در روزهایی که دین خدا پایمال میشد و مردم به راحتی لگدمال شدنش را میپذیرفتند، عصمت پروردگار به پا خاست تا طنین سخنانش قرون و اعصار را فراگیرد و راهنمای انسانهای حقیقتطلب در تمام جهان باشد. از پس گذشت قرنها، روشنگریهای حضرت زهرا(س) همچنان نورافشانی میکند، زیرا او با یک خطبه، اساس دانشگاهی را پایهریزی کرد که تا پایان دنیا برقرار خواهد بود.
خطبه فاطمیه در یک نگاه
سخنرانی و خطبه حضرت زهرا(س)، تجلیبخش امامشناسی و ولایتمحوری آن بانوی بزرگ و نیز حاوی مطالب عمیق فکری بسیاری است که نشان از معرفت سرشار آن حضرت به موضوعات علمی دارد. در واقع میتوان گفت یک دوره درس اعتقادات استدلالی و تبیین اصول دینداری و اخلاق عملی است، معرفتآموزترین سخن بشری که در آن دوران بر انسانها خوانده شده است. خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) آنچنان متین، منظم و فصیح است که برخی گمان کردهاند به نوشتهای از پیشطراحی شده، بیشتر شبیه است تا یک سخنرانی ناگهانی. ابن ابیالحدید معتزلی در شرح نهجالبلاغه با بیان سندی مینویسد: عبدالله بن احمد از پدرش نقل میکند نزد زید شهید، پسر امام سجاد(ع) خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) را نقل کردم و به وی گفتم: برخی گمان میکنند این خطبه ساختگی بوده و آن را حضرت فاطمه زهرا(س) ایراد نکرده؛ بلکه از آن ابی العیناء است، زیرا این کلام، منظم، معیّن و یکنواخت است. زید گفت: من دیدم که بزرگان آل ابیطالب از پدرانشان آن را روایت میکنند و به فرزندان خویش یاد میدهند. بزرگان شیعه نیز آن را درس میدادند، پیش از آنکه حتی جدّ ابوالعینا، پا به عرصه وجود بگذارد.(1)
خطبه حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه، از چنان عظمتی برخوردار بود که بیش از 24 نفر از شخصیتهای قرن اول هجری همچون امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زینب(س)، امام سجاد(ع)، ابن عباس، جابر بن عبدالله انصاری و انس بن مالک از یاران پیامبر آن را نقل کردهاند. در قرن دوم نیز بزرگانی همچون امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، زید پسر امام سجاد(ع)، مفضل، ابینصر بزنطی و دیگر یاران امامان آن را روایت کردهاند.(2)
این خطبه شریف در بیش از 60 کتاب مهم شیعه و اهل سنت آمده است و عالمانی همچون شیخ صدوق در علل الشرایع، سید بن طاووس در طرائف، طبرسی در احتجاج و ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه آن را نقل کردهاند. تاکنون افزون بر 112 جلد کتاب درباره این خطبه و محتوای آن نوشته شده است. محدث بزرگ علامه مجلسی مینویسد: این خطبه، از خطبههای مشهوری است که شیعه و سنی آن را با سندهای گوناگون نقل کردهاند.(3)
نگاهی دقیق و موشکافانه به سیره فاطمی(س) و نحوه حرکت و ورود آن حضرت به مسجد، درسهای بزرگی را به ما میآموزد. ابن ابیالحدید معتزلی، پس از ذکر اسناد خطبه، نحوه ورود حضرت را اینگونه نقل میکند: زمانی که ابوبکر تصمیم به منع فدک گرفت و حضرت زهرا(س) از این مقصد آگاهی یافت، مقنعه بر سر انداخت و با جماعتی از زنان قریش به سوی مجلس ابوبکر حرکت کرد. آن حضرت لباس بلندی پوشیده بود و در راه رفتن، نظیر پدر بزرگوارش رسول اکرم(ص) گام برمیداشت. چون داخل مجلس شد، ابوبکر با جمعی از مهاجران و انصار نشسته بودند. سپس بین مردان و ایشان، پرده سفیدی زده شد.(4)
در آن شرایط، حضرت زهرا(س) در حالی که عدهای از زنان قریش اطراف آن حضرت را گرفته بودند، وارد مسجد شد. منظره عجیبی بود. همه مردم بیاراده برای دختر پیامبر(ص) راه باز کردند و منتظر بودند ببینند ایشان چه میکند. وقتی به دستور آن حضرت میان زنان و مردان پردهای زده شد، بانوی بزرگ اسلام همراه دیگر بانوان در آن سوی پرده قرار گرفتند. ناگهان صدای فاطمه(س) بلند شد. آه جانسوز حضرت، تمام اهل مسجد را متأثر کرد و مردم شروع به گریه کردند. مجلس پریشان و مضطرب شد. حضرت اندکی صبر کردند تا جوش و خروش مردم تمام شد. آنگاه خطبه را آغاز کردند... .الحَمدُلله مَا أنعَم وَلَهُ الشُّکرُ عَلَی مَا ألْهَم....
