دوشنبه 5 اسفند 1398 14:49 ساعت
شناسه خبر : 334894

نگاهی به انتخاباتی که گذشت
وحدت در انتخابات مجلس خوب بود یا بد؟/ نقطه سر خط؛ بازیِ اصلی تازه آغاز شده است
عدم وحدت میتوانست با ایجاد فضای جدیتر رقابتی، امیدساز باشد و مشارکت مردم تهران را دگرگون کند. البته عدم وحدت و بالا گرفتن منازعات در عین حال میتوانست یکدلی بعد از حاج قاسم را نیز کمرنگ کند و بار دیگر منازعات جناحی و تخریبهای سیاسی را رونق بخشد.
محمدمهدی تهرانی-رجانیوز: یکم. مجلس یازدهم پُر است از چهرههای انقلابی: مرتضی آقاطهرانی، سید محمود نبویان، سید مصطفی آقامیرسلیم، الیاس نادران، علیرضا زاکانی، فریدون عباسی(رئیس سابق سازمان انرژی اتمی)، امیرحسین بانکیپور، جواد کریمی قدوسی، نصرالله پژمانفر، علی نیکزاد(وزیر راه و شهرسازی دولت دهم)، حسین جلالی(مسئول دفتر آیت الله مصباح یزدی)، سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی، مجتبی ذوالنوری، رضا تقیپور(وزیر ارتباطات دولت دهم)، سیدمحمدرضا میرتاجالدینی، محمدمهدی زاهدی، بیژن نوباوهوطن، روحالله ایزدخواه، حمیدرضا حاجیبابایی، محمدحسین فرهنگی، علیرضا سلیمی، سیدنظام الدین موسوی(مدیر سابق خبرگزاری فارس)، سید احسان خاندوزی، حسینعلی حاجی دلیگانی، غلامحسین رضوانی(قائم مقام سازمان برنامه و بودجه دولت نهم) و...
دوم. یقیناً میشد با عدم وحدت در تهران چهرههای انقلابیتری وارد مجلس کرد. بالاترین رأی اصلاحطلبان در تهران از آنِ علیرضا محجوب است که با 95 هزار و 393 رأی در جایگاه سی و چهارم قرار گرفته و حال آنکه آخرین نفر فهرست اصولگرایان یعنی نفر سیم، 642 هزار و 214 رأی دارد؛ یعنی بیش از 6 برابر محجوب! به عبارت دیگر اگر اصولگرایان به جای یک لیست نه با دو لیست که با شش لیست میآمدند و آرائشان تقسیم بر شش میشد، باز هم محجوب امکان ورود به مجلس نداشت!
سوم. عدم وحدت میتوانست با ایجاد فضای جدیتر رقابتی، امیدساز باشد و مشارکت مردم تهران را دگرگون کند. البته عدم وحدت و بالا گرفتن منازعات در عین حال میتوانست یکدلی بعد از حاج قاسم را نیز کمرنگ کند و بار دیگر منازعات جناحی و تخریبهای سیاسی را رونق بخشد.
چهارم. در نگاه استراتژیک آنچه جریان انقلابی دنبال میکند نه رد و حذف آدمها که تفوّق و غلبه گفتمانی است؛ یعنی به گونهای صحنه را مدیریت کنی که آدمهای نه چندان همسو با تو نیز در پازل انقلابی ات جای بگیرند و لاجرم باشند آرمانهای تو را فریاد کنند. این خلاف نگاه کسانی است که آرمانخواهی را صرفاً در حذف و طرد آدمها و پیاده کردنشان از قطار انقلاب جستجو میکنند.
پنجم. پرسش مهم و کلیدی آن است که آیا میتوان وحدت کنونی را به مثابه یک تاکتیک ذیل رویکرد استراتژیکِ انقلابی بازتعریف کرد و به فرصتهای آن اندیشید؟ به عبارت دیگر آیا وحدت صورتگرفته و نتایج به دست آمده را باید یک تهدید برای آرمانخواهی انقلابی تلقی کرد یا میتوان نگاه فرصتمحور نیز بدان داشت. پاسخ، ساده است. اگر وحدت و یکدلیای که از حاج قاسم به صورت جدیتر شروع شد، به تفوّق و غلبه گفتمانی بیانجامد، فرصت است و اگر به انفعال گفتمانی و سرشکستگی و کوتاه آمدن از آرمانها در صحنه عمل منجر شود، تهدید. به بیان دیگر اگر وحدت به گسترده شدن دایره خلّصین بیانجامد، همان چیزی خواهد بود که سالها پیش رهبر انقلاب در بحث عدالتخواهی و منازعه وحدت و خلوص بدان امر کردند اما اگر به انزوای خلّصین و میدانداری غیر، منجر شود، طبعاً چیزی جز شکست و عدول و عقبنشینی از آرمانها نمیتوان به آن لقب داد.
