هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
چهارشنبه، 26 دى 1403
ساعت 05:37
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 16:21
دوشنبه 25 آبان 1394 15:58 ساعت
2015-11-16 16:21:47
شناسه خبر : 227569
گروه تاریخ رجانیوز: ۲۴ آبان ۱۳۶۰ بود که علامه طباطبائی دیده از جهان فرو بست. در طول این ۳۴ سال، درباره‌ی وجوه مختلف علمی و عملی ایشان بسیار گفته و نوشته شده اما بُعد سیاسی علامه طباطبائی و خصوصا نگاه ایشان به انقلاب، جزو اموری است که کمتر پرده از چهره‌ی درخشان آن کنار زده شده است. اهمیت و لزوم این رخ‌‌نمایی وقتی افزون می‌شود که می‌بینیم برخی‌ها بی‌باکانه سخنان بی منبع و سندی را در ضدیت با انقلاب به علامه طباطبائی نسبت می‌دهند، «سراب»ی که با «حقیقت عینی» رفتارهای علامه در تأیید «انقلاب اسلامی» و «نظام اسلامی» و «شهدای انقلاب و نظام» در تعارض صد در صدی است. یکی از آینه‌هایی که می‌تواند نشانگر نگاه علامه طباطبائی به انقلاب و نظام باشد، نوع برخورد «شاگردان سلوکی» علامه با انقلاب و نظام است. 
سنخ ارتباط بین شاگردان سلوکی و استاد سلوک، از سنخ «تعلیم و تعلم» مرسوم نیست که طی آن شاگر نظراتی بر خلاف استاد داشته باشد و از آن مهم‌تر در «راه»ی خلاف راه مد نظر استاد حرکت کند و در عین حال «شاگردی»‌اش پابرجا باشد. رابطه‌ی بین شاگرد سلوکی و استاد، رابطه‌ای است که در آن، استاد اگر مسیری را بر خلاف حرکت صعودی عرفانی شاگرد ببیند، آن را متذکر می‌شود و شاگرد نیز قطعا می‌پذیرد و الا شاگردی سلوکی بی معنا و کأن لم یکن خواهد بود. از این منظر، واکاوی اندیشه و رفتار دو تن از مهم‌ترین شاگردان سلوکی علامه طباطبائی یعنی حضرت آیت الله حاج شیخ علی پهلوانی و حضرت آیت الله سید عبداله جعفری تهرانی می‌تواند نشانگر مسائل مهمی باشد.
در همین راستا، دقایقی مصدع وقت آیت الله تحریری شدیم. آیت الله محمد باقر تحریری که خود از بیت علم و عرفان برخاسته، از اوایل جوانی توفیق داشته ضمن تحصیل علوم رسمی دینی، در محضر آیت الله سعادت پرور و سپس مدتی در محضر علامه طباطبائی حاضر شود. ارتباط سلوکی آیت الله تحریری با آیت الله سعادت پرور پس از فوت علامه، تا زمان فوت آیت الله سعادت پرور همچنان ادامه یافت. آیت الله تحریری از مرتبطین آیت الله جعفری تهرانی نیز بوده‌اند. این مصاحبه در مدرسه‌ی علمیه‌ی معیر (از مدارس قدیمی حوزه‌ی علمیه‌ی تهران) انجام گرفت.
 
*ارتباط حضرتعالی با علامه طباطبائی از کجا شروع شد و چه مدتی ادامه پیدا کرد؟ 
-بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین. ما پس از اینکه وارد قم شدیم، ظاهرا حدود سال 51 یا 52 بود، بعد از چند ماه با مرحوم آیت الله سعادت‌پرور آشنا شدیم و خدمت ایشان رسیدیم. تا زمانی که مرحوم علامه زنده بودند، روش مرحوم آیت الله سعادت‌پرور این بود که افرادی که با ایشان تماس داشتند؛ بعد از یک رابطه‌ی مقدماتی که طی آن شخص را برای مسائل معنوی آماده میکردند، آن شخص را برای جنبه‌ی ارتباط خاص تر به مرحوم علامه معرفی می کردند. ماهم به همین صورت با علامه آشنا شدیم. اگرچه قابلیت چنین ارتباطی را نداشتیم، در هر حال این از الطاف الهی بود که شامل حال شد و ما بهره هم نبردیم. اما به هرحال ارتباطی برقرار شد. 
 
