
تحلیل دوگانه ی «مقابله با افراطیون» و «سیاست خارجی در خدمت توسعه غربی» در دولت روحانی / باز کردن راه نفوذ، با تغییر «گفتمان انقلاب اسلامی» در سیاست خارجی به «گفتمان مبارزه با خشونت»!
گروه بین الملل – رجانیوز: سیاست خارجی دولت یازدهم، در خدمت توسعه است و مهمترین راهبرد دستگاه دیپلماسی برای تحقق این هدف «همکاری و هماهنگی با دولتها» در سطح منطقه ای و بین المللی است. این امر ریشه در این باور دارد که وقتي که کشورها به لحاظ اقتصادي با همديگر قفل شوند با يکديگر همکاري سياسي و امنيتی بيشتري خواهند کرد. این موضوع در گزارش محمود سریع القلم در اجلاس جهانی داووس در سال 2015 مورد تأکید بوده است.[1] وی درباره ی ضرورت تحول در سياست خارجی ايران میگويد:
«سیاست ایران در منطقه مشارکتی نیست، رفاقتی است. چون برای مشارکت لازم است که همه را قانع و اقناع کنید و دست دوستی را با هیچجا قطع نکنید. اما در سیاست رفاقتی میتوانید هممرام پیدا کنید. در آنجا ایدئولوژیها هستند که میتوانند سببساز حرکتهای شما باشند..... ما برای دفاع از کشورمان دنبال حوزه نفوذ هستیم. یعنی در کنار هدف اعتقادی- ایدئولوژیک، یک هدف سیاسی- امنیتی هم داریم. در کشور ما این تفکر وجود دارد که ما در جنگ سرد با غرب هستیم، باید مدارهای نفوذ خودمان را گسترش دهیم تا اینکه بتوانیم یک فضای باز و متقابل به دست آوریم.... استراتژی منطقهای ما بر بنیانهای تولید ثروت بنا نشده است.... من فکر میکنم اولین کاری که باید بکنیم مبارزه با ایرانهراسی است، این باید کانون سیاست خارجی کشور ما باشد.... اگر ما میخواهیم ایرانهراسی را از بین ببریم، باید منطق تعاملمان را در منطقه تغییر دهیم. بعد، اگر میخواهیم ایران قدرتمند شود، باید به قدرت آیتی و اقتصادی روی بیاوریم. قدرت آیتی و اقتصادی هم اگر فقط درون کشور باشد، فایدهای ندارد؛ چون در آن باید تعامل جهانی وجود داشته باشد.» [2]
سریع القلم در ادامه تبیین ضرورت تمرکز بر رفع ایران هراسی، با اشاره به اهمیت راهبردی هسته ای شدن ایران برای آمریکا، واقعیت مذاکرات آمریکا با ایران در موضوع هسته ای را مبتنی بر راهبرد «تطویل» دانسته و در تشریح این راهبرد میگوید:
«آمریکایی ها میگویند که جمهوری اسلامی ایران بماند. ما نه با قانون اساسیاش کار داریم، نه با حاکمیت آن و نه با این هدفش کار داریم که برای خود دنبال یک مدل اسلامی است. ما آنجاهایی تزاحم داریم که به منافعمان برمیگردد. اولین موضوع، هستهای و دومی قدرت دفاعی ایران است. استراتژی آنها «تطویل» است. آمریکا معتقد است که باید اختلافاتم را با ایران نگه دارم. بهترین اختلاف همین موضوع هستهای است. آمریکا میگوید این سیستم، غیرقابل پیشبینی است. اگر این سیستم قدرتمند شود، به سیاستهای سابقش برمیگردد. چگونه قدرتمند میشود؟ وقتی به پول دسترسی داشته باشد. بنابراین محدودکردن صنعت نفت ایران، بازنکردن تمام سیستم بانکی ایران، اجازه معاملهندادن به همه دنیا برای خرید نفت ایران، کانون است. ضمن اینکه آنها میگویند ما ماهی ٧٠٠ میلیون دلار به شما میدهیم تا بقا داشته باشید. چون نمیخواهند ایران بههم بریزد. آمریکا به هیچوجه به دنبال تجزیه ایران نیست. ممکن است کشورهای دیگر باشند، ولی این موضوع به ضرر آمریکاست. یکی، به خاطر روسها و چینیها که نزدیک ایران هستند. بعد هم، به خاطر بنیادگرایی و سلفیگری و دیگر به خاطر حفظ توازن منطقهای میان کشورهای تأثیرگذار. میگوید ایران همین که هست، باید بماند. همه این استراتژیها روی یک ستون استوار است: «ایران ضعیف». آنها پیش خودشان میگویند که برای مثال ایران در یک دهه آینده، دچار یکسری تحولات خواهد شد. ممکن است مدیرانش تغییر کنند، ما کاری کنیم که ایران در دایره و مدار بماند که ما دائماً بتوانیم مذاکره کنیم. همین کار را اسرائیل با فلسطینیها میکند. الان از «اسلو» ٢٤ سال میگذرد؛ هنوز هم مذاکره میکنند. هیچ عجلهای هم ندارند. یک قرن دیگر هم مذاکره میکنند. در نظر بگیرید که این استراتژی آمریکا، دو همراه منطقهای یعنی اسرائیل و عربستان هم دارد. شاید بتوانیم بگوییم که یکی از مهمترین تحولات سیاسی خاورمیانه در دوران پس از انقلاب اسلامی، همراهی و همکاری عربستان و اسرائیل با یکدیگر در شکلگیری ساختارهای جدید در این منطقه است. شاید این موضوع، مهمترین چالش سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باشد. این است که مهمترین کانون سیاست خارجی ما باید ازبینبردن ایرانهراسی باشد.» [3]
محمدجواد ظریف نیز با تأکید بر اینکه «ما طی دوران انقلاب همواره یک بازیگر ضدهژمون بودیم؛ ولی این دلیل نمیشد که بر اقتصاد کشور هزینهای تحمیل شود.» سیاست خارجی دولتهای نهم و دهم رمانع توسعه و هزینه ساز و سیاست خارجی دولت یازدهم را در خدمت توسعهی کشور و آرمانها میداند:
«اگر کسی تصور میکند که با فراموش کردن آرمانها میتوانیم به توسعه اقتصادی برسیم کاملا در اشتباه است؛ اما اینکه آرمانهایمان را به شکلی پیگیری کنیم که کمترین هزینه و بیشترین عامل قدرت را برای نفوذ بیشتر و حضور جدی تر داشته باشیم، این یک سیاست خارجی جامع است که در خدمت توسعه نیز هست؛ ضمن اینکه اهداف و آرمانهایش را نیز فراموش نکرده است..... ما در بحث هستهای اگر بتوانیم بر اساس منافع ملی و بر اساس دیدگاهها و آرمانهای خود حضوری داشته باشیم که بدخواهان انقلاب را از امنیتیسازی ایران محروم کنیم، در آن صورت ضمن حفظ هویت میتوانیم به منافع اقتصادیمان نیز دست یابیم..... باید توجه داشت که چالشگری ما در چه حوزهای بوده است؛ در حوزه هستهای یا در حوزه برخی شعارها که ضرورتی نداشته مطرح شود.»[4]
ظریف دو ابتکار مصوّب ایران در مجمع عمومی سازمان ملل یعنی پیشنهاد «دستور کار جهانی برای گفتوگوی تمدنها» در سال 2001 و پیشنهاد «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» در سال 2013 را ناشی از واقع گرایی و شناخت ابزارهای بین المللی میداند و میگوید:
«از قطعنامه گفتوگوی تمدنها که ما در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی داشتیم، هیچ چیزی را دیگر ما نتوانستیم در صحنه بینالمللی تا قطعنامه «ویو» هنجارسازی کنیم. قطعنامه «ویو» دقیقا بر اساس آرمانهای ما است، کما اینکه گفتوگوی تمدنها بر اساس آرمانهای ما بود. اصلا گفتوگوی تمدنها این بود که دوران پارادایم سلطه در دنیا تمام شده و باید یک «پارادایم جدید همکاری» ایجاد شود. این کاملا منطبق بر آرمانهای ما بود. الان هم که آمدیم گفتیم که باید دنیا علیه افراطگری و در واقع خشونت متحد شود، هر دو بر اساس موازین و آرمانهای ما است.[5]»
