شنبه 29 خرداد 1395 18:12 ساعت
شناسه خبر : 245124
سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی در مصلای قم با سخنرانی حجت الاسلام صدوق/4
مبنای حرکت امام خمینی «جامعهشناسی قرآنی» بود که بین کفر و نفاق و ایمان مرزبندی میکند/ حقانیت حرکت امام(ره) برای ضعیفترین طبقه عوام مردم نیز نمایان شده بود
چه کرامات حسّی در گذشته و چه کرامات عقلی در این دوره از تاریخ، امری ذاتی برای پرچمداران توحید و وسیله شناخت مردم نسبت به آنهاست. البته «کرامات روحی» و قدرت تصرف در ارواح، مختصّ به ذوات مقدّسه معصومین(ع) است که محور تهذیب در تمامی ادوار تاریخی هستند.
گروه معارف – رجانیوز: سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی همزمان با ایام ماه مبارک رمضان، هر روز بعد از نماز ظهر و عصر در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار میشود.
به گزارش رجانیوز، سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی از آغاز ماه مبارک رمضان، با حضور اقشار مختلف مردم در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار میشود.
این نشستها پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری و با محوریت موضوعاتی همچون جهاد کبیر، اسلامیت انقلاب، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی و منزلت زن و خانواده در اسلام و نظام و با ارائه و سخنرانی حجت الاسلام صدوق از استادان و فضلای حوزه علمیه قم برگزار میشود و شرکت در این برنامه برای عموم مردم آزاد است.
یکی از ویژگیهای این سلسله نشستها دوطرفه بودن آن است، به نحوی که حضار در هر جای بحث میتوانند نسبت به مسائل مطروحه نظر خود را ارائه کنند.
در ادامه خلاصه و مهمترین محورهای جلسه چهارم سلسله نشستهای «گفتمان انقلاب اسلامی» به همراه صوت آن را از سمع و نظر میگذرانید:
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
جلسه چهارم سلسله نشست های گفتمان انقلاب اسلامی-مصلای قم- حجت الاسلام صدوق.MP3 | دانلود فایل1. بیان شد که نه پرستش خدای متعال و نه پرستش ابلیس و فراعنه، هیچیک توقفبردار نیستند و زندگی در این دنیا، در خلأ شکل نمیگیرد، بلکه این دو دستگاه، دائماً تمامی انسانها و جوامع را به سوی خود دعوت میکنند و درگیری بین آنها از هبوط حضرت آدم تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. بنابراین خداپرستی در محدوده عقل نظریِ تکتک افراد خلاصه نمیشود، بلکه تحقق خداپرستی در این دنیا بدون «پرچمداران توحید» ممکن نیست؛ کسانی که در صحنه درگیری با ائمّه کفر، به حصن و حفاظی برای اعتقادات امّت دینی تبدیل میشوند. این عناصر نورانی در فرهنگ تمامی ادیان الهی از جمله دین اسلام، شخصیتهای ویژهای محسوب میشوند که پس از عبور از امتحاناتی پیچیده، توسط خدای متعال برای مأموریتِ «اقامه خداپرستی» انتخاب و اصطفاء میشوند تا با نیابت و خلافت از اراده الهی، قدرت خدای متعال را در درگیری عینی با کفر و شرک به ظهور و بروز برسانند و باعث ایمان مردم به دستگاه الهی شوند و لذا این عناصر، دارای «کرامات» هستند.
البته بنابه مباحثی که تفصیل آنها در بحث از «فلسفه تاریخ» ذکر شده، کرامات پرچمداران توحید به حسب مراحل مختلف تاریخی، شکلهای متفاوتی پیدا میکند و بر همین اساس، انبیاء سلف بیشتر دارای «کرامات حسّی» (مانند کشتی نوح و ناقه صالح و گلستان شدن آتش بر ابراهیم و عصای موسی و زندهکردن مردگان توسط حضرت عیسی(ع) بودهاند، اما از بعثت پیامبر اکرم(ص) تا دوران ظهور، «کرامات عقلانی» موضوعیت دارد. در واقع از آنجا که تسخیر در تحلیل و عقلانیت انسانی، پیچیدهتر از تصرف در امور حسّی است، کرامات عقلانی جایگاهی برتر و والاتر از کرامات حسّی دارد و این یکی از دلائلِ «افضلیت علماء امّت پیامبر بر انبیاء بنیاسرائیل» است. زیرا عالمانی که در درگیری با قدرت ابلیس از اعتقادات امت محمد و آلمحمد(ع) حفاظت میکنند، توانستهاند برای راهبری امت دینی از عقلانیت نورانیِ قرآن استضائه کنند. پس چه کرامات حسّی در گذشته و چه کرامات عقلی در این دوره از تاریخ، امری ذاتی برای پرچمداران توحید و وسیله شناخت مردم نسبت به آنهاست. البته «کرامات روحی» و قدرت تصرف در ارواح، مختصّ به ذوات مقدّسه معصومین(ع) است که محور تهذیب در تمامی ادوار تاریخی هستند.
