يكشنبه 13 ارديبهشت 1394 18:00 ساعت
شناسه خبر : 210092
به مناسبت اولین سالگرد درگذشت استاد «محمدرضا لطفی»؛
میراث لطفی و بساط دوباره مرده خواری شبهروشنفکران؛ چگونه پیرمرد ریش سفید موسیقی خطش را از شجریان جدا کرد؟
از همان ابتدا که او کارهای سیاسی اجتماعیاش در موسیقی ایرانی را شروع کرد، میدانست که «محمدرضا شجریان» به عنوان خواننده، تنها امکان فنی و هنری اجرای کارهایی مثل «شب نورد»، «سپیده» و ... را دارد و نه ظرفیت فرهنگی - سیاسی آن را. به همین خاطر بعدها که به ایران آمد، در جایی نوشت: «شجریان هرگز سیاسی نبود و هرگز ما بحث سیاسی با هم نداشتیم.
محسن صفایی-گروه فرهنگی رجانیوز: در میان چندین و چند مناسبتی که دوازدهم اردیبهشت امسال داشت -از ولادت امیر مومنان (ع) و روز مرد تا شهادت استاد مطهری و روز معلم گرفته تا تداخل با هفتهی کارگر- قابل پیشبینی بود که اولین سالگرد درگذشت استاد فقید موسیقی ایرانی و خالق برخی آثار ماندگار موسیقی انقلاب، آن طور که باید و شاید در این روز مورد توجه قرار نگیرد. اما در میانهی این غفلت رسانهای داخلی، رسانهی ملکه ساکت نماند و با وقاحتی عجیب، تمام تلاش خود را در جهت مصادرهی «محمدرضا لطفی» به کار گرفت.
به گزارش رجانیوز، «بیبیسی فارسی» روز گذشته در حالی تلاش کرد تا با پخش یک مستند ناقص و جهتدار، تمام ابعاد مرتبط با انقلاب را از زندگی «محمدرضا لطفی» حذف کند که مروری اجمالی بر زندگی کاری و مواضع نوشتاری و گفتاری این استاد مسلم موسیقی ایرانی، چه در سالهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و چه موضع مشهور او در برابر «محمدرضا شجریان» در سالهای اخیر نشان میدهد که همراهی با مردم انقلابی در مقاطع مختلف این سی و شش سال اخیر، از زندگی «پیرمرد ریشسفید» موسیقی ایرانی حذف ناشدنی است.
بسیاری معتقدند بزرگترین دستاورد «محمدرضا لطفی»، شکل دادن پدیدهای به نام موسیقی سیاسی-اجتماعیِ سنتی است. موسیقی سنتی و دستگاهی ایران، تا قبل از پیدایش «محمدرضا لطفی» و مجموعهی گران سنگ «چاووش» چیزی به نام موسیقی سیاسی-اجتماعی در خدمت مردم نداشته است. این همان اتفاقی است که او شخصاً و با آگاهی کامل از ابتدا تا روزهای آخر عمر -بر خلاف همگنان خود- به آن فکر میکرد و آن را پیش میبرد. چه در آثاری که میساخت و گاهی از گذشته تا امروز در میان دوستانش مخالفانی داشت، چه در نوشتهها و مقالاتش در مجلدات «کتاب سال شیدا» و چه در گفتگوها و مصاحبههایش از دیروز تا امروز.
از همان ابتدا که او کارهای سیاسی اجتماعیاش در موسیقی ایرانی را شروع کرد، میدانست که «محمدرضا شجریان» به عنوان خواننده، تنها امکان فنی و هنری اجرای کارهایی مثل «شب نورد»(برادر غرق خونه)، «سپیده» (ایرانای سرای امید) و ... را دارد و نه ظرفیت فرهنگی - سیاسی آن را. به همین خاطر بعدها که به ایران آمد، در جایی نوشت: «شجریان هرگز سیاسی نبود و هرگز ما بحث سیاسی با هم نداشتیم. من با شجریان در مرکز حفظ و اشاعه]موسیقی[ آشنا شده بودم و یک برنامه با هم اجرا کردیم و این گونه دوستی ما شکل گرفت... شجریان اهل رفتن به میهمانیهایی بود که خواص کشور تشکیل میدادند و بیشتر درآمد ایشان از این راه تامین میشد.»
