پنجشنبه 6 اسفند 1394 01:51 ساعت
شناسه خبر : 235693
"لیست انگلیسی" نه یک فحش سیاسیِ بیپشتوانه ؛ بلکه واقعیتی است که ریشه در "همسویی" چندینساله هاشمی و اعتدالیها با انگلیس وآمریکا دارد و هدفش نیز با انگلیس مشترک است: تضعیف خط مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب که نمادشان در انتخابات خبرگان آیات جنتی، یزدی و مصباح هستند. تاریخ معلم انسانهاست و درسِ تاریخ سی و هفتساله انقلاب این است که همانطور که «اسلامآمریکایی» و «اخوند انگلیسی» واقعیت داشت؛ «لیست انگلیسی» نیز واقعیت دارد.
گروه سیاسی - رجانیوز: روحانیت در تاریخ ایران همواره مهمترین پایگاه مبارزه با استعمار خارجی و استکبار داخلی بوده و به جرات میتوان گفت هیچ نهضت یا جنبش موفقی درتاریخ ایران پا نگرفته مگر آنکه مستقیم یا غیرمستقیم به علما و روحانیون آگاه متصل بوده است.
به گزارش رجانیوز همین نفوذ کلام و همراهی با توده های مردم باعث شده در طول تاریخ ایران معاصر؛ استعمار عالمان و روحانیان مبارز را به عنوان یکی از دشمنان اصلی خود قلمداد کند و بکوشد با تخریب و ترور شخصیتشان؛ خط اسلام ناب و اصیلی که توسط آنها ترویج و پیگیری میشود را ناکام بگذارد. به همین خاطر است که در هر عصر و دورهای آن عالم و روحانیای که در افشای نقشههای انگلستان و آگاهی بخشی به مردم برای مقابله با آنها نقش مهمی داشته، از طرف انگلستان و چهرهها و رسانههای همسو با آن مورد هجمه و تخریب شخصیتی قرار میگیرد.
شیخ فضلالله نوری؛ شهیدی که میدید
منورالفکرهای غربزده حامی مشروطه که از سفارت انگلستان خط میگرفتند، شیخ فضل الله نوری مشروعه خواه را که خود از اولین علمای مشروطهخواه بود، به بهانه مخالفت با مشروطیت ودر اصل به خاطر مخالفت با بازشدن دست انگلستان در مشروطه؛ حامی استبداد معرفی کردند. آن روز آنهایی که نخِ مشروطه را از انگلستان گرفته بودند برای آنکه وابستگیشان به استعمار عیان نشود، شیخ فضلالله نوری را آنقدر تهمتباران کردند و برایش حاشیهسازی کردند تا حرفش شنیده نشود. جرم شیخ شهید این بود که معتقد بود «مشروطه ای که از دیگ پلو سفارت انگلیس سر بیرون بیاورد به درد ما ایرانی ها نمی خورد»
در نهایت هم پس از فتح تهران توسط مشروطهخواهان، دست انگلستان از آستین همانها بیرون آمد و شیخ شهید را در وسط میدان شهر به فتوای شیخ ابراهیم زنجانی محبوب انگلیس به دار کشیدند و پای چوبه دارش سوت و کف زدند و بر سر مشروطه همان آمد که شد. مشروطهی انگلیسی پیروز شد و جلال آل احمد سالها بعد به درستی نوشت: «من نعش آن بزرگوار را بر سرِ دار همچون پرچمی میدانم كه به علامت استیلای غربزدگی پس از 200 سال كشمكش بر بام سرای این مملكت افراشته شد»
سرِ شیخ فضلالله نوری بصیر نه با حکم قاضی انگلیس، بلکه با حکم یک عمامه به سر بالای دار رفت. اسلام نابِ شیخ فضلالله را نه لیبرالیسم انگلیسی، بلکه اسلامِ انگلیسیِ مشروطهخواهان سرکوب کرد.
نمایندهای که زیربار انگلیس نرفت
بی تردید آیتالله سیدحسن مدرس را میتوان از موثرترین چهرههای مخالف و موثر علیه رضاشاه که با کودتای انگلیسی 1299 سر کار آمده بود دانست. آیتالله مدرس را می توان مشهورترین چهره ضدانگلیسی دوره رضاشاه دانست.