[آیت الله تحریری در محضر علامه طباطبائی]
 
*همان سال 52؟ 
-حدودا. حالا خیلی دقیق تاریخ آن را ضبط نکرده‌ام. مرحوم علامه جلسات سوال و جواب متعدد داشتند. ما در ضمن به جلسات صبح‌های پنجشنبه و جمعه‌ی ایشان هم شرفیاب شدیم. تا جایی که در ذهنم هست مرحوم علامه هفته‌ای یکبار یا دو هفته یکبار هم به تهران تشریف می‌آوردند و با اساتید دانشگاه و این قبیل افراد جلسه‌ای داشتند. ما هم البته از جهت سنی قابل اعتنا نبودیم در بین حاضرین در جلسات ایشان! اما به هرحال شیفته ایشان بودیم و برای زیارتشان می‌رفتیم. 
 
*این ارتباط تا زمانی که علامه در قید حیات بودند ادامه داشت؟  
-بله 
 
[آیت الله تحریری در محضر آیت الله پهلوانی سعادت پرور]
 
*البته طبیعتا تا وقتی که حال علامه مساعد بود و جلسات برقرار بود.
-بله تا وقتی که جلسات صبح های پنجشنبه و جمعه برقرار بود، این حضور ادامه داشت. این کتاب «در محضر علامه» که توسط حاج آقای رخشاد جمع‌آوری و چاپ شده، محصول همین جلسات است تقریبا.  
 
*این سوالها عمومی پرسیده می‌شد؟ 
-بله سوالها عمومی بود. ایشون هم جواب می دادند و البته طیبعتا بعضی سوالات دیگر هم بود؛ مثلا آنجا گاهی از متون سوال می‌شد. بعضی‌ها می‌آمدند از متن برخی احادیث پرسشی را مطرح می‌کردند. به هرحال این ارتباط به این صورت برقرار بود. ضمنا خدمت ایشان گاهی خصوصی مشرف می شدیم برای عرض حال و گرفتن دستورات عملی.
 
 
*در همین برهه ارتباط حضرتعالی با آیت الله سعادت‌پرور هم کماکان ادامه داشت؟ 
-بله. ارتباط با مرحوم آیت الله سعادت‌پرور به صورت جلسات خاص بود که در آن جلسات مسائل اخلاقی، مسائل معنوی و این قبیل مسائل مطرح بود. روایات و اینها خوانده می‌شد. در آن جلسات مبانی تربیتی و مبانی فکری توحیدی با ایشان مطرح می‌شد و ایشان با آن ابعاد جامعیتی که داشتند گاهی مباحث سیاسی و مباحث اجتماعی را هم مطرح می‌کردند به گونه‌ای که یک‌سری روشنگری‌های عمومی ایشان انجام می دادند که ما به اندازه همان سنی که داشتیم و نیازی که داشتیم به آشنایی با مباحث سیاسی و انقلاب، دیگر با کسی مرتبط نمی شدیم، و مباحث ایشان ما را بی‌نیاز می‌کرد. در سال 56 و بعد 57 که اوج انقلاب بود، ایشان مباحث اساسی انقلاب را مطرح و روشنگری‌هایی نسبت به رژیم و حتی نسبت به بعضی افرادی که در حوزه بودند در جلسات مطرح می‌فرمودند. 
 
 
*در این برهه با آیت الله جعفری ارتباط نداشتید؟  
-آیت الله جعفری (رضوان الله علیه) هم مباحثه‌ای آیت الله سعادت‌پرور بودند. روزها بحث‌های  فقهی اجتهادی و مباحث معرفتی خاص خودشان را با یکدیگر داشتند. علامه جلسه‌ای هم شبهای چهارشنبه داشتند که خیلی خاص بود. مرحوم آیت الله سعادت‌پرور محور آن جلسات بود و آیت الله جعفری و چند نفر معدود دیگر شرکت داشتند. در این جلسه مباحث خیلی بلند عرفانی و عرفان عملی و معارف گوناگون (از جمله غزلیات حافظ) مطرح می‌شد و شرح حافظ (که با نام جال آفتاب منتش شده است) محصول بخشی از اون جلسات است که البته آیت الله سعادت‌پرور بعدها خودشان هم ادامه غزلیات حافظ را شرح ‌کردند و بیانات مرحوم علامه را در این شرح وارد کردند. همینطور بعضی کتب دیگر هم در آن جلسات شرح می‌شد؛ مثلا شرح گلشن راز و البته عمده‌ی آن مباحث هنوز چاپ نشده است. این مطالب در دست تنظیم است و حدود چهار جلد می‌شود. مباحث خیلی عمیقی را ایشان سوال کرد‌ه‌اند. 
 