به همین خاطر سال ۵۹، کنسرت «سپیده» را با صدای خوانندهای دیگر یعنی «شهرام ناظری» به روی صحنه برد که معنی واضحی داشت. چراکه متاسفانه فضای خواننده سالاری همیشه حقوق مالکیت معنوی را از خالق اصلی اثر که آهنگساز است، میگیرد. چنانکه «لطفی» نمیخواست این اثر با خوانندهاش شناخته شود، بلکه در پی آن بود تا «سپیده»، برای مردمی باشد و بماند که انقلاب کردهاند و پایبندیهای مذهبی، انقلاب آنها را از انقلابهای دیگر متفاوت ساخته است. به همین خاطر باز هم خوانندهی اثر را عوض کرد. آیا عوض شدنگاه بهگاه خوانندهی سرود «سپیده»، قابل تأمل و معنادار نیست؟
«محمدرضا لطفی» وقتی برای همیشه از آمریکا به ایران بازگشت، برای رونمایی از «لطفی قلندر» به جز حضور در «کیهان فرهنگی»، میخواست در برنامههای سیسالگی انقلاب نیز نقشی داشته باشد. به همین خاطر دوباره تصمیم خود را برای مستقل نشان دادن راه و مرام و آثارش از دوستان پشیمان خود نشان داد. چنانکه بار دیگر به سراغ «سپیده» رفت و این بار با خوانندهای دیگر و گروهی دیگر به روی صحنه آمد. کنسرت «سپیده» در سال ۱۳۸۷ در تالار وزارت کشور با همراهی گروه همنوازان شیدا و صدای رسای «محمد معتمدی» اجرا شد. این بار، دیگر پس از اجرای سه باره کنسرت «سپیده» بر همگان واضح بود که «لطفی» چه در سر دارد. او نمیخواست اثرش با صدای خوانندهای که فاقد دیدگاه سیاسی و اجتماعی مستقل است، تداعی شود. او «سپیده» را میخواست که روسپید باشد و نسل به نسل در حنجرهها بگردد. به همین دلیل در خبرنامهی شیدا حتی نسبت به مالکیت مادی سپیده (ایرانای سرای امید) به نام شجریان انتقاد کرده بود: «دو سال پیش آقای شجریان به آقای ضرغامی نوشتند که این اثر ایشان دیگر از تلویزیون پخش نشود. متاسفانه هرگز اعلام نکردند که این اثر متعلق به اینجانب است. ضمن آنکه این اثر اصلاً متعلق به ایشان نیست و حقوق کل «چاووش ۶» را به موسسه شیدا فروختهاند.»
بعدها وقتی در روزهای فتنه ۸۸، خوانندهی برج عاج نشین از تریبون ملکهی انگلیس و صدای آمریکا راجع به این کار فرمایشات صادر میفرمود، شاید متعجبتر از هرکس، «محمدرضا لطفی» بود. او که آثارش را آگاهانه و با تئوری مشخص در همراهی و همصدایی سیاسی و اجتماعی با مردم انقلابی ساخته بود، باید هم از اظهارنظر خوانندهای که خود اساساً ساعتی قبل از اجرایش باخبر شده است، شوکه و غافلگیر شود. چرا که نه تنها خالق اصلی «سپیده»، بلکه خالق دیگر آثاری نیز که ممکن است هرکدام با صدای خوانندهای ضبط شده باشد، در واقع آهنگساز است.
