روحانی، ظریف وتیمش پذیرفتهاند مجرماند/اینجا آزمایشگاه یک طایفه خاص نیست تادیدگاههایش را درعرصه بینالملل آزمایش کند/دعا نمیکنم روحانی به جهنم برود،ولی ایشان به ما گفت برویدجهنم!به چنین آدمی چه بگوییم؟
گروه سیاسی - رجانیوز: با توجه به حساسیت های موجود در خصوص آینده صنعت هسته ای کشور پس از بیانیه لوزان و تفاهم های رخ داده فی مابین ایران و امریکا با توجه به صحبت های انجام شده دکتر ظریف و دکتر صالحی در رسانه ملی در خصوص این تفاهم، نقد فنی فارق از هر گونه ملاحظات سیاسی را لازم دانستیم. لذا از آنجا که دکتر فریدون عباسی دوانی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی از دانشمندان هسته ای است که موساد در ترور ایشان ناکام بوده و سابقا نیز ریاست سازمان انرژی هسته ای را عهده دار بوده است، ایشان را اصلح ترین فرد برای نقد فنی سرنوشت صنعت هسته ای ایران پس از بیانیه لوزان دیده ایم.
در ادامه به بخش دوم و پایانی گفتگوی فنی دکتر فریدون عباسی با رجانیوز در خصوص آینده صنعت هسته ای پس از بیانیه لوزان می پردازیم:
- از مسائل مهم موجود در تفاهم این است که ما تعهد دادیم که طی مدت 10 سال، صرفا از نسل یک سانتریفیوژهایمان استفاده کنیم؛ آیا این امر باعث از بین رفتن زیرساختهای صنعت هستهایمان، بیکار شدن شرکتهای دانشبنیان و این همه نیروی انسانی پرورشیافته در این عرصه در چند سال اخیر که همگی سرمایههای این مملکت هستند، نمیشود؟ فرضاً ده پانزده سال آینده این محدودیتها را بردارند، آیا این امکان را داریم که پانزده سال آینده دوباره از صفر شروع کنیم و مسیری را که تا الان طی شده است مجدداً بپیماییم؟ چه تضمینی برای ما وجود دارد؟
دقت کنید غنیسازی را برای چه انجام دادهایم؟ برای اینکه سوخت رآکتورهایمان را تأمین کنیم.
اگر به ما سوخت نمیدادند یا این ریسک وجود داشت که وسط راه گران حساب کنند، باید چه میکردیم؟ یک مثال ساده میزنم. در مورد رادیودارو ما را تحریم کردند و سوخت رآکتور تهران را نمیدادند، ولی بالاخره سوخت را تولید کردیم. در فاصلهای که رآکتورمان خوابیده بود، یک شرکت خارجی قدری رادیودارو به ما میداد تا به بیماران بیمارستان برسانیم. تا متوجه شد نمیتوانیم خودمان تولید کنیم، قیمتش را پنج برابر قیمت بازارهای جهانی کرد.
- عجب!
مردانگی مدیریت رآکتور تهران و همکارانش این بود که طرحی دادند و با همدلی و همراهی متخصصانمان در کارخانه سوخت اصفهان در مدت کوتاهی مجتمع سوختی را تولید کردیم که از نظر ظاهری، شکل هندسی و قد و قوارهاش مثل سوخت رآکتور تهران، ولی بهجای صفحه میله و در میلهها اورانیوم 5/3 درصد کار شده بود. از نظر ارزشی این بسته سوخت با شرایط هندسی و مکانیکی خاص معادل 80 درصد یک بسته سوخت 20 درصد بود. این سوخت اجازه داد رآکتور تهران را با سوختهای مصرفشده در حالت ایمن روشن کنیم.
- چه سالی؟
فکر میکنم در سال 90 انجام شد.
- در چند ماه؟
مدت کوتاهی بود، فکر میکنم دو سه ماهی طول کشید، چون کارخانه اصفهان آمادگیاش را داشت و از قبل گفته بودم و پروسهاش را تولید کرده بود، غلافهای رآکتور اراک را هم داشتیم و آنها را در اینها زدیم، یک مقدار اندازهها را تنظیم کردیم تا سریعاً مطابق شکل هندسی لازم که متخصصان مهندسی هستهای گفته بودند، ساخته شود و افرادمان در حوزه سوخت با غنای خاص کار کنند. با این هدف رآکتور را روشن و شروع به تولید رادیودارو کردیم. قیمت رادیوداروی خارجی به قیمت جهانی کاهش یافت.
