پنجشنبه 3 تير 1395 01:02 ساعت
شناسه خبر : 245549
سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی در مصلای قم با سخنرانی حجتالاسلام صدوق/ 6
آنچه در قیام حضرت امام جایگزین روشهای مسلحانه و پارلمانتاریستی شد، «تکیه به خون شهدا» و «برگزاری مراسم اربعین شهدا» بود
در بُعد فرهنگی، چه غرب به سردمداری شاه و چه شرق به پیشتازی کمونیستها و حزب توده، بر فرهنگ مذهب حملهور بودند. در مقابله با این تهاجم، جریان فرهنگی و مذهبی غالباً اعتقاد داشت تا زمانی که مردم بصیرت پیدا نکنند، تکلیفی برای قیام وجود ندارد و یا قیام به پیروزی و موفقیت نخواهد رسید. اما راهی که توسط حضرت امام طیّ میشد، یک مسیر کاملاً سیاسیـ اعتقادی و مبتنی بر موضعگیری علنی در مقابل مظالم شاه و افشاء رفتار کفرآمیز رژیم با اتّکال به قدرت غیبی و الهی بود.
گروه معارف – رجانیوز: سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی همزمان با ایام ماه مبارک رمضان، هر روز بعد از نماز ظهر و عصر در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار میشود.
به گزارش رجانیوز، سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی از آغاز ماه مبارک رمضان، با حضور اقشار مختلف مردم در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار میشود.
این نشستها پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری و با محوریت موضوعاتی همچون جهاد کبیر، اسلامیت انقلاب، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی و منزلت زن و خانواده در اسلام و نظام و با ارائه و سخنرانی حجت الاسلام صدوق از استادان و فضلای حوزه علمیه قم برگزار میشود و شرکت در این برنامه برای عموم مردم آزاد است.
یکی از ویژگیهای این سلسله نشستها دوطرفه بودن آن است، به نحوی که حضار در هر جای بحث میتوانند نسبت به مسائل مطروحه نظر خود را ارائه کنند.
در ادامه خلاصه و مهمترین محورهای جلسه ششم سلسله نشستهای «گفتمان انقلاب اسلامی» را از نظر میگذرانید:
1. از زمان آغاز نهضت مشروطه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جامعه ایران تحت تأثیر تحوّلاتی بود که از فرهنگ مدرنیته نشئت میگرفت؛ فرهنگ و روابطی که توسط پهلوی اول و دوم به نحوی فاسد وارد کشور شده بود، لذا چه برخی روشنفکران و طرفداران فرهنگ مدرنیته و چه طیف مذهبی جامعه، به فعالیتهای مختلفی دست زدند تا در برابر تمدّن مدرن که در ابعاد «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» بر ملّت ایران هجمهور شده بود، عکسالعملی نشان دهند.
2. در بُعد اقتصادی، سرتاسر ایران از فقر رنج میبرد و ثروت کشور به شاه و اعوان و انصار او اختصاص مییافت. به همین دلیل، روحانیت و متدینین برای حل مشکلات اقتصادی مردم و انجام وظیفه در برابر محرومین و مستضعفین، خیریههای متعددی را در مساجد کشور تأسیس کردند.
3. در بُعد فرهنگی، چه غرب به سردمداری شاه و چه شرق به پیشتازی کمونیستها و حزب توده، بر فرهنگ مذهب در جامعه ایران حملهور بودند. روحانیت در برابر این خطر نیز به پا خاست که پرچمدار این حرکت، مرحوم علامه طباطبایی بودند و شهید آیتالله مطهری به عنوان شاگرد و مفسر افکار علامه در کنار ایشان قرار گرفتند تا با تکیه به عقلانیت موجود فلسفی در حوزههای علمیه، در مقابل فرهنگ شرق بایستند و با نقد معرفتشناسی، فلسفه تاریخ و فلسفه جامعهشناسیِ مارکسیستها سنگری را برای متدینین در برابر این شبهات به وجود بیاورند. خصوصاً با توجه به اینکه بلوک شرق ادعای مبارزه با امپریالیسم امریکا را داشت و نظام سرمایهداری را ناتوان از تأمین عدالت معرفی میکرد و با طرح شعار عدالت و جذب کارگران و محرومین در سرتاسر جهان، نیمی از دنیا را به تصرف خود درآورده بود و لذا بسیاری از انقلابهای دنیا و عناصر مبارز به افکار مارکسیستی گرایش پیدا کردند.