بنابراین اینجا بود که «لطفی» دیگر نتوانست تاب بیاورد. او رسماً مصاحبه کرد و شجاعانه موضع مستقل خود را تکرار کرد:
«من اصلاً دوست ندارم هنرمندان ما تریبون خودشان را از داخل به خارج از کشور ببرند... بیبیسی، صدای امریکا، رادیو بینالمللی فرانسه و یا سایر رسانههای آنطرفی در ۱۰ سال اخیر مواضع اپوزسیون به ایران دارند و گاهی اوقات نیز کار را به براندازی حکومت نیز میکشانند. این را ما امروز به طور رسمی میدانیم و آخرین صحبتهای وزیر امور خارجهی انگلستان نیز، همه موید این رویکرد آنها است. طبیعی است وقتی امروز رسانههای آنطرفی این امکان را به یک هنرمند میدهند تا بیاید در بیبیسی صحبت کند، حتماً باید در درجهی اول اپوزیسیون یا نیمچه اپوزیسیون باشد. من حق دارم دوست نداشته باشم به عنوان یک هنرمند در صدای آمریکا و بیبیسی انگلستان که به عنوان دو ارگان دولتی مشغول فعالیت هستند، حرف بزنم. من حتی اگر هزار مشکل در ایران داشته باشم، ترجیح نمیدهم هرگز در تریبونهایی که قصد اصلاح و کمک به مردم ایران را ندارند، همصدا شوم. این سلیقهی شخصی من است. ولی کسانی که این کار را میکنند، اگر چه به آنها انتقاد دارم اما کار آنها را ممنوع نمیدانم. آنها زندگی و مسئولیت خودشان را دارند. ولی باید مسئولیت را فردی نبینند.»
با انتشار این اظهار نظرهای سرخ و آتشین، طبیعی بود دوستان او موضعگیری کنند و عمق گفتهی او را با عملهی حکومت خواندن او تقلیل دهند. اما او جز علاقه به تاریخ و فرهنگ و مردم چیز دیگری از این حکومت با خود نداشت. همه میدانیم و میدانند که «لطفی» بارها به دلیل هیبت درویش مسلکش از داشتن مجوز اجرای صحنهای محروم شده بود؛ حتی با وجود این اظهار نظرهای حمایت آمیز. بنابراین بهتر است موضع دوستان او را در قبال آنچه در تمام عمر از آن دم میزد، یعنی موسیقی سیاسی – اجتماعی مد نظر او به دو دسته تقسیم کنیم:
۱-پس از این موضعگیریها و مصاحبهها و مقالهها در خبرنامه و کتاب سال شیدا، در زمان حیات استاد بسیار به او تاختند، اما کسی از دوستان نمیتوانست از او دفاع کند! چراکه دفاع از او یعنی احتمالاً نفی رفتارهای دوگانهی خود. «لطفی» اما چراغش روشن بود. هم به دوستان انتقاد میکرد و هم مجوز کنسرت و آلبومش از جمهوری اسلامی لغو میشد. او تا زنده بود هم مجوز «مرغ خوشخوان» شجریان صادر شد و هم چیزی از موضع ضد حکومتی آن دوستان کاسته نمیشد. اما چیزی که مهم است اینکه با این سخنان «لطفی» منزوی شد. مهمترین واکنش دوستان و همکاران سابق لطفی تا پیش از درگذشت این چهره درخشان موسیقی ایرانی، منزویسازی او و تحمیل هزینهی اسطورهشکنی از «حنجرهی بیبیسی» به او بود. ماجرا تا اینجا البته فقط تراژیک است.