ساده و کوچک است، ولی میبینیم در کوچکترین چیز این نقیصه برایمان ایجاد میشود. چه کسی میتواند تضمین بدهد اگر نتوانیم سوخت رآکتور داشته باشیم که بتوانیم به بازار بیاوریم یا مجتمع سوخت بسازیم، فردا با قیمت سوخت اصلی با ما بازی نکنند. اگر انحصار دست دیگران باشد همواره با این معضل روبرو خواهیم بود. ما این انحصار را شکستیم و کارخانه سوخت ما این آمادگی را داشت. اگر دوستان وزارت خارجه بهجای اینکه فقط در تلویزیون ظاهر میشدند و مصاحبه میکردند، یک مقدار کار میکردند و نمایندگیهای خارج از کشور را به کار میانداختند و در حوزه دیپلماسی به رفع تحریمها کمک میکردند، حتماً میتوانستیم شریکهایی در معادن خارجی اورانیوم داشته باشیم، کارخانه کیک زرد را آنجا بزنیم و کیک زرد را بیاوریم و در کارخانههایمان فرآوری کنیم و سوخت هستهای را در دنیا بفروشیم، مثل کشورهایی که از ما نفت خام میخرند و گازوئیل، بنزین هواپیما و نفت سفید تولید میکنند و به ما میفروشند، در باره اورانیوم برنامه داشتیم، در این جهت حرکت کنیم که در معادن دیگران شریک شویم.
ببینید چه چیزی را از دست دادیم. میخواستیم غنیسازی در حد نیازمان داشته باشیم نه کمتر و بیشتر، نه افراطی کار کنیم و نه تفریط داشته باشیم. قصد افزایش تعداد سانتریفیوژها را نداشتیم، در اول مرداد سال 92 حدود 18 هزار و اندی سانتریفیوژ داشتیم، چند تایشان کار نمیکرد و اصلاً خودمان کار نینداخته بودیم. به چه دلیل؟ چون نمیخواستیم با تیم مذاکرهکننده پیش رویمان مقابله کنیم. قصد دعوا نداشتیم یا تعبیری که آقای ظریف به کار برد که آنها لجبازی میکردند، ما هم لجبازی میکردیم. بعید است فردی که دکترای بینالملل است اینجوری به موضوع نگاه کند. چرا لجبازی؟ اینطور نبود که زیاد کردن سانتریفیوژهایمان لجبازی باشد.
وقتی میدیدیم خرابکاری صنعتی و خرابکاری در مواد میکنند؛ ویروس استاکسنت میفرستند؛ مواد منفجره به کار میبرند؛ برق دکلهای ما را منفجر میکنند و دکلها را از کار میاندازند؛ دانشمندانمان را ترور میکنند و نمیگذارند آزادانه به اطلاعات دنیا در زمینه مکانیک و مواد دست یابیم، حتی کماندو برای حمله به سایتهای ما میفرستند و میخواهند نابود کنند، اقدام هم کردهاند، برای جلوگیری از نابودی سانتریفیوژهایمان میبایست ذخیره استراتژیک میداشتیم که اگر احیاناً دستهایی موفق شدند تعدادی از سانتریفیوژهایمان را از کار بیندازند، جایگزین داشته باشیم.
متأسفانه آقای دکتر صالحی این روزها در این باره صحبت میکنند که راندمان این سانتریفیوژها پایین است، اقتصادی نبود و به درد نمیخورد و باید نسل دیگری میآوردیم. ایشان کاملاً در جهت اهداف خارجیها صحبت میکند. نمیارزد یک سفر و چند ملاقات با آقای مونیز کردن باعث شود آدم اینقدر این طرفی بیفتد و تمام دستاوردهای ارزشمند متخصصان و دانشمندان کشورمان را اینجوری بر باد بدهد.
چرا ماشینها را راه نمیانداختیم؟ چون میدانستیم میزان ذخیره موادمان چقدر است و حتی میخواستیم در مذاکره به آنها نشان بدهیم که شفاف هستیم، به آژانس هم اعلام کردیم، مأمورهای آژانس هم بیایند بازدید کنند، ولی سانتریفیوژها را راه نمیاندازیم، چون داریم با شما مذاکره میکنیم. حتی از نسل جدید هزار تایش را نصب کردیم و راه نینداختیم، چون میخواستیم با آنها مذاکره کنیم. اثبات فناوری کردیم و توان و نبوغ ایرانی را به آنها نشان دادیم تا آنها عزت مردم ما را حفظ کنند و اجازه بدهند جوانهای کشور در داخل فعالیت کنند. چرا جوانهایمان به خارج بروند و آنجا تحصیل کنند؟ باید امکانات داخل را گسترش بدهیم. این نکاتی بود که درباره ازدیاد سانتریفیوژها تا حد 18 هزار تا وجود داشت و اینکه چرا راه نمیاندازیم. در رسانهتان به این موضوع بپردازید که چرا راه نینداختید؟ آیا با آقای جلیلی در مذاکره هماهنگ بود یا نه؟ حتماً بوده است.
- امریکاییها ادعا کرده بودند حتی اگر نطنز را بمباران هم بکنیم، از آنجا که این صنعت در کشورتان بومی شده است، نمیتوانیم آن را نابود کنیم. در واقع هدف آنها نابودی کل صنعت هستهای ایران است. برداشتی که از توافقات اخیر داشتهایم این بوده است که با تعهداتی که پذیرفتیم، ده پانزده سال آینده ریشه صنعت هستهایمان را بهقدری سست میکنیم که رو به نابودی میرود. مثلاً اینکه گفته شود سانتریفیوژ در نسلهای بعدی تولید نکنیم و صرفاً به همین 13 هزار تایی که الان داریم بسنده کنیم، از پنج هزار تا استفاده میکنیم و هر تعدادی که معیوب شد از ذخیرهای که داریم استفاده کنیم. با این کار عملاً صنعتی را که تا الان سانتریفیوژ تولید میکرد نابود شده است. چرا؟ چون دیگر برایش سفارش تولید سانتریفیوژ نمیآید. وقتی سفارش نیاید، خود شما اگر یک شرکت دانشبنیان داشته باشید و در این زمینه فعالیت میکردید، زمینه کاریتان را عوض میکنید و از صنعت هستهای کنار میکشید و به صنایع دیگر میپردازید.