البته جریان فرهنگی غالباً مأموریت و وظیفه دینی خود را به فعالیتهای فرهنگی تعریف میکرد و اعتقاد داشت که تا زمانی که مردم بصیرت پیدا نکنند، تکلیفی برای قیام وجود ندارد و یا قیام به پیروزی و موفقیت نخواهد رسید. لذا به طور ویژه با قشر تحصیلکرده و دانشگاهی ارتباط برقرار کرد و به تربیت و روشنگری آنان همت گماشت.
نمونه این رفتار در عراق را میتوان در فعالیتهای مرحوم آیتالله شهید صدر دنبال کرد که حاصل آن، شکلگیری حزبالدعوه بمثابه دانشگاهیانی بود که قبل از انقلاب تحت تربیت ایشان قرار گرفته بودند. در داخل ایران نیز شهید آیتالله مطهری و شهید مفتح و... به عنوان شخصیتهایی علمی ـ و نه سیاسی ـ که به حضرت امام علاقمند بودند، حضوری فعال در این حرکتها داشتند و با مشارکت در مراکزی مانند حسینیهی ارشاد و ورود به دانشگاهها در همکاری با عناصری چون مرحوم دکتر شریعتی، به ارتباط با متخصصین اقدام نمودند و با سخنرانی و نشر جزوات و کتب دینی موجی در کشور به راه انداختند تا با پاسخ به شبهات و جذب دانشگاهیان به دین، از افتادن آنان به دام فرهنگهای غربی و شرقی جلوگیری کنند. برخی دیگر از علماء نیز در این مقابله فرهنگی با افکار کمونیستی حضور داشتند اما در سطوح غیرآکادمیک به تلاش خود ادامه میدادند. در لابهلای این حرکتها گرچه با کنایه و تلویح، انتقادات و تعریضهایی به رژیم وارد میشد، اما این ابداً به معنای افشای مفاسد شاه و موضعگیری علنی در مقابل او و درگیری با قدرت حاکم نبود.
البته باید توجه داشت که این مواجهه بیشتر در قبال «شبهات نظری» بود، اما شبهات عینی که ناشی از کارآمدی علم و تکنولوژی غربی بود، پاسخ درخوری پیدا نمیکرد و حتی با علمزدگی، آیات و روایات پشتوانه تأیید علوم و فناوری مدرن قرار میگرفت.
4. در بعد سیاسی نیز بیان شد که عدّهای از علماء برای مبارزه با رژیم و قیام بر ضد مظالم سیاسی آن، از نرمافزارهای غربی مانند نامزدی در انتخابات و حضور در عرصه قدرت استفاده میکردند که نمونه آن، در تلاشهای مرحوم آیتالله مدرس، مرحوم آیتالله کاشانی و یا استفاده از نهادها و رسانههای نوین برای نشر حقائق بود. بخش دیگری از روحانیت نیز از فرهنگ مبارزات مسلحانه بهره میبردند و برای ضربه زدن به رژیم دست به ترور و حرکتهای مسلحانه میزدند که شهید مجاهد نواب صفوی و هیئتهای مؤتلفهی اسلامی را میتوان در این دسته قرار داد.
5. در مقابل، حضرت امام خمینی (قدسسره) بدون درگیری با روشهای فوق و مقابله علنی با آنها، راه جدیدی به وجود آورند که انتساب این راه به فرهنگ قرآن و سیره انبیاء الهی در مباحث قبلی تا حدودی تبیین گشت. در واقع راهی که توسط حضرت امام طیّ میشد، یک مسیر کاملاً سیاسی ـ اعتقادی و مبتنی بر موضعگیری علنی در مقابل مظالم شاه و افشاء مفاسد و رفتار کفرآمیز رژیم و اعلام درگیری با اتّکال به قدرت غیبی و الهی بود و تکیهای به قدرت سلاح یا توسل به قدرتهای جهانی و منطقهای برای فشار به دولت مرکزی نداشت. از سوی دیگر حضرت امام همانطور که از قشر سنّتی حوزه فاصله داشت، به فعالیتهای فرهنگی معمول و ارتباط با دانشگاهیان به شکل متداول آن نیز نپرداخت که این مسأله در شیوه پاسخ امام به نامه مرحوم شهید مطهری در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ـ که موضوع آن، تحلیل اوضاع فرهنگی کشور و گزارش اختلافات موجود با روشنفکران از جمله دکتر شریعتی بود ـ مشهود است.
در واقع امام اولویتی به اقدامات فرهنگی متداول نمیداد و توان خود را بر سرنگونی شاه متمرکز کرده بود. البته دستگاههای امنیتی رژیم تلاش بسیاری به خرج دادند تا اختلاف و شکاف بین حضرت امام و دیگر نحلههای مبارز و غیرمبارز را به امری عمومی تبدیل کرده و آن را تعمیق بخشند، اما حضرت امام خود را در مقابل این گروهها قرار ندادند تا قهر و نزاع، موجب خروج آنها از جریان مبارزه با شاه نشود و با تدابیر ویژهای همگان را در صحنه حفظ کردند.