2- وجه دیگر این قصه اما با خبر غافلگیرکننده درگذشت او و صدور پیامهای تسلیت از سوی کسانی شروع میشود که در این سالهای اخیر نوک پیکان انتقادات استاد بودند. حالا فرصت خوبی است برای مرده خوری! مرده خوارها از راه رسیدند تا لطفی همیشه سیاسی و انقلابی را مصادره کنند و او را به هنرمندی تقلیل دهند که خودش هرگز دوست نمیداشت و نمی خواست به آن بسنده کند؛ یعنی هنرمندی تنها با علم موسیقی و بریده از دنیای بیرونی و دانشهای تاریخی و فرهنگی و سیاسی. از اینجا به بعد دیگر ما با وجه کمدی، طنز و در جاهایی مضحک دوستان در قبال استاد مواجه میشویم. سیاست زدایی، موضع زدایی و بیغیرتنمایی نسبت به تحولات مهم جامعه ایرانی از اندیشهی لطفی، چیزهایی است که در یک سال اخیر کسانی از همان دوستان سابق او از طریق رسانههایی همچون بیبی سی فارسی سعی در القای آن داشتهاند. بنابراین مشغول به کار شدهاند تا او را هم قد و قوارهی خودشان بسازند. در حالی که قد و قدر «لطفی» جز با خواندن نوشتهها و گفتهها و شنیدن چندباره آثارش ممکن نخواهد شد.
بنابراین در روزهایی که رسانهی ملکه انگلیس به همراه برخی دوستان سابق استاد، تلاش طنزآمیزی برای تراشیدن چهرهی ناقص هنری از او دارند، بهتر است علاوه بر مصاحبههای بس خواندنی او پس از بازگشت به ایران در کیهان فرهنگی و هفته نامهی آسمان، برخی منابع زیر را هم ببینید تا امکان بازخوانی پروژه فکری-هنری او و طرحی که برای موسیقی سیاسی-اجتماعی سنتی داشت، صادقانهتر به چشم آید. موسیقی ای که در سالهای اخیر به جای هم صدایی بیشتر با مردم و دردهای اجتماعی و سیاسی شان به همت دوستان پشیمان استاد ما، انگ موسیقی حکومتی خورده است.
در شمارهی ۱۰ و ۱۱ کتاب سال شیدا و در مقالهای با عنوان «جریان روشنفکری در میان موسیقیدانان» خلاها و کمبودهایی که لطفی در آموزش و علم موسیقی شناخته بود، اینگونه معرفی شده است: «در همهی این عرصهها [در علم موسیقی] تنها در یکی دو مورد شما با دنیای بیرونی تماس دارید. این مطالعات شامل خود موسیقی میشود که ذهن را به سمت اندیشه ورزی هدایت نمیکند و باز هنوز تجریدی است. تنها، منطق موسیقیدان و روششناسی او را تقویت میکند.»
اگر بخواهیم آنچنان که او میدید نقصهای آموزش موسیقی و موسیقی دانان ایرانی را دریابیم و بدانیم چرا و با کدام مبانی فکری به اعتراض علیه دوستان خود برخاسته بود، باید مطالب زیر را با دقت بیشتری بخوانیم و بحث کنیم. ارزش این مقالات بسیار مهمتر از فیلمهایی است که در یک سال اخیر رسانههای ملکه و دوستان سابق استاد از خود درآوردهاند. اینها مقالاتی هستند که مبنای تمام چالش های اخیر استاد با دوستان سابق خود بوده است و در یک سال اخیر تلاش شده است تا به کلی از نظرها و منظرها دور و منزوی شود:
۱- لغزش از کجا شروع شد؟ (نقدی گذرا بر مبانی اندیشه و نظریه علینقی وزیری)، کتاب سال شیدا، ش ۱
۲- چه اشتباهی رخ داد؟ (برخورد تمدن شرق و غرب)، کتاب سال شیدا، ش ۶ و ۷
۳-جریان روشنفکری در میان موسیقی دانان، کتاب سال شیدا، ش ۱۰ و ۱۱
۴-موسیقی کنونی در ایران، «انقلاب مشروطه و موسیقی»، ش ۱
مروری بر این نوشتهها و چند مصاحبهی مشهور او، خیلی راحت مشخص میکند که تصویر امروزی برخی رسانهها از «محمدرضا لطفی» تا چه حد تحریف آمیز و دروغ است. رسانههایی که شومن مشهورشان، «مسعود بهنود» در همان ایام حیات «لطفی» و پس از انتقاد او از «شجریان»، گفته بود: «با این صحبت هایی که آقای لطفی کرد معلوم شد که او حرف نزدن را بلد نیست.»