برنامهای که طرف مقابل ما پیش گرفته، خارج کردن نسل فعلی ما از تحقیقات، ساخت، تولید و تجربه است. وقتی فاصله انداختید، استادهای دانشگاه مثل کامپیوتر نیستند که آنها را خاموش و یک سال بعد روشن کنید، همان اطلاعات در آنها باشد. متخصصهای ما هم اینجوری نیستند، بلکه باید کارشان استمرار داشته باشد. وقتی اساتید تغییر جهت یابند یا دلسرد شوند، الان که کشور قصد دارد چنین تصمیمی را بگیرد، چرا این رشته را دنبال کنیم؟ برویم شغل دیگری را انتخاب کنیم. همین الان در دانشجویان مهندسی هستهای ما دلسردی به وجود آمده است. قبلاً دانشجوها رشتههای دیگر را نمیرفتند و میآمدند هستهای یا مهندسی هستهای بخوانند. الان در همین دانشجوها یأس و ناامیدی احساس میشود، انگار که همه چیز دارد منتفی میشود.
نحوه مدیریت این توافقها و مذاکرات در جامعه ما غلط بوده است، چون افرادی که میخواهند شتابزده کار کنند و ضعفشان را در اداره کشور و جاهای دیگر به حوزههای علمی و تخصصی منتقل کنند، مطمئناً در مدیریت موضوع دچار اشکال میشوند، چون در مدیریت کشور دچار ضعفاند. نمود این ضعف در مهمترین مسئلهای که با کشورهای دیگر داریم، آشکار است. از یک طرف، یک سری کارگاههای طرف قرارداد داریم که برای ما قطعات تولید میکنند. یکدفعه قراردادمان را با اینها فسخ و به اصطلاح کار با آنها را cut کنیم. چه اتفاقی میافتد؟ اینها میروند با صنایع دیگر ـ انشاءالله اگر آنها کار بیفتند ـ کار میکنند و برایشان قطعه میسازند و به این ترتیب اصلاً خط تولید، قالبها و ماشینآلاتشان را عوض میکنند. یعنی ماشینآلاتشان را میفروشند و چیز دیگری را در کارگاه و مغازهشان میگذارند. بعد از ده سال نمیتوانید به اینها بگویید حالا بیایید تغییر بدهید و به رأی من کار کنید. اگر هم بخواهد تغییر بدهد ممکن است پنج سال طول بکشد. پس از فسخ قرارداد با شما مثلاً با صنعت خودرو قرارداد بسته است و قطعهای برای خودرو میزند و نفعش هم در آن است. هیچ وقت نمیآید کار با او را به هم بزند و بیاید با شما کار کند. مثل دانشجوها که هر چهار سال حافظهشان پاک میشود و هر کاری برایشان بکنند مثلاً برایشان خوابگاه و سالن تربیتبدنی بسازند و غذاخوری را نو کنند، دانشجویان قبلی میروند و سری جدید دانشجویان مطالبات دیگری خواهند داشت. در این قضیه هم همینطور است. وقتی افراد از این رده خارج شدند و رفتند حافظهشان پاک و تقاضای جامعه چیز دیگری میشود. اصلاً مدیران کشور عوض میشوند.
امریکاییها لغت accountability دارند، فکر میکنم این دوستان این واژه را بهتر از من بلدند. سیاستمدارانشان در مقابل تصمیمات و کارهایشان پاسخگو هستند. میشود یقهشان را گرفت، چون دنیا سرمایهداری است و نمیخواهد یک قِرانش را الکی خرج کند. اینها که میروند این قولها را میدهند و این امضاها را میکنند، اصلاً دو سال دیگر سر کار هستند؟ پیشبینی نمیکنم سال 96 بتوانند دولت را در دست داشته باشند. دولت بعدی چگونه بیاید اینها را جواب بدهد؟ چه جوری جواب مردم را بدهد؟ فرض کنیم از 1396 تا 1400 هم باشند. بعدش چه؟ در نهایت اینها کنار میروند. تا بخواهد راه بیفتد، دو دولت هشت ساله ما عوض شدهاند و در واقع چهار دولت رفتهاند. این وسط یقه چه کسی را بگیریم؟ آن موقع اصلاً کسانی که رفتند این تعهدات را دادند زنده هستند که بخواهیم یقهشان را بگیریم؟ فرضاً زنده هم باشند. چه کارشان میتوانیم بکنیم؟ باید یک مقدار ترمز بگیرند و ضعفشان را از فناوری برتر و این دستاوردها بیرون ببرند و به چیزهای دیگر بپردازند. بگذارند یک خرد جمعی بیاید، بنشینند و روی این قضیه کار کارشناسی کنند. دنیا مجبور است ما را بپذیرد که فقط آژانس بیاید و نظارت کند. هیچ مورد سوئی در سالهای اخیر نداشتیم که آژانس آمده و بازدید کند و بدان اشاره کرده باشد.