ششم. چه باید کرد که فرصتهای وحدت بروز پیدا کند نه تهدیدهای احتمالی؟ نخستین اصل همین است که بدانیم چه داریم میکنیم و کدامین اقدام تاکتیکی را ذیل کدامین استراتژی دنبال میکنیم. اگر اینگونه بود، قبل از هر چیز نه مأیوس و سرشکسته و سرخورده که خود را در آستانه پیروزی بزرگ تصویر خواهیم کرد. سیاستمدار آن است که بتواند در صحنههای مختلف بازی را به نفع خویش رقم بزند نه آنکه با اندک تغییری در زوایای بازی سر در گریبان میگیرد و افسرده و پژمرده میشود. دومین اصل این است که الزامات ساختاری تاکتیک وحدت در ادامه کار نیز حفظ شود. بدین معنا که اصولگرایان تنها باید یک فراکسیون داشته باشند و انقلابیون باید مدیریت گفتمانی این یک فراکسیون را به عهده بگیرند. سومین اصل نیز آنکه بیش از هر چیز پیشدستی گفتمانی و طرحریزی برای تفوّق و غلبه گفتمانی مدنظر قرار گیرد. اگر جریانی با نگاه عملگرایانه و تکنوکراتیک، به دنبال تفکیک انقلابیگری به انقلابیگری شعاری و انقلابیگری عقلانی است، در مقابل میبایست عقلانیت را به عقلانیت سکولار و عقلانیت انقلابی تفکیک کرد. در تقسیم اول، ناخودآگاه انقلابیگری متهم است اما در تقسیم دوم این عقلانیت است که مورد ارزیابی قرار میگیرد.
هفتم. پُر واضح است که این روند میتواند به تغییر خطوط سیاسی در کشور منجر شود و ورژن جدید و پیشرفتهتری از دوگانههای سیاسی بروز دهد. نیک میدانیم در ایران اسلامی هیچگاه مرز میان جناحها همیشگی و کاملاً شفاف نبوده. بودهاند چپهایی که راست شدهاند و راستهایی که چپ کردهاند. دگرگونیهای گفتمانی و مرزبندیها از رهگذر همین نقطه عطفها در تاریخ کشور رقم میخورد. در همین انتخابات کسانی که در ادوار گذشته در فهرست جبهه متحد اصولگرایان و با عنوان رهپویان حاضر بودند، به عنوان کاندیدای اختصاص پایداری شناخته شدند. جریان انقلابی باید به این بیاندیشد که چگونه میتواند با بازتعریف خطوط سیاسی، گفتمان انقلابی را بیش از پیش غالب کند و محور مناقشه را بر مدار درست قرار دهد. به خاطر داریم که رهبر انقلاب سابق بر این دوگانه اصولگرا-اطلاحطلب را مورد نقد قرار دادهاند.
هشتم. کسانی که تا کنون مورد انتقاد جریان انقلابی بودهاند و اکنون به برکت وحدت و تسامح انقلابیون به مجلس راه یافتهاند باید بدانند فرصتی دوباره به آنها داده شده تا مدعای خویش را در پیگیری آرمانهای انقلابی و همدل بودن با انقلابیون اثبات کنند. این مجال، مجالی است که در آینده بدان قضاوت خواهد شد.
نهم. انتخابات مجلس یازدهم در میان انقلابیون با دلخوریها و نقدهای به حق و ناحقی نیز همراه بود. ضمن گفتوگوی داخلی در مورد این محورها نباید اجازه داد، جبهه انقلاب دستخوش گسست یا ضعف شود. آنچه توضیحدادنی و تبیین شدنی است باید برای انقلابیون تبیین شود و آنجا که نیازمند اصلاح و دلجویی است باید اصلاح و دلجویی صورت پذیرد.
دهم. در این انتخابات از زاویه گفتمانی جریان اصلاحطلب و اعتدالگرا به واسطه عملکرد خود و بیثمر بودن تَکرارها و مذاکرهها در بستر افول خود جای گرفته بود. درست به همین دلیل در شهرها و استانهای مختلفی که رقابت همچنان پابرجا بود، مردم اینبار به اصولگرایان آری گفتند و به رقبایشان نه. نمیتوان با بزرگ کردن ردصلاحیتها، از این حقیقت اصلی طفره رفت. اصلاحطلبانی که به دولت یازدهم به مثابه رحم اجارهای مینگریستند و از نورمالیزه کردن مناسبات انقلابی، ظهور جریان اصلاحاتی جدیدی را انتظار میکشیدند، اکنون سنگرهای قبلی را نیز تقدیم انقلابیون کرده و میکنند. آنها که میتوانستند با تَکرارهایشان لیستی ناشناخته را بر کرسی بنشانند، دیگر رویشان نمیشد چنین سخن برانند.

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/334894
لینک کوتاه کپی شد