به هر حال، تاریخ هنر انقلاب پر است از نشانههای زشت مردهخوری شبهروشنفکران! و خواب غفلت رسانههایی چون صداوسیما از پرداخت دقیق و مستند به هنرمندانی چون «لطفی». باشد که انقلاب قدر هنرمندانش را بیش از پیش بداند...
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/210092
لینک کوتاه کپی شد
کلیدواژه ها »
چرا با این فرد اینقدر خوب رفتار می کنید و فداییش هستید؟...
خدا رحمتش کنه. حرفایی که تو اون سالهای فتنه زده واقعا جای فکر داره...خیلیا اون زمان احتیاط کردند در حرف زدن. ای ول داره بابا...
ضمنا از رجا هم متشکرم متن بسیار جالبی بود
خدایش بیامرزد. برخی همیشه مظلومند، چه در حیات، چه در ممات. زیرا دوست دار مولا علی (علیه السلام) در هر قشر و مسلکی رنگی از مولا به ارث می برد.
در رسای استاد لطفی همین بس که تنها هنرمندی بود که در مجلس تشییع او توفیق قرات اذان عنایت شد.
برای من موسیقی ، فیلم، هنر و سیاست و... بت نمیشه، وسیله ای هست برای هدف. بر خلاف شما که از هر چی دوست دارید بت میسازید و کور میشید
موسیقی هم به کل حرام نیست. تا جایی که من میدونم موسیقی منجر به فساد حرامه :)
خدمت جناب پژمان باید عرض کنم همواره نقد و نظر در مجال آگاهی کامل و عمیق تر از متن اولیه قابل فرض است و شما با اظهار نظر عوامانه ای که در باب موسیقی داشتید و آن را کلا حرام معرفی کردید تاملاتتان در باب رجا و شجریان و لطفی و ... را نابود ساختید . اما بنده کلام خود را با سه جمله پایام می برم :
1- از منظر اسلام موسیقی اعم از صوتِ برخاسته از حنجره و آلات موسیقی است و در هر دوبخش تقسیم به موارد مشروع و حرام و مشتبه می شود و بنده که عمر علمی خود را در این مسیر زیسته ام ندیده ا فقیهی به طور مطلق موسیقی را حرام بداند و جهت مزید اطلاع اندکتان باید عرض کنم که ما فقهائی داشتیم که نه تنها نسبت به ادوات بلکه نسبت به دستگاه های موسیقی اطلاعات جامعی داشتند ( رک : تفسیر آیه الله فاضل گروسی در بحث غنا و نقد بر نظریات شیخ انصاری)
2- غالب انسان ها آمیخته ای از خوبی ها و بدی ها هستند ، اما برخی خوبی ها موجب تمایز و ارزشمندی انسان ها می گردد که آن ها را شاخص و قابل تحسین می کند ؛ مثلا مهارت در خوانندگی و نوازندگی و مانند آن در حوزه کمال انسانی امری شاخص نیست اما دفاع از وطن و ملیت که در برخی روایات بخشی از ایمان دانسته شده امری بسیار ارزشمند و ستودنی است که بنظر می رسد مرحوم لطیفی در برهه مهمی از زندگی خود این شاخصه را -علی رغم آگاهی از پیامدهای منفی برخاسته از بی اخلاقی و دوری از انسانیت شبه روشنفکران وطن فروش - در خود حفظ کرد و اظهار نمود و این است که لطیفی را شایسته تقدیر میکند .
