هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 12:23
چهارشنبه 17 خرداد 1391 16:53 ساعت
2012-6-6 12:23:22
شناسه خبر : 111711
خواهر اگر تعداد موهای سپید برادرش را نداند که خواهر نیست. خواهر اگر عمق چروک های پیشانی برادرش را نشناسد که خواهر نیست؛ تازه اینها مربوط به ظواهر است. اینها را چشم هر خواهری می تواند در سیمای برادرش ببیند. زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین، یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین، عبور کردن از رگ های حسین و تپیدن با نبض حسین؛ زینب یعنی حسین در آینه تأنیث. زینب یعنی چشیدن خار پای حسین با چشم.

حسینه رجا در روز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها را با القاب ایشان آغاز می‌کنیم که هر کدام آنها صفتی از اوصاف و خصلتی از خصائل نیکوی دختر امیر المومنین و زهرای مرضیه علیهم السلام را بیان می‌کند. 

 عالمةٌ غیرَ مُعلمةٍ: داناى نیاموخته

فهمةٌ غیرَ مُفهِّمةٍ: فهمیده بى آموزگار

كَعبةُ الرَزایا: قبله رنجها.

نائبةُ الزهراء: جانشین حضرت زهرا سلام الله علیها

نائبةُ الحسین: جانشین حضرت حسین علیه السلام

مَلیكةُ الدنیا: شهبانوى گیتى

عَقیلةُ النِساء:خردمند بانوان

عَدیلةُ الخامس مِن اهل الكِساء: همتاى پنجمین نفر از اهل كساء

شریكة الشهید: انباز شهید

كَفیلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد

ناموسُ رَواقِ العَظمةِ: ناموس حریم عظمت و كبریایى 

سیدة العَقائِل: بانوى بانوان خردمند

سِرُّ اَبیها: راز پدرش على علیه السلام

سُلالةُ الوِلایة: فشرده و خلاصه و چكیده ولایت 

وَلیدةُ الفَصاحة: زاده شیوا سخنى 

شَقیقةُ الحَسن: دلسوز و غمخوار حضرت حسن علیه السلام

عَقیلةُ خِدر الرسالة: خردمند پرده نشینان رسالت 

رَضیعة ثَدىِ الولایة: كسى كه از پستان ولایت شیر خورده 

بلیغة: سخنور رسا

فصیحة: سخنور

صدیقة الصغرى: راستگوى كوچك (در مقابل صدیقه كبرى سلام الله علیها)

المُوثَّقة : بانوى مورد اطمینان 

عقیلة الطالبین: بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان)

الفاضلة: بانوى با فضیلت 

الكاملة: بانوى تام و كامل 

عابدة آل على: پارساى خاندان على علیهم السلام

عقلیة الوحى: بانوى خردمند وحى

شمسةُ قَلادَةِ الجَلالةِ: خورشید منظومه بزرگوارى و شكوه 

نَجمةُ سَماءِ النَبالَة: ستاره آسمان شرف و كرامت 

المعصومة الصغرى: پاك و مطهره كوچك 

قرینة النَوائِب: همدم و همراه ناگوارى ها

محبوبة المصطفى: مورد محبت و محبوب حضرت رسول صلی الله علیه و آله

قرة عین المرتضى: نور چشم حضرت على علیه السلام

صابرة محتسبة: پایدارى كننده به حساب خداوند براى خداوند

عقیلة النبوة: بانوى خردمند پیامبرى 

رَبَةُ خِدرِ القُدس: پرورنده پرده نشینان پاكى و تقدیس 

قبلة البَرایا: كعبه آفریده شدگان 

رَضیعَة الوحى: كسى كه از پستان وحى شیر مكیده است 

بابُ حِطَةِ الخَطایا: دروازه آمرزش گناهان 

حَفَرَةُ علىٍ و فاطمةٍ: مركز جمع آورى دوستى و محبت على (علیه السلام ) و فاطمه (سلام الله علیها)

رَبیعَةُ الفضل: پیش زاده فضیلت و برترى 

بطلة كربلاء: قهرمان كربلا

عظیمةٌ بلواها: بانویى كه امتحانش بس بزرگ بود

عقلیة القریش: بانوى خردمند از قریش 

الباكیة: بانوى گریان 

سلیلة الزهراء: چكیده و خلاصه حضرت زهرا سلام الله علیها.

امنیة الله: امانت دار الهى 

آیةٌ مِن آیات الله: نشانى از نشانه هاى خداوند

مظلومةٌ وحیدة: ستمدیده بى كس

 

 

 

کشکول / 

برنامه‌ای صوتی با عنوان بعتث خون كه تلاش می‌كند بخش‌هایی از نقش قهرمانانه‌ی حضرت زینب كبری سلام‌الله علیها را در ماجراهای سال 61 هجری قمری و حوادث بعد از عاشورا روایت كند. 

ذكر مصیبت، بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب درباره جایگاه و نقش حضرت زینب سلام‌الله علیها، مداحی، شعرخوانی و روایت تاریخی این رویداد توسط جناب آقای دكتر محمدحسین رجبی دوانی و سركار خانم فریبا علاسوند از كارشناسان تاریخ اسلام و تشیع، بخش‌های این برنامه‌ی صوتی را تشكیل می‌دهد.

 

 

Get the Flash Player to see this player.

 

 

 

سخنرانی مکتوب /

 

شرح مقام حضرت زینب سلام الله علیها از زبان رهبر انقلاب با استناد به آیات قرآن 

اين روزها روزهاى زينب كبرى (سلام اللَّه عليها) است. آن كارى هم كه زينب كبرى (سلام اللَّه عليها) كرد، يك كارِ از همين جنس بود؛ يعنى كارى محضاً براى خداى متعال، در دل خطرها و محنتها و زحمتها؛ يك ابراز وجود معنوى و الهى دين در چهره‌ى مصمم زينب كبرى (سلام اللَّه عليها). خوب است بدانيم و بفهميم حروف تاريخ گذشته‌ى بسيار ارجمندى را كه تا امروز منشأ بركات فكرى و معرفتى شده است و ان‌شاءاللَّه تا آخر دنيا هم خواهد بود.

زينب (سلام اللَّه عليها)، هم در حركت به سمت كربلا، همراه امام حسين؛ هم در حادثه‌ى روز عاشورا، آن سختى‌ها و آن محنتها؛ هم در حادثه‌ى بعد از شهادت حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام)، بى‌سرپناهى اين مجموعه‌ى به جا مانده‌ى كودك و زن، به عنوان يك ولىّ الهى آنچنان درخشيد كه نظير او را نميشود پيدا كرد؛ در طول تاريخ نميشود نظيرى براى اين پيدا كرد. بعد هم در حوادث پى‌درپى، در دوران اسارت زينب، در كوفه، در شام، تا اين روزها كه روز پايان آن حوادث است و شروع يك سرآغاز ديگرى است براى حركت اسلامى و پيشرفت تفكر اسلامى و پيش بردن جامعه‌ى اسلامى. براى خاطر همين مجاهدت بزرگ، زينب كبرى (سلام اللَّه عليها) در نزد خداوند متعال يك مقامى يافته است كه براى ما قابل توصيف نيست.