در دوره مدیریتم بیشترین مقدار سوخت تولید شده، غنیسازی 20 درصد افزایش یافته است. سوخت تهران، اراک، رآکتور صفر قدرت و سوخت مشابه بوشهر تولید شده است. در این دوران هیچ نکته منفی با آژانس نداشتیم. همینها ملاک شفافیت ماست. تعطیلی غنیسازی و شعارهایی که فردو به مرکز تحقیقات پیشرفته فیزیک، هستهای و ایزوتوپهای پایدار تبدیل شود، عوامفریبی است. مگر کودنیم که امریکاییها اینجوری مسخرهمان کنند؟ چه تحقیقات پیشرفتهای در بیابان قم زیر زمین میخواهیم انجام بدهیم که در دانشگاه صنعتی شریف، تهران و امیرکبیر نمیتوانیم انجام بدهیم؟ باید از آقای دکتر صالحی بپرسید قراردادی را که با دانشگاه امیرکبیر بسته بودم که دانشگاه صنعتی امیرکبیر بعد از 20 سال تبدیل به دانشگاه محوری پشتیبان صنعت هستهای شود، این دانشجوها را به دانشگاه امیرکبیر فرستاده بودیم که کار، درس و مدرکشان آنجا باشد، چه شد؟ اینها چه کارهایی است که ایشان در سازمان انرژی اتمی انجام میدهد؟ رسانهها باید بروند و از اینها مطالبه کنید. امیرکبیر دانشگاهی است که میتواند تحقیقاتش در آن تماماً در باره رآکتورهای قدرت جهتگیری شود و تمام دانشکدههایش درگیر قضیه شوند، ضمن اینکه پروژههای تحقیقاتی فوقلیسانس و دکترا در حد پنج درصد ـ نه همه آن ـ در دانشگاههای امیرکبیر و صنعتی اصفهان درگیر صنعت هستهای شوند و همه اینها باعث میشوند هستهای جهش کنیم. چرا آقای صالحی به این قضیه نپرداخته است و میخواهد برود زیر زمین فردو تحقیق کند؟ مگر دانشگاه صنعتی اصفهان یا امیرکبیر ما جا کم دارد یا استاد و آدم متفکر ندارد؟ اینها چه خوشخدمتیهایی است که دارند در این زمینه به غرب میکنند؟
شرکتی را برای آماده شدن تأسیس کردیم که بعد از سه چهار سال با کشوری شریک شویم تا رآکتورهای 1000 و 1200 مگاوات را بسازیم، نمیگوییم خودمان بسازیم، بلکه پس از سه چهار سال کار، تجربه پیدا کردن و استفاده از رآکتور بوشهر 30، 40 درصد تجهیزات رآکتور بوشهر را داخل کشور بسازیم. رآکتور اراک این شجاعت را به بخش خصوصیمان داد که بگویند رآکتور دارخوین ساده است و ما تجهیزات رآکتور بوشهر را در حد 70، 80 درصد در داخل کشور میسازیم. همه اینها میسر خواهد شد اگر دولت از ما حمایت کند. این حاصل دو سال کار ما با بخش خصوصی بود که شرکتهای فنی مهندسی، شرکتهای ساخت و تولید و صنایع فولاد را بیاوریم و بین اینها یک کنسرسیوم، یک شرکت چندمنظوره یا چند شرکت به صورت هلدینگ ایجاد کنیم که با تکیه بر استعدادها و مواد داخلی رآکتورهای قدرت را در داخل کشور بسازیم. در این زمینه در مورد رآکتور دارخوین پیشرفت کرده بودیم. از زمانی که دولت جدید آمده است و آقای صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی شدهاند تمام این پروژهها خوابیده است. متأسفانه اینها مسیر را منحرف کردند.
- در کنار صنعت هستهای زیرکونیوم، هافنیوم و سوپرآلیاژها را تولید میکردیم و میکنیم که امکان صادرات به خارج از کشور وجود داشت.