پس از جنگ جهانی اول بود که قرارداد1919 که به موجب آن كلیه تشكیلات نظامی و مالی ایران تحت نظارت انگلستان قرار میگرفت. با ایفای نقش وثوقالدوله امضا شد. بر اساس این قرارداد اوامر مقامات تصمیمگیرندهِ انگلیس از لندن به سفارت انگلیس ابلاغ و توسط مستشاران انگلیسی در ایران به معرض اجرا گذاشته شود. بر اساسا این قرارداد وزرای ایرانی در هر وزارتخانهای که بودند مستشاری بالای سر خود داشتند که از اوامر او نمیتوانستند سرپیچی کنند و در صورت بروز اختلاف شدید میان وزیر و مستشار، به نحوی که کنار رفتن یکی از آنها ضرورت پیدا میکرد، این وزیر بود که میبایست کنار برود نه مستشار!
سخنرانیهای سیدحسن مدرس در ترغیب مردم به ابراز مخالفت با قرارداد همزمان با ورود دو هیأت انگلیسی به ایران آغاز شد و وی در حقیقت بهعنوان نماینده اول مردم تهران و عالم دینی در پیشاپیش اعتراضات ملی و مذهبی نسبت به قراردادی قرار گرفت که نفوذ انگلیس را در ایران رسمیت میبخشید.
وقتی این قرارداد برای تصویب به صحن مجلس شورای ملی آمد، شهیدمدرس در پاسخ وثوق الدوله که به ایشان گفت چرا با این قرارداد مخالفت می کنید گفت:« انگلیس کیست که استقلال ما را به رسمیت بشناسد؟ آقای وثوق! چرا شما اینقدر ضعیف هستید؟ وثوق الدوله پاسخ میدهد که آنها به ما پول هم دادند و مدرس تاکید می کند: «آقای وثوق! اشتباه کردید. ایران را ارزان فروختید.»
انگلیسیها همچنین سعی کردند شهیدمدرس را با رشوه بخرند. فرزند ایشان خاطره رشوه ناکام انگلیسیها به پدرش را اینگونه نقل میکند: « در کنار آقا بودم که دو نفر آمدند که یکی فرنگی بود. پس از لحظه ای مردی که مترجم بود گفت: ایشان سفیر انگلیسند. چکی تقدیم می دارند برای این که به هر نوع صلاح بدانید مصرف نمایید. آقا گفتند: چک، چیست؟ مترجم گفت: چک براتی است که بانک می گیرد و مبلغی که در آن قید شده می پردازد. مدرّس خندید و گفت: به ایشان بگویید من پول و چک قبول ندارم. اگر کسی خواست به من پول دهد، باید آن را تبدیل به طلا کند و بارِ شتر نموده ظهر روز جمعه هنگام نماز به مدرسه سپهسالار بیاورد و آن جا اعلام کند این محموله را مثلاً انگلستان یا هر جای دیگر برای مدرّس فرستاده تا من قبول کنم. بعد از ترجمه این سخنان، مرد فرنگی چیزی گفت. مترجم رو به آقا کرد و گفت: ایشان می گویند: شما می خواهید در دنیا حیثیت سیاسی ما را نابود کنید، مدرّس با خنده گفت از نابودی چیزی که ندارید نترسید.»
مدتی بعد با برگزاری انتخابات دوره هفتم مجلس شوراي ملي؛ مدرس از تهران حتي يك رأي هم در صندوق به نامش خوانده نشد. مدرس در سخنرانياش گفت: «اگر باور كنيم كه هيچيك از مردم تهران به من رأي ندادند ولي من خودم شخصاً به پاي صندوق انتخابات رفته يك رأي به خودم دادم. پس اين يك رأي كه به نام مدرس بود در صندوق چه شد؟»
با بالاگرفتن اعترضات توسط مدرس، دستور تبعید اجباریاش توسط رضاشاه صادر شد؛ مدرس دستگیر و به خواف تبعید شد. او پس از 9سال زندگی سخت در خواف نهایتا به کاشمر منتقل و توسط عوامل رژیم رضاشاه با عمامهاش خفه شد و به شهادت رسید.