در توضیح اهمیت یافتن موضوع «همکاری» در ادبیات جدید روابط بین الملل باید گفت که بعد از ناکامی در سیاستها و اقدامات یکجانبه گرایانه، آمریکا راهبرد «همکاری» یا «به کارگیری و نقش دهی» به کشورها را در ذیل هژمونی و رهبری خود و در چارچوب ارزشهای جهان شمول آمریکایی و از طریق سامانه های بین المللی فعلی در پیش گرفته است. این راهبردی است که ساموئل هانتینگتون در سال 1999 میلادی به آمریکا پیشنهاد کرد:
«سیاست جهانی از نظام «دوقطبی» دوران جنگ سرد و از لحظه ای «تک قطبی» که خویش را در جنگ خلیج نشان داد، عبور کرده و اکنون از یک یا دو دهه «تک- چندقطبی» می گذرد و در قرن بیست و یکم وارد یک وضعیت «چندقطبی» می شود.... دو ابزار اصلی فشار که اکنون ایالات متحده تلاش دارد آنها را به کار بگیرد، «تحریمهای اقتصادی» و «دخالت نظامی» هستند. اما تحریم ها تنها هنگامی کارساز هستند که دیگر کشورها هم از آنها حمایت کنند و این حالت روز به روز دارد کمتر می شود. با هزینه ی نسبتاً کم ایالات متحده میتواند به سمت دشمنانش بمب پرتاپ کند یا آنان را بمباران کند اما چنین اقداماتی به تنهایی دستاورد بسیار کمی دارد. دخالت های نظامی جدّی تر با وضیعتی سه گانه روبرو می شود: بایستی از طریق بعضی از سازمانهای بین المللی همچون سازمان ملل قانونی شوند، جایی که با وتوی روسیه، چین و فرانسه روبرو می شود؛ همچنین نیازمند شرکت نیروهای همپیمان است که ممکن است آماده ی همکاری باشند یا نباشند، بایستی همراه با خسارت های جانی از طرف آمریکا نباشد و عملاً هیچگونه خسارت جنبی نداشته باشد. حتی اگر ایالات متحده هر سه شرط را رعایت نماید با خطر برانگیختن نه تنها انتقاد داخلی بلکه عواقب ناگوار سیاسی گسترده و عمومی خارجی رو به رو می شود.... در مناسبات قدرت، ایالات متحده و قدرتهای دست دوم منطقه منافع مشترکی در محدود ساختن قلمرو دولت های عمده در مناطق خویش دارند. این گونه است که ایالات متحده با استحکام بخشیدن به اتحاد نظامی خویش با ژاپن به چین اخطار داده است. ارتباط خاص ایالات متحده با بریتانیا اهرمی در مقابل ظهور قدرت یک اروپایی متحد بوده است. آمریکا مشغول توسعه دادن روابطش با اوکراین است تا در مقابل هر نوع گسترش قدرت روسیه بایستد. با سر برآوردن برزیل به عنوان دولتی نافذ در آمریکای لاتین روابط با آرژانتین در حد زیادی بهبود یافته است. ایالات متحده با عربستان سعودی همکاری نزدیکی داشته است تا به مقابله با قدرت ایران در خلیج بپردازد و با موفقیت کمتری با پاکستان کار کرده است تا تعادلی در برابر هند در جنوب آسیا ایجاد کند. در تمامی این موارد، «همکاری» در خدمت منافع دو طرف در حفظ نفوذ قدرت عمده منطقه ای بوده است.»[6]
در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال 2015 نزدیک به 67 بار بر همکاریِ رهبریت آمریکا با قدرت های منطقه ای اشاره شده است و تصریح شده که:
«ما کماکان به تشریک مساعی با قدرت های شکل گرفته و نوظهور برای ترویج امنیت و دفاع از انسانیتِ مشترکمان ادامه می دهیم و این با وجود رقابت ما با آنان در زمینه ی اقتصادی و سایر عرصه هاست. ما از قوانین و هنجارهای بین المللی حفاظت می کنیم و به آن جان تازه می بخشیم. اینها همان قوانین و هنجارهایی هستند که شاخص های «همکاری» و رقابت میان کشورها را وضع می کنند. ما تمام این کارها و حتی بیشتر از آن را با کمال اطمینان به این موضوع انجام می دهیم که سامانه های بین المللی که ما رهبریت خلق آنها را در پی پایان یافتن جنگ جهان دوم بر عهده گرفتیم، کماکان به آمریکا و جهان به خوبی خدمت خواهد کرد.»
