این صورت است که به تدریج، ضررهای موجود در این روندها در یک شیب آرام رسانهای اعلام میشود تا علاوه بر حفظ منافع، اعتراض عمومی برانگیخته نشود. البته بررسی وضعیت رسانهها در سبک زندگی غربی نیازمند بحث جداگانهای است تا معلوم شود که رسانههای غربی گرچه برخی از این اخبار و آمار را منتشر میکنند اما ابداً به دنبال فرهنگسازی و ایجاد وجدان بر محور این آمار و اخبار فاجعهآمیز نیستند. در غیر اینصورت باید در مقابل منافع یک قشر محدود اما بسیار قدرتمند قرار بگیرند.
9. رفتار غیرعقلایی در نحوه تخصیص مقدورات به بخشهای «سلامت، بهداشت، درمان» و انعکاس آن در توسعه علوم پزشکی
در نتیجه سبک زندگی غربی، نسبت بین سه بخش «بهداشت»، «درمان» و «سلامت» بهگونهای است که پول و بودجه و نیروی انسانی تخصیصیافته توسط حاکمیتها به بخش «درمان»، بالاتر از سهم بخش «بهداشت» است، بخش «بهداشت» در رتبهی دوم و بخش «سلامت» از نظر توزینی، در جایگاه آخر قرار میگیرد. این شیب ناشی از حرکت شهوانی و تمنیات نفسانی و مبنا قراردادن میل وهلهای در مصرف است. این در حالی است که نگاه انسانی و عقلانی حکم میکند که تخصیصها باید با محوریت بخش «سلامت» انجام شود؛ زیرا در صورت تأمین این مقوله از طریق رعایت تعادل در الگوی مصرف جامعه و رفتار منطقی در این عرصه، میزان احتیاج به بخش «بهداشت و درمان» به نحو بسیار قابل توجهی کاهش خواهد یافت. در این صورت روشن خواهد شد که غوغاسالاری پیرامون دستاوردهای جدید در بخش جراحی و درمان و... نه تنها موجب افتخار و مسرت نیست بلکه حاکی از رفتار جنونآمیز بشر در تولید بیماریهای جدید و سپس صرف هزینههای سنگین برای رفع عوارض آن است. متأسفانه امروز کار بهجایی رسیده که برای تأمین آسایش ثروتمندان در انجام هر نوع رفتار غیرعقلانی و و آزادبودن آنها درپیشگرفتن هر نوع سبک زندگی شهوانی، طرحهایی مانند بانک خون بندناف و امثال آن در دنیا پدید آمده که تا هنگام پایان عمر، امکان انواع پیوند و جراحی و مقابله با بیماریهای پیچیده را ــ که ناشی از سبک زندگی غیرانسانی است ــ فراهم میکند. هزینههای سنگین این نوع درمانهای جدید نشان میدهد که این تحقیقات در جهت تأمین نیازهای همان یک درصدی است که ثروتهای جهان را در اختیار گرفتهاند و به دنبال آن هستند که شهوات خود را بدون محدودیت و احساس نگرانی تخلیه کنند و ارضا نمایند.
10. رفتار غیراخلاقی رسانهها و منحرفکردن افکار عمومی از آمارهای مربوط به شکست سبک زندگی غربی در تامین نیازهای اولیه انسانی
حال باید پرسید این چه اخلاق کثیف و وحشیانهای است که باعث میشود علیرغم اعلام چنین آمارهایی در تمامی ابعاد حیات اجتماعی توسط نهادهای رسمی در غرب و روشنشدن ارتباط این وضعیت با نحوه مدیریت جهانی، هیچ تغییری در روند موجود مشاهده نمیشود و هیچ واکنش مؤثری از سوی سیاستمداران، نخبگان و دانشمندان غربی دیده نمیشود؟! آیا غیر از این است که این سبک زندگی ــ حتی اگر منجر به محرومیت انسانها از نیازهای اولیه و حیوانی برای ادامه حیات شود ــ به نفع قشری محدود به نام سرمایهداران بزرگ تمام شده و لذا اجازه اعتراض به این روند داده نمیشود؟! چرا این واقعیتهای میدانی به اطلاع مردم دنیا نمیرسد؟! یا اگر چنین آمارهایی اعلام میشود، در چه چینشی از اخبار و گزارشها قرار میگیرد و چه ضریبی در رسانههای جهانی پیدا میکند؟! آیا شیوه بیان آمارهای ناشی از سبک زندگی غربی به نحوی هست که افکار عمومی احساس خطر کنند و دچار ترس شوند و جانب احتیاط را مراعات نمایند؟! بهعنوان نمونه، بشریت در گذشته از حیوانات درنده میترسید و بهدلیل بیم جان یا قطع عضو از آنها اجتناب میکرد. اما آیا آمار و اخبار وضعیت کنونی خودروها و جادهها و حمل و نقل ــ که همانند درندگان، جان سالانه بیش از یک میلیون نفر (معادل 2/2 درصد از کل مرگ و میر در جهان) را بر اثر تصادفات جادهای میگیرد و تعداد بسیار بیشتری را دچار قطع عضو و معلولیت میکند ــ به نحوی اعلام میشود که افکار عمومی را دچار احساس خطر و احتیاط کند و در این زمینه، وجدان عمومی ایجاد نماید؟! فقدان وجدان عمومی نسبت به فجایع ناشی از سبک زندگی غربی است که باعث شده جامعه جهانی توسط تمدن مدرن سحر شود. این روند حتی ملت ایران را ــ که در عرصه سیاسی بیدار شده و بتهای سیاسی جهان امروز را در هم شکسته ــ در عرصههای فرهنگی و اقتصادی دچار چالش کرده و موجب شده تا فضا برای همراهی مردم و نخبگان با دغدغههای رهبری در موضوعاتی چون «اقتصاد مقاومتی، الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، مسمومیت علوم انسانی غربی و...» فراهم نگردد.