6. پس از وفات آیتالله بروجردی(ره) رژیم دست به اقداماتی زد که شرایط را برای حضور حضرت امام در حوادث سیاسی کشور و آشنایی مردم با ایشان فراهم کرد و در ابتدای نهضت، سخنرانی تاریخی امام (قدسسره) در مدرسه فیضیه، خواصّ و عوامّ را به صحنه آورد و هزاران نفر در قیام پانزده خرداد به شهادت رسیدند. برای رژیم طبیعی بود که پس از چنین جنایتی، رهبر نهضت را نیز به قتل برساند، اما خواصّ در حوزه علمیهی قم به حرکت درآمدند و با اخذ تأییدیه از علماء مبنی بر مرجعیت حضرت امام (قدسسره) از انجام چنین عمل ددمنشانهای جلوگیری کردند.
در نتیجه، مرجعیت ایشان در کنار دیگر مراجع تقلید تثبیت گردید و رژیم که از مصونیت سیاسی برای مرجعیت آگاه بود و نمیتوانست یک مرجع را به قتل برساند و یا در داخل کشور و در زندان حبس کند، به ناچار ایشان را تبعید کرد و با قطع ارتباط بین امام و مردم، به زعم خود شعلههای نهضت را خاموش کرد. این در حالی بود که قبل از قیام پانزده خرداد، امام دارای منصب مرجعیت نبود و خود نیز اقدامی برای رسیدن به این منزلت صورت نداد. لذا قیام حضرت امام بود که خواصّ متدین در حوزه را تحریک کرد و باعث شد مرجعیت ایشان به صورت خودجوش به پذیرش برسد که این امر، نقشی اساسی در پیروزی انقلاب داشت. البته پس از ورود حضرت امام به نجف، دستگاه سیاسی و امنیتی رژیم شاه و حزب بعث عراق تلاش زیادی کردند تا ایشان را در میان مراجع و حوزههای علمیه منزوی کنند و یا حداقل برخلاف سنّت معمول مبنی بر تعیّن اعلم و وحدت در مرجعیت، فضا را برای تعدّد هر چه بیشتر در مرجعیت و انشقاق در میان عموم متدینین فراهم کنند که تا حدودی در این هدف موفق شدند.
7. در این میان، جریان سنّتی به کار متداول خود در تبلیغ دین از طریق منابر و مساجد و کتب و مجلات ادامه میداد و مشکلی برای اخذ مجوّز در جهت فعالیتهای خود نداشت. در واقع دستگاه حاکم با بخش سنّتی از دینداران مدارا میکرد زیرا شاه مایل به فرهنگ غرب بود و بلوک غرب نیز به خردهفرهنگها آزادی میدهد و ادعای آزادی اقوام و ادیان و اقشار مختلف را مطرح میکند و آنها را مزاحم اهداف خود نمیبیند، بلکه در فرهنگ مادّی جامعه منحلّ مینماید.
برخلاف بلوک شرق که مستقیماً با ادیان مقابله میکرد و مظاهر دینی را از بین میبرد حتی مخالفان سیاسی خود را نیز حذف مینمود. دینداران سنّتی نیز از این نوع برخورد رژیم برای نشر دین در شکل سنّتی استفاده میکردند و از موافقت دستگاه حاکم با تبلیغ معارف، نشر کتب دینی، انجام عزاداری و سفرهای زیارتی، ساخت مسجد و ابراز سایر مظاهر دینی رضایت داشتند و به همین دلیل، با سیاستهای دستگاه مخالفت نمیکردند. گرچه مراقبت و حمایت از محرومین را فراموش نمیکردند و با تأسیس خیریهها و ساخت بیمارستانها و ارائه برخی خدمات عمومی، از رسیدگی به مردم غافل نبودند. البته درصد بسیار کمی روحانینما به خدمتگزاری علنی برای رژیم فاسد پهلوی مبادرت کردند که در فرهنگ عموم مردم به «آخوند درباری» معروف شدند. پس از انقلاب، امام با راهاندازی دادگاه ویژهی روحانیت، آنها را از جامعهی روحانیت حذف کرد و اجازه نداد که تعداد بسیار قلیلِ آخوندهای درباری، ساحت مقدس روحانیت را بیالاید.