فرازهای مندرج در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال 2015 درباره موضوع افراطیگری و تروریسم[7]:
«افراط گرایی خشونت آمیز و خطر فزاینده تروریستها، خطری مستمر درباره حملات به آمریکا و متحدان ما را مطرح میکند.... در واقع، در بلندمدت، تلاش های ما برای «همکاری» با کشورهای دیگر به منظور مقابله با ایدئولوژی و عوامل ریشهای افراط گرایی خشونت طلب، از ظرفیت ما برای مقابله با تروریستها در میدان نبرد، مهمتر است.... علاوه بر اقدام قاطعانه برای مقابله به تهدیدهای مستقیم، ما بر ایجاد ظرفیتهای لازم در دیگران به منظور جلوگیری از علل و پیامدهای درگیری که شامل برخورد با ایدئولوژیهای افراط گرایانه و خطرناک باشد، تمرکز خواهیم کرد.....ما همچنان به تقویت ظرفیت سازمان ملل و سازمانهای منطقهای برای کمک به حل و فصل مناقشات، مقاوم سازی در برابر بحرانها و شوکها، تقویت حکمرانی، و فقر مفرط و افزایش رفاه ادامه خواهیم داد تا کشورهای شکننده و ضعیف بتوانند نیازهای اساسی شهروندان خود را تامین کنند و بتوانند از تبدیل شدن به میزبانهای آسیب پذیر افراط گرایی و تروریسم پرهیز کنند.... ما از تجربه یک دهه گذشته درس گرفته و تغییرات اساسی را در تلاشهایمان برای مقابله با تروریسم اعمال کردهایم و همزمان ابزارهای مهمی را که از ۱۱ سپتامبر به این سو ایجاد شدهاند، حفظ و تقویت کردهایم. ما به طور مشخص از الگوی جنگهای زمینی تمام عیار و پرهزینه در عراق و افغانستان فاصله گرفتهایم؛ جنگهایی که در آنها آمریکا و نیروی نظامی ما بار اصلی را به دوش داشت. ما به جای آن، امروز یک رویکرد معقولتر را دنبال میکنیم که به یکسری عملیاتهای ضدتروریسم مشخص، اقدام جمعی با طرفهای مسئول، و اقدامات فزاینده برای جلوگیری از رشد افراطگرایی خشونت آمیز و بنیادگرایی که تهدیدهای رو به افزایش ایجاد میکنند، اولویت میدهد.... هیچ تهدیدی به اندازه استفاده بالقوه کشورهای مسئولیت نشناس یا تروریستها از سلاحهای هستهای و مواد هستهای برای امنیت و رفاه ما خطرناک نیست.... ما تلاش خواهیم کرد به علل زیربنایی در شکل گیری افراطیگری خشونت آمیز، نظیر فقر، نابرابری و سرکوب، رسیدگی کنیم.... ما کمک خواهیم کرد آسیب پذیرترین کشورها و جامعهها، ظرفیت لازم را برای شکست دادن تروریستها در سطح محلی، به دست آورند. ما با همکاری کنگره، طرفهای محلی را آموزش خواهیم داد و تجهیز خواهیم کرد و از آنها حمایت عملیاتی به عمل خواهیم آورد تا در برابر گروههای تروریستی به موفقیت دستیابند.....ما در همه تلاشهایمان، قصد داریم تمایز روشن بین آنچه ما برای آن ایستادهایم و اقدامات نفرت انگیز تروریستها را آشکار کنیم. ما این دروغ را رد میکنیم که آمریکا و متحدانش با اسلام در جنگ هستند. ما همچنان به اقداماتی کاملاً قانونمند، ادامه خواهیم داد. ما خارج از محدودههای رویارویی فعال، به بازداشت، بازجویی و تحت پیگرد قرار دادن تروریستها از طریق قوانین موجود، ادامه میدهیم.....در غرب آسیا ما شبکههای تروریستی را که مردمِ ما را تهدید میکنند، برمیچینیم (از بین میبریم)، با تهاجمات خارجی علیه متحدان و همکارانمان مقابله میکنیم، از جریان آزادِ انرژی از این منطقه به سوی جهان اطمینان حاصل میکنیم و همچنین از تولید، اشاعه یا استفاده از سلاحهای کشتار جمعی جلوگیری میکنیم. به طور همزمان، ما همچنان به دورنمای منطقهای که صلحآمیز، شکوفا و آباد باشد، پایبند میمانیم، به نحوی که در آن (غرب آسیا و شمال آفریقا) دمکراسی ریشه بدواند و به حقوق بشر نیز احترام گذاشته شود.... دفاع از دموکراسی و حقوق بشر ما را با آرمان های مردم عادی در سراسر جهان متحد می کند. ما بر اساس تاریخ مردم خود می دانیم مبارزات برای آزادی اگر قرار است به موفقیت منجر شود باید توسط مردم هدایت شود.... یک جامعه مدنی آزاد و شکوفا با دادن ابزارهای صلح آمیز به مردم برای پیشبرد منافع و ابراز عقاید خود، به ثبات و مقابله با افراطگرایی خشونت آمیز کمک میکند.»