3- شجریان هرکه بوده و هست در مهمترین برهه زندگانی خود نشان داده که ارزشی برای ایرانیت و نظام و مردم خود قائل نیست و اگر ایران و ایرانی برای او ارج و قربی دارد کسانی نظیر همان گوگوش و فراریان و کارکنان ایرانی تبار بی بی سی و ... هستند که تخصصا از ایران و ایرانیت بیرون هستند ؛ به هر حال فارغ از مهارت شجریان در خوانندگی ارزش این افراد وطن فروش در چشم امثال بنده به اندازه خاک پای فردی مانند مرحوم لطفی که در اوج حمله به ایران و انقلاب از کشور و وطن خود - علی رغم همه انتقادها و نابسامانی ها - دفاع می کند نیست .
درمتن پر از فضل و ادعای شما اسم استاد لطفی ، لطیفی آماده است لذا مشخص است که شما نیز چندان به ماجرا آگاهی خاصی نداشته اید ومن الله توفیق
بد نیست نگاهی به نظرات امام خمینی (ره) در مورد موسیقی داشته باشید.
حرف شما در مورد حرمت موسیقی شبیه این است که فردی خارجی با حرارت زیاد بگوید اسلام شطرنج را حرام کرده شما چرا در مورد شطرنچ بحث میکنید.
طرفدار رجانیوز نیستم ولی من حیث المجموع موضع آنها را درک میکنم و به نظرم درست است؛ غرض اشخاص نیست بلکه مرامهای ایشان است. یعنی برای شما شجریان موضوعیت دارد ولی بنده به عنوان مسلمان وقتی خواندم ایشان گفته اند (نقل به مضمون) که ... شما همیشه با موسیقی مشکل داشته اید، اصلاً از 1400 سال پیش مشکل داشته اید، بنده فکر کردم 1400 سال پیش نه جمهوری اسلامی بوده، نه مرجعیت شیعه، نه حوزه نجف یا قم بلکه خود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بودند. آقای شجریان اگر واقعاً چنین چیزی گفته باشند متأسفانه متأسفانه هوای نفس را ارجح داشته اند که اصلاً جان و روح اسلام همین پا گذاشتن بر هوای نفس و «تسلیم» بودن در برابر خداوند است.
خلاصه عرض کنم، اگر جناب شجریان چنین چیزی گفته باشند بنده صرفاً میتوانم از ایشان اعلام برائت کنم و هرچند صدای خوبی هم دارند، بنده دیگر کاری به کار ایشان ندارم چون انی اخاف الله رب العالمین (یعنی از ابلیس دیگر کمتر نیستم، ان شاءالله).
در ضمن از شما دعوت میشه در دانشکده ی موسیقی دانشگاه هنر تهران در رشته آواز تدریس کنید.
درود بر شجریان و لطفی
دلواپس هستن اینا، دست خودشون نیست که بیسوادن
چهارتا بیسواد و بی هنر که فحاشی هاشون لایق خودشونه
فاین تذهب...؟؟؟!!!
نمایش آلات موسیقی که حرام است چی شد
در ضمن دم پژمان گرم
هرکسی بر طینت خود می تند
تو باید بسوزی بی هنر
باز سگش بر آن بهائي پرست لندن نشين . شرف دارد
باشد تا چشم حسودان بهائي پرست بتركد !
آمين
آمين
و
درود ویژه بر یار دیرینه اش استاد محمدرضا شجریان
آخه تو چی از لطفی و سابقه اش میدونی که مثلا میخوایی لطفی رو از شجریان جدا کنی؟!!
خود شجریان داره میگه من و لطفی دیدمون نسبت به جامعه فرق میکنه.
بعد تو چه چیزی را میخوایی ثابت کنی بی هنر؟!
حالا مثلا با لطفی میخواد شجریان رو بزنه
زهی خیال باطل
شما که معلومه هیچ کدوم تون متن بالارو اصلا نخونده اید.
لطف کنید به خودتون احترام بگذارید متن بالا رو اول بخونید بعد مخالفم موافقم بفرمایید.
میشه؟
یعنی میشه یک بار هم شده تمرین کنید درست شنیدن صدای مخالف رو؟
سخته یه کم براتون. می دونم ولی باور کنید نتیجه خوبی می ده.