8. پس از تبعید حضرت امام به خارج از کشور تا سال 1356، جریانهایی که قائل به فرهنگ مبارزات شرقی یا غربی بودند، از موجی که توسط نهضت اسلامی به راه افتاده بود بهرهبرداری کردند و پتانسیل ناشی از قیام امام را به سوی خود جذب کردند تا با فشار به حاکمیت، سهمی از قدرت را تصاحب نمایند. این گروهها از سازمان مجاهدین خلق تا نهضت آزادی گرچه دارای صبغه مذهبی بودند و از ادبیات دینی استفاده میکردند اما به راهکارهای مادّی اعتقاد داشتند به نحوی که در صورت پیروزی، برای اداره حاکمیت نیز به نسخههای شرقی یا غربی عمل مینمودند. در واقع تبعید امام توسط شاه، نفوذ ایشان در مدیریت صحنه داخلی ایران را کاهش داد و رابطه طیف مذهبی و متدین را با امام دچار اختلال کرد و جریانهای فوقالذکر را به نقطه امید مبارزین و حمایتهای آنان بدل نمود و فضای مبارزه توسط این گروهها مصادره شد. البته دیکتاتورمئابی و خشونت رژیم، تمامی این حرکتها را سرکوب کرد و همزمان برای جلوگیری از افشای چهرهی مخوف خود در عرصه بینالمللی، به تأسیس حزب رستاخیز و ایران نوین و اعطاء مجموعهای از آزادیهای سیاسیِ صوری مبادرت نمود.
در حوالی سال 1355 که تمامی راهکارهای موجود و مبارزات متداول برای سرنگونی رژیم به بنبست رسیده و امیدها از جریانهای سیاسی و فعالیتهای فرهنگی منقطع شده بود و دستگاه در اوج قدرت خود ابداً شکلگیری یک حرکت جدید را پیشبینی نمیکرد، اراده الهی صحنه را دگرگون کرد و با شهادت حاجآقا مصطفی و اهانت رژیم به حضرت امام، قم دوباره به پا خاست و با تحرک مراجع و روحانیت و تبعیت مردم، آتشی که در سال1342 به پاشده بود، مجدداً احیا شد و قیام 19 دی شکل گرفت.
در ادامه و با تکیه به فرهنگ مذهب در گرامیداشت اربعین شهادت امامحسین علیهالسلام، چهلم شهدای قم در تبریز برگزار شد و به قیام 29 بهمن مردم تبریز تبدیل گشت و در چهلم شهدای تبریز، قیام مردم یزد رقم خورد و سپس مراسم چهلم شهدا در شهرهای بزرگی اصفهان و مشهد و شیراز و... امتداد یافت و به شهرهای کوچک نیز سرایت نمود و نرمافزار چهلمهای متوالی، بالاخره پایتخت را در ماه مبارک رمضان به خیزش واداشت و تظاهرات بزرگی در روز عید فطر انجام گرفت و در اوج خود به قیام 17 شهریور منتهی شد. پس از این قیام بود که مردم تهران و کلانشهرها یک روز هم حکومت نظامی را به رسمیت نشناختند و هر روز به تظاهرات و اعتصابات ادامه دادند و تمایلات و تعلقات عمومی نسبت به شاه گسسته شد و نمایندگان تمامی صنوف و اقشار در نجف و پاریس به خدمت امام رسیدند و با تشکیل انجمن اسلامی در نهادهای مختلف، ساختارها عملاً از امام خمینی دستور میگرفتند. لذا رشته کار از دست رژیم خارج شد و امریکا تصمیم گرفت شاه را از کشور خارج کند و قدرت را به دست ملّیگراها بسپرد و با تشکیل دولت توسط بختیار به عنوان یک عنصر ملّیگرا و اعطاء آزادیهای بیسابقه در امر رسانهها، زندانیان سیاسی و...، نهضت ملت را کنترل کند که حضرت امام در برابر این دسیسه نیز تسلیم نشدند و با اصرار بر تشکیل نظام اسلامی، انقلاب را به پیروزی رساندند.
بنابراین آنچه که در حرکت حضرت امام (قدسسره) جایگزین روشهای مسلحانه و پارلمانتاریستی در امر قیام شد، تکیه به خون شهدا و برگزاری مراسم اربعین شهداء بود که ریشه در فرهنگ عزاداری عاشورایی داشت و زمینه را برای عصیان عمومی و همراهی آحاد ملّت با موج انقلاب فراهم نمود و با اتّکال به اراده الهی، قلوب مردم را فتح کرد و بدون آنکه به حرکتی مسلحانه و تصرف مناطقی از کشور یا پیروزی در انتخابات و ارتباط با قدرتهای مطرح جهانی برای فشار به قدرت حاکم توسل کند، موجب پیروزی نهضت اسلامی گردید.
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/245549
لینک کوتاه کپی شد