ستایش خدا
خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه، دربردارنده حقایق فراوانی در توحید و معارف است. آن حضرت در بخشی از سخنان خود فرمود: خدا را بر آنچه ارزانی داشت، سپاسگزارم و بر اندیشه نیکو که در دل نهاد، شاکرم و بر نعمتهای فراگیرش ثنا میگویم. نعمتهایی که از شمار بیرون است و شکر و جبران آنها از توان، افزون، و درک نهایتش نه در حد اندیشه ناموزون است. بندگان را برای فزونی نعمتها و استمرار عطایا به شکر خویش فراخواند. برای تکمیل و فزونبخشی نعمتها، خلایق را به کثرت ستایش واداشت. گواهی میدهم معبودی جز او نیست و یکتایی است بیشریک. روح این گواهی، دوستی بیآلایش است که دلهای مشتاقان با آن درآمیخته و آثارش در افکار پرتوافکن شده است. خدایی که دیدگان را توانایی دیدن، زبان را یارای بیان و گمانها را قدرت بر ادراک او نیست.(5)
هر آنچه آدمی در زندگی از آن سود میبرد و موجب خیر و خوشی در دین و دنیای او میشود، نعمت است که شامل مال، مقام، زیبایی، سلامتی و ... است و باید با هدفی که خداوند متعال از خلقت آنها برای انسان داشته است، به کار برده شود. بنابراین هر چه انسان برای قرب و نزدیکی به پروردگار در آن تصرف میکند و به این وسیله خشنودی او را طلب میکند، نعمت است اما تنها تشکر و سپاسگزاری انسان از خداوند در برابر نعمتها کافی نیست بلکه باید از آن کسانی هم که وسیله این موهبت بودهاند، تشکر کرد و به این طریق حق زحمات آنها را به جا آورد، همچنانکه در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: روز قیامت خداوند به بعضی از بندگانش میفرماید: آیا از فلان شخص شکرگزاری کردید؟ میگویند: پروردگارا! شکر تو را به جا آوردیم. خداوند میفرماید: چون شکر او را به جا نیاوردید، شکر مرا هم نکردید.(6)
خداوند نیاز به شکرگزاری ندارد، بلکه تمام نتیجه شکر، عاید بنده میشود و بر نعمتهای او میافزاید. نهتنها نعمتهای مادی او افزوده میشود، بلکه روحیه شکرگزاری نیز که خود نعمت بزرگی است، در وی تقویت میشود. امام حسین(ع) در دعای عرفه شکر واقعی را اینگونه معرفی میکند:
فَبِأیِّ شَیءٍ أستَقْبِلُکَ یَامَوْلاَیَ، أبِسَمْعی أمْ بِبَصَری أمْ بِلِسانِی أمْ بِیَدی أمْ بِرجلی؟ ألَیْسَ کُلَّهَا نِعَمَکَ عِندیَ وَ بِکُلِّهَا عَصَیْتُکَ؛ پس با چه وسیله رو به سوی تو آورم؟ آیا به قوه شنوایی یا بیناییام یا به وسیله زبان یا دست و پایم، معذرت بخواهم؟ آیا همه اینها نعمت تو نیست، در حالی که من با همه آنها نافرمانی تو را کردهام؟
بانوی بزرگ اسلام با شهادت و گواهی به یگانگی و یکتایی خداوند، توحید عملی را یادآور میشود که بر همه مسلمانان از هر صنف و طایفهای واجب است. کمال توحید خداوند، خالص شدن برای او است یعنی عارف آگاه به توحید خدا میرسد که اخلاصش برای خدا کامل باشد. توحید واقعی آن است که انسان به طور کلی غیر خدا را نبیند. وقتی آدمی در راه اخلاص گام نهد و تا آنجا که در توان دارد، ناخالصیها را از روح، جان و اعمال خود بزداید، خالص میشود و از نظر ایمان و معرفت و عمل، به مقام والایی دست مییابد که از قلمرو نفوذ وسوسههای شیطانی خارج میشود.