 
*از حاضرین کس دیگری را هم به خاطر دارید؟ 
-بنده جرات نمی کردم که خودم در آن جلسه حاضر شوم؛ به خاطر تأدب نسبت به آیت الله سعادت‌پرور که جلسه مال ایشان بود به خودم اصلا اجازه نمی دادم. حتی یک شب تا دم در رفتم اما به خاطر بعضی مسائل خاص روحی نرفتم داخل.
 
*این افرادی که در جلسات شبهای چهارشنبه شرکت داشتند را می‌شود شاگردان خاص الخاص عرفانی علامه دانست؟ 
-تقریبا اینطور بود. البته همه‌شان هم خاص الخاص نبودند اما به هر حال یک ارتباط روحی و عملی با مرحوم علامه داشتند.  
 
 
*آیت الله سعادت‌پرور و آیت الله جعفری را میشود دو شاگرد خاص الخاص عرفانی علامه دانست؟ 
-بله بله آن که مسلّم است. اما دیگران که می‌آمدند به این صورت نبوده که در ردیف این بزرگواران باشند و حالا شاید هم ارتباطشان هم به این نحو تنگاتنگ با مرحوم علامه تا آخر نبود.  
 
*پس وجهی که در آن جلسه حضور پیدا می‌کردند چه بود؟ سطح علمی‌شان؟
-وجهش این بود که از جهت روحیه و طرز تفکر با آیت الله سعادت‌پرور همراه بوده‌اند و این مباحث معنوی معرفتی خاص را قبول داشتند. یعنی جدای از جلسه‌ای که مرحوم علامه برای آیت الله جوادی، آیت الله حسن زاده و این قبیل بزرگواران از بزرگان حوزه داشتند (که شب های پنجشنبه و جمعه بود) این جلسه شب‌های چهارشنبه هم بود که جلسه خاصی بود که هر کسی آشنایی نداشت و راه نداشت به این جلسه و اگر یک وقت می‌خواست مطالب این جلسه لو برود هم خود آن بزرگواران جلوگیری می‌کردند. 
 
*آیت الله حسن زاده هم در این جلسه بودند؟ 
-خیر  
 
 
* علامه شاگردان مختلفی داشتند در زمینه‌های مختلف. آیا می‌توان اینطور در نظر گرفت که کسی سال‌ها با علامه مرتبط باشد ولی حتی مبانی‌اش با علامه متفاوت باشد؟
-البته اصل کلی‌اش امکان دارد. به هرحال آن کسانی که با ایشان مرتبط بودند معنایش این نیست که در همه مسائل با ایشان مرتبط باشند.
 
*گذشته از این موضوع، اساسا می‌توان نقش کسی را در انقلاب با نقش حضرت امام مقایسه کرد و آیا سنجش دیگران با امام امکان دارد؟
-قطعا نقش مرحوم علامه در انقلاب مثل نقش امام نیست. همانطور که نقش سایر مراجع در انقلاب مثل امام نیست. ما حضرت امام را باید بنیان گذار انقلاب بدانیم. هرکدام از این بزرگواران یک نقشی در آن چارچوب انقلاب که تسط امام بنیانگذاری شده بود داشتند. یعنی انقلاب یک اساس سیاسی و براندازی و تشکیل حکومت دارد و یک چارچوب‌های فکری دارد. مرحوم علامه در آن چارچوبهای فکری نقش داشتند یعنی در حقیقت در چارچوب فرهنگی نه در چارچوب سیاسی.  
 