محمدجواد ظریف در مقاله ای که اخیراً در دانشگاه هاروارد چاپ کرده است، می نویسد: «ما با عزمی راسخ با چالشهای موجود در جبهههای فرهنگی و ایدئولوژیکی مواجه شدهایم.» وی تصریح می کند: جامعه جهانی همچنان از فقدان یک راهبرد جامع، همساز و منسجم برای مقابله با افراطگرایی خشونت طلب در رنج است که چنین راهبردی باید به این مسئله در تمامیت آن بپردازد و برای این منظور باید حاوی عناصر زیر باشد:[8]
«این راهبرد باید جدّی، جهانی، قانونمند، غیر تبعیض آمیز و مشارکتی باشد. این راهبرد باید مبتنی بر هنجارها و اصول حقوق بینالملل و مفاد منشور ملل متحد، بویژه اصل اجتناب از تهدید یا استفاده از زور علیه دیگر کشورها باشد. کلیه بازیگران باید از اولویت دادن به ملاحظات سیاسی بجای سرکوب افراط گرایی بپرهیزند. در راستای مبارزه با گروههای افراطی از برخورد گزینشی و استانداردهای دوگانه اجتناب کنند. افراطی گری نباید به عنوان انگ جدیدی برای حمله به دشمنان مورد استفاده قرار گیرد.... این راهبرد ایجاب میکند که هر جنگی علیه افراطگرایی باید در وهله اول در عرصههای فرهنگی و ایدئولوژیک صورت گیرد. در این زمینه پیام حضرت آیت الله خامنهای به جوانان اروپا و آمریکا گامی جدی برایگشودن باب مفاهمه روشنگرانه فرهنگی و عقیدتی است...... اتخاذ تدابیر جدی با هدف خاتمه دادن به حمایتهای معنوی، مادی، پشتیبانی مالی به افراطیون که از بخشهای خصوصی و عمومی یا افرادی در داخل و خارج از منطقه منشاء میگیرد.....این راهبرد باید شامل تشویق همه کشورها به ارائه کمک به کشورهایی باشد که مستقیماً درگیر جنگ با افراطیون خشونت طلب هستند...... این راهبرد باید زمینه ساز تمرکز بر ضرورت مبارزه با داعش و گروههای مشابه و خودداری کشورها، بویژه در خاورمیانه، از تضعیف جبهه متحد علیه افراط گرایی در همه اشکالش شود.
ایرانیان در هر سن و از هر گرایش فکری، بویژه جوانان، همواره در نفی و رد افراط گرایی خشونت طلب، از طالبان و القاعده در افغانستان گرفته تا داعش و دیگر گروههای مشابه در یمن، عراق و سوریه، مصمم و پیگیر بودهاند.
ایران بر مبنای تجربیاتی که تاکنون به دست آورده و تلاشهایی که در جهت مهار و شکست طاعون افراط گرایی خشونت طلب صورت داده، آماده کمک به همه کوششهای واقعی و جامع در این رابطه در سطوح دوجانبه، منطقهای و بینالمللی است.»
آقای ظریف از نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکای شمالی به عنوان یک باب مفاهمه یاد می کند، در حالی که این نامه از جنس «روشنگری و دعوت» است:
«شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزش هایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرت های بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین می گردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید..... اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید..... من از شما می خواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بی طرفانه را از شما سلب کنند.»[9]
آقای ظریف در مقاله هاروارد با به فراموشی سپردن و نادیده انگاشتن جنایات آمریکا و اسرائیل و انگلیس و سایر کشورهای غربی، تمرکز و کانون توجه جهانیان را به خطر داعش و اذناب آن جلب می کند و مصادیق جنایات تروریستی افراطیون را در جهان این چنین فهرست میکند:
«جنایاتی که تاکنون توسط افراطیون صورت گرفته و تلاش خشونت بار آنها در جهت تخریب و تصفیه قومی در سوریه و عراق، جهان را تکان داده است. حملات تروریستی در اروپا توسط دستهجات وابسته به القاعده، آنچه به «کشتار باگا در 2015» توسط بوکو حرام شهرت یافته، حمله تروریستی در موزه ملی تونس، اقدام انتحاری علیه غیرنظامیان در جلال آباد افغانستان، بریدن سر 21 مسیحی قبطی مصری در لیبی و کشتار تکان دهنده 147 دانشجو در کنیا».