حکمت و فلسفه آفرینش
حکمت آفرینش، پرسشی است که از دیرباز، اندیشمندان را به خود متوجه ساخته است. حضرت زهرا(س) در بخشی از خطبه فدکیه به این مسأله اشاره میکنند و میفرمایند: خدای متعال، همه چیز را از نیستی به هستی درآورد و آنها را بدون وجود الگو و نمونهای ایجاد کرد. با ید قدرت خود، همه را بالندگی داد و با ارادهاش، به آفرینش موجودات دست یازید بیآنکه به آفرینش آنها نیازمند باشد و از این صورتگری طرفی ببندد. او میخواست حکمتش را آشکار سازد، مردم را به فرمانبرداریاش هوشیار کند و بندگان را به عبودیتش رهنمون گرداند. پس آنگاه پاداش را در اطاعت و کیفر را در نافرمانی نهاد تا بندگانی را از خشم و عذاب خود برهاند و به سوی بهشت و کانون رحمتش سوق دهد.(7)
تمام موجودات از آن روی که آفریده خداوند هستند و هر چه دارند، از اوست؛ در برآوردن نیازهای خود رو به سوی او دارند و قصد او را میکنند. چنانکه قرآن میفرماید: وَ أنّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی.(8)
همچنین میفرماید: یا أیّهَا النّاسُ أنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی الله وَ اللهُ هُوَ الْغَنِیّ الْحَمیدُ.(9)
در روایتی آمده است حضرت داوود(ع) از خداوند پرسید: پروردگارا! چرا مخلوقات را آفریدی؟ خداوند فرمود: من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدم آفریدگان را تا شناخته گردم.(10)
در نگرش زهرای اطهر(س) خلقت جهان مبتنی بر اصل هدفداری آفرینش است، زیرا هر انسان یکتاپرستی میداند او و همه جهان هستی، آفریدههای خدای متعال هستند و همه در یک راه برای رسیدن به مقصودی مشترک پیش میروند. امام حسین(ع) میفرماید: به درستی که خداوند بندگان را نیافرید، جز برای آنکه او را بشناسند، زیرا اگر وی را بشناسند، او را بپرستند و با پرستش و بندگیاش، از پرستیدن غیر او بینیاز شوند.(11)
دومین پایه اسلام
نبوت، دومین بخش از اصول دین است. حضرت فاطمه(س) در دومین بخش از خطبه خود در مسجد مدینه چنین فرمودند: گواهی میدهم پدرم، بنده و فرستاده خداست. او را برگزید پیش از آنکه برای مردم هدایت بفرستد... و این در آن هنگام بود که بندگان در پس پرده نیستی و در پهنه بیابان عدم، گرفتار بودند... . پروردگار، محمد(ص) را برانگیخت تا فرمانش را کامل و حکمتش را نافذ کند و آنچه را مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیامبر(ص) دید هر گروه، آیینی را پذیرا گشتهاند؛ دستهای بر گرد آتش در طوافند و گروهی در برابر بت به عبادت مشغولند و همگان یاد خدایی را که میشناسند، از خاطر زدودهاند. پس خدا، به نور محمد(ص) بساط ظلمت را برچید و دلها را از تیرگی کفر رهانید و ابرهای تیره و تار را از مقابل دیدگان به یک سو افکند. پیامبر خدا(ص) برای هدایت مردم به پاخاست و ... آنان را به آیین پا بر جای اسلام رهنمون شد و به راه راست فراخواند.(12)
عترت و قرآن، حافظان دین
حضرت زهرا(س) عترت و قرآن را حافظان دین الهی دانسته و فرمودند: شما ای بندگان خدا که پرچمداران امر و نهی او و حاملان دین و وحی و امانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید! بدانید که امام بحق، در میان شماست و اطاعت او، پیمانی است که قبلاً از شما گرفتهاند و پس از پیامبر(ص) جانشینی است که برای شما باقی مانده است. کتاب ناطق خدا با ما اهل بیت است؛ قرآن راستگو، نور فروزان و شعاع درخشان که بیان و استدلالهای آن روشن و اسرار و باطنش آشکار است.(13)