2. از اینرو، قیام حضرت امام خمینی (قدسسره) یک حرکت اعتقادی و در جهت اقامه خداپرستی در قرن بیستم بود که نه مبتنی بر تحلیلهای دانشگاهی بود و نه بر مبنای عقلانیت موجود در حوزههای علمیه (اعمّ از فلسفه و منطق و اصول) استوار شده بود زیرا حدود اولیه و تعاریف مبنایی در این عقلانیتها، نسبتی با «جامعهشناسی قرآنی» ندارد بلکه عملکرد حضرت امام (ره) ظرفیت اعتقادات امت دینی را از عقل نظری به عقل عملی ارتقاء داد و در عقل عملی نیز به جای تکیه بر امور مشترک فطری و عقلائی، اقامه کلمهی حق در برابر کلمهی باطل را محوریت بخشید. همانطور که تمامی انبیاء مأمور بودند جامعهشناسی مادّی حاکم بر زمان خود را به چالش بکشند و بر ضد جامعهی الحادی در آن دوران قیام کنند. در واقع مأموریت انبیاء این نبود که با تکتک افراد جامعه صحبت کنند و فاسد بودن اعتقادشان را به آنان گوشزد نمایند، زیرا عموم مردم اسیر نظامات اجتماعی و قدرت و سلطهی آنها هستند و توسط روابط اجتماعی کفرآمیز به بند کشیده شدهاند و تا آیه و نشانهای از قدرت خدا مشاهده نکنند، تکیهگاهی برای خروج از روابط و ارتکازات و فرهنگ موجود نخواهند داشت و نمیتوانند ایمان بیاورند.
لذا انبیاء با ائمّه کفر و صاحبان نفوذ در جامعه مواجه میشدند تا با به عجز کشاندن قدرت موجود از طریق اظهار معجزات و آیات، زمینه را برای رهایی آحاد جامعه از إصر و أغلال مادّی فراهم نمایند. البته این آیات و معجزات قبل از بعثت به شکل حسّی بوده و پس از بعثت، شکلی عقلانی پیدا کرده است؛ همانطور که پس از آغاز دوران ظهور «آیات شهودی» موضوعیت یافته و مردم به این نوع کرامات امتحان خواهند شد. پس خداپرستی صرفاً یک امر عقلی و درونی نیست بلکه اولا ناظر به اختیار و ثانیا نشأتگرفته از محیط بیرونی است و این محیط توسط پرچمداران توحید و جریان آیات الهی توسط آن بزرگواران ایجاد شده و در درگیری با قدرت عینی کفار شکل میگیرد؛ قدرتی که بندگان خدا را تحت سیطرهی خود گرفته و زندگی آنان را در روابط ظلمانی فروبرده است. یعنی پرچمدار توحید با اظهار معجزه و آیه، قدرت و ابّهت جامعهی کفر و سران آن را میشکند تا مردم آزاد شوند و بستر هدایت و ایمان و اعتقاد سالم حتی برای پایینترین سطوح عقلانیت در میان انسانها فراهم شود؛ همچنان که حقانیت حرکت حضرت امام (ره) حتی برای ضعیفترین طبقه از عوامّ مردم نیز واضح و نمایان شده بود. لذا گرچه امام خمینی (قدسسره) از نظر اصطلاحی یک عارف محسوب میشد اما عظمت او به کرامات معمول در بین عرفاء نبود بلکه ناشی از این حقیقت بود که بدون تحصیل علوم سیاسی روز، تمامی تحلیلهای مبتنی بر این علوم را عملاً زیر سوال برد و عقلانیتی را که شیوهی زندگی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی بشر در قرن بیستم را پدید آورده بود، بر مبنای جامعهشناسی دینی به چالش کشید.
3. حال باید به تطبیقِ دقیقتر بحث فوق بر حرکت حضرت امام در دوران مبارزه و قیام پرداخت. ایشان در شرایطی پرچم قیام را به اهتزاز درآورد که جامعهشناسی مادّی مدرن در صورتهای مختلف خود در جامعه ایران رواج داشت و باعث ایجاد حرکتهای اجتماعی در کشور میشد. عدهای به دلیل ارتباط تنگاتنگ رژیم با صاحبان تمدّن مدرن، در کنار شاه قرار گرفتند، زیرا راه زندگی اجتماعی را در پیوستن به قافله تمدّن میدانستند و رژیم پهلوی نیز در برآیند کلی خود به همین کار مبادرت میکرد. نهایت مطلب این بود که برخی عناصر این گروه، انتقاداتی به دیکتاتوری شاه و بیانضباطی مالی دربار داشتند اما در هر صورت واردکردن مدرنیته و تمامی زیرساختها و روبناهای آن را به کشور ضروری تلقی میکردند. اما گروه دیگری با تکیه به نحوهی مدیریت غربی و فرهنگ مشارکت و دموکراسی، از معارضان رژیم تلقی میشدند و با شاه بمثابه یک دیکتاتور مقابله میکردند و به دنبال یک حکومت ملّی بودند چون پس از رنسانس، حق حاکمیت برای خاندانهای سلطنتی معنا نداشت و پادشاه در بهترین حالت باید به یک منصب تشریفاتی و سمبلیک تنزّل مییافت که نمونهی این خط مشی در «جبههی ملّی» قابل مشاهده بود. عدّه دیگری همین مبنا را با ارزشهای مذهبی و فردی ترکیب میکردند و برای دین به منزلت و جایگاهی در این سطح قائل بودند که این تفکر در گروههایی همانند «نهضت آزادی» و اشخاصی از قبیل دکتر شریعتی و برخی روشنفکران دیگر مشاهده میشد.