تهمت انگلیسی به آیتالله کاشانیِ ضدانگلیسی
در زمان پهلوی دوم آیت الله کاشانی مجتهد بزرگ تهران که در کارنامهاش سابقه مبارزه با استعمار انگلستان را داشت، بنابرتکلیفش وارد میدان سیاست شد. حسنین هیکل محقق معروف مصری درباره او مینویسد: «صدای آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در تمام گوشه و کنار دنیا همچنان میپیچید: سگهای انگلیسی! از کشور ما خارج شوید و نفت ما را رها کنید.» وقتی در ماجرای ملیشدن صنعت نفت مردم به خاطر حمایت آیتالله کاشانی با نهضتملی شدن صنعت نفت همراه شدند سفير وقت انگليس در تهران در نامهای به مسئول مافوقش نوشت: «من تنها اميدي كه درمورد كاشاني دارم آنست كه بتوانيم او را در افكار عمومي بي آبرو و متهم سازيم، تا نفوذ خود را از دست بدهد»!
توطئه آغاز ميشود و به تدريج آيت الله كاشاني، رهبر ملي شدن صنعت نفت و دشمنديرين و سرسخت و آشتيناپذير انگليس، بوسيله «ملي گراها»! و «حزب توده»! متهم به همكاري با «انگليس»ميگردد. و تنها آرزوي جناب سفير و مقام امريكايي تحقق ميپذيرد!
یک قرن بعد؛ باز هم انگلیس و دشمنی با علمای ضدانگلیسی
این روزها که انقلاب اسلامی وارد سی و هشتمین سال عمر خود شده، خیلیها امتحان خود را پس دادهاند. بحرانهای مختلف سیاسی و نظامی و امنیتی در این سه دهه عیار شخصیتها را نشان داده و معلوم شده کدام چهرهها در آزمونهای مختلف مردود و کدام چهرهها سربلند شدهاند. مشخص شده کدام جریانها و چهرهها دشمن را دشمن میدانند و از اصول اسلام ناب و انقلاب کوتاه نمیآیند؛ و کدامشان پشیمان از اصول انقلاب، دل به لبخند آمریکا و انگلستان بستهاند.
طی هفته گذشته رسانههای ضدانقلاب به خصوص بیبیسی با تجزیه و تحلیل فضای سیاسی انتخابات خبرگان، صریحا خواستار آن شدند که مردم تهران در انتخابات خبرگان به آیات جنتی، یزدی و مصباح رای ندهند. این رسانهها در مقابل با تبلیغ لیست موسوم به خبرگان مردم که متعلق به هاشمیرفسنجانی بود خواستار رای به آن به عنوان «رای سلبی» برای عدم ورود این سه عالم انقلابی به مجلس خبرگان شدند. مسالهای که با واکنش قاطعانه رهبرمعظم انقلاب روبرو شد و ایشان نیز صراحتا خواستار مخالفت عملی مردم با این خواسته دشمنان انقلاب شدند. چند روز بعد شبکه های ماهوارهای وهابی که از داعش حمایت میکردند نیز خواستار رای به لیست هاشمی و اصلاحطلبان شدند. مفتی اعظم آل سعود نیز با اشاره به نام آیات جنتی، مصباح و یزدی گفت خواستار عدم ورود تندروها به مجلس خبرگان شد.
بیشک آیتالله جنتی، آیتالله مصباح و آیتالله یزدی را میتوان سه تن از علمایی دانست که در حوزههای مختلف سیاسی و عقیدتی مرزبان و دیدهبان انقلاب و اسلام ناب بودهاند و در مواقع حساس به کمک انقلاب و رهبری آن آمدهاند. مهمترین ویژگی «آیات سه گانه» را میتوان «دشمنشناس بودن» و «خارچشم دشمن» بودن دانست؛ همان ویژگیهایی که شهید شیخ فضلالله نوری، شهید مدرس و آیتالله کاشانی داشتند. بنابراین طبیعی است که رسانه های ضد انقلاب بغض و کینه آنها را به دل داشته باشند.
پس از واکنشهای وسیع چهرهها و شخصیتهای مختلف که دامنهاش حتی به برخی نامزدهای لیست خبرگان هاشمی نیز رسید؛ هاشمی و اصلاحطلبان با فرافکنی کوشیدند بدون مرزبندی با انگلیس و رسانههای ضدانقلاب؛ یا حمایتهای انگلیس و ضدانقلاب از خود را "مانور رسانهای رقیب" و "انگ زنی برای تضعیف " خود و یا آن را تاکتیک همیشگی دشمن که نباید توسط داخلیها مورد توجه قرار بگیرد معرفی کنند.