سرریز تجاربمان در کارخانه تولید غلافهای زیرکونیومی این بود که از زیرکون (ZrO2) شروع و زیرکونیوم Nuclear-grade تولید میکردیم، یعنی حتی هافنیوم آن را خارج کردیم و به زیر حدود 130 ppm رساندیم. معمولاً هافنیم باید زیر 200 باشد که حتی از آن حد هم پایینتر آوردیم. تجربهای که در تولید زیرکونیوم داشتیم در تولید تیتانیوم در کشور قابل استفاده است. نباید معادن کهنوج را میدادیم برود، نباید خامفروشی کنیم یا با ارمنستان یا جای دیگر شریک شویم. خیلی به معدنیهای کشور اصرار کردیم که بخشی از معادن تیتانیوم کشور را به انرژی اتمی بسپارد تا تیتانیومش را جدا و از خامفروشی جلوگیری کند. عدهای در این زمینه مقاومت میکنند. استعدادهایی که در انرژی اتمی وجود داشت میتوانست در خدمت صنایع نفتی در بیاید. متأسفانه دولت جدید با شروع کارش بلافاصله شرکتی را که تأسیس کرده بودیم تا پتانسیل فنی مهندسی و علمی در انرژی اتمی را بعد از اینکه کارخانهها به بهرهبرداری میرسند، به خدمت بگیرد و در جهت رفع تحریمهای نفتی و ساخت اجزای نفتی به کار ببندد، تعطیل کرد. مثل اینکه عناد خاصی با آن برنامهها داشتند. از آنها بپرسید چرا شرکتی را که در انرژی اتمی تأسیس شده بود و داشتیم 2/1 میلیارد دلار قرارداد با وزارت نفت میبستیم تا روی تقویت فشار چاههای پارس جنوبی برایشان کار کنیم، تعطیل کردید؟ این کاری بود که متخصصان ما در حوزه آب سنگین و چرخه سوخت از ظرفیتهای آزادشان میتوانستند استفاده کنند. همه اینها را تعطیل کردند. از آقای دکتر روحانی باید پرسید، چه دشمنی وزارت خارجه یا سایر افراد با مؤسسه پژوهشهای راهبردی بامداد داشتند؟ اگر دعوت میکنید که متخصصان دانشگاه، حقوقدانها و صاحبنظرها بیایید در باره هستهای اظهار نظر کنید، در دولت دهم پیشبینی شده بود و مؤسسهای ایجاد شده بود که از صاحبنظران علوم سیاسی، روابط بینالملل و حقوق دعوت میشد و به آنجا میآمدند. حتی آقای دکتر توفیقی که مقبول این دولت است، از تعطیلی این مؤسسه متأسف شد.
باید در نخبگان اقناع ایجاد میکردیم. بحث اقناع نخبگان جامعه جزو برنامههای ما بود. چرا آنجا را تعطیل کردند؟ حالا التماس میکنند چرا دانشگاهیها اظهار نظر نمیکنند؟ دانشگاهیها که به این سادگی راجع به همه چیز اظهار نظر نمیکنند، باید اطمینانشان برای اظهار نظر جلب شود. به عنوان حاکمیت این اطمینان را برای آنها در جایی شکیل و خوب فراهم کرده بودیم و از آنها دعوت میکردیم، اساتید میآمدند، همه راضی بودند و از سخنرانیهای اینها هفتهنامه منتشر میکردیم. در بدو ورود آقای صالحی اینها را برایشان نمایش دادند و ایشان را در جریان گذاشتند، ولی بلافاصله آن را تعطیل کرد. چرا؟ چون خودش در وزارت خارجه به فکرش نمیرسید این کار را بکند. اصلاً این ظرفیت در وزارت خارجه ما موجود نبود و نیست که روی این مسائل راهبردی کار کند. حتی از کسانی که برخلاف برنامههای هستهای ما در خارج قلم میزدند دعوت کردیم که به کشور بیایند و با وزارت خارجه و اساتید دانشگاهی ما صحبت کنند و آشنا شوند. این امر بر مناسبات خارجی ما تأثیر داشت و بازخورد این ارتباط خارجی را دریافت کردیم. در مدت شش ماه موفقیت زیادی کسب کردیم. این دولت همه اینها را تعطیل کرد. اگر اینهایی را که میگویم درست انعکاس بدهید و سیاسی برخورد نکنید، به دردتان خواهد خورد.
- راجع به برگشتپذیری در صورت عدم اجرای غرب به تعهداتش بفرمایید. از یک طرف قرار است ما یک سری اقدامات فنی انجام بدهیم و آنها هم یک سری اقدامات سیاسی را انجام بدهند.
وقتی مخزن رآکتور اراک را ـ که پنج سال طول کشیده است ساخته شود ـ از جایش خارج کردید؛ مخزن دیگری گذاشتید، سوختش را تغییر دادید و طراحیاش را عوض کردید میدانید برگشتپذیریاش چند سال طول میکشد؟ وقتی نیروی انسانیات را ناکار کردید، انگیزه نیروی انسانی که از دست رفت، دیگر نمیتوانی کاری کنی. اینها مثل تفنگ سرپر میمانند، از سر که میخواهد پر شود تا یک گلوله با آن شلیک کنی، طول میکشد. اصلاً هیچ چیزی را جز نظارت آژانس نباید میپذیرفتیم. باید روی نظارت آژانس پافشاری و از اهرمهای دیگر قدرتمان استفاده میکردیم تا به آنها بقبولانیم برنامه ما عادی است و ما هم مثل کشورهای دیگر هستیم.