دسته دیگری بودند که جامعهشناسی مادّی را در شکل شرقی آن پذیرفته بودند و معتقد به مبارزه با شاه به عنوان نماد امپریالیسم و سرمایهداری بودند که «چریکهای فدایی خلق» را تشکیل دادند و عدّهای که به دنبال نسبت دادن این جامعهشناسی به آیات و روایات بودند، «سازمان مجاهدین خلق» را تشکیل دادند و با طرح یک چارچوب تئوریک و انتساب تحلیلهای مادّی به قرآن و نهجالبلاغه و سایر متون دینی، «دینامیزم قرآن» را پایهگذاری کردند. این دو گروه به نشر و ترویج افکار خود اکتفاء نمیکردند بلکه دست به اقدام و عمل میزدند و ریسک مرگ و شکنجه و... را پذیرا بودند و و برای ریشهکنی سلطنت پهلوی به حرکت مسلحانه و ترور و... مبادرت میکردند. البته تشکلهایی مذهبی همانند هیأتهای مؤتلفهی اسلامی و اشخاصی همانند شهید بزرگوار نواب صفوی هم بودند که بدون تکیه به مکاتب مادّی و با استناد به فتاوای برخی علماء به حرکات مسلحانه دست میزدند تا ضرباتی به رژیم وارد کنند. تمامی این نحلهها طرفدارانی در سطح کشور داشتند که در این میان به نظر میرسد بیشترین تأثیر مربوط به سازمان مجاهدین خلق بود. به نحوی که رفتار این گروه توسط بسیاری از علماء تحت عنوان «جهاد» مورد تأیید قرار گرفت و وجوهات شرعیه و حمایتهای متدینین به آنها تعلق گرفت و بیوت علماء و مساجد و هیئات و... به محلی برای تربیت و یارگیری از جوانانی تبدیل شد که به عضویت این سازمان درآمدند.
پس برای درک صحیح از قیام حضرت امام باید تمامی جریانات سیاسی موجود در کشور را که قبل و بعد از سال 1342، جامعهی ایرانی را تحت تأثیر قرار دادند، مورد توجه قرار داد و رفتار امام خمینی با این نحلهها را تحلیل نمود. زیرا نحوهی عملکرد پرچمداران توحید برای تحقق خداپرستی در هر دورهی زمانی، در شبهای قدر معین میشود و به دستگاه الهی منتسب میگردد.
4. در واقع جامعهشناسی حاکم بر تمامی این جریانها با رفتار حضرت امام(ره) در مدیریت نهضت تفاوت داشت و آنچه مبنای حرکت امام خمینی قرار گرفت، جامعهشناسی قرآنی بود که بین کفر و نفاق و ایمان مرزبندی میکند و احکام قیام را از دین اخذ مینماید. یعنی مبارزه و قیام زمانی واجب است که در برابر «جامعهی کفر» انجام شود و حتی قیام بر ضد جامعهی نفاق نیز در این مرحلهی تاریخی جائز نیست و مختصّ به دوران ظهور حضرت ولیعصر است. لذا کسانی که نظام اسلامی را در موضوع وحدت با اهل سنّت زیر سوال میبرند، دچار خلط بین حکم مربوط به دوران ظهور و حکم دوران قبل از ظهور شدهاند؛ گرچه روشن است که در صورت هجوم اهل سنّت به شیعیان، دفاع واجب میشود. پس قیام در برابر اهل سنّت و جنگ با آنان برای این دوران تشریع نشده و لذا جنگهای سلسلهی صفویه با امپراطوری عثمانی از رفتارهایی است که شرعی بودن آن، باید مورد تأمل قرار بگیرد. بر این اساس باید تحلیل دقیقی از گزارههایی مانند «من لا تقیه له لا دین له» انجام شود تا روشن گردد که متناسب با مأموریت پرچمداران توحید از یکسو و قدرت ابلیس از سوی دیگر، باید چه برنامهای در پیش گرفت تا امت دینی نجات پیدا کند.
البته در یک نگاه تاریخی به احکام الهی قیام، باید توجه داشت که از زمان حضرت آدم تا حضرت نوح(ع) قیام حتی در برابر کفار واجب نبود و حضرت آدم مأمور به تقیه و مخفیکردن ایمان بودند تا در آن شرایط سخت، نطفه مطهر پیامبر اکرم حفظ شود. اما از دوران حضرت نوح به بعد، قیام در برابر کفار واجب میشود؛ حتی در صورتی که هیچ جمعی بر محور انبیاء الهی تشکیل نشود و این بزرگواران ناچار باشند به تنهایی به مبارزه بپردازند.
----------------------------
مطالب مرتبط:
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/245124
لینک کوتاه کپی شد