 شما ملاحظه كنيد؛ در قرآن كريم، به عنوان يك نمونه‌ى كامل ايمان، خداى متعال دو زن را مثال ميزند؛ به عنوان نمونه‌ى كفر هم دو زن را مثال ميزند. «ضرب اللَّه مثلا للّذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا»؛(1) كه اين دو مثال، مربوط است به زنانى كه نمونه‌ى كفرند. يعنى به عنوان نمونه، از مردان مثال نمى‌آورد؛ از زنان مثال مى‌آورد؛ هم در باب كفر، هم در باب ايمان. «و ضرب اللَّه مثلا للّذين امنوا امرأت فرعون»؛(2) يكى زن فرعون را به عنوان نمونه‌ى كامل ايمان مثال مى‌آورد، يكى هم حضرت مريم كبرى؛ «و مريم ابنت عمران».(3)

يك مقايسه‌ى كوتاه بين زينب كبرى و بين همسر فرعون، عظمت مقام زينب كبرى را نشان ميدهد. در قرآن كريم، زن فرعون نمونه‌ى ايمان شناخته شده است، براى مرد و زن در طول زمان تا آخر دنيا. آن وقت مقايسه كنيد زن فرعون را كه به موسى ايمان آورده بود و دلبسته‌ى آن هدايتى شده بود كه موسى عرضه ميكرد، وقتى در زير فشار شكنجه‌ى فرعونى قرار گرفت، كه با همان شكنجه هم - طبق نقل تواريخ و روايات - از دنيا رفت، شكنجه‌ى جسمانى او، او را به فغان آورد: «اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجّنة و نجّنى من فرعون و عمله»؛(4) از خداى متعال درخواست كرد كه پروردگارا! براى من در بهشت خانه‌اى بنا كن. در واقع، طلب مرگ ميكرد؛ ميخواست كه از دنيا برود. «و نجّنى من فرعون و عمله»؛ من را از دست فرعون و عمل گمره‌كننده‌ى فرعون نجات بده. در حالى كه جناب آسيه - همسر فرعون - مشكلش، شكنجه‌اش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانى بود؛ مثل حضرت زينب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زيادى از نزديكان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. اين رنجهاى روحى كه براى زينب كبرى پيش آمد، اينها براى جناب آسيه - همسر فرعون - پيش نيامده بود. در روز عاشورا زينب كبرى اين همه عزيزان را در مقابل چشم خود ديد كه به قربانگاه رفته‌اند و شهيد شده‌اند: حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام) - سيدالشهداء - را ديد، عباس را ديد، على‌اكبر را ديد، قاسم را ديد، فرزندان خودش را ديد، ديگرِ برادران را ديد. بعد از شهادت، آن همه محنتها را ديد: تهاجم دشمن را، هتك احترام را، مسئوليت حفظ كودكان را، زنان را. عظمت اين مصيبتها را مگر ميشود مقايسه كرد با مصائب جسمانى؟ اما در مقابل همه‌ى اين مصائب، زينب به پروردگار عالم عرض نكرد: «ربّ نجّنى»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض كرد: پروردگارا! از ما قبول كن. بدن پاره پاره‌ى برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض ميكند: پروردگارا! اين قربانى را از ما قبول كن. وقتى از او سؤال ميشود كه چگونه ديدى؟

ميفرمايد: «ما رأيت الّا جميلا».(5) اين همه مصيبت در چشم زينب كبرى زيباست؛ چون از سوى خداست، چون براى اوست، چون در راه اوست، در راه اعلاى كلمه‌ى اوست. ببينيد اين مقام، مقام چنين صبرى، چنين دلدادگى نسبت به حق و حقيقت، چقدر متفاوت است با آن مقامى كه قرآن كريم از جناب آسيه نقل ميكند. اين، عظمت مقام زينب را نشان ميدهد. كار براى خدا اينجور است. لذا نام زينب و كار زينب امروز الگوست و در دنيا ماندگار است. بقاى دين اسلام، بقاى راه خدا، ادامه‌ى پيمودن اين راه به وسيله‌ى بندگان خدا، متكى شده است، مدد و نيرو گرفته است از كارى كه حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام) كرد و كارى كه زينب كبرى كرد. يعنى آن  صبر عظيم، آن ايستادگى، آن تحمل مصائب و مشكلات موجب شد كه امروز شما مى‌بينيد ارزشهاى دينى در دنيا، ارزشهاى رائج است.  "بيانات در ديدار فرمانده و پرسنل نيروى هوائى ارتش (۱۳۸۸/۱۱/۱۹)"

 
سخنرانی / 
 
فایل صوتی سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد درباره مقام حضرت زینب سلام الله علیها
 
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 

 

 

فایل صوتی سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان پیرامون شخصیت حضرت زینب سلام الله علیها

 

 

Get the Flash Player to see this player.

 

 

روضه /

آیت الله سیبویه / زبانحال حضرت زینب(س) با مادرش حضرت زهرا(س) بر سر قبر آن حضرت بعد از اسارت و بازگشت به مدینه با برادر رفته بودم بی برادر آمدم / تاج بر سر رفته بودم، خاک برسر آمدم

 

 

Get the Flash Player to see this player.

 

 

آیت الله سیبویه/ مصیبتی که امام زمان عج بر آن خون گریه می‌کند

 

 

Get the Flash Player to see this player.

 

 

حجت الاسلام و المسلمین سید حسین مومنی/ زینب سلام الله علیها در خرابه شام

 

 

Get the Flash Player to see this player.

 

روضه مکتوب / 

سید مهدی شجاعی

دلت می‌خواهد، طاقت بیاوری، صبوری کنی و حتی به حسین دلداری بدهی.
 
بچه ها چشمشان به توست. تو اگر آرام باشی، آرامش می گیرند و اگر تو بی تابی کنی، طاقت از کف می دهند.
 
سجاد که در خیمه تیمار تو خفته است، حادثه را در آینه نگاه تو دنبال می کند؛ پس تو باید آنچنان با آرامش و طمأنینه باشی، انگار همه چیز منطبق بر روال معهود پیش می رود و مگر نه چنین است؟ مگر تو از بدو آمدن به این جهان، خودت را آماده این روز نمی کردی؟
 
پس باید قطره قطره آب شوی و سکوت کنی. جرعه جرعه خون دل بخوری و دم برنیاوری. همچنان که از صبح چنین کرده ای.
 
حسین از صبح با تک تک هر صحابی، به شهادت رسیده است، با قطره قطره خون هر شهید، به زمین نشسته و تو هر بار به او تسلی بخشیده ای. هر بار قلبش را گرم کرده ای و اشک از دیدگان دلش سترده ای. هر بار که از میدان باز آمده است، افزایش موهای سپید سر و رویش را شماره کرده ای و به همان میزان، در خود شکسته ای، ولی خم به ابرو نیاوردی.
 
خواهر اگر تعداد موهای سپید برادرش را نداند که خواهر نیست. خواهر اگر عمق چروک های پیشانی برادرش را نشناسد که خواهر نیست؛ تازه اینها مربوط به ظواهر است.
 
اینها را چشم هر خواهری می تواند در سیمای برادرش ببیند. زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین، یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین، عبور کردن از رگ های حسین و تپیدن با نبض حسین؛ زینب یعنی حسین در آینه تأنیث. زینب یعنی چشیدن خار پای حسین با چشم.
 
زینب یعنی کشیدن بار پشت حسین بر دل.
 
وقتی از سر جنازه مسلم بن عوسجه آمد، وقتی که محاسنش به خون حبیب، خضاب شد، وقتی که رمق پاهایش را در پای پیکر حر بن یزید ریاحی ریخت، وقتی که از کنار سجاده خونین عمرو بن خالد صیداوی برخاست، وقتی که جگرش با دیدن زخم های سعید بن عبدالله شرحه شرحه شد، وقتی که عبدالله و عبدالرحمن غفاری با سلام وداع، چشمان او را به اشک نشاندند، وقتی که زهیر به آخرین نگاهش، دل حسین را به آتش کشید، وقتی که خون وهب و همسرش، عاشقانه به هم آمیخت و پیش پای حسین ریخت، وقتی که جان، در واپسین لحظات عروج، سراسر وجودش را به رایحه حضور حسین، معطر کرد و وقتی که… .
 