اتفاقاً سئوال بعدی در این خصوص است. تمام صحبتهای آقای ظریف را از زمانی که وزارت امور خارجه به ایشان سپرده شد تا امروز را رصد کردهایم. در اکثر صحبتها این نکته وجود دارد که او عدم اعتماد به ایران را از سوی غرب پذیرفته و گفته است حالا که آنها به اعتماد ندارند، باید یک سری گامهای اعتمادسازی برداریم. با این بهانه سناریویی در خصوص سناریویی شامل یک بسته تعهد از سوی تیم دیپلماسی هسته ای برای اعتماد سازی طراحی گردیده است. در این راستا اقداماتی نظیر پایین آوردن ذخایر اورانیوم، تغییر در تعداد سانتریفیوژهایمان، بازطراحی رآکتور اراک و... را انجام میدهیم. با این پیشفرض که دغدغه غربیها را قبول داریم، اگر خودمان میخواستیم یک پیشنهاد درست و اصولی بدهیم که به صنعت هسته ای مان کمترین آسیب را وارد کند و امتیازاتی که میخواهیم بدهیم طوری نباشند که در مسیر پیشرفتمان خللی ایجاد کند، چه پیشنهادی میتوانست باشد؟ چه امتیازاتی می شود به طرف غربی بدهیم تا او هم بگوید حالا که این امتیازات را به من دادید، من هم به شما مطمئن میشوم و امتیازات سیاسی و اقتصادی را متقابلاً به شما میدهم؟
ما یک کشوریم. قبول دارید؟
بله.
اینجا که امکان آزمایش برای یک فرد یا یک طایفه خاص نیست تا یک سری دیدگاههایشان را در عرصه بینالملل آزمایش کنند و نباید چنین زمینهای را ایجاد کنیم. این فرصت آزمایشگاه و آزمایشگاه تست نظریه نیست. باید به اجماعی در کشور برسیم.
کشورهایی ما را متهم به انحراف از NPT میکنند. انحراف از NPT یعنی چه؟ یعنی شما materials یا مواد را برای بمب میخواهید. برای ساخت بمب یا از اورانیوم غنیشده استفاده میشود یا پلوتونیوم. بقیه آن تکنولوژی است. کشوری هستیم که دارد ماهواره، موشک و هواپیما میسازد. آیا با تولید سانتریفیوژ از نظر تکنولوژی پایین هستیم؟ قطعات سمند، پژو و امثالهم را در کشور داریم میسازیم. پس یک مقدار در قطعهسازی و اندازهگیری دقتهای لازم را پیدا کردهایم و میتوانیم به فضا برویم. به فضا رفتن در ابزار، تجهیزات و اندازهگیری دقتهای خاص خودش را میخواهد.
چرا امریکاییها و اروپاییها میتوانند سلاح داشته باشند؟ چون هم مواد دارند و هم تکنولوژی. کشور ما یک مسیر صعودی تکنولوژی را طی کرده است. فارغالتحصیلان مستعد بسیاری داشتیم، یعنی جوانان مستعد پیش استادان خوب داخلی یا خارجی درس خوانده و در کشور ماندهاند و دارند کار میکنند. اساساً وقتی داریم مشکلاتمان را در جاهای دیگر رفع میکنیم، نشان میدهد تکنولوژیمان بالاست که قادریم این کار را انجام بدهیم. در مورد مواد، مگر داریم مواد غنیشده بالا تولید میکنیم که خطرناک باشند؟ غنیسازیمان در حد عادی است، چون حقمان را در اول انقلاب در کارخانه Eurodif ندادند. در این کارخانه ده درصد سهم داشتیم. رفتند معدن نامیبیای ما را از دستمان در بیاورند و سهاممان را از ارزش بیندازند. همه اینها فعالیتهایی است که آنها کردهاند. وقتی حق ما را از غنیسازی نمیدهند، باید برویم خودمان غنیسازی کنیم. اگر میدادند که این کار را نمیکردیم. در مورد 20 درصد، ما که نمیخواستیم 20 درصد تولید کنیم، چون برایمان اقتصادی نبود به خاطر چند کیلو سوخت این کار را انجام بدهیم، ولی وقتی مشکلاتی ایجاد میکنند و رآکتورمان را به تعطیلی میکشانند و اجازه هم نمیدهند کشوری مثل آرژانتین به ما سوخت بدهد ـ البته یک بار داده بود ـ مجبور میشویم سوخت 20 درصد را تولید کنیم. به این ترتیب خود آنها باعث شدند توان غنیسازی ما بالا برود. الان میتوانیم غنیسازی را به هر میزانی انجام بدهیم.