 
*البته این، به اصطلاح تابع «قصد» است. به این معنا که وقتی این کلام صحیح خواهد بود، که قصد علامه از این کارهای فرهنگی کمک به انقلاب بوده باشد.  
- وقتی شخص قائل به حکومت اسلامی است قبل از انقلاب، وقتی خودش به صورت تفصیلی درباره‌ی حکومت اسلامی بحث کرده و غیر از بحث تفصیلی درباره‌ی حکومت اسلامی مقاله نوشته (که در همان زمان در کتاب «بررسی های اسلامی» چاپ شده است) و این مباحث و نوشته‌های او در این جهت است که اسلام، حکومت دینی دارد، این همان چارچوب‌های فرهنگی است. چه انقلاب تشکیل بشود یا نشود. اینکه انقلاب تشکیل بشود بستگی به آن نظرات خاص دارد که شرایط را ببیند و احساس تکلیف بکند. حضرت امام رضوان الله علیه اینطور بودند دیگر. قبل از انقلاب و در زمان آیت الله بروجردی حضرت امام آیا تشخیص تشکیل حکومت اسلامی داشتند؟ نه. کارشون این بود که به درس فقه (که فقه، خودش بنیان حکومت اسلامی) بپردازند و شرایط را مناسب نمی دیدند که انقلاب بشود. پس دوره‌های مختلف حیات امام را هم باید تفکیک قائل شویم. یک شرایط خاصی پیش آمد که دیگر ایشان تشخیص دادند [که باید انقلاب کرد]. شنیدم که مرحوم آیت الله العظمی میلانی وقتی می خواستند بیایند که مرجعیت امام را مطرح کنند که ایشان را به اعدام نکشانند، در جلسه‌ای که فقها و مجتهدین حضور داشته‌اند می‌گویند: «من اصلا از همه شما افقهم. ولی در حال حاضر پرچم آمده روی دوش آقا روح الله.» پس می‌بینیم آیت الله میلانی از جهتی خودش را افقه می دانسته است، اما او انقلاب نکرده، بلکه آن حرکت امام را امضا کرده است. در بین اینها باید تفکیک قائل شویم. 
 
 
 
*علامه طباطبایی امضا کرده بودند؟ 
-بله. قبل از تبعید امام به ترکیه و سپس نجف، مراجع جلساتی با یکدیگر تشکیل می دادند برای بررسی مسائل کلی. در این جلسه علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه شرکت داشتند.  
 
*با اینکه ایشان مرجع هم نبودند. 
-با اینه ایشان مرجع هم نبودند. در آن جلسه در مسائل سیاسی تبادل نظر می کردند این رو باید ببینیم.
 
*بله مدارک این جلسه وجود دارد.
-حتی بنده خودم علم نداشتم، بعدها فهمیدم ایشون این چنین ارتباطی داشتند. خب حضرت امام رضوان الله علیه سال چند برگشتند به ایران؟ 
 
*1357
-خب یعنی زمان کهولت مرحوم علامه و نهایت مریضی ایشان بود. ایشون حتی سال 56 برای درمان به انگلیس رفته بودند. همه‌ی بدنش می لرزید. یک اعصاب سالم در بدن نداشت. حتی دیگر همه درس و بحث‌ها را هم ایشان تعطیل کرده بودند به دلیل بیماری. غرضم این است که به هرحال علامه آن نقشی را که که شهید مطهری یا شهید بهشتی داشتند را  قطعا نداشت خب قطعا اینها را نداشت اما در کل نقش داشت و قبول داشت. از جمله در تجمع طلبه‌ها برای اعتراض به مقاله رشیدی مطلق [در مقابل منزل ایشان] ایشان صحبت کرد. بنده هم بودم. ایشان واقعا حال صحبت نداشتند ولی چند کلامی صحبت کردند. 
 