در همه این لحظات، نگاه تو بود که به او آرامش می داد و دست های تو بود که اشک های وجودش را می سترد.
 
هر بار که از میدان می آمد، تو بار غم از نگاهش برمی داشتی و بر دلت می گذاشتی. حسین با هر بار آمدن و رفتن، تعزیت هایش را به دامان تو می ریخت و التیام از نگاه تو می گرفت.
 
این بود که هر بار، سنگین می آمد، ولی سبکبال بازمی گشت. خسته و شکسته می آمد، اما برقرار و استوار بازمی گشت.
 
اکنون نیز دلت می خواهد طاقت بیاوری، صبوری کنی و حتی به حسین دلداری بدهی. همچنان که از صبح تاکنون که آفتاب از نیمه آسمان گذشته است، چنین کرده ای؛ اما اکنون ماجرا متفاوت است.
 
اکنون این دل شرحه شرحه توست که بر دوش جوانان بنی هاشم به سوی خیمه ها پیش می آید. اکنون این میوه جان توست که لگدمال شده در زیر سم ستوران به تو باز پس داده می شود.
 
علی اکبر برای تو تنها یک برادر زاده نیست. تجلی امیدها و آرمان های توست. تجلی دوست داشتن های توست. علی اکبر، پیامبر دوباره توست.
 
نشانی از پدر توست، نمادی از مادر توست، علی اکبر برای تو التیام شهادت محسن است. شهید نیامده. غنچه پیش از شکفتن پرپر شده.
 
شهادت محسن، نخستین شهادت در دیدرس تو بود. تو چهار ساله بودی که فریاد مادر را از میان در و دیوار شنیدی که «محسنم را کشتند» و به سویش دویدی.
 
شهادت محسن بر دلت زخمی ماندگار شد. شهادت برادر در پیش چشم های چهار ساله خواهر و تا علی اکبر نیامد، این زخم التیام نپذیرفت.
 
اکنون این مرهم زخم توست که به خون آغشته شده است. اکنون این زخم کهنه توست که سر باز کرده است.
 
دوست داشتی حسین را دمادم در آغوش بگیری و بوی حسین را با شامه تمامی رگهایت استشمام کنی؛ اما تو بزرگ بودی و حسین بزرگتر و شرم همیشه مانع می شد، مگر که بهانه ای پیش می آمد؛ سفری، فراق چند روزه ای، تسلای مصیبتی و… تو همیشه به نگاه بسنده می کردی و با چشم هایت بر سر و روی حسین بوسه می زدی. وقتی علی اکبر آمد، میوه بهانه چیده شد و همه موانع برچیده.
 
حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو می توانستی همه احساسات حسین طلبانه ات را نثار او می کنی. از آن پس، هر گاه دلت برای حسین تنگ می شد، بوسه بر گونه های علی اکبر می زدی.
 
از آن پس، علی اکبر بود و در دامان مهر تو. علی اکبر بود و دست های نوازش تو، علی اکبر بود و نگاه های پرستش تو و… حسین بود و ادراک عاطفه تو.
 
و اکنون نیز حسین بهتر از هر کس این رابطه را می فهمد و عمق تعزیت تو را درک می کند. دلت می خواهد که طاقت بیاوری، صبوری کنی و حتی به حسین دلداری بدهی.
 
اما چگونه؟ با این قامت شکسته که نمی توان خیمه وجود حسین را عمود شد. با این دل گداخته که نمی توان بر جگر حسین مرهم گذاشت.
 
اکنون صاحب عزا تویی؛ چگونه به تسلای حسین برخیزی؟
 
نیازی نیست زینب؛ این را هم حسین خوب می فهمد.
 
وقتی پیکر پاره پاره علی اکبر به نزدیکی خیمه ها می رسد و وقتی تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه بیرون می اندازی، وقتی به پهنای صورت اشک می ریزی و روی به ناخن می خراشی، وقتی تا رسیدن به پیکر علی، چند بار زمین می خوری و برمی خیزی، وقتی خودت را به روی پیکر علی اکبر می اندازی، حسین فریاد می زند: «زینب را دریابید».
 
حسینی که خود قامتش در این عزا شکسته و پشتش دو تا شده است؛ حسینی که غم عالم بر دلش نشسته و جهان، پیش چشمان اشکبارش تیره و تار شده است!
 
حسینی که خود بر بلندترین نقطه عزا ایستاده است، تنها نگران حال توست و به دیگران نهیب می زند که: «زینب را دریابید. هم الان است که قالب تهی کند و کبوتر جان از نفس تنش بگریزد».
 
 
مرثیه‌خوانی / 
 
فایل صوتی حاج محمود کریمی؛ یک و سال و نیم خنده به زینب شده حرام 
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
 
در بوستان معرفت / 
 
تولّد حضرت زینب «علیهاالسّلام»: ایشان در پنجم جمادی‌الاوّل سال ششم هجرت سال صلح حدیبیّه متولّد شدند. هنگامی که حضرت زینب «علیهاالسّلام» تولّد یافت، مادرش زهرا «علیهاالسّلام» او را نزد پدرش امیرالمؤمنین «علیه‌السّلام» آورده و عرض کرد: نام این مولود را بگذار. حضرت علی «علیه‌السّلام» فرمودند: من بر پیغمبر «صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله» سبقت نمی‌گیرم ….. حضرت زهرا «علیهاالسّلام» طفل تازه به دنیا آمده را نزد پدر بردند که نام او را بگذارد. جبرئیل نازل شده، سلام به رسول‌خدا «صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله» رساند و گفت: نام این مولود را «زینب» بگذار و این نامی است که خدای تبارک و تعالی اختیار فرموده. آن‌گاه پیغمبر «صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله» را از مصائبی که بر حضرت زینب «علیهاالسّلام» وارد می‌شود آگاه نمود. رسول خدا «صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله» گریان شده و فرمودند: «هر کس بر زینب «علیهاالسّلام» گریه کند اجر و ثوابش مانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین گریه نموده باشد.»
 
القاب ایشان: مهمترین‌القاب‌حضرت‌زینب «علیهاالسّلام» عقیلة بنی‌هاشم، عقیلة الطّالبین، عقیلة العرب، امّ المصائب و … می‌باشد. (عقیله زن کریمه‌ای را گویند که در بین فامیل بسیار عزیز و در خاندان خود ارجمند باشد.)(1)
 
قدر و منزلت ایشان: در تاریخ آمده امام حسین «علیه‌السّلام» نسبت به خواهرش حضرت زینب «علیهاالسّلام» بسیار احترام می‌گذاشت و هرگاه حضرت‌زینب‌«علیهاالسّلام» به دیدن برادر می‌رفت، امام‌حسین «علیه‌السّلام» پیش پای او قیام می‌کرد و می‌ایستاد و او را در جای خود می‌نشاند و این عمل نشانة قدر و منزلت حضرت زینب «علیهاالسّلام» نزد برادر است.(2)
 
عفّت ایشان: یکی از علمای بزرگ اسلام از شخصی به نام یحیی نقل می‌کند که گفت: «در همسایگی منزل امیرالمؤمنین «علیه‌السّلام» بودم و منزل من کنار منزلی بود که حضرت زینب «علیهاالسّلام» در آنجا می‌نشست و حتّی یک دفعه کسی او را ندید و صدای او را هم نشنید و هرگاه می‌خواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب می‌رفت …(3)
 
مقام ایشان: در تاریخ آمده امام حسین «علیه‌السّلام» اسرار امامت را با او در میان می‌گذاشت.
 