حضرت زهرا(س) در این دادگاه تاریخی با توجیه افکار عمومی، مسلمانان را از خطری درونی و روند قهقرایی تهدیدکننده، هشدار میدهند؛ آفتی که جامعه نوپای اسلامی را پس از رحلت رسول اکرم(ص) تهدید میکرد، انحراف از مسیری بود که آن حضرت برای مسلمانان ترسیم کرده بودند؛ همچنان که خداوند در قرآن چنین میفرماید: الْیَوْمَ یَئِسَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا.(14)
آنچه باید مورد خوف و هراس قرار گیرد، هواهای نفسانی، هوسهای شیطانی و مقام خواهیهاست؛ زیرا اینهاست که مسلمانان را از صراط مستقیم منحرف میگرداند و بر اساس سنت ثابت الهی، زمینه شکست و سقوط جامعه اسلامی را فراهم میآورد. مسؤولیت سنگین مسلمانان در ابلاغ رسالت و گسترش اسلام در جهان مورد توجه حضرت زهرا(س) است. ایشان پاسداری از قوانین و ارزشهای اسلامی را امری مهم دانستهاند که اگر مردم آن را به فراموشی بسپارند، باید منتظر مجازات و کیفر الهی و دوری از رحمت بیپایانش باشند و این وظیفهای است که باید در همه زمانها انجام شود. (15)
مهمترین انگیزه حضرت زهرا(س) آگاهی دادن به افکار عمومی است تا به آنها بفهماند انسانها در برابر سرنوشت خود و جامعهای که در آن زندگی میکنند، مسؤولند و انحطاط هر قومی به دست خودش است: إِنّ الله لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ.(16)
حکمت عبادات
حضرت زهرا(س) در ادامه خطبه خویش در بیان حکمت عبادات فرمودند: خداوند ایمان شما را سبب تطهیر و پاکیزگی از شرک، نماز را وسیله پاکی از کبر و غرور، زکات را موجب تزکیه نفس و افزایش روزی، روزه را عامل تثبیت اخلاص و حج را وسیله تقویت آیین اسلام قرار داد. (17)
نقطه انحراف آدمی، هواپرستی است و تنها راه نجات و آزادی از چنگال آن، توان بخشیدن به عقل و ایمان و هماهنگی این دو با یکدیگر است که هیچ یک بدون دیگری نقش چندانی ندارد. تحقق ایمان به خدا در قلب آدمی که همراه با تصدیق و اعتراف به کمال مطلق و بینهایت بودن ذات اقدس الهی باشد، شرکزداست. نماز سبب دمیدن روح تواضع در وجود انسانها و پایین کشیدن سرکشان از مرکب غرور است که با سجده، رکوع و نیایش به درگاه الهی تحقق مییابد و مانع کبر و استکبار میشود. حضرت زهرا(س) پرداخت زکات را سبب تزکیه نفس میداند زیرا این کار سبب میشود روح انسان از اسارت و وابستگی به نفس، اموال و ذخایر دنیا رهایی یابد. مبارزه با نفس امری بسیار دشوار است و اگر گرایش به مال، تعدیل و هدایت نشود، بشر را به سوی فزونخواهی و تکاثرطلبی که جلوهای از طغیان است، میکشاند که خود، زشتترین نوع آلودگی روح و جان آدمی است. همچنانکه خدای تعالی در قرآن میفرماید: الّذی یُؤْتی مالَهُ یَتَزَکّی.(18)
حضرت زهرا(س) علت تشریع روزه را استوار کردن اخلاص دانستهاند. در حقیقت روزه، حکم جهاد با نفس را دارد که آن هم از اهمیت خاصی برخوردار است و به اراده و تصمیم و اختیار نیازمند است. هر اندازه که جهاد با نفس بیشتر باشد، انسان به موقعیتهای بیشتری دست مییابد. رسول خدا(ص) فرمودهاند: دشمنترین دشمنان تو، نفس است که در تو است.(19)
اگر آدمی بتواند با خواستههای دل و نفس مبارزه کند، به طور قطع و یقین در همه زمینهها موفق خواهد بود. امام علی(ع) نیز میفرمایند: خداوند بندگانش را با نماز و زکات و تلاش در روزهداری، حفظ کرده است تا اعضا و جوارحشان آرام، دیدگانشان خاشع، جان و روانشان فروتن و دلهایشان متواضع شود.(20)