11. تمدن مدرن، مسؤول اصلی وضعیت نابهنجار زندگی بشر بهدلیل ادعای آن مبنی بر مدیریت جهانی و تسلط آن بر ساختارهای حاکم بر روابط جهانی و بینالمللی
ممکن است تصور شود که آمارهای پیشگفته ناشی از ناکارآمدی حکومتهای توسعهنیافته است اما هنگامی که سازمان ملل متحد حدود دویست کشور دنیا را با یکدیگر هماهنگ میکند و هفت کشور صنعتی بهمثابه قدرتهای برتر، برای حال و آینده جهان تصمیم میگیرند و تمامی کشورهای جهان، توسعهیافتگی را بهعنوان سبک زندگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پذیرفتهاند، ابرقدرتها باید مسؤولیت همه ابعاد این تمدن را بپذیرند و به لوازم این حاکمیت جهانی که به دست آوردهاند، ملتزم شوند و حق ندارند در برابر این آمار، از خود سلب مسؤولیت کنند و باید نسبت به این محرومیتهای فجیع پاسخگو باشند. همچنانکه با ظهور حضرت ولیعصر (عج) و تشکیل حکومت جهانی، این دولت الهی تنها مسؤول شهرهایی همانند کوفه، مکه، مدینه و... نیست بلکه مدیریت تمامی مسائل در سراسر جهان را بهعهده میگیرد. این در حالی است که کشورهای صاحب این سبک زندکی در هنگام گزارش از وضعیت کشورهای پیشرفته در ابعاد مختلف، با غوغاسالاری و تکبر به تحسین و تقدیر از عملکرد خود میپردازند اما وقتی که به کشورهایی میرسند که در رتبههای پایینیِ این ردهبندیها قرار گرفتهاند، با سلب مسؤولیت از خود به تحقیر آنان اقدام میکنند و تمامی مشکلات موجود برای حیات اولیه را به گردن دیگران میاندازند و همزمان در هنگام چپاول و غارت همین کشورها، دوباره ژست إعمال مدیریت جهانی و اقتدار بینالمللی به خود میگیرند! آیا میتوان در مورد مسألهای بخشی همانند ترافیک شهری به بررسی تمام متغیرها و عوامل پرداخت اما برای آسیبشناسی وضعیت موجود در جهان، تنها به ذکر عوامل درونی در کشورها بسنده کرد؟! یعنی روشن است که سهمی از این ناهنجاریها به مشکلات درونی کشورهای ضعیف باز میگردد اما باید نقش کشورهای بزرگ و صاحبان این تمدن و سبک زندگی در این وضعیت نیز مشخص شود زیرا تئوریها و مدلهای مدیریتی که توسط این کشورها ارائه شده، در تمامی جهان گسترش یافته و مورد پذیرش واقع شده است.
تا اینجا تحلیلی کلان پیرامون مقوله توسعهیافتگی بهمثابه مبنای سبک زندگی موجود ارائه و در خلال آن روشن شد که شیوه تولید ثروت در این سبک زندگی، مبتنی بر غارت و چپاول منابع ملتها و استثمار نیروی انسانی آنان بوده و این روند در گذشته از طریق استعمار علنی و در دوران کنونی با روش استعمار پنهان محقق میشود و در نتیجه آن، قلههایی از ثروت متراکم برای افراد بسیار معدودی فراهم میآید که آمار آن ذکر شد. گرچه تبیین آکادمیک از نحوه جریان اخلاق رذیله در تئوری تولید ثروت غربی در کتاب «گفتمان انقلاب اسلامی» مطرح شده است اما از آنجا که برای بیان عملکرد سبک زندگی غربی نمیتوان عموم مردم را به آشنایی با مباحث تخصصی دعوت کرد، به طرح واقعیتهای میدانی و ادبیات آماری پیرامون ناهنجاریهای ناشی از آن پرداخته شد. البته این بررسی نه مبتنی بر قضاوت دینی و ارزشی بلکه در چارچوب نگاه انسانی مطرح گردید؛ زیرا صاحبان این تمدن مدعی ارزشهای انسانی و حقوق شهروندی و آزادی و دموکراسی هستند و پشت نقاب انسانیت پنهان شدهاند. لذا با استفاده از نگاه نظاممند به آمارهای ارائهشده توسط نهادها و رسانههای غربی، تا حدودی روشن شد که این سبک زندگی حتی از نظر انسانی و تأمین نیازهای اولیهی مادی نیز ناکارآمد و محکوم است و باید پاسخگوی فجایعی باشد که در ابعاد مختلف بر بشریت تحمیل کرده است.
---------------------------------------------------------
مطالب مرتبط:
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/271871
لینک کوتاه کپی شد
کلیدواژه ها »