زهد و تدبیر ایشان:خاتون‌آبادی می‌نویسد: حضرت‌زینب «علیهاالسّلام» در بلاغت و زهد و تدبیر و شجاعت مانند مادرش بود …. همچنین نیشابوری‌ در رسالة علویه می‌نویسد: زینب «علیهاالسّلام» دختر علی «علیه‌السّلام» در فصاحت‌و بلاغت‌و زهد و عبادت‌مانند پدر و مادرش بود.(4)
 
علم و کمال ایشان: حضرت زینب «علیهاالسّلام» در مهد مدینة علم نبوی تربیت شده و در تمامی عمر در پیشگاه دو پیشوای بزرگ که بزرگان اهل بهشتند پرورش یافت و از چنان علم و دانشی برخوردار بود که حتّی دشمنان مانند یزید «لعنت‌الله‌علیه» نیز به فضیلت و علم و کمال او معترف بودند. امام سجّاد «علیه‌السّلام» دربارة ایشان فرمودند: «انتِ بحمدالله عالـمة غیر معلّمة و فهمة غیر مفهّمة».
 
فصاحت و بلاغت و شجاعت ایشان: فصاحت علوی و بلاغت مرتضوی پس از او به دختر دلبندش حضرت زینب «علیهاالسّلام» رسید و تمامی فصحاء عرب و بلغای مشهور معترفند که بعد از علی «علیه‌السّلام» فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین افراد حضرت زینب «علیهاالسّلام» بوده است.(5)
 
حضرت زینب «علیهاالسّلام» چنان خطبه‌ای در بازار کوفه و شام خواندند که همة مردم گفتند: گوئی زبان امیرالمؤمنین «علیه‌السّلام» در دهان اوست و همگی ساکت شدند و نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد و زنگهای شتران دیگر صدا نکرد. 
 
حضرت زینب «علیهاالسّلام» در خطبة خود فرمودند: «ای مردم کوفه! ای اهل غدر و مکر! بر ما گریه می‌کنید. آب چشم شما نایستد و ساکت نگردد …. آیا بر ما گریه و زاری می‌کنید؟!!! ای والله ـ بسیار بگریید و کم بخندید ـ عیب و عار ابدی را برای خود گذاردید و این ننگ را هرگز نمی‌توانید از خود دور کنید و به هیچ آبی نمی‌توانید بشوئید و چگونه توانید شست و با چه تلافی خواهید کرد کشتن جگر گوشة خاتم پیغمبران و سیّد جوانان اهل بهشت را ؟!……..(6)
 
راوی می‌گوید: سوگند به خدا در حین خطبه، بغض گلوهای مردم را گرفته و پس از خطبه چنان اهل کوفه بلندبلند گریه می‌کردند که محاسن آنها از اشک چشمشان تر بود و انگشت حیرت به دندان گزیده بودند. پیرمردی در کنار من بود و محاسنش از اشکش تر شده بود و می‌گفت: «پدر و مادرم فدای شما که پیر شما بهترین پیرها و جوانتان بهترین جوانها و زنان شما بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل‌هاست که نه مغلوب می‌شوید و نه مقهور.»(7)
 
حتّی دشمنان نیز او را می‌ستودند. بلاغت و شجاعت حضرت زینب «علیهاالسّلام» چنان آشکار و ظاهر بود که مانند آفتاب مورد تصدیق تمامی ارباب کتب و مقاتل است.(8)
 
ایشان با اینکه در حالت اسیری بودند بارها و بارها یزید «لعنت‌الله‌علیه» را مخاطب ساخته و علناً و در حضور مردم ظلم‌های او را یادآوری نمودند و این شجاعت در احدی جز فرزندان امیرالمؤمنین حضرت علی «علیه‌السّلام» یافت نمی‌شود.
 
زهد و عبادت ایشان: چنانچه در تاریخ آمده با اینکه حضرت زینب «علیهاالسّلام» صدمات زیادی دیده و مصیبات بسیاری کشیده بودند، ولی حتّی نمازهای نافلة ایشان ترک نمی‌شد. امام سجّاد نیز در ضمن روایتی ذکر کردند که حضرت زینب «علیهاالسّلام» در بعضی از منازل نمازشان را نشسته می‌خواندند از شدّت گرسنگی و ضعف، زیرا ایشان سهم غذای خود را بین اطفال و کودکان تقسیم می‌کردند …..(9)
 
ثواب گریه بر ایشان: امام صادق «علیه‌السّلام» فرمودند:‌ «اگر کسی بر مصیبت عمّه‌ام زینب «علیهاالسّلام» که با برادر شریک بودند گریه کند و تشکیل مجالس ذکر ما بدهد یا بشنود و گریان شود اگر به قدر بال مگس چشمش در این مصیبت تر شود خداوند او را بیامرزد، این است ثواب و اجر گریه‌کنندگان بر مصیبت حضرت زینب «علیهاالسّلام».(10)
 
صبــر ایشان: مواقعی که در کربلا بر حضرت زینب «علیهاالسّلام» سخت گذشت:
 
1-یکی از مواقعی که به حضرت زینب «علیهاالسّلام» بسیار سخت گذشت، ‌زمان کشته شدن حضرت علی اکبر «علیه‌السّلام» بود و آن حضرت با صدای بلند گفت: «یا حبیباه و ابن اخاه» و چنان تند به سوی او می‌‹فت که به زمین افتاد. امام حسین «علیه‌السّلام» او را گرفت و بلند کرد و به خیمه برگرداند و فرمود: ای جوانان بنی‌هاشم! نعش برادرتان علی را به خیمه ببرید. حضرت زینب «علیه‌السّلام» در این هنگام از خیمه بیرون آمد و چشمش بر قد و قامت علی اکبر «علیه‌السّلام» افتاد، بسیار گریان و پریشان شد و فریاد می‌کرد: نوردیدة برادرم، علی اکبرم … کاش من نابینا بودم و تو را بدین حال نمی‌دیدم که به خاک و خون آغشته باشی و صیحه‌ای زد و بیهوش شد ….(11)
 
2-یکی دیگر از موارد بیتابی حضرت زینب «علیهاالسّلام» موقعی بود که مام حسین «علیه‌السّلام» به قتلگاه جوانان نگریست و نگاهی به خیام نمود و فرمود:‌«هل من ذابٍ یذبُّ عن حرم رسول‌الله «ص» ؟!! …… وقتی صدای استغاثة امام حسین «علیه‌السّلام» بلند شد،‌صدای واویلای زنان حرم نیز برخاست و حضرت عقب خیام آمدند و فرمودند: خواهرم زینب! طفل شیرخوار را بیاوریدتا با او وداع کنم و … آنچه که می‌دانید به وقوع پیوست و حرمله «لعنت‌الله‌علیه» با تیر سه شعبه به گلوی نازنین او زد گوش تا گوش آن طفل را برید.
 
3-یکی دیگر از مواردی که به حضرت زینب «علیهاالسّلام» سخت گذشت آن ساعتی بود که امام حسین «علیه‌السّلام» نگاهی به خیام حرم کرد و دید که جز حضرت سجّاد «علیه‌السّلام» که بیمار بودند دیگر مردی باقی نمانده و آنگاه با صدای بلند فرمود: یا زینب یا امّ کلثوم ….. و از پردة جگر صدا زد: «علیکنّ منّی السّلام» کنایه از اینکه ای زن و بچّة من خداحافظ من هم رفتم… و در این میان گریه و زاری بانوان و اطفال شدّت گرفت.
 