 
 
*بحثی هست در همین‌جا. چون ایشان خیلی مختصر صحبت کردند بعضی ها می گویند با توجه به حضور آن جمعیت در جلوی منزل ایشان و روحیه خاص ایشان، علامه نخواسته آنها را رد مکند و آمده چند کلمه‌ای صحبت کرده وبعد آقای یزدی بحث را ادامه داده است و این مختصر صحبت مردن را خود دلیل عدم همراهی علامه می‌گیرند. برخی هم می‌گویند نه، علامه حقیقتا توان صحبت نداشت. شما که خودتان آنجا حضور داشتید، واقعا علامه حال صحبت نداشتند؟ 
-بله ایشان مریض احوال بودند و نمی توانستند. آن هم با آن تُن ضعیف صدای ایشان که اصلا آن وقتی هم که ایشون درس می گفتند، معروف است که ایشان تن صدایشان ضعیف بوده چه برسد با آن حال کسالت و آن جمعیت زیاد. اما به هرحال تاییدی ایشان در آنجا داشتند.  
 
*حضرتعالی در مصاحبه‌ای درباره‌ی آیت الله سعادت‌پرور فرموده‌اید: «ایشان در مسائل سیاسی مقلد و تابع محض حضرت امام بود. مبنایشان متابعت محض از امام بود و به همین خاطر کسی را که با حضرت امام و انقلاب میانه‌ای نداشت، راه نمی‌دادند».
-بله.
 
[آیت الله سعادت پرور]
 
*این عبارت «راه نمی دادند» می‌تواند دو معنا داشته باشد، یک معنای عرفانی و مسائل سلوکی به این معنای که استاد، او را به حریم عرفانی خود راه نمیداد (به عنوان استاد)، ‌یکی هم معنای عرفی است به این معنا که آن شخص را راه نمی داد که حتی در بیت او وارد شود و در این حد مخالف بود. 
-بله آیت الله سعادت پرور مسئله پذیرش انقلاب را اصل برای ارتباط سلوکی با خودش می دانست. راه نمی داد یعنی این. یعنی اگر کسی مخالفت داشت، می‌فرمود «حالا با من ارتباط نداشته باشد، من نمی پذیرمش به عنوان شاگرد.» این، وجود داشت.  
 
*در تمام سالهایی که شما آیت الله سعادت‌پرور را می شناختید این ثابت بود؟ 
-بله بله، این مسلّم بود.
 
 
*یعنی قبل از انقلاب هم بود بعد از انقلاب هم بود 
-بله قبل از انقلاب عرض کردم به حضرت امام آن نگاه را داشتند. 
 
*یعنی می‌شود گفت شما آن مبانی انقلابی را اصلا از ایشان گرفتید.
-بله عرض کردم. اصلا یکی از زمینه های کسالت بدنی  ایشان، از دست دادن حضرت امام بود. اولی از دست دادن مرحوم علامه و بعد هم از دست دادن حضرت امام که ایشان بعد از آن سکته قلبی کردند. این حالت را ایشان داشتند و خب آیت الله جعفری و آیت الله سعادت‌پرور همراه بودند. البته بنده ارتباط خاص با آیت الله جعفری نداشتم. اما این دو بزرگوار عمدتا هم مبنا بودند. 
 
 
*از همین جا برویم سراغ بحث رابطه‌ی استاد و شاگرد در سلوک. وقتی آیت الله پهلوانی یک چنین مبنای محکمی دارند، با آیت الله جعفری هم که یک مبنا دارند و بعدا هم تا سال 88 و آن مسائل مبنای خیلی قرص و محکمی از آیت الله جعفری در دفاع از نظام دیدیم، آیا می توانیم بگوییم که اگر علامه مخالف چنین چیزی بود یا مخالف همراهی اینها با نهضت می بود حتما اینها متوجه می شدند و اصلاح می کردند؟ 
-ما با آن ارتباط تنگاتنگی که با آیت الله سعادت‌پرور داشتیم یک کلام از ایشان درباره‌ی مخالفت حضرت علامه رضوان الله علیه با مسئله انقلاب نشنیدیم بلکه این ارتباطات کلی تاییدی را ملاحظه می کردیم. 
 
* ارتباطات کلی تاییدی یعنی چه؟ 
-یعنی همین که به هرحال آن ارتباط با حضرت امام در آن جلسات داشتند برای تبادل مباحث سیاسی قبل از تبعید امام و در همین مدت هم که چیزی از ایشان نسبت به نفی انقلاب شنیده نشده و حتی داماد ایشان شهید قدوسی از انقلابیون خیلی قوی بود، با شهید بهشتی در مدرسه حقانی.  
 