من که متن رو خوندم احساس می کنم نویسنده کاملا به طرز فکر دو استاد و اختلافات فکری و هنری شون مسلط بوده .
شماها که صدای مخالف رو از بیخ خفه میکنید.
من از پیام استاد شجریان که گفته صدای مرا در رادیو تلویزیون پخش نکنید شرمنده شدم .اگر خاک پای مردم ایرانی چرا صدایت را دریغ کردی "استاد"؟
اینچنین مطالبی را اگر با نگرش و نظر رهبرفقید انقلاب همراه نسازید
آنچنان که باید در روح و جان و عقل شما نمی شینید!
پس هم چب و هم راست و هم سوپرحزب اللهی و هم منورالفکر بعد از تامل بر مطلب بسیار بسیار ارزشمند فوق( که رجا را اینچنین بیش از پیش می پسندیم) نگاهی به نگاه رهبرانقلاب در زمینه عرصه موسیقی بیاندازید.
خواننده خوب جبهه مستضعفین کجاست؟
http://rahnava.ir/viewpoint/425
رفقای رجا هنوز فرصت های زنده ای هستند که اگر قدر شناسی نشوند همچون استاد لطفی از سوی منورالفکرها مصادره می شود!
همچون نغمه خوان جاودانه های موسیقی انقلاب استاد احمدعلی راغب!!
شنبه سالروز تولد ایشان بود...
فرق مطرب و هنرمند دقیقا به میزان غرق شدگی آنها در ابتذال فکری بستگی داره که در این وادی شجریان صرفا پیشروی عرصه ی طرب است نه بیشتر!
که البته اینهم تا حد زیادی به سلیقه مخاطب مربوط میشه...
اولا گردن به پایین خود مرحوم لطفی به واسطه حضور ساز که کلا ممنوع التصویر بود. بعدش شجریان که هیچی درخشانی و علیزاده هم موقع مصاحبه با صداو سیما اصولا نمی پرسیدند: «ببخشید شما؟!» اصلا شجریان رو بی خیال! امثال علیزاده و مشکاتیان و پایور و لطفی یک مر به فرهنگ و موسیقی این کشور خدمت کردند یک تصویر از خودشون یا سازشون پخش نشده و نمی شه اون وقت این مستند ساز فرضی شما با کی باید مصاحبه می کرد؟!
البته لابد با حامد زمانی یا حاج محمود کریمی باید حرف می زدند راجع به لطفی.
وقتی شما پذیرفتی «اشاعه و گسترش موسیقی با آرمانهای انفلاب اسلامی مغایرت دارد» دیگه به این کار بی بی سی نمی گن مصادره. شما خودت از قبل فاتحه موسیقی و موسیقی دانهات رو خوندی . باید بری ممنون بی بی سی هم باشی که کاری رو که گروهی عرضه، توان ، شعور و اعتقاد انجام بهش رو ندارند انجام دغاده و حداقل مستندی که راجع به لطفی یکی دیگه ساخته «پخش» کرده. این اسمش مصادره نیست جانم
کامل و جامع و مختصر پاسخ این بی خردان بی هنر را دادی.
سپاس...
درود بر استاد بزرگ آواز ایران
لطفا بيش از اين سواستفاده نكنيد
اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست ...
بيچاره يه كسي مياد در مورد هنر و موسيقي اظهار نظر ميكنه كه خودش لااقل اعتقادي به هنر داشته باشه نه شما كه نشون دادن آلات موسيقي را حرام ميدونين و هر روز كنسرت لغو ميكنين.راستي اون زماني كه استاد لطفي آلمان و آمريكا بود نظرشونو در مورد رفتار امثال شماها با موسيقي ميدونستيد!فكر كنم اگر رجا اون روز وجود داشت لطفي را يك ضد انقلاب فراري و وطن فروش تفسير ميكرد.