4-مهمترین جایی که بر حضرت زینب «علیهاالسّلام» بسیار سخت گذشت زمانی بود که امام حسین «علیه‌السّلام» از اسب به زمین افتاد و صورت مبارک روی خاک نهاد. حضرت زینب «علیهاالسّلام» درب خیمه ایستاده بود و این منظرة هولناک را می‌نگریست …. ناگاه با صدای بلند فرمود: مگر در میان شما یک نفر مسلمان نیست. هیچ کس جوابی نداد. حضرت زینب «علیهاالسّلام» به بالای تلّ زینبیّه رفت و مشاهده کرد که امام حسین «علیه‌السّلام» تنها و بی یاور در گودال قتله‌گاه به زمین افتاده و آن نفرین‌شدگان با نیزه و شمشیر و خنجر او را هدف قرار داده‌اند و کسانی که حربه‌ای ندارند با سنگ بر بدن عزیز زهرا «علیهاالسّلام» می‌زنند و همچنین آن‌حضرت مشاهده کرد که شمر ملعون بر روی سینة‌ امام حسین «علیه‌السّلام» نشسته و سر از بدن او جدا می‌کند ……………. و این صحنه‌ای است که هیچ چشم را تاب دیدن آن نیست ………(12)
 
1- زینب کبری (س)، ص48./ 2- زینب کبری (س)، ص52./ 3- زینب کبری (س)، ص52./ 4- زینب کبری (س)، ص58./ 5- زینب کبری (س)، ص78./ 6- زینب کبری (س)، ص79./ 7- زینب کبری (س)، ص80./ 8- زینب کبری (س)، ص88. /9- زینب کبری (س)، ص90./ 10- زینب کبری (س)، ص104. /11- کشف الغمّه، ص186 {و} نور الابصار شبلنجی ص135./ 12- زینب کبری (س) ، ص132
 
 
فیلم/
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
 
 

کنکاشی در محل دفن حضرت زینب علیها السلام / 
 
استاد مهدی پیشوایی
 
یکی از موضوعات مورد پرسش از سوی مؤمنین و مبلغان محترم، تعیین محل دقیق قبر مطهر حضرت زینب کبری علیها السلام است. این سؤال به خاطر انتساب مکان های مختلفی به آن بانوی بزرگوار در کشورهای مختلف است. به منظور پاسخگویی به این سؤال، و به مناسبت سالروز وفات حضرت زینب علیها السلام بر آن شدیم تا این موضوع را در محضر استاد ارجمند حضرت حجت الاسلام و المسلمین مهدی پیشوایی به بحث و بررسی بگذاریم.
 
از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوی بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانی دارد.
 
1- قبری که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکی دمشق، پایتخت فعلی کشور سوریه وجود دارد. علمای قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه » یا «راویه » تعبیر آورده اند. زائران ایرانی که جهت زیارت به سوریه می روند، این مکان را زیارت می کنند.
 
2- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه » مشهور است.
 
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است، گرچه در مدینة النبی محلی به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.
 
آیا از میان علما و دانشمندان، هر یک از این سه احتمال طرفدارانی دارند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، چه کسانی طرفدار هر یک از این سه احتمال هستند؟
 
برای هر یک از این احتمالات می توان چند نفر از علماء را نام برد. تعدادی از عالمان مصری مثل قاضی شبراوی شافعی (1) ، شبلنجی ، شیخ حسن عدوی خمراوی (4) و عده دیگری از علمای مصری که ظاهرا یا از عرفا و یا شافعی و از محبین و علاقمندان اهلبیت بوده اند معتقدند که حضرت زینب علیها السلام، در مصر مدفون شده است. مرحوم شیخ جعفر نقدی مؤلف کتاب «زینب الکبری علیها السلام » و نسابه عبیدلی نواده امام سجاد علیه السلام در کتاب «اخبار الزینبات » (5) نیز این احتمال را تقویت کرده اند. در محافل علمی مانیز بعضی از بزرگان مثل مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی متمایل به مصر است.
 
مرحوم حاج شیخ عباس قمی به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نوری (6) ، محمد حسن خان در «خیرات حسان » (7) ، سید حسن صدر در «نزهة اهل الحرمین » (8) و محقق و نویسنده بزرگ، محمد حسنین سابقی در کتاب «مرقد العقیله زینب علیها السلام » (9) احتمال شام را تقویت کرده اند. محقق اخیر با روشی عالمانه احتمال مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدی اثبات کرده است که حضرت زینب کبری علیها السلام در شام دفن شده است.
 
از میان کسانی که معتقدند این بانوی گرامی در مدینه مدفون است، می توان مرحوم بیرجندی مؤلف کتاب «کبریت الاحمر» ، عباسقلی خان سپهر مؤلف کتاب «الطراز المذهب » (10) ، که در تکمیل «ناسخ التواریخ » بوده ویک جلد آن مربوط به حضرت زینب علیها السلام است و مرحوم سید محسن امین در «اعیان الشیعه » (11) را نام برد.
 
در صورت امکان دلایل هر یک از این بزرگان را به صورت اختصار بیان کنید و اگر نقدی بر مطالب آن ها دارید ارائه بفرمایید.
برای هر یک از این سه احتمال دلائلی ذکرشده است که پس از بیان هر یک، به نقد و بررسی آن ها خواهیم پرداخت .
 
الف: احتمال مصر
 
برای این احتمال دلایل زیر بیان شده است:
 
دلیل اول:
 
نسابه عبیدلی در کتاب «اخبار الزینبات » 6 روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون آن ها باید حضرت زینب علیها السلام درمصر دفن شده باشد. این روایات را عینا و بدون ترجمه نقل می کنیم:
 
1- حدثنا زهران بن مالک قال سمعت عبدالله بن عبدالرحمن العتبی یقول حدثنی موسی بن سلمة عن الفضل بن سهل عن علی بن موسی قال اخبرنی قاسم بن عبدالرزاق و علی بن احمد الباهلی قالا: اخبرنا مصعب بن عبدالله قال کانت زینب بنت علی و هی بالمدینة تالب الناس علی القیام باخذ ثار الحسین و خلع یزید، بلغ ذالک اهل المدینة فخطبت فیهم زینب و صارت تولبهم علی القیام للاخذ بالثار، فبلغ ذلک عمرو بن سعید فکتب الی یزید یعلمه بالخبر فکتب الیه ان فرق بینها و بینهم فامران ینادی علیها بالخروج من المدینة و الاقامة حیث تشاء فقالت: قد علم الله ما صار الینا، قتل خیرنا و انسقنا کما تساق الانعام و حملنا علی الاقتاب فو الله لاخرجنا و ان اهریقت دماؤنا. فقالت لها زینب بنت عقیل با ابنة عماه قد صدقنا الله وعده و اورثنا الارض نتبوء منها حیث نشاء فطیبی نفسا و قری عینا و سیجزی الله الظالمین، اتریدین بعد هذا هوانا، ارحلی الی بلد امن، ثم اجتمع علیها نساء بنی هاشم و تلطفن معها فی الکلام و واسینها.
 
2- و بالاسناد المذکور مرفوعا الی عبیدالله بن ابی رافع قال سمعت محمدا اباالقاسم بن علی یقول:
 
لما قدمت زینب بنت علی من الشام الی المدینة مع النساء و الصبیان ثارت فتنه بینها و بین عمروبن سعید الاشدق والی المدینه من قبل یزید، فکتب الی یزید یشیر علیه بنقلها من المدینة، فکتب له بذلک فجهزها هی و من اراد السفر معها من نساء بنی هاشم الی مصر فقدمتها لایام بقیت من رجب .
 
3- حدثنی ابی عن ابیه عن جدی عن محمد ابن عبدالله عن جعفر بن محمد الصادق عن ابیه عن الحسن بن الحسن قال: لما خرجت عمتی زینب من المدینه خرج معها من نساء بنی هاشم فاطمة ابنة عمی الحسین و اختها سکینة .
 