ظریف در ادامه بدون اشاره ی صریح به نقش سازمان های جاسوسی آمریکا و غرب در ایجاد تروریسم القاعده و داعش، با نگاهی مستقل و غیرمرتبط با حامیان غربی-عربی به هویت داعش، درباره این تروریست ها و جنایات آنها می نویسد:
«این پدیده برای نخستین بار در دوره بعد از تجاوز شوروی به افغانستان که به شکل گیری القاعده و طالبان منجر شد، مورد توجه قرار گرفت و با تهاجم آمریکا به عراق و شکل گیری دستهجات متنوع وابسته به القاعده در آن کشور و نهایتاً پیدایش داعش ابعادی تازه به خود گرفت.جنایات گسترده از جمله قتلها، تجاوزات جنسی، تغییر دین اجباری، شکنجه و برده کردن انسانها که بیشرمانه توسط داعش در شبکههای اجتماعی تبلیغ نیز میشود، نوع و دامنه تهدیدات ناشی از این گروه را نمایان کرده است.»
«مداخلات سیاسی و نظامی در جهان اسلام، به ویژه در دهه 2000، شرایط دشواری را موجب شد، زمینه بسیار مساعدی برای «عوام فریبان افراطی» ایجاد کرد، به تندروترین افراد در بین آنها امکان داد تا بر سایرین غلبه کنند و به این ترتیب، امکان شکل گیری گروههای افراطی خشونت طلب فراهم آمد.... فراخوان فرامرزی آنها به «جوانان محروم و بی هدف» در کشورهای عربی بعد از شکست نسبی «بهار عربی» و نیز در کشورهای غربی به آنها امکان داد تا صفوف خود را تقویت و به سرعت رشد کنند.»
محمدجواد ظریف افراط گرایی خشونت طلب را نشأت گرفته از تلاش گروه کوچکی از عوام فریبان با سوابقی مشکوک برای زدودن رحمانیت و عطوفت از دین و قلب و تحریف تعالیم دینی دانسته است:
«ارزشهای انسانی مانند عطوفت، عشق به هم نوع، صبوری، بردباری و بخشش همواره از اجزای بنیادی پیامی بودهاند که کلیه مذاهب، بویژه اسلام، همواره در طول تاریخ سعی در اشاعه آنها داشتهاند. با این حال، در طول بیش از دو قرن گذشته یک گروه کوچک از عوام فریبان با سوابقی مشکوک و به بهانه پیراستن دین، شروع به ارائه چهرهای مسخ شده و غیرواقعی از اسلام کردهاند. آنها با هدف نیل به اهداف سیاسی و پیشبرد دستور کار کوته بینانه خود، در جهت قلب پیام اسلام و تحریف تعالیم دینی کوشیدند و تلاش کردند تا رحمانیت و عطوفت را از دین بزدایند.»
وزیر امور خارجه دولت یازدهم، نگاه مطلق انگارانه و غیرپلوراستیک به دین را جوهره تکفیریون برشمرده و ریشه مشکلات کنونی منطقه را چنین نگرشی اعلام کرده است:
«بر این مبنا، جماعت تکفیری و پیروانشان بیش از پیش نسبت به آنهایی که با چنین تفسیری از دین همراه نشدند، سخت گرفتند و آنان را «خارج از دین» شمردند. آنها بر مبنای چنین تفاسیر بی پایهای، اقدام به رد و نفی روایتهای غیر همسو با نظرات خود کردند و به تکفیر همه کسانی پرداختند که یا اعتقادات متفاوتی داشتند یا به یک گروه جمعیتی متفاوت متعلق بودند. آنها مدعیاند که تنها خود درک درستی از اسلام دارند و تمامی حقیقت یکجا در تملک آنهاست. چنین نگرشی جوهره تکفیرگرایی است و به باور من معضلات کنونی در منطقه و افراطگرایی موجود از چنین نگرشی ریشه گرفتهاند.مادام که چنین تفسیری از دین به گروه کوچکی از معتقدان به آن محدود بود، این معتقدان میتوانستند و میتوانند نظرات خود را داشته باشند. مشکل زمانی رخ نمود که کسانی برخوردار از ثروت و قدرت عهدهدار اشاعه این تفاسیر جاهلانه در کشورهای اسلامی دور و نزدیک و تحمیل آن به مردم در جوامع فقیر به مدد پول و تبلیغات شدند. اینبار، اولویت این جمع ثروتمند و قدرتمند دیگر «خلوص دینی» نبود، بلکه اقدامات آنها بر مبنای اهداف سیاسی خاص و پارهای محاسبات راهبردی کوته نظرانه صورت میگرفت. به این ترتیب با کمال تاسف، افراد و گروههایی که به واسطه شرایط اجتماعی و اقتصادیشان در برابر ایدئولوژی های افراطی آسیبپذیر بودند، جذب شدند. ... این گروه از ابتدای پیدایشش فرقهای مخرب بود با یک رهبری اقتدارگرا، تمامیت خواه، سلطه جو و با یک نظام سرکردگی خود محور.»