به نظر من آقای ظریف باید میگفت تضمین بدهید اورانیوم 56 درصد را به ما میدهید. البته میتوانیم تولید کنیم. 20 درصدش را تولید کردهایم، 56 درصد و بالاترش را هم میتوانیم تولید کنیم. به شما که خودتان را جامعه جهانی میدانید، میگوییم به ما 56 درصد را بدهید. وقتی با این ایده برود و مذاکره کند مسئله فرق میکند. برای اینکه اطمینان حاصل کنید به ما نوشته بدهید که هر وقت 56 درصد برای پیشرانههای دریایی خواستیم، آن را در اختیار ما بگذارید. ما تولید نمیکنیم. این یعنی ما به سمت تولید اورانیوم برای سلاح نخواهیم رفت. آژانس هم که تعداد سانتریفیوژهایمان را کنترل میکند، ما هم جای مخفی نمیتوانیم داشته باشیم. الان همه دنیا زیر نظر بازرسیهای شدید یا رصد ماهوارههاست. کسی چیزی نمیتواند قایم کند. عکسهای نطنز از ابتدا که خاکبرداری و گود شد تا بتونریزی و ساخته شدن در ماهواره هست. عکسهای دانشکده مهندسی هستهای ما را که کنار دانشگاه شهید بهشتی ساخته شده است، از زمانی که تپه بود تا وقتی که ساخته شد خودمان دیدیم. نتوانستهایم چیزی را پنهان کنیم و قرار بر پنهان سازی هم نبود، ضمن اینکه تابلو هم زدهایم: «دانشکده مهندسی هستهای».
آقای ظریف و تیمش، بهخصوص آقای روحانی ـ که شاید تراوشات ذهنی خود آقای روحانی است ـ پذیرفتهاند مجرماند. ما که دنبال سلاح نرفتهایم. تکلیف اورانیوم معلوم بود و آقای ظریف باید میرفت مطالبه اورانیوم 56 درصد و مکتوب میکرد که تا هر وقت که خواستیم غنیسازی نمیکنیم. ممکن است ده سال دیگر به این نتیجه برسیم که نیاز داریم. آنها باید روی ده سال به تضمین میدادند.
در هر رآکتوری پلوتونیوم تولید میشود، ولی پلوتونیوم اینطور نیست که بهراحتی از سوخت رآکتور بیرون بیاید. این سوخت بهشدت رادیواکتیو است و در هر آزمایشگاهی نمیشود بازش کرد، و hot cellهای پیچیدهای میخواهد و باید با روبات سراغش برویم، ضمن اینکه اتاقهای کاملاً حفاظتشده در برابر پرتو میخواهد و انسان نمیتواند در آنجا کار کند، روبات میخواهد. ساده نیست که سوخت را از داخل رآکتور در بیاوریم و در آزمایشگاه غلاف را بشکنیم، سوخت را در بیاوریم، روی آن اسید بریزیم و اورانیوم را از پلوتونیوم جدا کنیم. به این سادگی نیست. اصلاً دوربینهای آژانس در آنجا هست. میتواند خود آژانس بیاید و سوخت را چک کند و ببیند سر جایش هست یا نه.
نکته جالب این است که رآکتورهای آینده از نوع پلوتونیومی خواهند بود. اینها دارند از حالا ما را از اینکه حتی یک کیلو پلوتونیوم در کشور وجود داشته باشد، محروم میکنند. چرا نسلهای بعدیمان را از این نعمتهای خدادادی محروم کنیم؟
روح برنامه اقدام مشترک ژنو سلاح است. فکر میکنید دسترسیهایی که میخواهند به آژانس بدهند برای چیست؟ آژانس این دسترسیها را برای چه میخواست؟ ما داشتیم روی ابعاد نظامی احتمالی (PMD) یا possible military dimensions با اینها مذاکره میکردیم و خیلی مقتدرانه میگفتیم سند بده تا به تو پاسخ بدهیم. میگفتند سند نمیدهیم، چون کانالهای ارتباطیمان را شناسایی و با آنها برخورد و آن کانال را کور میکنید. کدام برنامه؟ کدام کانال؟ اینها یک سری ساختههایی است که برای ایران درست کردند که شما دارید دنبال تکنولوژی سلاح میروید. مثلاً در مجلات ISI بینالمللی مقاله راجع به محاسبات نوترونیک چاپ کردهایم و میگویند استاد و دانشجوی شما در این زمینه مقاله داده است. میگوییم اگر پنهانکاری بود که نمیآمد مقاله بدهد. مقاله را در ژورنالهای خودتان چاپ کرده است و داورهایتان در باره آن مقاله نظر دادهاند. مراجعی که در آن مقاله نوشته شده از مراجع خود شماست و مقالاتی است که اروپاییها و امریکاییها در مجلات معتبر بینالمللی چاپ کردهاند. استاد ما هم آن مقاله را خوانده و گفته است نرمافزاری دارم و چند data جدید را محاسبه کنم و تز دکترا بدهم. ضمن اینکه نتیجه تحقیقاتش را در مجلات خارجی چاپ کرده است. همه اینها را به عنوان جرم برای ما مینویسند. آقای ظریف، تیمش و شخص آقای روحانی باید به این مسائل توجه کنند. اینها نبایست اجازه میدادند غیر از نظارت آژانس چیز دیگری به کشور ما تحمیل شود. اگر ایستادگی میکردند حتماً مسئله حل میشد.
- الان هم دارند یک کار سمبلیک میکنند که چون حضرت آقا فرموده اند با منتقدین بنشینید، اینها هم آمدهاند با چند نفر از موافقین شان به عنوان منتقد جلسه گذاشتند. مثلاً دکتر بهشتیپور را که در مناظرهای در شبکه خبر صداو سیما به عنوان موافق شرکت کرده بود، را به عنوان منتقد با عراقچی جلسه هم اندیشی برگزار کرد. برای همه مشخص است که اینها جزو موافقین و تیم رسانه ای خودشان هستند. با دوستانشان نشست گذاشتند و اعلام کردند که با منتقدین گفتگو کردهاند! در حالی که باید از افرادی همچون شما دعوت میکردند.