4- و حدثنی ابی قال: روینا بالاسناد المرفوع الی علی بن محمد بن عبدالله قال: لما دخلت مصرفی سنة 145 سمعت عسامة المعافری یقول: حدثنی عبدالملک بن سعید الانصاری قال حدثنی وهب بن سعید الاوسی عن عبدالله بن عبدالرحمن الانصاری قال: رایت زینب بنت علی علیهما السلام بمصر بعد قدومها بایام فوالله ما رایت مثلها و وجهها کانه شقة قمر.
 
5- و بالسند المرفوع الی رقیة بنت عقبة بن نافع الفهری قالت کنت فیمن استقبل زینب بنت علی علیهما السلام لما قدمت مصر بعد المصیبة، فتقدم الیها مسلمة بن مخلد و عبدالله بن الحارث و ابوعمیرة المزنی فعزاها مسلمة و بکی فبکت و بکی الحاضرون و قالت هذا ماوعد الرحمن و صدق المرسلون ثم احتملها الی داره بالحمراء، فاقامت به احد عشر شهرا و خمسة عشر یوما و توفیت و شهدت جنازتها و صلی علیها مسلمة بن مخلد فی جمع بالجامع و رجعوا بها فدفنوها بالحمراء بمخدعها من الدار بوصیتها.
 
6- حدثنی اسماعیل بن محمدالبصری - عابد مصر و نزیلها - قال حدثنی حمزة المکفوف قال اخبرنی الشریف ابوعبدالله القرشی قال سمعت هند بنت ابی رافع بن عبیدالله بن رقیة بنت عقبة بن نافع الفهری تقول: توفیت زینب بنت علی علیهما السلام عشیة یوم الاحد لخمسة عشر یوما مضت من رجب سنة 62 من الهجرة و شهدت جنازتها و دفنت بمخدعها بدار مسلمة المستجدة بالحمراء القصوی حیث بساتین عبدالله بن عبدالرحمن بن عوف الزهری. (12)
 
نقد و بررسی
 
این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقی نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام اشکالاتی را براین احادیث وارد کرده است که به اختصار بیان می گردد:
 
بررسی روایات از نظر سند
 
1- اکثر راویانی که عبیدلی این روایات را از آنان نقل کرده است، مجهول هستند و پس از بررسی و تتبع فراوان در کتب رجال وتراجم و نسب هیچ اثری از آنان به دست نیاوردیم. اینان عبارتند از:
 
زهران بن مالک - عبدالله بن عبدالرحمن العتبی - علی بن احمد الباهلی - قاسم بن عبدالرزاق - محمد بن عبدالله - علی بن محمد بن عبدالله - عسامة المعافری - عبدالملک بن سعید الانصاری - وهب بن سعید الاوسی - اسماعیل بن محمد البصری - حمزة المکفوف .
 
با آنکه سیوطی شرح حال تابعان و محدثان و راویان و مورخان قدیم و جدید مصر را نوشته است، اما شرح حال هیچکدام از این چند نفر که یاد کردیم در کتاب وی نیامده است. و چون وضع اینان بر ما مجهول است، طبعا روایتشان نیز فاقد اعتبار خواهد بود. از این گذشته سند روایت دوم به مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زبیری (متوفی 233) می رسد که از یک خانواده مخالف و دشمن سرسخت اهل بیت بوده و دشمنی این خانواده با علی علیه السلام و خاندان او در میان مورخان و دانشمندان ما مشهور و امر مسلمی است، بنابر این روایت چنین شخصی نمی تواند قابل اعتماد و استناد باشد.
 
بررسی مفاد روایات
 
مفاد این روایات نیز خالی از تناقض و اشکال تاریخی نیست. مثلا روایت مصعب حاکی از این است که عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد و مردم را به خونخواهی حسین علیه السلام دعوت نمود. در حالی که دعوت وی به خونخواهی حسین علیه السلام در هیچ یک از تواریخ نقل نشده است، بلکه آنچه مسلم است این است که عبدالله بن زبیر مردم را به خلافت خود دعوت کرد.
 
از طرف دیگر، پس از حادثه کربلا یزید در مدینه چندان نفوذ و قدرتی نداشت که بتواند حضرت زینب علیها السلام را مجبور به هجرت از این شهر بکند، بلکه بر عکس پس از فاجعه کربلا و رسوا شدن حکومت یزید، وی از آزار و اذیت خاندان امام حسین علیه السلام پرهیز می کرد تا اسباب بدنامی بیشتری فراهم نشود .چنانکه در جریان شورش مردم مدینه علی بن الحسین علیهما السلام و خاندان علوی از تعرض مصون ماندند.
 
علاوه بر این ها چند تناقض دیگر نیز در این روایات به چشم می خورد که نشان می دهد احتمالا جعل و تحریف در این روایات وجود دارد از آن جمله:
 
1. روایت اول حاکی است که حضرت زینب قسم یاد کرد مدینه را ترک نکند ولی روایات دیگر می گوید: او از مدینه هجرت کرد و به مصر رفت؛ یعنی سوگند خود را نقض کرد. آیا این معنی از حضرت زینب باور کردنی است؟
 
2. روایت دوم حاکی است که حضرت زینب علیها السلام چند روز به آخر ذیحجه مانده وارد مصر شد و روایت پنجم می گوید: حضرت زینب علیها السلام پس از یازده ماه و پانزده روز اقامت در مصر درگذشت. بر این اساس وفات آن بانوی بزرگ باید در ذیقعده سال بعد رخ داده باشد در حالی که روایت ششم حاکی است که او در رجب سال 62 وفات یافته است و با هم سازگار نیستند.
 
3. چنانکه ملاحظه می شود روایت سوم از امام صادق علیه السلام نقل شده است و آن حضرت از پدرش امام باقر علیه السلام و او از حسن بن الحسن نقل کرده است. در حالی که می دانیم حضرت باقر علیه السلام در کربلا حضور داشته است و قطعا موقع خروج حضرت زینب از مدینه شاهد قضیه بوده است. بنابراین معنی ندارد که حسن بن حسن این موضوع را بشنود ولی حضرت باقر و پدرش علی بن الحسین علیهما السلام بزرگ خاندان هاشمی در آن زمان از قضیه بی خبر باشند و امام باقر علیه السلام آن را از حسن بن الحسین علیهما السلام روایت کند. از این گذشته این روایت فقط حاکی از خروج حضرت زینب از مدینه است اما از رفتن او به مصر سخنی به میان نیاورده است، بنابراین ارتباطی به موضوع ندارد.
 