در همین راستا جناب آقای روحانی رئیس جمهور هم به راهبرد «همکاری دولت ها برای مبارزه با خشونت» اشاره می کند:
«جهان عاری از خشونت در شرایطی محقق می شود که دولتها با هم همکاری کنند و در سیاستگذاریها هماهنگ باشند وقتی دولتها هماهنگ باشند، جریانهای افراطی در حاشیه قرار خواهند گرفت.... این نوع همکاریها در منطقه اروپا، آسیا و آمریکای لاتین به وضوح قابل مشاهده است و زمینهساز کاهش افراطیگری شده است.... جمهوری اسلامی ایران در دوره جدید مدیریت و دولت تدبیر و امید از روز اول مسئولیت خود بر ثبات، آرامش و مبارزه با خشونت تأکید کرده است و در عموم مجامع منطقهای و بینالمللی خواستار همکاری دولتها برای ریشهکن کردن خشونت شده است.»[10]
آقای ظریف در رد تعارض ایران با نظام بین المللی حاکم و در راستای تلاش برای رفع تهدیدانگاری ایران می گوید:
«ممکن است منافع یک گروهی حالا خدای نکرده در داخل و حتما در منطقه بر این باشد که ایران با دنیا تعارض داشته باشد، ولی نه تنها الزامی ندارد، بلکه هیچ ربطی به آرمانها هم ندارد. ... یعنی ما یک تصور غلطی از منافع آرمانی درست کردیم؛ یعنی اینکه انگار منافع آرمانی ما این است که دنیا از ما یک تهدیدی ببیند و بخواهد هر کسی را که به ما نزدیک میشود سرکوب کند. اتفاقا منافع آرمانی ما در این است که دنیا ما را تهدید نبیند و ما تهدید نیستیم. ما تندرو و افراطی نیستیم. افراطیون امروز تهدید دنیا هستند... الان ببینید دنیا داعش را دارد تهدید میبیند، ما را تهدید نمیبیند. یعنی اینکه ما میتوانیم در «گفتمان تهدیدانگاری ایران» خلل وارد کنیم و این توفیق ما است، توفیق دوستان ماست و من تاکید میکنم، توفیق جبهه مقاومت است که این کار را ما بکنیم.» [11]
راهبردِ «مبارزه با افراطیون» در راستای اصل «سیاست خارجیِ در خدمتِ توسعه» و برای تمرکز بر اولویت «مبارزه با ایران هراسی» از طریق اعلام سازش و تمکین خود به عنوان یک بازیگر بهنجار با مناسبات حاکم در عرصه ی بین المللی و التزام به اصل «همکاری» با رهبری و هژمون جهانی آمریکا تعریف می شود.
در واقع با اتخاذ این راهبرد، یک تغییر گفتمانی از «گفتمان انقلاب اسلامی» به «گفتمان مبارزه با افراطیون خشونت طلب» واقع خواهد شد که یک «چرخش تاریخی» محسوب شده و فرجام آن هضم انقلاب اسلامی در دهکده جهانی است.