کنگره عظیم حج نیز پایههای اسلام را مستحکم میکند و قدرت و توان مسلمانان را در زمینههای مختلف فکری، فرهنگی، نظامی و سیاسی افزایش میدهد. ضرورت دفاع از حریم امامت، سبب شد بانوی حیا و شرف به میدان سخنوری گام گذارد و با ایراد خطبهای حماسی و شورآفرین، زیباترین قطعات ادبی را رقم زند. فاطمه(س) که میراثدار فصیحترین مردم عرب بود، در شرایطی بحرانی و بدون هیچ آمادگی قبلی، چنان خطبهای ایراد فرمود که به جاودانهترین قطعات ادبی در تاریخ ادبیات عرب تبدیل شد. خطبه تاریخی زهرای اطهر(س) در مسجد پیامبر(ص) از نظرگاه فصاحت و بلاغت در اوج هماهنگی و یگانگی و از دیدگاه معرفت و حکمت، در کمال گرهگشایی و گستردگی است؛ خطبهای که با حکمتآموزیهای رمزگونهاش، میتواند کلید درهای خیر و برکت را در اختیار ما نهد و راهنمای ما در مسیر توسعههای فردی و اجتماعی شود.
استدلال بر حقانیت
حضرت زهرا(س) در ادامه خطبه فدکیه، با معرفی خاندان رسالت، سقیفه را کانون فتنه دانسته، آنگاه درباره فدک که میراث او از پیامبر(ص) است، سخن به میان میآورد سپس یاران پیامبر(ص) را به یاری میخواند:
ای مردم! بدانید که من فاطمهام و پدرم محمد است که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد. آنچه بیان میکنم، آغاز و انجامش یکی است و هرگز ضد و نقیضی در آن وجود ندارد ... . پیامبری از میان شما برخاست و به سویتان آمد که از رنجهای شما رنج میبرد، به هدایت شما علاقه وافر داشت و نسبت به مؤمنان، مهربان و رحیم بود؛ هرگاه نسبت او را بجویید، میبینید که پدر من بوده است، نه پدر زنان شما و برادر پسرعموی من بوده است، نه برادر مردان شما؛ چه پرافتخار است این نسب! درود خدا بر او و خاندانش باد ... .(21)
حضرت زهرا(س) در این بخش از خطبه، حقایق بسیار مهمی را مطرح میکنند و قبل از آن خویش را معرفی میکنند که رسول خدا(ص) او را چنین معرفی کرده بودند: إنَّ اللهَ لَیَغضِبُ لغَضَب فَاطمه وَ یَرضَی لِرضَاهَا؛ خدای بزرگ از خشم فاطمه به خشم میآید و به خشنودی او خشنود میشود.(22)
آنگاه تأکید میکند: یک بار میگویم و آنچه میگویم، غلط و اشتباه نیست و کارهایی که انجام میدهم، برخلاف حق نیست که اشاره به همان آیهای دارد که در توصیف رسول خدا(ص) آمده است؛ چنانکه خود نیز در ادامه خطبهاش از آن مدد میجوید:
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ.(23)
حضرت(س) با توصیفی از وضع نابسامان مردم پیش از رسالت رسول خدا(ص)، منتی را که خدای متعال با ارسال رسول خود به سوی آنان، بر ایشان نهاده است، یادآوری میکند و از جوانمردیها و فداکاریهای امام علی(ع) سخن به میان میآورد تا خفتگان را بیدار کند؛ همان کسی که خداوند در بیان شأنیتش فرمود: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ الله وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ.(24)
آنگاه سقیفه را کانون فساد معرفی میکند و خطر نفاق منافقان را به مردم هشدار میدهد؛ منافقانی که دشمنان پنهان و داخلیاند که نقاب اسلام و انقلاب به صورت دارند و با چهره دوستنما، خود را در صف مؤمنان داخل کردهاند اما در حقیقت و در باطن، تیشه به ریشه دین میزنند؛ الّذینَ یَتَرَبّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ الله قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَه وَ لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً‚ إِنّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ الله وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصّلاه قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ الله إِلاّ قَلیلاً‚ مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً.(25)
مسأله بروز اختلاف پس از رحلت انبیا، مکرر در تاریخ اتفاق افتاده است که یکی از امتحانها و آزمایشهای الهی است تا مردم در این میان، حق را بشناسند و از آن پیروی کنند. حضرت زهرا(س) به همین اختلاف اشاره و چهره نفاق را نمایان میکند.