4. راوی روایت چهارم یعنی عبدالرحمن انصاری می‏گوید: "زینب را چند روز پس از ورود به مصر دیدم، صورت او مثل پاره ماه بود." این معنی هرگز با حیاء و حجاب حضرت زینب سازگار نیست و ما می دانیم که حضرت زینب حتی در دوران اسارت وسختی، نمونه اعلای حیاء و پوشش و عفت بوده است .بنابراین چگونه ممکن است او با چنین وضعی در برابر بیگانگان حاضر شود؟
 
5. طبق روایت پنجم، وقتی که حضرت زینب علیها السلام وارد مصر شد مسلمة بن مخلد به استقبال او رفت و به او تسلیت گفت وگریه کردو حضرت زینب را به خانه اش برد و پس از وفات حضرت زینب علیها السلام در تشییع جنازه او حاضرشد و بر او نماز خواند واو را در همان خانه به خاک سپرد. در حالی که به گواهی تاریخ، مسلمة بن مخلد انصاری یکی از بزرگترین هواداران بنی امیه و از آغاز جوانی از دشمنان سرسخت امیرمؤمنان علیه السلام بود و با آن حضرت بیعت نکرد و به شام فرار کرد و با معاویه به جنگ با علی علیه السلام رفت. معاویة بن ابی سفیان، مسلمه و دوستش معاویة بن خدیج را که در مصر بودند دعوت کرد که در خونخواهی عثمان شرکت کنند. آن دو دعوت وی را اجابت کردند و به او نامه نوشتند که سپاه خود را هر چه زودتربه به مصر بفرست، ما تو را یاری می کنیم. آنگاه معاویه عمروعاص را با شش هزار نفر به آنجا فرستاد. مسلمه پس از مرگ معاویة بن ابی سفیان برای پسر او یزید از مردم مصر بیعت گرفت. معاویة بن خدیج دوست و همکار مسلمه همان کسی است که محمد بن ابی بکر نماینده علی علیه السلام در مصر را به قتل رساند و سپس جنازه او را در شکم الاغی قرارداد و آن را آتش زد. با این تفاصیل چگونه باور کردنی است که چنین شخصی از حضرت زینب علیها السلام استقبال و پذیرایی کند؟ و چگونه قابل قبول است که حضرت زینب علیه السلام به خانه چنین شخصی برود؟ و چگونه ممکن است که در مدت اقامت حضرت زینب در مصر، هیچ کس از بنی هاشم و علویان به دیدار او نرود و کسی در بیماری از او عیادت نکند و کار به جایی بکشد که پس از مرگش نیز عنصر پلیدی مثل مسلمه بر جنازه او نماز بخواند؟
 
در پایان این قسمت این نکته را نیز یادآوری می کنیم که روایت پنجم از «رقیة » دختر «عقبة بن نافع » نقل شده است و می دانیم که پدر وی از کاسه لیسان معاویه و یزید بود و یزید او را به حکمرانی آفریقا منصوب کرد. وضع خود رقیه نیز برما مجهول است ، بنابراین روایتی که تنها او نقل کرده قابل اعتماد نمی باشد. (13)
 
دلیل دوم:
 
شیخ حسن عدوی خمراوی (16) و شعرانی به یکی از عرفای قدیم مصر به نام «علی خواص » برمی گردد و همه از او به «سیدی علی خواص » یاد می کنند. نقل می کنند که سید علی خواص گفته است که «حضرت زینب علیها السلام در این مکان (قناطر السباع مصر) دفن شده است و من به زیارت او می روم.» علماء مصر بسیار بر این نکته تکیه می کنند که ما به آنجا رفته و متوسل شده ایم و حاجتمان برآورده شده است. پس اینجا واقعا قبر حضرت زینب علیها السلام است.
 
نقد و بررسی:
 
از اینکه انسان در جایی به یکی از بزرگان متوسل شود و حاجتش برآورده شود اثبات نمی شود که قبر آن بزرگوار نیز در آنجاست، مثلا رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه مدفون است و ما در ایران به او متوسل می شویم و حاجتمان برآورده می شود در حالی که یقینا قبر رسول خدا در ایران نیست.
 
اشکالات دیگر
 
1- صاحب کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام می گوید:
 
براساس نوشته کتاب های تاریخی مصر، خلفای فاطمی روزهای عید و متبرک به زیارتگاه ها می رفتند، ولی یک نفر از این مورخان ننوشته اند که در فلان روز به زیارت قبرحضرت زینب علیها السلام رفته اند، در حالی که فاطمی بودند و اگر قبر حضرت زینب علیهما السلام آنجا بود حتما می رفتند. (17)
 
2- موضوع دفن حضرت زینب علیها السلام دختر علی در مصر تنها از دو نفر از مورخین نقل شده است: 1- ابن عساکر 2- ابن طولون، در حالی که ابن عساکر در تاریخ خودش در جلد مربوط به شرح حال زنان، زندگی نامه حضرت زینب علیها السلام را نوشته است ولی در مورد تاریخ و محل در گذشت این بانوی بزرگوار کوچکترین مطلبی ندارد.
 
مطلب منسوب به ابن طولون نیز در بی پایگی کمتر از مطالب منقول از ابن عساکر نیست. زیرا قاضی نورالدین عدوی شامی متوفی 1035 هجری در کتاب «زیارات » نقل می کند که ابن طولون در کتاب «سیرة السیدة زینب » نوشته است که مدفن عقیله زینب در قریه راویه در غوطه دمشق است.
 
زینب مدفون در مصر کیست؟
 
اکنون این پرسش پیش می آید که اگر حضرت زینب علیها السلام دختر علی علیه السلام در مصر دفن نشده است پس قبری که در محله «قناطر السباع » قاهره است متعلق به کیست؟ در پاسخ به این پرسش باید یادآوری کنیم که از بررسی و تتبع در تاریخ روشن می گردد که زینبی که در مصر (قاهره) دفن شده است، زینب بنت یحیی المتوج بن الحسن الانور بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب است. ولی از آنجا که ذهن انسان با شنیدن نام مشترک بین چند نفر، متوجه مشهورترین آن ها می گردد، بسیاری از مردم تصور کرده اند که این همان زینب مشهور یعنی زینب دختر علی بن ابی طالب علیهما السلام است (18) ، در حالی که این تصور کاملا بی اساس است. البته نسبت دادن افراد به جد بزرگ آنان معمول است، چنانکه امامان ما را پسر پیغمبر می خوانند. بنابراین اگر زینب بنت یحیی را زینب بنت علی علیهما السلام بخوانند، هیچ اشکالی نخواهد داشت.
 
ب: احتمال مدینه
 
علامه فقید سید محسن امین معتقد است که حضرت زینب علیها السلام در مدینه دفن شده است و برای این مطلب دلیل می آورد که:
 
بازگشت حضرت زینب علیها السلام پس از فاجعه کربلا به مدینه، قطعی و مسلم است اما خروج مجدد او از این شهر ثابت نشده است، بنابراین باید گفت: در مدینه وفات یافته و در همانجا دفن شده است، گرچه تاریخ وفات و محل دفنش دقیقا روشن نباشد.
 
این دلیل در واقع نوعی استصحاب است که مرحوم امین به آن استناد کرده است .
 
نقد و بررسی
 
البته مقام علمی و تحقیقات و مطالعات ارزنده تاریخی علامه امین بر اهل فضل و مطالعه پوشیده نیست اما برخی از صاحب نظران، نظریه معظم له را نمی پذیرند و معتقدند که:
 
گرچه دفن حضرت زینب علیها السلام در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعی است زیرا قبر برادرش امام حسن علیه السلام و بسیاری از بزرگان بنی هاشم در این قبرستان قراردارد که خصوصیات و تفصیل آن ها در کتب مربوط بیان شده است، اما باید توجه داشت که اگر او در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص می شد. در حالی که در هیچ یک از کتب مربوط به تاریخ مدینه و مزارات این شهر نامی از محل قبر او به میان نیامده است، با این که نام زنانی همچون «ام البنین » که در بقیع دفن شده اند در کتاب هایی مانند وفاء الوفاء منعکس شده است.
 