در این جهت اعتدالیون میخواهند منتقدین خود را با اتهام زدن های مکرّر سرکوب و از میدان به در کنند و با در دست گرفتن تمامی صندلی های قدرت و تسخیر سنگربه سنگر ترجیحاً از طریق صندوق های رأی، موقعیت و جایگاه خود را در داخل و در همزیستی با قدرت ها و کدخدا تثبیت کرده و تداوم ببخشند:
«اتفاقا من به این نکته خیلی توجه دارم که در هر زمان که این حرکت از سوی ما شروع شده، کنش گرانی وارد معادله شدند که تلاش کردند چنین حرکتی را به هم بزنند و سرمایهگذاری عظیمی هم روی آن کردند؛ علتش هم این است که منافع بسیار بزرگی رژیم صهیونیستی و دیگران دارند در اینکه ایران را تهدید جلوه بدهند.» [12]
«شما دارید می بینید در مهمترین پروژه دولت که می خواهد مشکلات خارجی را حل بکنه، تیم مذاکره کنندهای که مورد حمایت رهبری هستند و دائماً تکرار میکنند که ما داریم با برنامه ی رهبری کارمون را پیش می بریم، این دلواپسان اینجا چه بر سرشان می آورند، چه تشبیهاتی می کنند، همزبان شده اند با نتانیاهو.» [13]
«آیا کسی اجازه دارد برای اینکه سخن درشت و شعاری تند و بیخاصیت بزند، دست در جیب مردم کند و اموال آنها را بردارد و زندگیشان را از هم بپاشاند. اگر کسی میخواهد شعاری دهد باید از جیب خودش هزینه دهد نه از جیب ملت. ما حق نداریم از جیب مردم در جامعه افراط و شعارزدگی ایجاد کنیم و حق نداریم که کاری کنیم که مردم برای آینده و امنیت کشور نگران شوند. ملت ایران ملتی صلحخواه و صلحدوست هستند.»[14]
«مردم، مخصوصاً جوانان و زنان و به ویژه تحصیلکرده ها آمادگی دارند که برای نهادینه کردن اعتدال در کشور وارد میدان انتخابات شوند»[15].
«پیروزی هسته ای آغازی برای پیروزی های همهجانبه و پیدرپی بود و انتخابات مجلس شورای اسلامی باید انتخاباتی با شور و شکوه باشد و انتخابات مجلس خبرگان نیز برای ما بسیار مهم است.... همانگونه که دنیا پس از به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای با دیده احترام به ایران نگاه می کند، باید انتخاباتی برگزار کنیم که دنیا با افتخار و احترام به آن نگاه کند»[16].
«اجازه نمی دهم عده ای افراطی امید ملت را ناامید کنند»[17].
.....................................................................................................
[1] . خلاصه گفتوگو تجارت فردا با محمود سريعالقلم تنها ايراني که 16 سال پياپي در مجمع جهاني اقتصاد در داووس سوئيس شرکت کرده است.
[2]. گفتگوی روزنامه شرق با سریعالقلم، با عنوان جراحی روح ایرانی، 30/3/94
[3] . گفتگوی روزنامه شرق با سریعالقلم، 30/3/94
[4] . مصاحبه اختصاصی دکتر ظریف، وزیر امور خارجه با روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «دیپلماسی در خدمت توسعه»، 30/3/94
[5] . مصاحبه اختصاصی دکتر ظریف، وزیر امور خارجه با روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «دیپلماسی در خدمت توسعه»، 30/3/94
[6]. مقاله ساموئل هانتینگتون با عنوان «ابرقدرت تنها»: http://www.tasnimnews.com/Home/Single/775044
[7]. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/387313/%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%8A%D8%AA-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%D9%8A%DA%A9%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF
[8]. مقاله دکتر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ج.ا. ایران، در نشریه «هاروارد اینترنشنال ریویو» دانشگاه هاروارد آمریکا با عنوان «ضرورت یک راهبرد جامع برای مبارزه با افراط گرایی خشونت طلب»: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940327001444
[9]. فرازهایی از نامهی تاریخی مقام معظم رهبری خطاب به جوانان آمریکا و اروپای شمالی در 1/11/ 1393
[10]. متن سخنان جناب آقار روحانی رییس جمهوری اسلامی ایران، کنفرانس بین المللی جهان علیه خشونت و افراطی گری، تهران، 18 آذر 1393
[11] . مصاحبه اختصاصی دکتر ظریف، وزیر امور خارجه با روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «دیپلماسی در خدمت توسعه»، 30/3/94
[12] . مصاحبه اختصاصی دکتر ظریف، وزیر امور خارجه با روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «دیپلماسی در خدمت توسعه»، 30/3/94
[13]. هاشمی رفسنجانی، در جمع استانداران، اسفند 1393
[14].حسن روحانی، سخنرانی در جمع مردم تبریز،30/2/94
[15]. هاشمی رفسنجانی، در دیدار حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، 16/6/94
[16]. حسن روحانی، در نشست مشترک هیئت دولت و استانداران، 28/5/94
[17].حسن روحانی، سخنرانی در نشست مدیران اتحادیه سراسری تعاونیهای کشور،21/6/94

دیدگاه کاربران