اینها ظرفیت شنیدن حرفهای ما را ندارند. در حدی نیستند که بیایند و با ما صحبت کنند. اگر میخواستند صحبت کنند ما همان اول حاضر به همکاری بودیم. داشتیم با آقای ظریف همکاری میکردیم و به آقای روحانی اطلاعات درست هستهای میدادم. اینها اصلاً حاضر نبودند ما را به حساب بیاورند. دعا نمیکنم آقای روحانی به جهنم برود، ولی ایشان به ما گفت بروید جهنم! به چنین آدمی چه بگوییم؟ ایشان تا عذرخواهی رسمی نکند زیر بار نمیرویم. ایشان باید استغفار کند. به ما ترسو و بزدل گفته است. منظورم از ما شخصی است که انتقاد کرده است. بیسواد شدهایم، به جهنم هم باید برویم. چنین حرفهایی به ایشان نمیزنیم و جسارت نمیکنیم. ایشان فرد این مملکت است، در انقلاب بوده، در دوران جنگ زحمت کشیده است، ولی اجازه نمیدهیم با رأی ایشان همه دستاوردهای کشور به باد برود. اگر ایشان میخواهد از ظرفیتهای منتقدین استفاده کند باید قدری ادبیاتش را تصحیح کند. بگذریم.
انتشار این مطالب نه تنها از طریق رجانیوز بلکه سایتهای دیگر کمک زیادی به روشن شدن افکار عمومی خواهد کرد.
- هدف ما و شما یکی بوده و فرمایش شما متین است و سعی میکنیم با دوستان دیگر مطرح کنیم تا این صحبتها را منتشر کنند. استقبال میکنیم که بتوانیم از بازوهای علمی توانمندی مثل شما در رسانه استفاده کنیم.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
واقعا حرف دل ما رو زدی دکتر جان
"می گویند می ترسیم می لرزیم، به جهنم، بروید به جایی که نلرزید. "
یعنی چی!؟
این حرف چرند و توهین و نفرین آشکار رو اینطور ماستمالی میکنند؛ اما حرفی مثل اینکه "چهل میلیون ایرانی رای داده اند؛ حالا مشتی خس و خاشاک هم گوشه و کنار..." رو با نامردی تمام پیراهن عثمان میکنند.
خدایا گناهانمان را ببخش و بیامرز بخصوص آقایانرا ... اللهم عجل لولیک الفرج
اون موقع خاکمون رو میدادن میرفت الان بدتر دانش و خلاقیت و پژوهشمان را
واقعا جای تاسف داره . این مذاکرات مصداق بارز ما نمیتوانیمه لطفا شعار الکی تو پاسارگاد ندین
شخصی که پس از این همه توضیح درباره اینکه " به جهنم " یعنی " مهم نیست قبول نداری" و خودش هم میداند اما اینگونه ادامه میدهد، متاسفانه جز غرض ورزی منظور دیگری ندارد.
" برو به جهنم " در جواب کسانی داده میشود که در اعتراض به موضوعی ، میگویند فرضا ما از این جمع می رویم. و آقای روحانی چنین نگفت.
" به جهنم " یعنی برایم موافقت و تایید شما اهمیت ندارد. و آقای روحانی چنین گفت.
اندکی زبان فارسی هم بد نیست بدانند. هرچند که معتقدم آقای عباسی شخصی نیست که نداند. بلکه خود را به ندانستن زده است.
تعجب برانگیز تر و تاسف آورتر آنجاست که همچنان برخی ولایتمداری و انقلابی و اسلامیت را با چنین تهمت هایی یکسان میدانند.
برادران رجانیوز ، به عنوان یک مدعی ولایتمداری میگویم ، پافشاری و تحریف صحبت ها، زمانی که افراد واقعیت را شنیده اند، جز به بدبین شدن به شما به چیز دیگری منجر نخواهد شد.
یک حقوقدان میدونه اگه کسی ازاین قبیل
توهینها . برو بجهنم یا ترسوها یا بی
شناسنامها یا ازجای دیگه تغذیه میشند وغیره اینا بارحقوقی داره دیگه اینکه در جواب سئوال هلوکاست بگوید من تاریخ
دان نیستم . که واقعاً اینا راست گفت
چون اگه تاریخ همین چند سال اخیر را
میدونست . که بنی صدر بازرگان و روخانی
منتظری جطوری بآنهمه کبکبه سرنوشتشان
چه شد عبرت میگرفت خلاف جهت انقلاب
حرکت نمی کرد خوب یک کمی هم آقای
رفسنجانی را سرمشق خودشان قرارمی
دادند آخه پشتبانه این انقلاب اسلامی خون
شهدا وشهدای هسته اند .
هرکه بخواهد باخون شهدا بازی کند
حسا بش با کرام ا لکا تبین است