 
 
*ولی خب داماد دیگری هم دارند، یعنی آقای مناقبی. این بحث هم مطرح است. اگر بخواهیم روی شهید قدوسی انگشت بگذاریم آن وقت باید آقای مناقبی را هم در نظر بگیریم. 
-بله روی این نمی‌توانیم دست بگذاریم. بطور کلی  دأب مرحوم علامه این بود که در جزئیات زندگی افراد وارد نمی‌شدند، یک سری مباحث کلی را می‌فرمودند. 
 
*طبیعتا شاگردان سلوکی فرق داشتند در این باره دیگر؟ علامه اگر می دیدند شاگردان سلوکی‌شان مبنایی دارد که کلا غلط است طبیعتا می‌گفتند. مثلا اگر چنین چیزی بود و این راه به نظرشان غیر اسلامی می‌آمد طبیعتا به آیت الله سعادت‌پرور و آیت الله جعفری می گفتند. 
-بله
 
[آیت الله سید عبدالله جعفری تهرانی]
 
*خصوصا که مثلا امضا مرحوم آیت الله سعادت‌پرور پای بعضی از بیانیه های انقلاب و نهضت هست 
-بله ایشان در اولین بیانیه‌های جامعه مدرسین امضا دارند.  
 
*بیانیه‌ی مرجعیت امام که اتفاقا خیلی هم کار خطرناکی بوده است.  
-بله 
 
*پای چهار پنج بیانیه از بیانیه‌های مهم امضای آیت الله سعادت‌پرور هست، لذا اگر که حضرت علامه مخالف بودند با این نوع کارها و اینها را مانع می دانستند در مباحث سیر و سلوکی طبیعتا باید تذکر می دادند. 
-بله قطعا اینچنین است. 
 
 
 
*با این احتساب، آن شایعاتی که به صورت برخی جملات از علامه نقل شده با مضمون ضد اسلامی بودن نتیجه‌ی انقلاب، اگر درست می‌بود طبیعتا اولین کسانی که باید از آن خبردار میشد آیت الله پهلوانی و آیت الله جعفری می‌بودند. 
-بله. قطعا. این بزرگواران ارتباط داشتند. همینطور بزرگان دیگر. شما از آیت الله جوادی، آیت الله مصباح یا آیت الله حسن زاده سوال بکنید اصلا یک چنین چیزی را از مرحوم علامه شنیده‌اند؟ اصلا چنین چیزی به مرحوم علامه می‌چسبد؟ این قطعا چیز دیگری جز تهمت نیست. 
 
*امروز این شایعه خیلی گستره شده و در اینترنت و جاهای دیگر به وفور نقل می‌شود. 
-به هرحال دشمنان انقلاب دنبال هر بهانه ای هستند، می خواهند به نوعی این حقیقت که شکل گرفته را توخالی کنند و وجهه‌ای ضددینی به آن بدهند. 
 
*اما از بحث تهمت مخالفت بنیادی که بگذریم، بحث انتقاد مطرح می‌شود. بعد از انقلاب اتفاق‌هایی هم افتاد که طبیعتا برخی بزرگان به آن انتقاد داشتند. در عین اینکه مرید امام بودند و اصلا فانی در امام بودند، اما انتقاد داشتند. حالا هم که ما امروز بعد از سی و چند سال با فاصله به موضوع نگاه می‌کنیم می‌بینیم بعضی انتقادهای این بزرگواران هم می‌توانسته درست باشد که البته در ماجرای عظیمی به حجم انقلاب و با حضور هزاران انسان مختلف در گوشه و کنار آن، امری طبیعی هم هست. می‌خواهم بدانم آیا این ممکن است که برخی از این اتفاقات باعث شده باشد که علامه نگاه انتقادی پیدا کرده و بر همان مبنا فرضا آن جمله‌ی منسوب به ایشان در ضدیت با انقلاب از ایشان صادر شده باشد یا خیر؟ 
-البته انتقاد جزیی خب یک مسئله است، اما اینکه شخصی با این درجه از علمیت و معنویت و فقاهت یک چنین سخنی را بیاید بگوید این به نظر بنده اصلا هیچ ربطی با یکدیگر ندارد.  
 


 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home