مسعودی در شرح حال امام حسن مجتبی علیه السلام می نویسد: «حسن بن علی در کنار قبر مادرش فاطمه علیها السلام به خاک سپرده شدو در این قبرستان تا این زمان سنگی است که روی آن چنین نوشته شده است:
 
«الحمدلله مبید الامم ومحیی الرمم هذا فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله سیدة نساء العالمین و الحسن بن علی بن ابی طالب و علی بن الحسین بن علی و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضوان الله علیهم اجمعین.» (19)
 
و این نشان می دهد که قبر آن بزرگواران در قرن چهارم یعنی تا زمان مسعودی مشخص بوده است، و اگر قبر حضرت زینب علیها السلام در این قبرستان قرار داشت، نام او هم حداقل تا زمان مسعودی روی قبر نوشته می شد. چنانکه قبر همسرش عبدالله بن جعفر در همان قبرستان مشخص است، بنابراین چگونه ممکن است قبر حضرت زینب در بقیع باشد، اما هیچ نشانی از آن نباشد، و در هیچ تاریخی یاد نشده باشد؟
 
از طرف دیگر موضوعات تاریخی جای اعمال استصحاب نیست که بگوییم: بازگشت حضرت زینب علیها السلام به مدینه قطعی است، اما خروج او از این شهر ثابت نشده است، پس در همان شهر و همانجا به خاک سپرده شده است. (20)
 
ج: احتمال شام
 
طرفداران این نظریه می گویند: در مدینه قحطی و دست تنگی شدیدی به وجود آمد. عبدالله جعفر تصمیم گرفت با همسر خود ; حضرت زینب علیها السلام به شام که مقداری زمین زراعتی داشت سفرکند. پس از مسافرت به شام حضرت زینب علیها السلام در همانجا درگذشت. (21)
 
نقد و بررسی
 
1- اینکه گفته شده است که عبدالله بن جعفر در حومه دمشق مزرعه و قریه داشته و همراه همسرش جهت سرکشی یا بهره برداری از آن ها رفته بوده و در این سفر حضرت زینب علیها السلام درگذشته است مطلب بی اساسی است. در هیچ یک از کتب تاریخی از چنین مزرعه ای اسمی به میان نیامده و اصولا چون عبدالله فرد بخشنده ای بوده هرگز مال و ثروت در دست او دوام نمی آورده است، بنابراین چگونه ممکن است دارای چنین مزرعه و قریه ای بوده باشد؟
 
2- اگر فرضا عبدالله بن جعفر چنین مزرعه ای داشته، ممکن بود شخصا برای رسیدگی به وضع آن به شام برود و دیگر نیازی به بردن همسر و دیگر اعضای خانواده خود که مستلزم هزینه زیادی بود، نداشت.
 
3- مدینه از شهرهای مهمی است که مثل بسیاری از شهرهای مهم دنیا برای آن تاریخ های متعددی نوشته اند. بعضی از این کتاب ها به حوادث مهمی که در مدینه اتفاق افتاده مثل زلزله، آتش گرفتن حرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، وزیدن باد سرخ و . .. پرداخته اند. اگر چنان قحطی و گرسنگی در آن سال در مدینه اتفاق افتاده بود، قطعا در این کتاب های تاریخی درباره آن بحث می شد، در حالی که چنین چیزی مطرح نشده است.
 
نتیجه بحث
 
پس از بررسی سه احتمال در مورد محل دفن حضرت زینب کبری علیها السلام می توان چنین نتیجه گرفت که:
 
احتمال مصر اشکالات فراوان دارد، احتمال مدینه بدون دلیل است، و احتمال شام به نظر استوارتر می آید گرچه دو اشکال باقی می ماند:
 
یکی اینکه به چه دلیل عبدالله جعفر حضرت زینب علیها السلام را به شام برده است با اینکه حضرت زینب علیها السلام دل خوشی از شام نداشت، و اشکال دیگر اینکه بسیاری از مورخین نوشته اند: آنکه در شام دفن است «ام کلثوم » فرزند علی علیه السلام است.(22)
 
اشکال دوم را بدین صورت می توان حل کرد که منظور از «ام کلثوم » همان زینب کبری علیها السلام است چنانکه در «سفرنامه ابن و «بلاغات النساء» ابن طیفور (24) به آن اشاره شده است، ولی مشکل اینجاست که کسانی مثل ابن جبیر از این ام کلثوم به «زینب صغری » و نه «زینب کبری » تعبیر آورده اند و در سنگ نوشته ای که از خاک مقبره در شام استخراج شده است، چنین نگاشته شده است که: «هذا قبر زینب الصغری المکناة بام کلثوم ابنت علی بن ابوطالب امها فاطمة البتول سیدة نساء العالمین ابنت سید المرسلین محمد خاتم النبیین صلی الله علیه و سلم.» (25)
 
گرچه نتوان به یقین مشخص کرد که قبر حضرت زینب علیها السلام در کجا واقع است ولی می توان گفت: زیارتگاه ها و اماکنی که به این دودمان منسوبند همه از مصادیق آیه شریفه «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه » (26) می باشند. این خانه ها و زیارتگاه ها ولو منسوب به آن ها باشد - جای ذکر و توجه به خدا و انسان سازی و پیوند با شهیدان و اهل بیت است. محل دفن اهل بیت هر کجا که باشد یاد و خاطره شان زنده است و در سینه های مردم عاشق جای دارند. چه زیبا سروده اند که:
 
بعد از وفات تربت مادر زمین مجوی /  در سینه های مردم عارف مزار ماست
 
آری مزار زینب علیها السلام در واقع دل های مردم عارف است و در هر نقطه ای که مدفون باشد تمام زیارتگاه های منسوب به او مورد احترام است و محل استجابت دعا.
 
پی نوشت ها:
 
1) الاتحاف بحب الاشرف، الشیخ عبدالله بن محمد الشبراوی، ص 93 ./ 2) نورالابصار، شبلنجی ، ص 183 . /3) الطبقات الکبری المسماة بلواقح الانوار، شعرانی، ج 1 ص 27 ./4) مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، قاهره، 1285 ه . ق.، ص 156./ 5) اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، ص 125- 122./ 6) هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353./ 7) خیرات حسان، محمد حسن خان، سنه 1304ه.، ج 2، ص 29./ 8) نزهة اهل الحرمین، السید حسن الصدر، ط مطبعة سرفراز الملیة فی لکنهو الهند، 1354ه. ص 39. / 9) هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353. / 10) الطراز المذهب، ص 485. / 11) اعیان الشیعه، سید محسن امین، چاپ بیروت، 10 جلدی، ج 7، صص 137- 141. / 12) اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، صص 115- 122. / 13) تخلیص از کتاب «مرقد العقلیة زینب » ص 83- 101. / 14) الاتحاف بحب الاشراف، شبراوی، ص 93. / 15) نورالابصار، شبلنجی ، ص 183. / 16) مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، ص 156. / 17) مرقد العقلیه زینب علیها السلام، شیخ محمد حسنین سابقی، ص 45. / 18) اعیان الشیعه، ج 7، ص 142. / 19) التنبیه و الاشراف، ص 260، چاپ مصر. / 20) مرقد العقیله زینب، محمد حسنین السابقی، ص 103 / 21) خیرات حسان، محمد حسن خان، ص 29، هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353; نزهة اهل الحرمین، سید حسن صدر، ص 39. / 22) رحلة ابن جبیر، داربیروت، ص 253، معجم البلدان یاقوت حموی، ج 3، ص 20; سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، ج 1، ص 99. / 23) سفرنامه ابن بطوطه، ج 1. ص 99. / 24) بلاغات النساء، ابن طیفور، ص 23. در این کتاب وقتی می خواهد ماجرای سخنرانی حضرت زینب را نقل کندمی نویسد: «ورایت ام کلثوم علیها السلام و لم ار خفرة والله انطق منها کانما تنطق و تفرغ علی لسان امیرالمؤمنین علیه السلام » که این عبارت مربوط به حضرت زینب است. / 25) سفرنامه حج، میرزا علی خان امین الدوله صدراعظم، مقدمه کتاب، ص 3. / 26) نور/ 36.
 

 



 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home