غافل از آنکه این حمایتها نه حمایتهای کاذبِ یک شبه و دوشبه و مقطعی؛ بلکه حمایتهایی مداوم است که ریشه در "همسویی طیف هاشمی، دولت و اصلاحطلبان با انگلستان" دارد. حقیقت آن است که پس از سال 88 خط سیاسی هاشمی رفسنجانی به نوعی همگرایی و همسویی با دشمنانی چون آمریکا و انگلیس و ضدانقلاب میرسد. هاشمی که خود را پدرخوانده اپوزیسیون کرده؛ به ساختارشکنترین و تندترین چهره حملهکننده به اصول انقلاب تبدیل شد. جادهصافکن شکستن تابوی مذاکره با آمریکا، بلندگوی قوی بزک آمریکا و عربستان و در یک کلمه پیشبرنده خط موازی با خط نظام و رهبری؛ هاشمی است. چهرهای که ار قضا پسرش مهدی نیز با ضدانقلاب خارجنشین تعاملات و بده بستان دارد و سفرهای متعدد فرزندانش هم به انگلیس و امریکا کم نیست.
حسن روحانی نیز چهرهای است که تحصیلکرده انگلستان است؛ مقالات و سخنرانیهای ده سال گذشتهاش نیز از استحاله عمیق افکار و باورهایش و تردید نسبت به به اصول انقلاب و خوشبینی به غرب حکایت دارد. در طول دوسال گذشته نیز اولویت دولتش تنشزدای با غرب و نزدیکی جمهوری اسلامی با آمریکا و انگلستان و عربستان بوده است.
در سیاست داخلی نیز دولت روحانی و هاشمی سردمدار جریان موسوم به اعتدال هستند که دشمن خود را "نیروهای مومن و حزباللهی" تعریف کردهاند. "افراطی و تندرو" خواندن جریان حزباللهی جامعه و حذف آنها از سطوح مختلف مدیریتی و جایگزینی آنها با نیروهای حامی فتنه و بدسابقه و پشیمان از اصول انقلاب باعث شد این جریان تبدیل به جریان موازی با جریان انقلاب شود.
تحریفامام؛ تندرو خواندن نیروهای ارزشی و حزباللهی، تفاسیر عجیب و غریب از تاریخ اسلام، خوشبینی سادهلوحانه وغیرواقعی به غرب و استکبار؛ عدم مرزبندی با دشمن، عدم دفاع صریح از اصول انقلاب، تعریف نادرست از اعتدال و تندروی و امثال آن؛ تنها بخشی از هشدارهایی است که رهبرانقلاب ناظر به "گفتمان فکری اعتدال" مطرح کردهاند.
همه اینها باعث شده در دوسال گذشته شده جریان اعتدال، عملا به جریانی انحرافی و مطلوب انگلیس و آمریکا تبدیل شود که میتواند به نام جمهوریاسلامی و مثل موریانه از درون آن را پوک کند.
حالا پس از دوسال همین جریان با همه ظرفیت سیاسی و رسانهای به میدان آمده و قصد تسخیر مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی را دارد. طبیعی است جریان سیاسی رسانهای انگلیس و آمریکا نیز از این اقدام خوشحال و خواستار رای سلبی به لیست آنها برای عدم ورود چهرههایی مثل آیات یزدی، جنتی و مصباح به خبرگان شوند. چرا که دشمن مشترک جریان موسوم به اعتدال و جریان انگلیس و آمریکا؛ همان "نیروهای مومن و حزباللهی" هستند که در ادبیات سیاسی هردو جریان "تندرو و افراطی" خوانده میشوند.
بنابراین "لیست انگلیسی" نه یک فحش سیاسیِ بیپشتوانه ؛ بلکه واقعیتی است که ریشه در "همسویی" چندینساله هاشمی و اعتدالیها با انگلیس وآمریکا دارد و هدفش نیز با انگلیس مشترک است: تضعیف خط مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب که نمادشان در انتخابات خبرگان آیات جنتی، یزدی و مصباح هستند.
تاریخ معلم انسانهاست و درسِ تاریخ سی و هفتساله انقلاب این است که همانطور که «اسلامآمریکایی» و «اخوند انگلیسی» واقعیت داشت؛ «لیست انگلیسی» نیز واقعیت دارد.
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/235693
لینک کوتاه کپی شد