منصب خلافت الهی، جایگاه بسیار رفیع و منظری اعلی دارد. در آیات قرآن هم به طور روشن آمده که خلافت، منصبی الهی است و شما به آن دسترسی ندارید. یا أَیّهَا الرّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلّغْتَ رِسالَتَهُ.(26)
عتاب حضرت فاطمه(س) از این رو است که آنان، قرآن را رها کرده و اوامر و نواهی و آشکارترین دستور آن که خلافت است و در پرده ابهام قرار ندارد، زیر پا نهادند.(27) ایشان در مسجد پیامبر(ص)، ادعای ارث را با مهارتی زیبا مطرح و با بیان منطقی برای همه روشن میکند: ای مردم! فاطمه دختر پیامبر اسلام است و هر دختری از پدرش ارث میبرد، پس من هم از پدرم ارث میبرم. آیا پس از این معرفی باز نمیدانید من دختر پیغمبرتان هستم؟ و به این آیه قرآن اشاره میکند که میفرماید: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُودَ.(28)
فاطمه(س) با استدلالی کوبنده و محکم، همه راهها را بر آنها میبندد و جای اشکال و ایرادی را باقی نمیگذارد تا آنان نگویند از قرآن اینگونه فهمیدیم و آنگونه استفاده کردیم. حضرت(س) به کمال مطلوب خود دست یافت و آن جاودانگی و پیوستن به ابدیت بود. بانوی بزرگوار اسلام، پیش از آنکه به نتیجه آنی قیام خود بیندیشد، به استمرار نهضت خود توجه داشت و اینکه بتواند حقانیت چهره اسلام را به تصویر کشد و سنتی جاویدان در مبارزات مذهبی برجای گذارد تا ظلمستیزان تاریخ، در برابر چنین بیعدالتی خاموش ننشینند و برای برپایی حق از قیام نهراسند.
--------------------------------
پینوشت
1- قزوینی، سیدکاظم، فاطمه زهرا(س)، از ولادت تا شهادت، ترجمه: حسین فریدونی، ص 327 و 328
2- مجلسی، محمدباقر، زندگانی حضرت زهرا(س)، ترجمه: محمد روحانیعلیآبادی، ص 804
3- همان، ص 691
4- ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 345
5- طبرسی، احتجاج، ج 1، ص 253
6- اصول کافی، ج 3، ص 156
7- احتجاج، ج 1، ص 253
8- نجم(53): 42
9- فاطر (35): 15
10- بحارالانوار، ج 14، ص 169
11- طباطبایی، المیزان، ج 18، ص 423
12- طبرسی، همان، ص 257
13- طبرسی، همان، ص 258
14- مائده (5) : 3
15- خاموشی، همان، ص 91 و ر.ک؛ حسینی زنجانی، عزّالدین، شرح خطبه حضرت زهرا(س)، ص 159
16- رعد (13)، 11
17- طبرسی، همان، ص 259
18- لیل 92 : 18
19- بحارالانوار، ج 70، ص 64
20- نهج البلاغه، خطبه 192
21- طبرسی، همان، ص259
22- بحارالانوار، ج43، ص54
23- توبه (9) : 128
24- بقره (2) :207
25- نساء (4) :143 ـ 141
26- مائده (5) : 67
27- ر.ک؛ خاموشی، همان، ص 182-156
28- نحل (27) :16
منبع: نامه جامعه- شماره 69